دموكراسي در عراق و خاورميانه


گفت وگو از : يوسف ناصرى

سه شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۳






محمد حسين حافظيان گفت و گو با دكتر


چالش هاى پيش روى آمريكا درانتخابات عراق



عراق، كشورى خاورميانه اى با جمعيتى بالغ بر ۲۵‎/۸ ميليون نفر ، توليد ناخالص ملى ۲۲ ميليارد دلارى ودرآمد سرانه ۸۳۶ دلار است كه دو سال بعد از سقوط رژيم بعثى صدام حسين،مى خواهد اولين انتخابات كاملاً آزاد و مورد توجه جهانيان را در تاريخ ۱۱ بهمن ۱۳۸۳ (۳۱ ژانويه ۲۰۰۵) تجربه كند. درانتخابات مجمع ملى عراق حدود ۱۲‎/۶ ميليون نفر عراقى به پاى صندوق هاى رأى مى روند تا ۲۷۵ نماينده خود را برگزينند و اين منتخبان، دولت آينده اين كشور را معرفى كنند.
درگفت و گو با دكتر «محمد حسين حافظيان» كارشناس ارشد مسائل خاورميانه به بحث و بررسى پيرامون موضوع دموكراتيزاسيون منطقه و انتخابات كنونى عراق پرداخته شد كه متن آن از نظر خوانندگان گرامى «ايران ديپلماتيك» مى گذرد
:

*آقاى دكتر حافظيان، پرسش اول من اين است كه موضوع دموكراتيزاسيون منطقه خاورميانه درچه فضايى شكل گرفت؟
- به طور كلى، بعد از پايان جنگ سرد، كشورهايى كه جزو بلوك كمونيستى محسوب مى شدند، تحولات درونى گسترده اى را تجربه كردند وبه نظامهاى دموكراتيك روى آوردند. علاوه براين، با پايان گرفتن رقابت هاى دوران جنگ سرد، هيچ الزامى وجود نداشت كه ايالات متحده آمريكا از رژيمهاى اقتدارگراى ضد كمونيستى درآسيا ، آفريقا و آمريكاى لاتين حمايت كند. بنابراين، روى آوردن به فرايند دموكراتيك شدن يا دموكراتيزاسيون به يك روند اجتناب ناپذير تبديل شد.
هرچند كه نمى شود صحبت از تحكيم دائمى دموكراسى دراين كشورها به ميان آورد، ولى منطقه خاورميانه، تقريباً تنها منطقه اى بود كه ظاهراً بادهاى دموكراسى درآنجا نمى وزيد وحتى برخى به «استثنايى بودن» خاورميانه اعتقاد پيدا كردند وبه همين خاطر، مى بينيم كه برخى از حاكمان اين منطقه گاه بيش از ۳۰ سال بر سر قدرت مانده اند. البته يك سرى اصلاحات جزئى دراين كشورها صورت گرفته است، ولى بايد اسم اينگونه اصلاحات را ليبراليزاسيون يا آزاد سازى گذاشت تا دموكراتيزاسيون.
چون رژيمهاى سياسى منطقه تا حدى محدوديت ها وفشارهاى وارده بر مردم را تخفيف دادند. اما فرايند دموكراتيك شدن كه مستلزم مشاركت گسترده مردم درصحنه سياسى وتعيين نوع حكومت است، دراين كشورها تحقق پيدا نكرد. ما، دراين منطقه شاهد چرخش نخبگان سياسى نيستيم وحتى گاه، رژيمهاى جمهورى اين منطقه را «سلطنت هاى موروثى» مى نامند كه ظاهراً فرد حاكم، پادشاه نيست ولى دقيقاً قدرت از پدر به پسر به ارث مى رسد وبا رژيمهاى سلطنتى تفاوت ندارند.
درمورد عراق، اگر حكومت صدام حسين ساقط نمى شد، به احتمال زياد، پسر او جانشين صدام مى شد.
*آيا اين نوع استثنا بودن تئوريزه شده يا اين كه با مشابه سازى عراق با وضعيت ژاپن و آلمان، اين تصور به وجود آمده است كه امكان تكرار آن تجربه ها هست؟ البته آلمان و ژاپن از پايه هاى جامعه صنعتى برخوردار ومردم آن كشورها نيز نظم پذير بودند كه براى استقرار دموكراسى مورد نياز است.
