آستانه قدرت، آستانه تغيير / تاملي در تحولات گفتماني – هويتي در آستانه انتخابات
 
1
آستانه انتخابات، آستانه بازي قدرت است و اقتضاي بازي قدرت، بازي هاي زباني و گفتماني گوناگون. از اين رو، اين روزها شاهد تغييرات و دگرديسي هاي گفتماني رنگارنگي هستيم. بسياري از دگم هاي ايدئولوژيك و ارتدوكسي، از يك سو در اثر برخورد با سنگ هاي اجتماعي، سياسي و معرفتي و از جانب ديگر، به اقتضاي منطق بازي قدرت در حال فرسايش و ساييده شدن است. به بيان ديگر، بسياري از آموزه ها، هنجارها، ارزش ها، ايستارها، آرمان ها، مرام ها و باورهايي كه روزي منجمد و متصلب و قدسي به نظر مي رسيد، در حال ذوب شدن در فضاي كنوني جامعه است؛ بسياري از «گزاره هاي جدي» گذشته، اعتبار خود را از دست داده و به «گزاره هاي شوخي» تبديل شده است؛ بسياري از «بت هاي پندار» شكسته؛ بسياري از «رنگ هاي مرامي» اسير بي رنگي؛ بسياري از مواضع شفاف، كدر؛ بسياري از هويت هاي اصيل، اصالت خود را از دست داده؛ بسياري از زيربناها به روبنا و بسياري از روبناها به زيربنا تبديل شده است؛ بسياري از خطوط قرمز، سرخي خود را از دست داده است، همچنين بسياري از «نبايد ها» به «بايد» و بسياري از «بايدها» به «نبايد» تبديل شده است و بالاخره، بسياري از «ناخودي»ها خودي و بسياري از «خودي»ها، ناخودي شده اند.
2
بي ترديد، بسياري از تغييرات گفتماني كه اين روزها شاهد آن هستيم، نه به اقتضاي تحولات عصري و نسلي، كه به سبب «ميل به قدرت» صورت مي پذيرد. به بيان ديگر، چنين تغيير و تحولاتي، نه حاصل يك «تدبير استراتژيك»، بلكه نتيجه يك «تمهيد تاكتيكي» براي كسب قدرت است. در اين حالت، ديگر بحث از يك «پروسه تغيير» نيست، بلكه سخن از يك «پروژه تغيير» است؛ پروژه اي كه به حامل و عامل آن اجازه مي دهد كه هم اهل انسداد و تصلب و هم اهل تسامح و تساهل باشد؛ هم دگر ساز باشد، هم خودي ساز؛ هم ايدئولوژيك باشد، هم سكولار؛ هم دعوت به عالم روحاني نمايد، هم بر اقتصاد به مثابه يك زيربنا پاي فشرد؛ هم انقلابي باشد، هم اصلاح طلب؛ هم غرب ستيز باشد، هم غرب پذير؛ هم سرمايه ستيز باشد و هم سرمايه پرست؛ هم حامي پابرهنه ها و تهي دستان باشد و هم هوادار مرفهين بي درد؛ هم به قدرت به عنوان يك ابزار بنگرد و هم آن را به مثابه يك هدف بپندارد؛ هم بر اين اعتقاد باشد كه هدف وسيله را توجيه نمي كند و هم بر اين طريق گام گذارد كه هدف وسيله را توجيه مي كند.
3
با بهره اي آزادانه از فوكو، مي خواهم اين واقعيت نهان را آشكار نمايم كه فراسوي گفتمان آراسته و پيراسته جريان هاي ارتدكس مشربي كه اين روزها نوعي دگرديسي گفتماني را تجربه مي كنند، كردارها، اميال و اهداف سازمان يافته اي وجود دارد كه چنين ساخت و بافت گفتماني را ممكن و مشروع مي سازد، بدان معنا مي بخشد و آن را در بستري سياسي جاي داده و در يك كلام، گفتمان آنان را متأخر بر قدرت قرار مي دهد و نقشي كاملا ابزاري بدان مي بخشد. به بيان ديگر، در اين فضا «گفتمان، ادامه قدرت و سياست اما به بيان ديگر» مي شود و بالمآل، از آن (گفتمان) نمي توان جز وظيفه مشروعيت و مقبوليت بخشي به كنش و واكنش هاي معطوف به قدرت انتظاري ديگر داشت.
