دو حادثه سرنوشت ساز در فروپاشی رژیم پهلوی
خبرگزاري فارس:در فاصله يك هفته، بين روزهاى 11 تا 17 دىماه 1356 (31 دسامبر 1977 تا 7 ژانويه 1978) دو واقعه در ايران روى داد كه با واكنش شديد قشرهاى وسيعى از مردم ايران روبرو گرديد و دامنه آن، از اعتراض، مبارزه، مقاومت و شورش، به انقلاب كشيده شد و پس از سيزده ماه، منجر به فروپاشى رژيم پهلوى گرديد.اين دو رويداد، يكى اظهارات جيمى كارتر رئيس جمهورى آمريكا در آغاز سال 1978 (11 ديماه 1356) در كاخ نياوران، در ستايش از محمد رضا شاه و ديگرى مقاله 17 دى روزنامه اطلاعات، عليه آيت الله روح الله خمينى بود.
بازديد كارتر از ايران
شش هفته پس از سفر شاه به واشينگتن، پرزيدنت كارتر، ضمن بازديد از چند كشور در اروپا و آسيا، در سر راه خود به دهلى، در شب اول ژانويه 1978 به تهران آمد و طى اقامت 18 ساعتهاش مذاكراتى در تعقيب گفتگوهاى واشينگتن با شاه به عمل آورد.رئيس جمهورى آمريكا، در مورد فروش نيروگاههاى اتمى به ايران به طور شفاهى موافقت كرد.همچنين قرار شد شاه، فهرستى از سلاح و تجهيزات مورد نياز ارتش ايران را طى پنجسال آينده، تسليم دولت آمريكا كند. (1)
موضوع ديگر مورد بحث، اختلافات اعراب و اسرائيل بود.ايران با برخوردارى از موقعيتخاص نظامى و دوستى شاه با انورسادات و ملك حسين، و روابط نزديك با اسرائيل، در مذاكرات صلح خاورميانه، كه قرار بود به زودى در واشينگتن آغاز شود، مىتوانست نقش مهمى ايفا كند.
پذيرايى از رئيس جمهورى آمريكا و همراهان در كاخ نياوران انجام گرفت.
ملك حسين، پادشاه اردن نيز به دعوت شاه به تهران آمده بود.پير سالينجر (2) روزنامه نگارمعروف آمريكايى كه از مدعوين يافتشام آن شب بود، چگونگى برگزارى مراسم را بدينگونه نقل كرده است:
"...در سر ميز شام، ابتدا شاه به عنوان ميزبان چنين گفت: در كشور ما، بر اساس سنتهاى ديرين، ديدار اولين ميهمان در سال نو را "شگون" سال جديد مىدانند.هر چند سال نو ما مقارن با آغاز بهار است، ولى امشب، حضور اين ميهمان برجسته، با حسن نيت و موفق را در كشورمان به نحو شايستهترى به فال نيك مىگيريم..." آنگاه شاه از ملتبزرگ آمريكا و مشى آزاديخواهانه مردم آن ستايش كرد و بخصوص از نقش "فراموش نشدنى" دولت ايالات متحده، در بحران گذشته ايران سپاسگزارى نمود. "چه بسا منظور او، از اين كلام، بازگشت وى به قدرت در سال 1953 با كمك "سيا" بود" . (3)
سپس نوبت كارتر رسيد.گفتههاى او نيز عارى از محتواى واقعى و بر خلاف انتظار ميليونها تن مردم آمريكا و نيز تحليل گران سياسى بود:
"ايران، مرهون شايستگى شاه در رهبرى كشور مىباشد زيرا توانسته است ايران را به صورت جزيره اثبات در يكى از پرآشوبترين نقاط جهان در آورد.اين تحليلى است از شما اعليحضرت و رهبرى شما و احترام و ستايش و عشقى كه ملتبه شما دارد.امروز، همراه شاه، هنگام عبور از خيابانهاى زيباى تهران، شاهد خوشامدگويى هزاران ايرانى بوديم كه در طرفين خيابانها، دوستانه به ما خوشامد گفتند.همچنين صدها و شايد هزاران آمريكايى را ديديم كه آنها نيز به رئيس جمهورى خود، در كشورى كه آنها را با صميميت پذيرفتهاند و با احساس اينكه در خانه خود هستند، خوشامد گفتند." آنگاه رئيس جمهورى آمريكا، موضوع حقوق بشر و مسائل مربوط به امنيت نظامى متقابل و قدردانى از دوستى با شاه را عنوان كرد و گفت:
"حقوق بشر موضوع مورد علاقه عميق ملتهاى ما و رهبران دو كشور ما است [....] نظريات ما، در مسائل مربوط به امنيت نظامى متقابل، با هيچ كشورى به اندازه ايران نزديك نيست و من نسبتبه هيچ رهبرى مانند شاه، اين همه احساس حق شناسى عميق و دوستى صميمانه ندارم."
