در جست وجوى مدينه فاضله


صادق زيبا كلام

پنج شنبه 8 بهمن 1383

• به رغم جوان بودن جريان راديكالى كه در بطن محافظه كاران شكل گرفته داراى ويژگى هاى جريانات ايدئولوژى محور ديگرى نيز است. به لحاظ سياسى درست برعكس اصلاح طلبان نيز بسيار متشكل، سازمان يافته، منسجم و هماهنگ عمل مى كند. به علاوه او باز برخلاف اصلاح طلبان داراى يك برنامه، هدف و استراتژى مشخص است. ترجيح مى دهد كه با هاشمى رفسنجانى برخوردى صورت نگيرد و مشاراليه وارد عرصه انتخابات نشود. اما اگر الزامات ايدئولوژيك ايجاب كند، ابايى از برخورد با وى و چهره و شخصيت هاى ديگر نخواهند كرد. ترديدى به خودمان راه ندهيم كه برخورد آنان با هاشمى رفسنجانى به مراتب جدى تر از برخورد افراطيون دوم خردادى و اطلاح طلب در جريان انتخابات مجلس ششم در زمستان ۷۸ با وى خواهد بود. چرا كه تنها فردى كه اين توان و وجود را دارد كه مانع جدى برسرراه رسيدن آنان به قدرت باشد هاشمى رفسنجانى است. بنابراين چندان تصادفى نيست كه آنها از حالا شمشير را از رو براى وى بسته اند. به مجرد آن كه ولايتى اين پا و آن پا كرد و حاضر نشد آن گونه با هاشمى رفسنجانى برخورد كند، بلافاصله از شوراى هماهنگى كنار گذارده شد يا خودش كنار رفت


اگر روند تحولات ايران به همين گونه پيش برود كه ظرف چند سال گذشته شاهدش بوده ايم، در آن صورت ترديدى به خودمان نمى بايست راه دهيم كه حوادث روزهاى اخير نقطه عطفى در تاريخ معاصر ايران خواهد شد. اين نيروى جديد در نخستين حركتش شوراها را در جريان انتخابات اسفند ۸۱ گرفت و يك سال بعدش توانست مجلس هفتم را نيز از آن خود سازد. اكنون نيز با همه توان درصدد تسخير تنها مركز باقى مانده قدرت يعنى قوه مجريه بر آمده. مهم نيست چه نامى برروى اين جريان بگذاريم. نيرو هاى «ارزش گرا»، «ايدئولوژيك محور»، «محافظه كاران راديكال»، «راست هاى جديد»، «اصولگرايان» يا نام هاى ديگرى كه به تدريج ظرف ماه ها و سال هاى آينده بر آنان اطلاق خواهد شد. مهم تشخيص اهداف، جهان بينى، باورها، اصول و اعتقادات آنان از يك سو و از سويى ديگر توان عملى و اجرايى آنان است. جهان بينى اين گونه جريانات چه نوع چپ گرا و چه راست آن چندان ناشناخته نيست. آنان على الاغلب داراى ايدئولوژى راديكال هستند. آرمان گرا، عدالت طلب و به دنبال ايجاد مدينه فاضله برروى زمين هستند.
عقايد آنان غالباً به گونه اى است كه فرد، عواطف و احساسات فردى، آزادى فردى، دگر انديشى و هيچ يك از ديگر عناصر ليبرال- دموكراسى در آن جايى ندارد كه سهل است با اين گونه تمايلات و گرايشات به شدت برخورد كرده و معتقدند كه همه چيز مى بايستى در خدمت آرمان، عقيده و هدف قرار گيرد. اين نوع عقايد معمولاً به يكدست سازى فكر و انديشه انسان ها بسنده نمى كنند بلكه به لباس، غذا، تفريح، موسيقى، فيلم، ورزش و همه عرصه هاى ديگر دگى فردى و جمعى انسان ها هم وارد مى شوند. چرا كه خود را حق مطلق و خير مطلق، هادى و مرشد، راهنما و «فرشته» نجات نيز مى دانند. خير و سعادت فرد نه آن است كه خود تصور مى كند بلكه آن است كه آن ايدئولوژى و مشرب باور دارد. معمار آن ايدئولوژى از خود فرد خير و صلاح وى را بهتر و كامل تر تشخيص مى دهد. بنابراين نه تنها در عرصه عمل اجتماعى كه در عرصه فردى هم مى بايستى براى فرد و اينكه خير و صلاحش در چه مى باشد تصميم گيرى نمايند.
