انتخابات عراق، ندای آزادی خاورمیانه بود!


گفت وگوی عرفان قانعی فرد با مصطفی هجری دبير کل حزب دمکرات کردستان ايران

جمعه ٣٠ بهمن ١٣٨٣ – ١٨ فوريه ٢٠٠۵

• در آينده نفوذ اسلام در قانون اساسی و آينده حکومت عراق به آن شکلی نخواهد بود که امروزه نمونه اش را در ايران شاهد هستيم و يا به اشکال مختلف ديگری در حکومت های اسلامی و دينی برقرار هستند، بلکه در عراق شکل مطمئن تر و معتدل تری از دمکراسی خواهد بود تا بتواند رضايت همه گروه ها را تامين کند • از ابتدا تا امروز کردها هميشه شعارشاان ماندن در داخل ايران، تحت يک حکومت دمکرات و مردم سالار و آزاد بوده و هست، تا که هم کردها و هم ديگر اقام و مليتهای ايرانی حقوق دمکراتيک خود را داشته باشند. اين نه شعار بلکه باور و آرمان ماست. در اين راه مبارزه کرديم و شهيد داديم و خون؛ پس باز هم بر آن متعهد مانده ايم


انتخابات عراق، از ديدگاه شما چه تاثيری را در منطقه خاورميانه خواهد داشت؟

بنا بر نشانه های موجود، نتايج مثبت بسياری داشت و اگر بسياری فکر می کردند که اين عمليات انتحاری و کشتارهايی که در عراق به وجود می آيد نشانه آن است که مردم در اين پروسه به وجود امده در عراق مخالف هستند و در انتخابات شرکت نخواهند کرد و به اين ترتيب نارضايتی خود را از وضع موجود ابراز می کنند، اما شرکت مردم در انتخابات و استقبال آنها، نشان داد که اين سخنان و حرفها، جز توهماتی بيش نيست و معلوم شد که مردم موافق پروسه دمکراسی هستند و خواهان آزادی و دمکراسی هستند و در واقع استقبال مردم در انتخابات يک "نه" بزرگ بود به تروريست ها و پس مانده بعثی ها و عوامل مامور و تحريک شده که از بعضی کشورها حمايت می شوند و به داخل منطقه نفوذ کرده اند تا در برابر جريان آزادی به وجود امده ايستادگی کنند.
به همين جهت من تصور می کنم که مردم خاورميانه، همه مانند مردم جامعه عراق، از جريان دمکراسی و آزادی استقبال می کنند و اگر امکانی به وجود آيد که حکومت های ارتجاعی و توتالير نابود و يا تضعيف شوند، مردم اين آمادگی را دارند، برای بنيان گزاری يک سيستم دمکراتيک که همگی در آن شرکت داشته باشند و حتی در اين راه نيز از فدا کردن جان و مال خود ابايی ندارند، همچنان که مردم عراق برای شرکت در انتخابات، اين بها را پرداخت کردند.

در انتخابات عراق کردها در جايگاه دوم قرار گرفتند، حال بنا به عقيده شما در مساله تعيين حاکميت عراق، کردها چه نقشی را خواهند داشت؟

مساله عراق پيشتر از آنکه مربوط به مساله قوم ها باشد و اينکه کدام مليت رای بيشتر و يا کمتر آورده اند، بيشتر به اين مساله ارتباط دارد که حکومت آينده عراق و نيروهای ائتلاف در اين تفکرند که منطقه روی آسايش و آرامش را ببيند و بعد از يک تاريخ خونين در عراق، به وضعيت آن دوران باز نگردند و بنا به عقيده من بايد بيشتر بر روی توافق ها باشد و همه مليت ها که در عراق زندگی می کنند از حقوق ملی خود برخوردار باشند و راضی به ادامه مشارکت در آبادسازی عراق و شرکت در اداره امور مملکت باشند و به اين ترتيب آرامش به منطقه بازگردد و مردم بتوانند در بازسازی و عمران کشور شرکت کنند.
به اين ترتيب فکر می کنم که کردها بتوانند از حکومت فدرالی که خواهان آن هستند، در منطقه خود برخوردار باشند و البته ممکن است که همه آنچه که را که می خواهند به دست نياورند اما مطمئنا اگر وضعيتی به وجود آيد اگر نتوانند در منطقه خود نوعی خود گردانی داشته باشند و خود اداره کنند، همچنان که از سال 1991 در منطقه خود چنين می کنند، ديگر آرامش امروز باقی نخواهد بود. و اين مساله ای است که نيروهای ائتلاف و حکومت عراق به آن متوجه و آگاه هستند و به اين ترتيب شکل و صورت فدراليسم برای اداره حکومت تصويب خواهد شد که البته در قانون موقت حکومت عراق هم اين مساله تصويب شده و به اين ترتيب کردها به شکل رضايت آميزی به ماندن در عراق و همزيستی مسالمت آميز با ساير ملت ها و قوميت ها ادامه می دهند تا ترکيبی درست از همگان را به وجود آورند و به زندگی خود ادامه دهند.