پس از پايان يافتن سخنان كارتر، شاه به پا خاست، ديگر ميهمانان نيز از جاى برخاستند و همراه او به كف زدن پرداختند.آنگاه شاه با دو دست، دست راست رئيس جمهورى را گرفت و به شدت فشرد و تكان داد.وى، شاد و خرسند به نظر مىرسيد، زيرا، هيچ يك از رؤساى جمهورى آمريكا، با چنين گرمى از او ستايش نكرده بود.
پير سالينجر در ادامه شرح اين روايت مىگويد:
"ديپلماتهاى آمريكايى حاضر در آن ضيافت، از سخنرانى كارتر شگفتزده شده بودند.آنها حق داشتند كه از گفتههاى او حيرت كنند، زيرا جيمى كارتر، در مبارزات انتخاباتى رئيس جمهورى با صراحتبه سياستحقوق بشر، تكيه كرده بود و ايران، به دليل نقض موارد متعدد حقوق بشر به وسيله عفو بين الملل محكوم شده بود.بر فرض كه رئيس جمهورى گزارش عفو بين الملل را تاييد نمىكرد، از گزارشهاى ديپلماتهاى آمريكا، در مورد شكنجه ايرانيان مخالف شاه كه به طور معمول رواج داشت، آگاه بود" . (4)
سالينجر، رئيس دفتر مطبوعاتى دوران رياست جمهورى جان كندى، نظريه خود را در مورد سخنان كارتر بدين نحو بيان كرده است:
"من به نوبه خود، از آن همه اغراق گويى كارتر در سخنانش شگفتزده شده بودم.اين حيرت من، به خاطر پشتيبانيش از شاه نبود، روزى كه پرزيدنت، سياستحقوق بشر خود را اعلام كرد، من بر اين باور بودم زمانى فرا خواهد رسيد كه اجراى اين سياستبا منافع ملى ما، تعارض پيدا خواهد كرد.من با تجارب شخصى مىدانستم هر زمان اين تعارض روى دهد، سياست مزبور را، ولو آنكه صادقانه عنوان كرده باشيم، به خاطر منافع ملىمان، كنار خواهيم گذاشت.بدين ترتيب، سخنان شب 31 دسامبر كارتر، تعارضى بود ميان سياستحقوق بشر و نياز ايالات متحده آمريكا در حفظ متحد قدرتمندى در خاورميانه، و اين متحد قدرتمند، ايران بود.
اهميت ايران، در طرح استراتژى غرب نيز يك واقعيت انكار ناپذير بود.براى ايالات متحده آمريكا و متحدينش، وجود ايران مستقل، ضامن تامين نفت و نيز حافظ منافع غرب در خاورميانه بود [....] گذشته از مسائل استراتژيكى و امنيتى، موضوع داد و ستد بازرگانى در ميان بود.ايران سالانه بالغ بر دو ميليارد دلار امتعه از آمريكا وارد مىكرد.فروش تكنولوژى و نيروگاههاى اتمى آمريكا به ايران، طى ده سال آينده متجاوز از 12 ميليارد دلار پيشبينى شده بود.از لحاظ مواه پرداختها، هيچ رئيس جمهورى نمىتوانست اهميت روابط ايران را با ايالات متحده آمريكا، ناديده بگيرد" . (5)
محتمل است كارتر بدين لحاظ در ستايش از شاه، مبالغه كرد كه مىدانست او نسبتبه حمايت دموكراتها، كمتر از جمهوريخواهان اطمينان دارد.وى، در حكومت آيهاور، از حزب جمهوريخواه در سال 1953 (1332 شمسى) دوباره به سلطنتبازگشت.ارتش ايران در دوره حكومت ريچارد نيكسون و بعد از آن قدرتمند شد و طى سالهاى 1973 تا 1977 (1352 تا 1357) دولت ايران حدود 20 ميليارد دلار سلاح و تجهيزات نظامى از آمريكا خريدارى كرد.از سوى ديگر دموكراتها، از علاقهمندى و اصرار شاه در تهيه جنگافزار، رضايت نداشتند و همواره او را براى ايجاد دموكراسى زير فشار قرار مىدادند و درباره مسائل حقوق بشر، وى را زير سؤال مىكشيدند.