اشكال اين ايدئولوژى ها در مطلق گرايى و مطلق انديشى آنان نيست. مشكل اساسى اين نوع ايدئولوژى ها آن است كه خود را عقل كل و داناى مطلق مى پندارند. نه تنها مى دانند براى اين دنياى ما چه چيز لازم است و به مصلحت، بلكه براى آن دنياى ما هم تصميم گيرى مى كنند. نه تنها مى دانند براى اقتصاد كشور چه چيز مطلوب است و در سياست خارجى چه مى بايستى كرد، بلكه حتى لباس و نوع خورد و خوراك ما را هم برايمان تصميم گيرى مى نمايند. اصولگرايان نه تنها در زمينه اقتصادى مى دانند چه سياست ها و تصميماتى براى ما لازم است. (تثبيت قيمت ها، تداوم پرداخت يارانه بنزين، كنسل كردن قرارداد هاى ترك سل، فرودگاه امام و...) سهل است كه حتى معتقدند مهريه كه يك امر شخصى و توافق خصوصى ميان دو فرد عاقل، بالغ و سالم است و نه شرع گفته كه چه قدر باشد و در آن دخالتى كرده، نه عرف گفته، نه سنت گفته لكن منبعد مى بايستى توسط حكومت تعيين شود.
به رغم جوان بودن جريان راديكالى كه در بطن محافظه كاران شكل گرفته داراى ويژگى هاى جريانات ايدئولوژى محور ديگرى نيز است. به لحاظ سياسى درست برعكس اصلاح طلبان نيز بسيار متشكل، سازمان يافته، منسجم و هماهنگ عمل مى كند. به علاوه او باز برخلاف اصلاح طلبان داراى يك برنامه، هدف و استراتژى مشخص است. ترجيح مى دهد كه با هاشمى رفسنجانى برخوردى صورت نگيرد و مشاراليه وارد عرصه انتخابات نشود. اما اگر الزامات ايدئولوژيك ايجاب كند، ابايى از برخورد با وى و چهره و شخصيت هاى ديگر نخواهند كرد. ترديدى به خودمان راه ندهيم كه برخورد آنان با هاشمى رفسنجانى به مراتب جدى تر از برخورد افراطيون دوم خردادى و اطلاح طلب در جريان انتخابات مجلس ششم در زمستان ۷۸ با وى خواهد بود. چرا كه تنها فردى كه اين توان و وجود را دارد كه مانع جدى برسرراه رسيدن آنان به قدرت باشد هاشمى رفسنجانى است. بنابراين چندان تصادفى نيست كه آنها از حالا شمشير را از رو براى وى بسته اند. به مجرد آن كه ولايتى اين پا و آن پا كرد و حاضر نشد آن گونه با هاشمى رفسنجانى برخورد كند، بلافاصله از شوراى هماهنگى كنار گذارده شد يا خودش كنار رفت.