يعنی معتقد هستيد که کردها در موزاييک قدرت آينده منطقه خاورميانه، تاثيری مثبت خواهند داشت؟

بله! من چنين تصور می کنم.

حال که شيعيان و پيروان مذهبيون در انتخابات عراق جايگاه نخست را به دست آوردند، آيا تاثيری را از حکومت های مذهبی منطقه خواهند پذيرفت؟ و يا مانند کردها، ديدگاهی آزاديخواهانه نسبت به آينده عراق دارند؟

البته نيروهايی که معتقد به اسلام و يا ساير مذاهب هستند مطمئنا خواستار اين خواهند بود که آنچه که بتوانند و بخواهند امور مذهبی را در شکل اداره حکومت تاثير بدهند، اما شيعيان عراق که با کردها روابط خوبی هم دارند و مشکلات مملکت را هم خوب متوجه هستند، می توانند با کردها و نيروهای ديگر به توافق برسند واز طرفی ديگر، تابحال چندين بار نيروهای شيعه در عراق ابراز کرده اند که نمی خواهند آنها يک حکومت مذهبی مشابه ايران داشته باشند بلکه اشاره کرده ا ند که فقط يکی ار پايه های قانون گذاری عراق اسلام می باشد.
به همين جهت تصور می کنم که در آينده نفوذ اسلام در قانون اساسی و آينده حکومت عراق به آن شکلی نخواهد بود که امروزه نمونه اش را در ايران شاهد هستيم و يا به اشکال مختلف ديگری در حکومت های اسلامی و دينی برقرار هستند، بلکه در عراق شکل مطمئن تر و معتدل تری از دمکراسی خواهد بود تا بتواند رضايت همه گروه ها را تا مين کند.

شما به عنوان يک حزب کردی که امروزه در عراق مستقر هستيد، با توجه به تحولات منطقه خاورميانه، چه تفکر و راهی را در پيش خواهيد گرفت؟

برنامه ما در کنگره سيزدهم که در تيرماه سالجاری برگزار شد ما شعارمان فدراليسم بود و برای آينده ايران هم آن شعار و راه کار را انتخاب کرديم و تصور می کنيم که اين بهترين شکل مطلوب حکومتی است در زمان کنونی، برای اينکه بتوان جمعيت ايران و مليت های مختلف ايرانی را به شکلی رضايت بخش در اداره کشور شرکت داد و هم آنها را مطمئن ساخت که حکومت ديگری به آنها ستم روا نخواهد داشت و حقوق دمکراتيک آنها را با نام های تجزيه طلبی و مذهب و يا ساير تعبيرهايی که تا بحال حکومت های پهلوی و يا جمهوری اسلامی نسيت به کردها داشته اند و تبعيض روا داشتند، جايگاهی نخواهد داشت و ما دنبال آن هستيم که اين شکل از حکومت در ايران برقرار باشد و تصور می کنم که در ميان نيروهای اپوزيسيون ايرانی و مليت های تحت ستم مانند کردها، ضمن ادامه مبارزه برای دفاع از آزادی، در شکل گذاری حکومت آينده ايران هم نقش خوبی را داشته باشيم.


می خواستم نظر شما را بدانم در اين مورد که با توجه به مطرح بودن مبحث حمله آمريکا به ايران، کردها چه رفتار و عکس العملی را بايد داشته باشند؟ در حالی که شما پس از انتخاب مجدد جرج بوش به او پيام تبريک ارسال کرديد.