در پايان مراسم رسمى، كارتر، ملك حسين و شاه به اطاق ديگرى رفتند و به مذاكره پرداختند.شاه اميدوار بود بتواند در مذاكرات صلح خاورميانه نقش مؤثرى ايفا كند.وى براى رفع اختلافات اردن و اسرائيل، به طور محرمانه اقداماتى انجام داده بود و حضور پادشاه اردن در ميهمانى آن شب، و مذاكراتشان با كارتر، به همين منظور بود.
شب اول ژانويه 1978 آخرين شام رسمى بود كه شاه در كاخ نياوران ترتيب داد.صبح روز بعد، همراه كارتر به فرودگاه مهرآباد رفت تا رئيس جمهورى را كه عازم هندوستان بود بدرقه كند.يك هفته بعد، انتشار مقالهاى در روزنامه اطلاعات عليه آيت الله خمينى، كشور را به آشوب كشانيد.طوفان نزديك مىشد، طوفانى كه يك سال بعد - 26 دى 1357 (16 ژانويه 1979) - اعليحضرت، شاهنشاه آريامهر را به مردى شكستخورده، آواره، تنها و بيمار، كه بزرگترين آرزوى او يافتن پناهگاهى در يكى از كشورهاى جهان بود، تبديل ساخت.
مقاله روزنامه اطلاعات
سخنان ستايش آميز كارتر در شب اول ژانويه 1978 در كاخ نياوران، قوت قلب و اعتماد به نفس محمد رضا شاه را تقويت كرد. پشتيبانى بىقيد و شرط آمريكا، او را بدين فكر انداخت كه مىتواند سياست فشار و سركوب را ادامه دهد و رهبران مخالف، بخصوص آيت الله خمينى را كه همچنان در نجف عليه رژيم فعاليت مىكرد از صحنه خارج كند.انتشار مقاله اطلاعات، يك هفته پس از بازديد رئيس جمهورى آمريكا از ايران، بزرگترين اشتباه تاكتيكى محمد رضا شاه بود.
عصر روز 17 ديماه 1356 (7 ژانويه 1977) در روزنامه اطلاعات، مقالهاى تحت عنوان "ايران و استعمار سرخ و سياه" به قلم احمد رشيدى مطلق انتشار يافت كه در آن به شدت آيت الله خمينى، مورد حمله و اهانت قرار گرفته بود.متن مقاله مزبور بدين شرح است:
ايران و استعمار سرخ و سياه
"اين روزنامه به مناسبت ماه محرم و عاشوراى حسينى بار ديگر اذهان متوجه استعمار سياه و سرخ يا به تعبير ديگرى اتحاد استعمار كهن و نو شده است.استعمار سرخ و سياهش، كهنه و نويش روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اينكه خصوصيت ذاتى آنها همانند است، خيلى كم اتفاق افتاده است كه اين دو استعمار شناخته شده تاريخ با يكديگر همكارى نمايند، مگر در موارد خاصى، كه يكى از آنها همكارى نزديك و صميمانه و صادقانه هر دو استعمار در برابر انقلاب ايران بخصوص برنامه مترقى اصلاحات ارضى در ايران است.سرآغاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه 2520 شاهنشاهى استعمار سرخ و سياه ايران را كه ظاهرا هر كدام در كشور ما برنامه و نقش خاصى داشتند با يكديگر متحد ساخت، كه مظهر اين همكارى صميمانه در بلواى روزهاى 15 و 16 خرداد ماه 2522 (منظور 1342) در تهران آشكار شد.