- به منظور پاسخ دادن به اين سؤال بايد به دو عامل داخلى و خارجى اشاره كرد . از بعد خارجى، جهان بعد از عصر جنگ سرد از حالت امنيتى خارج شد وجنبه اقتصادى اهميت پيدا كرد.
اما خاورميانه به خاطر وجود منابع نفتى وكشمكش اعراب واسرائيل ازحالت امنيتى خود خارج نشد.
درچند دهه بعد از جنگ جهانى دوم، منافع آمريكا اقتضا مى كرد كه درپى «حفظ وضع موجود» باشد. درحالى كه با وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر، سياست آمريكا به «تغيير وضع موجود» تمايل پيدا كرد.
دربعد داخلى هم، دولتهاى اين منطقه دولتهاى رانتير يا تحصيلدارى هستند كه عموماً از درآمدهاى نفتى بهره مى برند، نسبت به جامعه احساس بى نيازى مى كنند و خود را پاسخگوى به جامعه نمى دانند.
درنظريه هاى سياسى بين نمايندگى حكومت از منافع جامعه واخذ ماليات، رابطه وجود دارد. يعنى هر دولتى كه بيشتر به درآمدهاى مالياتى وابسته باشد، به همان ميزان به مردم پاسخگو خواهد بود. درايالات متحده حدود ۹۱ درصد درآمد دولت از ماليات تأمين مى شود. درمقابل، درعربستان حدود ۹۲ درصد از درآمدهاى نفتى به دست مى آيد وفقط ۸ درصد از درآمدهاى دولت ازطريق ماليات تأمين مى شود.
از سوى ديگر ، عراق با ژاپن و آلمان متفاوت بود. چون در ژاپن و آلمان شرايط داخلى براى دموكراتيك شدن وجود داشت و با تغيير حاكمان آنها و به حكومت رسيدن كسانى كه ذهنيت دموكراتيك داشتند، دموكراسى برقرار شد. اما اين مسأله باعث نمى شود كه حاكمان كشورهاى خاورميانه با طرح شرايط داخلى از دست زدن به اصلاحات دموكراتيك ، طفره بروند.
نقش بسيار مهم نخبگان سياسى جوامع مختلف را نمى توان ناديده گرفت. من معتقدم اگر نخبگان سياسى دموكرات درعراق به قدرت برسند كه اعتقاد به دموكراسى وتوسعه سياسى داشته باشند، وضعيت كنونى با دو يا سه دهه آموزش سياسى مردم تغيير پيدا خواهد كرد وفضا براى دموكراتيك شدن اين كشور فراهم مى شود.
درواقع ، دو ديدگاه نسبت به مسائل سياسى دموكراسى وجود دارد. يكى ، ديدگاهى كه ساختارهاى سياسى جوامع را مورد توجه قرار مى دهد و ديگرى، رويكردى كه نقش نخبگان سياسى را برجسته مى كند واين اعتقاد وجود دارد كه اين نخبگان مى توانند شرايط كنونى را تغيير دهند ودموكراسى را برقرار كنند.
*دركشورهاى عربى با درآمدهاى سرانه بالا كه دست كم ۱۰ برابر درآمد سرانه ۸۳۰ دلارى عراق است ، روند دموكراتيزاسيون نمى تواند موفق تر باشد؟
- اين كشورها درآمد سرانه بالا دارند، ولى درآمدهاى ناشى از نفت آنها دراختيار دولت قرار مى گيرد واين موضوع هم باعث تقويت دولت مى شود وبه زيان جامعه مدنى ونهادهاى مستقل از حكومت .
*درهمين كشورها فقر به چشم نمى خورد؟
- دست كم اتباع ۶ كشور جنوب خليج فارس دچار فقر نيستند.
*دراين كشورها كه اتباع فقير ندارند ونظم اجتماعى برقرار شده است، چرا دموكراتيزاسيون نمى تواند موفق ظاهر شود؟
- دولت دراين كشورها نقش توزيع كننده درآمد ها را برعهده دارد وهر وقت اراده كند، فضاى سياسى را باز مى كند يا مى بندد و ما شاهد گروههاى قوى خصوصى نيستيم.