مشکلات ما کردها در داخل ايران و يا اصولا مليتهای تحت ستم در منطقه خاورميانه اين است که متاسفانه حکومت های ديکتاتوری، نسبت به جنبش مردمی قدرتمندترند و برای تاسيس حکومت های مردم سالار ما احتياج به نيرو داريم: اول آنکه با نيروهای خود در داخل اتحاد [داشته باشيم] و شعار مناسب سياسی بنا به دوران و زمان فعلی باشد تا که مردم را از ديکتاتوری و استبداد رها بکند. دوم آنکه مليتهای تحت ستم در هر کشوری هر اندازه هم که قوی باشند، متاسفانه حکومت ها با قدرت تمامتر به سرکوب می پرداد و خواستهای آزاديخواهانه مردم و حرکتهای آنان را مدتها به تاخير می انداد. به همين جهت ما برای تاسيس حکومتهای مردم سالار و دمکرات و دلخواه مردمی احتياج به پارامترهايی داريم که کمک کننده اين جنبش باشد.
الان ما در دنيا شاهد اين مساله هستيم که معمولا تغيير و تحولاتی که در سيستم سياسی حکومت ها به وجود می آيد؛ به وِيژه در خاورميانه، بدون کمک خارجی تقريبا امکان پذير نيست و من بسيار منطقی می دانم که مردم هر کدام از کشورهای منطقه که می خواهند از ديکتاتوری رهايی پيدا کنند از نيروهای دمکرات و آزاديخواه خارجی برای تقويت جنبش آزاديخواهی در داخل کشور کمک بگيرند.
ما در نامه خود به جرج بوش مطرح کرديم که از ايشان و ديگر کشورهای منطقه می خواهيم که که به جنبش آزاديخواهانه مردم ايران کمک کنند تا مردم از زير تيغ ستم رها شوند و با تغيير رويکرد حکومتی، حکومت مردم سالار و دمراتيک به وجود بيايد که مردم در سايه آن به خواستهای دمکراتيک خود برسند و دنيا هم از دست خرابکارن و خشونت و دخالتهای حکومتهايی ار اين قبيل رها شوند و مردم را در اين رهايی کمک کنند و اين خواست ما بوده و فقط دنبال آن هستيم و از همه حکومتهای دنيا هم می خواهيم که به نيروهای دمکرات و آزاد انديش ايران و مردم دمکراسی خواه آن کمک کنند و از اين دعوت استقبال کنند.
حکومت ايران هرچند که در عين حال ضعيف شده اما بازهم توانايی تضعيف جنبش مردمی را دارد و همانطور که شاهد هستيم در ايران نو انديشان، روزنامه نگاران و دانشجويان زير تيغ خشونت حکومت قرار دارند و اگر نيروهای آزاديخواه خارجی به نيروهای آزادانديش و مستقل داخل کمک کنند، طبعا زمان موعود زودتر فرا خواهد رسيد.

اما آيا کمک گرفتن از حکومت خارجی، به نوعی مساله گشودن پای آنها به مسايل داخل مملکت نيست؟

ببينيد به طور کلی ما مخالف آن هستيم که کشورمان به روزگار مردم عراق و يا افغانستان دچار بشود و لزومی هم ندارد و اگر دقت کنيد در کشورهايی مانند عراق صدام حسين و افغانستان طالبانی هيچ مبارزه مردمی و آزاديخواهانه ای وجود نداشت و همه را سرکوب می کردند، در ايران ما چنين نيست و همواره نيروهای آزاديخواه و مخالف مبارزه خود را ادامه داده اند و علی رغم آنکه حکومت ها همه آن بی رحمی ها را روا داشته اند، باز هم پرچم آزادی برافراشته است و موقعيت ايران با افغانستان و عراق تفاوت دارد و اگر نيروهای دمکرات و آزادانديش ايران تقويت بشوند، خود مردم و جريانهای مردمی قادر به تامين و تثبيت حکومت دلخواه خود خواهند بود.

از سخنان شما اينگونه برداشت می کنم که که در واقع کردها خواهان جدايی نيستند و اين برچسبی است که به کردها زده شده است

برداشت شما کاملا درست است و اين در واقع بعضی از حکومت های ديکتاتوری منطقه هستند که هميشه جنبشها و حرکت ها آزاديخواهانه را با تهمت و برچسبهای گوناگون مثل تجزيه طلبی و وابستگی به بيگانه و... سرکوب می کنند و حکومت های حاکم بر کردها هم هميشه عليه جنبشها و حرکتهای قومها مانند کردها و ديگر بخش های ايران، از اين برچسبها استفاده کرده اند و تصور می کنم اگر کردها و ديگر مليتهای ايرانی نقش خود را در اداره امور منطقه و حقوق فردی خود و کشور با حقوقی مساوی ايفا کنند، هيچ تمايلی برای جدايی طلبی وجود نخواهد داشت.
اين استبداد است که با ظلم و ستم بر ملت ها و قومها مردم را گريز از مرکز ميکند و کردها از ابتدا تا امروز هميشه شعارشان ماندن در داخل ايران، تحت يک حکومت دمکرات و مردم سالار و آزاد بوده و هست، تا که هم کردها و هم ديگر اقام و مليتهای ايرانی حقوق دمکراتيک خود را داشته باشند .
ما بر اين مساله، در کنگره خود نيز تاکيد کرديم و اين نه شعار بلکه باور و آرمان ماست. در اين راه مبارزه کرديم و شهيد داديم و خون؛ پس باز هم بر آن متعهد مانده ايم.