پس از بلواى شوم 15 خرداد كه به منظور متوقف ساختن و ناكام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پايهريزى شده بود، ابتدا كسانى كه واقعه را مطالعه مىكردند دچار يك نوع سرگيجى عجيبى شده بودند، زيرا در يك جا رد پاى استعمار سياه و در جاى ديگر اثر انگشت استعمار سرخ در اين غائله به وضوح ديده مىشد.از يكسو عوامل تودهاى كه با اجراى برنامه اصلاحات ارضى همه اميدهاى خود را براى فريفتن دهقانان و ساختن (انجمنهاى دهقانى) نقش بر آب مىديدند در برابرانقلاب دستبه آشوب زدند و از سوى ديگر مالكان بزرگ كه ساليان دراز ميليونها دهقان ايرانى را غارت كرده بودند و به اميد شكستن اين برنامه و رجعتبه وضع سابق است، و پول در دست عوامل تودهاى و ورشكستگان ديگر سياسى گذارده بودند و جالب اينكه اين دسته از كسانى كه باور داشتند مىتوانند چرخ انقلاب را از حركتباز دارند و اراضى واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج ساد دستبه دامن عالم روحانيت زدند زيرا مىپنداشتند كه مخالفت عالم روحانيت كه در جامعه ايران از احترام خاصى برخوردار است، مىتواند نه تنها برنامه انقلاب را دچار مشكل سازد، بلكه همانطور كه يكى از مالكان بزرگ تصور كرده بود (دهقانان زمينها را به عنوان زمين غصبى پس بدهند!) ولى عالم روحانيت هوشيارتر از آن بود كه عليه انقلاب شاه و ملت كه منطبق با اصول و تعاليم اسلامى و به منظور اجراى عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد توسط رهبر انقلاب ايران طراحى شده بود برخيزد.مالكان كه براى ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزير، از روضهخوان تا چاقوكش را در اختيار داشتند وقتى با عدم توجه عالم روحانيت و در نتيجه مشكل ايجاد هرج و مرج عليه انقلاب روبرو شدند و روحانيون برجسته حاضر به همكارى با آنها نشدند درصدد يافتن يك (روحانى) برآمدند كه مردى ماجراجو و بىاعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراكز استعمارى و بخصوص جاهطلب باشد و بتواند مقصود آنها را تامين نمايد و چنين مردى را آسان يافتند.مردى كه سابقهاش مجهول بود و به قشرىترين و مرتجعترين عوامل استعمار وابسته بود و چون در ميان روحانيون عالى مقام كشور با همه حمايتهاى خاص موقعيتى بدست نياورده بود در پى فرصت مىگشت كه به هر قيمتى هستخود را وارد ماجراهاى سياسى كند و اسم و شهرتى پيدا كند.
روح الله خمينى عامل مناسبى براى اين منظور بود و ارتجاع سرخ و سياه او را مناسبترين فرد براى مقابله با انقلاب ايران يافتند و او كسى بود كه عامل واقعه ننگين روز 15 خرداد شناخته شد.
روح الله خمينى معروف به (سيد هندى) بود درباره انتصاب او به هند هنوز حتى نزديكترين كسانش توضيحى ندارند، به قولى او مدتى در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراكز استعمارى انگليس ارتباطاتى داشته است و به همين جهتبه نام (سيد هندى) معروف شده است قول ديگر اين بود كه او در جوانى اشعار عاشقانه مىسروده و به نام (هندى) تخلص مىكرده است و به همين جهتبه نام هندى معروف شده است و عدهاى هم عقيده دارند كه چون تعليمات او در هندوستان بوده فاميل هندى را از آن جهت انتخاب كرده است كه از كودكى تحت تعليمات يكمعلم بوده است آنچه مسلم استشهرت او به نام غائلهساز 15 خرداد به خاطر همگان مانده است، كسى كه عليه انقلاب ايران و به منظور اجراى نقشه استعمار سرخ و سياه كمر بست و بدست عوامل خاص و شناخته شده عليه تقسيم املاك، آزادى ان، ملى شدن جنگلها وارد مبارزه شد و خون بيگناهان را ريخت و نشان داد، هستند هنوز كسانى كه حاضرند خود را صادقانه در اختيار توطئهگران و عناصر ضد ملى بگذارند.