البته رفاه بسيار بالاى اقتصادى در كشورهاى جنوب خليج فارس باعث شده كه بحران مشروعيت سياسى به تأخير بيفتد ومردم به علت وجود همان رفاه نسبت به صحنه سياسى احساس بى توجهى و بى تفاوتى مى كنند وبراى آنها چندان مطرح نيست كه چه كسى برسر قدرت است . شايد در دو يا سه دهه آينده ، مردم اين كشورها با افزايش سطح سوادو آگاهى خواهان مشاركت سياسى شوند. به نظر من، عراق هم كشور فقيرى نيست و مى توان انتظار داشت كه نخبگان سياسى عراقى با درآمدهاى نفتى ۲۰ ميليارد دلارى در سال به طور جدى به توسعه اقتصادى و توسعه سياسى كشورشان متعهد بمانند و در اين صورت، طى يك تا دو دهه چهره كشور عراق را به كلى تغيير دهند.
* همين نخبگان جديد متأثر از فرهنگ سياسى استبدادى عراق بوده اند يا نه؟
- الآن نخبگان سياسى پيشين عراق كه پرورش يافته حزب بعث بودند و ادعاى ناسيوناليسم عربى داشتند، تا حد زيادى از صحنه قدرت عراق كنار گذاشته شده اند، نخبگان جديد عراق عمدتاً در خارج از عراق پرورش يافته اند و ذهنيت دموكراتيك دارند. از طرفى هم در فضاى كنونى و به علت نقش مسلطى كه ايالات متحده در صحنه سياسى عراق دارد، نخبگان سياسى اى كه با دموكراسى ناسازگار هستند، در اين كشور به قدرت نخواهند رسيد و به طور مشخص و واضح، قدرت به دست نخبگانى خواهد افتاد كه معتقد به دموكراسى هستند. البته اين به اين معنى نيست كه اين نخبگان كاملاً اعتقادات دموكراتيك دارند، ولى اگر شرايط امنى در عراق ايجاد شود، چشم انداز آينده عراق - دست كم - در درون جهان عرب از همه كشورهاى ديگر روشن تر خواهد بود.
* اين نظريه مطرح است كه استقرار دموكراسى به افراد دموكرات نياز دارد. اين درحالى است كه ايالات متحده قصد دارد با اتكاى به قدرت و زور خود اين ارزشها را در عراق نهادينه كند.
- نياز دموكراسى به افراد دموكرات، در سطح توده مطرح نمى شود. در كشورهايى هم كه در دهه ۱۹۹۰ به فرايند دموكراتيك شدن وارد شده اند، اكثريت مردم دموكرات نبوده و ذهنيت دموكراتيك نداشته اند. در مورد نخبگان سياسى هست كه مى گويند بايد افراد دموكراتى وجود داشته باشند و به ارزشهاى مدرن و دموكراتيك متعهد بمانند. اگر اين نوع نخبگان قدرت را به دست بگيرند، در يك فرايند نسبتا بلندمدت يعنى طى چند دهه با آموزشهاى لازم مى توانند ذهنيت مردم را تغيير دهند. اگر كودكان عراقى در همان ايام مدرسه رفتن با آموزه هاى دموكراتيك آشنا شوند، به آن آموزه ها اعتقاد پيدا خواهند كرد و بالاخره آن ارزشها در بين عامه مردم گسترش پيدا مى كند. اگر رسانه هاى گروهى، دانشگاهها و نهادهاى آموزشى بر خلاف دوران حكومت صدام كه ايدئولوژى هاى مطلق گرايانه و در واقع ديكتاتورى را ترويج مى كردند، به ترويج دموكراسى بپرداد، اين ارزشها در جامعه تأثيرگذار خواهند بود.
* الآن نيمى از جمعيت عراق زير سن رأى دادن قرار دارند. با ارائه آموزه هاى دموكراتيك به آنها، جامعه عراق دچار بحران نمى شود؟ چون افراد بزرگسال در دوره ديكتاتورى و وحشت پرورش يافته اند.
- به نظر من، به طور طبيعى افراد به آزادى و دموكراسى گرايش دارند. نبايد فراموش كنيم كه شيعيان - اكثريت مردم عراق - طى ۸۰ سال گذشته تحت سركوب و ستم قرار داشته اند و با قدرت گرفتن شيعيان، حقوق آنها به رسميت شناخته مى شود. اين موضوع در مورد كردهاى عراق هم صدق مى كند. شايد تنها گروهى كه در عراق احساس زيان كنند، اقليت سنى مذهبى هستند كه در حكومت بعثى نقش آفرين بوده اند. وقتى كه رسانه هاى گروهى در راستاى تبليغ آموزشهاى دموكراتيك تغيير جهت بدهند، مشكل خاصى به وجود نخواهد آمد.