نيازى نيست كه انسان به سر وقت آينه بين، كف بين يا طالع بين برود و نزد «فرشته» سركتاب باز كند تا دريابد كه اگر رئيس جمهور آينده كشور از اين جريان برخيزد، در بلندمدت چه بر سر اقتصاد، صنعت، تجارت، فلاحت، رابطه با دنيا، سرمايه گذارى خارجى و ساير شئونات و مصالح مملكت خواهد رفت. بخارى نفتى مدرسه روستايى در لردگان لرستان آتش مى گيرد و معلم مدرسه سعى مى كند بخارى را به حياط مدرسه منتقل كند كه در جريان آن بشكه پلاستيكى نفت در كريدور هم آتش مى گيرد و شد آنچه شد. سيزده جگر گوشه مردم به همراه معلمشان از بين رفتند. حال مجلس آبادگران در مقام بررسى برآمده كه چه كسى يا كسانى مقصرند؟ آموزش و پرورش استان، شهر، شهرستان، بخش يا روستاى لردگان؟ معلم ها مقصر بوده اند يا مدير يا ناظم؟ به مجلس محترم مى بايستى گفت كه هيچ كدام اينها مسئول نبودند. مسئول كاهش منظم و نسبى بودجه آموزش و پرورش كشور است كه باعث مى شود آن قدر بودجه آن وزارتخانه كاهش يابد كه مسئولان مجبورند پست ترين، آشغال ترين و در عين حال ارزان ترين بخارى نفتى را براى مدرسه خريدارى كنند. بخارى اى كه به احتمال زياد كوچكترين استانداردهاى ايمنى براى ارزان تمام شدن در آن رعايت نمى شود. ساختمانى كه به دليل فقدان بودجه لازم در آموزش و پرورش فاقد كوچكترين استانداردهاى ايمنى نبوده و بشكه پلاستيكى نفت مى بايستى در وسط كريدور كلاس ها قرار داشته باشد. مقصر آموزش و پرورش لردگان نيست بلكه مقصر برنامه ريزانى هستند كه براى ۱۸ ميليون دانش آموز و صدها هزار معلم، دبير، مدير، ناظم، فراش و كارمند، ۴۳۰۰ ميليارد تومان در سال هزينه مى كنند و در مقابل براى يارانه بنزين ۳۰۰۰ ميليارد تومان. مى رسيم به اينكه اينها چه ارتباطى با اصلاح طلبان پيدا مى كند؟ پرسشى كه پاى اصلاح طلبان را به ميان مى كشد، آن است كه آيا آنان وظيفه مسئوليت و رسالتى در قبال به قدرت رسيدن اين جريان دارند يا خير؟ يا اينكه نه، بگذاريم «خرابى از حد مى گذرد كه لاجرم مى رسيم به آبادانى؟» آيا تلاش به منظور جلوگيرى از به قدرت رسيدن اين جريان و تسلط اش بر قوه مجريه بخشى از وظيفه، رسالت و تكليف اصلاح طلبان و اصلاح طلبى هست يا خير؟ اگر اين سئوال، سئوال منطقى باشد، در آن صورت مى توان از اصلاح طلبان و دوم خردادى ها پرسيد كه چنانچه شما صورت مسئله را قبول داريد در آن صورت كدامين اقدام سياسى، استراتژى، برنامه و فكرى به منظور جلوگيرى از تحقق اين جريان تا به حال كرده ايد؟ يا آنكه نه اين مسائل به آنها ارتباطى پيدا نمى كند و آنها صرفاً مى بايستى نامزدهاى مختلف و رنگارنگ خود را عرضه كنند. رفتار سران اصلاح طلبان در جريان انتخابات رياست جمهورى (بماند رفتار هاى ديگرشان ظرف ۸ سال گذشته) به گونه اى است كه اين تصور را در انسان ايجاد مى كند كه ما در يك كشور توسعه يافته يا غربى هستيم. وظيفه ما صرفاً معرفى نامزد و نامزد هاى حزبى مان است و بعد هم ديگر به مردم بستگى دارد كه به نامزد ها راى بدهند يا خير، بعد هم كه اصلاحات به جلو نمى رود، ديگران را محكوم مى كنند كه نگذاشتند. اين درست است كه اين حق طبيعى و مسلم اصلاح طلبان است كه نامزد يا نامزد هاى خود را براى انتخابات رياست جمهورى معرفى كنند، اما آيا اين نيز درست نيست يا انتظار معقولى نيست كه در قبال كل تحولات كشور، همه ما از جمله سران اصلاح طلبان، مسئوليت داريم؟
منبع: روزنامه شرق