براى ريشهيابى از واقعه 15 خرداد و نقش قهرمان آن، توجه به مفاد يك گزارش و يك اعلاميه و يك مصاحبه كمك مؤثر خواهد كرد، چند هفته قبل از غائله 15 خرداد گزارشى از طرف سازمان اوپك منتشر شد كه در آن ذكر شده بود (درآمد دولت انگليس از نفت ايران چند برابر مجموع پولى است كه در آن وقت عايد ايران مىشد) ...چند روز قبل از غائله اعلاميهاى در تهران فاش شد كه يك ماجراجوى عرب به نام (محمد توفيق القيسى) با يك چمدان محتوى ده ميليون ريال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگير شده كه قرار بود اين پول در اختيار اشخاص معينى گذارده شود.چند روز پس از غائله نخست وزير وقت، در يك مصاحبه مطبوعاتى فاش كرد (بر ما روشن است كه پولى از خارج مىآمده و بدست اشخاص مىرسيده و در راه اجراى نقشههاى پليد بين دستجات مختلف تقسيم مىشده است) خوشبختانه انقلاب ايران پيروز شد آخرين مقاومت مالكان بزرگ و عوامل تودهاى در هم شكسته شد و راه براى پيشرفت و تعالى و اجراى اصول عدالت اجتماعى هموار شد.در تاريخ ايران روز 15 خرداد به عنوان خاطرهاى دردناك از دشمنان ملت ايران باقى خواهد ماند و ميليونها مسلمان ايرانى به خاطر خواهند آورد كه چگونه دشمنان ايران هر وقت منافعشان اقتضا كند با يكديگر همدست مىشوند حتى در لباس مقدس و محترم روحانى.احمد رشيدى مطلق."
محافل سياسى و مطبوعاتى ايران و خارج، تهيه اين مقاله را به داريوش همايون، وزير اطلاعات كابينه آموزگار نسبت مىدهند. (6) برخى، فرهاد نيكخواه را نويسنده آن مىدانند.داريوش همايون در يادداشتهايى كه بعدها، در خارج از ايران، درباره علل فروپاشى رژيم پهلوى منتشر كرد مدعى است كه مقاله به دستور شاه در دفتر هويدا تهيه شده است. (7)
اعتراض به مقاله روزنامه اطلاعات
انتشار مقاله روزنامه اطلاعات با واكنش فورى محافل مذهبى قم روبرو شد.روز 18 دى، طلاب حوزههاى علميه قم درس را تعطيل كردند و با بر پايى تظاهرات در خيابانها و سر دادن شعارهايى به سود آيت الله خمينى و عليه دولتبه طرف منازل مراجع و روحانيون رفتند.عصر آن روز، روزنامه اطلاعات را در روزنامه فروشىها پاره كردند و عليه مدير و نويسندگان آن شعار دادند.فرداى آن روز (19 دى) طلاب و گروهى از مردم قم در خيابانها به تظاهرات پرداختند.بازار تعطيل شد.در چند نقطه بين مردم و مامورين انتظامى زد و خورد روى داد.مردم به محل حزب رستاخيز حمله كردند.پليس براى متفرق كردن تظاهر كنندگان نخست چند تير هوايى شليك كرد.سپس به روى آنها آتش گشود و در پايان زد و خورد، چهارده تن كشته و عده زيادى مجروح شدند.شمارى از روحانيون دستگير و تبعيد گرديدند. (8)
روز 20 دى نيز، برخوردهاى پراكنده بين مامورين انتظامى و مردم روى داد.خبر كشتار قم، با اعتراض مردم در ديگر شهرها، بخصوص تبريز، اصفهان و مشهد روبرو شد.حادثه قم، علىرغم قتل و مجروح شدن گروهى از مردم و دستگيرى و تبعيد شمارى از روحانيون و طلاب، پايان نيافت و دامنه اعتراض عليه رژيم و ناآرامى به شهرهاى ديگر در سراسر ايران كشيده شد.پليس و نيروهاى ارتش، در مقابله با ناآرامىهاى فزاينده به زور متوسل شدند، ولى دامنه تظاهرات منجر به برخوردهاى تازه و در نهايتخونريزى بيشتر گرديد.