* اگر تجربه دموكراسى هند را بررسى كنيم، مى بينيم كه انگلستان بعد از ويران ساختن صنعت اين كشور، در نهايت، اقليت مسلمان حاكم از قدرت بركنار شدند و اكثريت هندو قدرت را به دست گرفتند. به چه دليل آمريكا با مطرح شدن موضوع «هر عراقى، يك رأى» در ابتدا با برگزارى انتخابات مخالفت كرد. مگر نه اين كه آمريكا ادعاى برقرارى دموكراسى را داشت و يا اين كه در پى يك دموكراسى هدايت شده بود؟
- در مورد هند بايد بگويم كه با وجود اكثريت ۸۹ درصدى هندوها و جمعيت ۱۰ درصدى مسلمان، رئيس جمهور اين كشور - عبدالكلام» - يك فرد مسلمان است.
* اما اكثريت، قدرت را به دست گرفت.
- بله، اكثريت قدرت را به دست گرفت، ولى با رعايت حقوق اقليت.
* البته عبدالكلام به خاطر اين كه پدر فعاليتهاى اتمى هند نام گرفته و محبوبيت كسب كرده بود، رئيس جمهور شد و نه به خاطر مسلمان بودن.
- به هرحال، قاعده بازى دموكراسى اين است كه اكثريت، قدرت را به دست بگيرد، ولى حقوق اقليت هم محفوظ بماند. در مورد عراق هم به احتمال زياد، اكثريت عددى، قدرت را به دست خواهد گرفت، ولى حقوق اقليت هم رعايت مى شود، اما ايالات متحده از اين واهمه داشت كه شيعيان عراق بخواهند نوعى حكومت اكثريتى را تشكيل بدهند كه در آن حقوق اقليت ناديده گرفته شود.
* همان چيزى كه ديكتاتورى اكثريت ناميده شده است؟
- بله، شيعيان عراق اكثريت ۶۰ درصدى جمعيت عراق را تشكيل مى دهند. در همين ارتباط، آمريكا نگران بود نوع حكومتى كه در آينده عراق تشكيل شود، مشابه حكومت ايران باشد. حكومتى شيعى كه بر اساس آموزه هاى سياسى فقه شيعه تشكيل شود و ايالات متحده با دو كشور مانند ايران روبرو شود. اين دو موضوع باعث شد كه آمريكايى ها نسبت به برگزارى آزاد انتخابات ترديد داشته باشند.
* اين موضوع با ادعاى برقرارى دموكراسى كه توسط آمريكا بيان مى شد، تناقض پيدا نمى كند؟
- ايالات متحده صرفاً به خاطر رضاى خدا و يا منافع مردم منطقه به عراق لشگركشى نكرده بود. منافع آمريكا اقتضا نمى كند كه يك قدرت شيعى مانند حكومت ايران در عراق تشكيل شود.
* در اين اواخر، چه ساز و كارى توسط آمريكا برقرار شد كه برگزارى انتخابات قطعى شد؟
در اين مدت ايالات متحده با مذاكرات مختلف با گروه هاى متعدد عراقى آنها را متقاعد كرد كه همه افراد، گروه ها و مذاهب در قدرت سهم داشته باشند و شيعيان هم اين اطمينان را به ديگر گروه ها دادند كه در پى برقرارى حكومت اكثريت برآمده از شيعيان اين كشور نيستند. در حكومت موقت فعلى عراق هم مى بينيم كه رئيس جمهور از ميان سنى ها انتخاب شده، نخست وزير از ميان شيعيان و «هوشيار زيبارى» وزير خارجه عراق هم يك كرد است و تركمان ها نيز در حد چند معاون وزير در صحنه قدرت حضور دارند و اين نشان مى دهد كه قدرت در صحنه سياسى آينده عراق تقسيم شده خواهد بود و به طور مطلق، قدرت در دست شيعيان قرار نخواهد رفت.
* آيا اين احتمال وجود دارد كه اين ساختار موقت تبديل به ساختارى دائمى شود؟
-بله و به هر جهت در حكومت آينده عراق، ايالات متحده داراى نفوذى زيادى خواهد بود و تلاش خواهد كرد كه ساختار قدرت تقسيم شده عراق، حالتى نهادينه شده پيدا كندو هيچ گروهى به صورت مطلق، حاكميت را در اختيار نگيرد.