اعتراض به مقاله روزنامه اطلاعات، منحصر به محافل مذهبى قم و طلاب حوزههاى علميه قم نبود و قشرهاى وسيعى از مردم ايران را برانگيخت.مراجع و روحانيون، مدرسينو گروهى از طلاب علوم دينى در سراسر ايران، با صدور اعلاميههايى به مطالب اهانتآميز روزنامه اطلاعات اعتراض كردند و اقدام دولت را در كشتار مردم قم محكوم نمودند.در اعلاميهاى كه بيش از يكصد تن روحانيون آن را امضا كرده بودند (9) گفته شده بود:
"...مطلب اهانتآميز روزنامه اطلاعات در صفحه 7 روز شنبه 17 دى 1356 مطابق 27 محرم 1398 به مقام شامخ روحانيت و مراجع عاليقدر تقليد، مخصوصا آيت الله العظمى آقاى خمينى دام ظلالهم موجب تاسف عميق قاطبه مسلمانان گرديد.اقدامات آقايان مراجع عظام و مدرسين و طلاب علوم دينيه در قم به تعطيل دروس و اقدام در خور تحسين مردم متدين و غيور قم، به تعطيل عمومى به عنوان ابراز انزجار از مندرجات روزنامه و تجليل از مقام شامخ روحانيت و مراجع شيعه، موجب كمال قدردانى است.جاى كمال تاسف است كه مقامات مسئول به جاى اقدام جدى براى تنبيه توهين كنندگان، جسورانه به روى مردم مسلمان و بىپناهى كه براى اداى وظيفه دينى و وجدانى خود در قم اقدام كردهاند، آتش گشوده و جمعى بىگناه را مقتول و مجروح و متاسفانه مطلب در جرايد تحريف و به گونه ديگرى وانمود شده است.ما ضمن محكوم كردن اين عمل وحشيانه و ضد انسانى، اين حوادث ناگوار را به پيشگاه مقدس حضرت بقية الله الاعظم ارواحنا فداه و مراجع عاليقدر و عموم مسلمين بخصوص مردم مسلمان و غيور قم و بالاخص خانوادههاى داغديده تسليت عرض مىنمائيم والى اله المشتكى.بتاريخ سلخ محرم الحرام 98."
كميته ايرانى دفاع از حقوق بشر در نامهاى به تاريخ 21 دى 1356 خطاب به نخست وزير، كه رونوشت آن به دبير كل سازمان ملل فرستاده شد، به مقاله مندرج در روزنامه اطلاعات و اهانتبه آيت الله خمينى اعتراض كرد.قسمتهايى از نامه مزبور بدين شرح است:
"جناب آقاى نخست وزير، در صفحه 17 شماره 15506 روزنامه اطلاعات مورخ 17 ديماه 1356 مقالهاى تحت عنوان "ايران و استعمار سرخ و سياه" به قلم احمد رشيدى مطلق (كه به نظر مىرسد نامى مجعول و مستعار است) انتشار يافت كه طى آن ساحت ارجمند پيشواى معظم و مورد علاقه خاص شيعيان، حضرت آقاى روح الله خمينى مورد افترا و اهانت و هتك حرمت قرار گرفته بود، به طورى كه براى تمامى مردم مسلمان ايران، بسى طاقت فرسا و گران آمده و نفرت و انزجار عمومى را برانگيخت.
در شهرستان قم، كه از مراكز مهم روحانيتشيعه و محل تجمع و تربيت طلاب و علماى دين است و آيت الله خمينى يكى از مراجع و اساتيد آن بودهاند، مقاله مذكور موجب تحريك و تنفر بيشتر مردم گرديد.مجالس درس و بحث علمى و مذهبى روزهاى 18 و 19 ديماه به عنوان اعتراض تعطيل شد [....] مردم، عصر روز 19 ديماه براى دعا و عقده گشايى به حالت اجتماع و با كمال متانت و آرامش به سمتحرم و خانه يكى از آقايان علما، به حركت درآمدند ولى در مسير خود از جنوب به شمال شهر، بدون هرگونه علت موجهى با ممانعتخشونت آميز افراد پليس مواجه شدند [...] پليس بدوا به ايراد ضرب با چوب و باتون متوسل مىگردد و سپس بيرحمانه به روى مردم بىپناه و بىگناه آتش مىگشايد كه در همان لحظههاى اول هشت نفر در مقابل مدرسه حجت كشته مىشوند و سپس طى مدت تيراندازى كه هدف آن ايجاد رعب و ترس و سركوبى مردم بودند، دهها نفر به خاك و خون كشيده مىشوند و سطح خيابانها از عده زيادى كشته و مجروح پوشيده مىشود...."
در بخش ديگرى از نامه گفته شده بود:
"آقاى نخست وزير، در كشورى كه با اجازه قانون اساسى و اعلاميه جهانى حقوق بشر، هر كس حق دگى، آزادى و امنيتشخصى دارد و مىتواند آزادانه مجامع و اجتماعات مسالمتآميز تشكيل دهد و به عنوان عضو اجتماع از حق امنيت اجتماعى برخوردار شود، چرا از يك حركت مسالمت آميز جلوگيرى مىكنند؟ در كشورى كه هيئتحاكمه و حزب واحد دولتى آن مدعى هستند كه ملت ايران پشت و پناه آنهاست، چرا مقامات دولتى از كمترين حركت و اجتماع مردم چنان دستخوش وحشت و اضطراب مىگردند كه به چوب و چماق و مسلسل متوسل مىشوند؟
در پايان نامه، كميته دفاع از آزادى و حقوق بشر از دولتخواستار تعقيب و مجازات نويسنده مقاله و عمال كشتار مردم قم شده بود.
دكتر على اصغر حاج سيد جوادى، در اعلاميهاى به تاريخ 27 دى 1356 تحت عنوان "داستان يك توطئه" مقاله روزنامه اطلاعات را نوشتهاى مبتذل، غير انسانى، كينهتوزانه، نامردانه و عارى از نشانه شرافتمندى و اخلاق دانست، اهانتبه آيت الله خمينى را تقبيح نمود، قتل عام علنى و آشكار مردم را محكوم كرد، به مراجع بين المللى در پايمال كردن حقوق و آزاديهاى مردم ايران هشدار داد. صداقت و صميميت رئيس جمهورى آمريكا را نسبتبه اصول مربوط به حقوق بشر، زير سؤال كشيد و دولت را مسئول همه بىعدالتىها و نابسامانىهاى ايران معرفى كرد.قسمتهائى از اين اعلاميه 12 صفحهاى به شرح زير است:
"...روز 17 ديماه، مقالهاى در نهايت ابتذال و حاكى از نهايتحقد و كينه غير انسانى در حمله به بزرگترين مرجع جهان شيعه، آقاى خمينى در روزنامه اطلاعات منتشر مىشود كه اين مقاله از هيئت تحريريه روزنامه اطلاعات نبود و هيچ يك از اعضاى هيئت تحريريه از محتواى شوم و سراپا نامردانه و عارى از كوچكترين علامتشرافتمندى و اخلاق آن، اطلاع نداشت [....] آيا دولت آموزگار و وزير اطلاعات آن و تبليغاتچيهاى رژيم استبدادى ايران از فاجعهاى كه به دنبال چاپ اين نوشته بروز خواهد كرد اطلاع نداشتند و يا اينكه اين مقاله وسيله انفجار توطئهاى از پيش ساخته بود؟ [....] آيا كسى مىتواند باور كند كه دولت آموزگار و وزير اطلاعات آن از فاجعهاى كه چاپ اين مقاله ايجاد خواهد كرد و دهها كشته و صدها زخمى از مردم بىگناه و تحريك شده و هيجانزده