* آيا با حمله نيروهاى آمريكايى و ائتلاف به وجود آمده و سعى در استقرار دموكراسى در عراق، ديگر كشورهاى عربى به سمت بسته شدن فضاى سياسى حركت كرده اند؟
-دولت هاى عربى از زوال قدرت سنى ها در عراق ناراضى هستند، ولى دولت هاى عربى مخصوصاً پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و با طرح آمريكا در مورد دموكراتيزاسيون خاورميانه نمى توانند فضاى سياسى كشورهاى خود را به سمت بسته شدن حركت دهند. هر چند كه حاكمان كشورهاى عربى از انجام اصلاحات واقعى سرباز مى ند، ولى فشارهاى داخلى و بين المللى خواهان اصلاحات جدى در اين كشورها است. حتى ما شاهد آن بوديم كه در عربستان، اولين تظاهرات مردمى برگزار شد و آنها خواهان مشاركت سياسى شدند. دموكراسى مورد نظر مردم اين كشورها با آن نوعى كه آمريكايى ها در نظر دارند متفاوت است. دموكراسى در خاورميانه از راه دين عبور خواهد كرد و شايد بتوان سبك دموكراسى از نوع حزب عدالت و توسعه در تركيه براى مردم منطقه خاورميانه راهگشا باشد.
در هر حال، آنچه كه مى تواند در كشورهاى اسلامى تحقق پيدا كند، اصول پايه اى دموكراسى مانند مشاركت مردم، انتخاب حاكمان، موقت بودن دوره حكومت حاكمان است و اين اصول تضادى با شريعت اسلامى ندارد. به طور مسلم، فرهنگ و دين خاص منطقه خاورميانه تأثير خود را برقرار خواهد كرد.
* كدام ليست انتخاباتى ارائه شده در عراق شانس پيروزى را داراست؟
-پيش بينى مى شود ليست «ائتلاف عراق يكپارچه» كه مورد تأئيد آيت الله العظمى «سيدعلى سيستانى» قرار گرفته است، بخت اول پيروزى در انتخابات باشد، ليستى كه از بيشتر گروه هاى شيعى تشكيل شده است.
* وضعيت رقابت هاى انتخاباتى در شمال عراق چگونه است؟
-بدون ترديد در مناطق كردنشين استان هاى شمالى عراق، كردها پيروز خواهند شد و به نظر مى رسد با توجه به اتحادى كه كردها از زمان جنگ آمريكا عليه عراق در قضيه كويت با آمريكا برقرار كرده اند، بيشتر از سهم واقعى خودشان - ۱۵ درصد - در عرصه سياسى آينده عراق نفوذ پيدا كنند.
كردها بيش از شيعيان متحد آمريكا بوده اند و آمريكا در تلاش است تا سهم بيش از قدرت واقعى به آنها بدهد.
* اين هم با ادعاهاى برقرار دموكراسى تناقض دارد.
-بله؛ بسيار زود است كه بخواهيم از برقرارى دموكراسى در عراق به سبك غربى صحبت كنيم.
* افزايش سهم كردها منجر به كاهش يافتن سهم كدام گروه ديگر مى شود؟
-من تصور مى كنم كه از سهم واقعى شيعيان و سنى ها كاسته شود و اين موضوع باعث نارضايتى سنى ها خواهد شد. چون در مجموع هم تقريباً سهم سنى ها از ۱۰۰ درصد قدرت به ۲۰ درصد كاهش خواهد يافت.
* ده ها هزار نفر از نيروهاى نظامى آمريكا بعد از گذشت دهه هاى متوالى در ژاپن، كره جنوبى و آلمان حضور دارند. آيا آمريكايى ها ناامنى موجود در عراق را به گونه اى هدايت كرده اند كه انجام انتخابات منجر به اين نشود كه آنها عراق را تخليه كنند؟
-هم اكنون از لحاظ حقوقى، نيروهاى آمريكايى اشغالگر محسوب نمى شوند. در واقع، دولت موقت عراق بود كه از نيروهاى خارجى دعوت كرد كه در عراق حضور داشته باشند. بر اساس حقوق بين الملل، هر كشورى حق دارد از نيروهاى خارجى دعوت كند تا براى حفظ امنيت به آن كشور خاص كمك كنند. هر چند كه آمريكايى ها قصد حضور پرقدرت نظامى را در عراق ندارند.
منبع: روزنامه ايران