4
در آستانه انتخابات مجلس هفتم، شاهد گشوده شدن لوح ملفوف چنين پرونده اي و تقرير چنين گفتماني بوديم. از يك سو، در بي سابقه ترين كنش سياسي – حكومتي، يك جناح تماميت وجودي و هستي شناختي دگر - درون خود را به چالش مي كشد (از رهگذر رد صلاحيت هاي گسترده) و از جانب ديگر، خود را به جامه همان دگر حذف و طرد شده ملبس مي كند و تماميت فرا-گفتمان سنتي خود را به چالش مي كشد. تاملي هر چند گذرا بر شعارهاي انتخاباتي اين طيف، آشكارا از اين تغيير گفتماني خبر مي دهد. براي نمونه، به جداول زير دقت نماييد:
در آستانه انتخابات دور نهم رياست جمهوري نيز شاهد تشديد چنين تغييراتي در اين فضا و گستره گفتماني هستيم. مردماني كه تا ديروز تقرير و تبليغ كننده گفتماني فرهنگ، ايدئولوژي، ارزش و هنجار محور بودند، تبديل به شبه پيروان مرام و مسلك اقتصاد محور ماركس مي شوند، و ملاحظات اقتصادي جامعه، شان و منزلت «زيربنا» را مي يابد و در كانون گفتمان آنان مي نشيند و به مثابه يك «مدلول استعلايي» رنگ خود را بر ساير دقايق گفتماني آنان مي پاشد (اگر چه، رونوشت اصلي اين گفتمان، كماكان ماهيت سرمايه دارانه خود را حفظ مي كند).
بي ترديد، در اين جا نيش سخن ما متوجه به سر عقل آمدن اين گروه و توجه به نيازها و تقاضاهاي مادي – اقتصادي جامعه نيست، زيرا هر دو پديده را ميمون و مبارك مي دانيم. مشكل ما حتي با تغيير و تحولات گفتماني اين گروه نيست، زيرا اين امر را نيز بديهي و طبيعي مي دانيم. مشكل زماني آغاز مي شود كه در فرآيند اين دگرگوني تاكتيكي گفتمان، نوعي انكار چيستي و كيستي «خود» نهفته است؛ «خود»ي كه زماني ايده هايش در قالب گفتماني ايدئولوژيك – انقلابي متجلي و متبلور شده بود. به بيان ديگر، اين گره خوردن اقتضايي و تاكتيكي به گفتمان و هويت جديد، بي ترديد، گره آنان را با «خويشتن خويش» آنان خواهد گشود و آنان را در معرض نوعي بحران هويت قرار خواهد داد.
بنابراين، چنين بحراني، در مورد هويت هايي كه خود را در چارچوب يك سري «اصول» بنيادين و لايتغير تعريف كرده اند – اصول بنياديني كه حداقل در ساحت نظري متصف به دو عامل از سه عامل سوژه ساز (به تعبير فوكو)، يعني «حقيقت» و «اخلاق» است – جلوه آشكارتر و در عين حال زمخت تري خواهد داشت؛ زيرا درون مايه ايدئولوژيك چنين هويتي، به سهولت با عامل سوم سوژه ساز، يعني «قدرت» قابل انطباق نيست. از اين رو، با حضور اين عامل، ديگر جايي براي دو عامل ديگر باقي نمي ماند يا حداكثر، اين دو در پرتو آن سوم، رنگ و بويي صرفاً «ابزاري» (معطوف به قدرت) مي يابند.
در يك كلام، چنين تغييري در ساخت و ساحت گفتماني، جزيي از فرآيند اعمال قدرت است: قدرتي با خصيصه رعيت پروري و با هدف اعمال نظارت و مراقبت بر افكار و رفتار مردم و تبديل آنان به سوژه و ابژه؛ سوژه نيازها و خواست ها و ابژه قدرت. 
بالمآل، در اين فضاي گفتماني، فتح تالار قدرت، هم به مثابه يك «هدف» و هم به مثابه يك «استراتژي» تعريف مي شود كه براي تحقق آن، مي توان پرده هويتي «خودي» را دريد و به جذب اغيار با شعار «به دنبال ديگران هستيم» همت گماشت؛ از ايدئولوژي عبور كرد و به ايماگولوژي (از كلمه ايماژ به معني تصوير جعل شده است) توسل جست؛ از روحاني عدول كرد و به دانشگاه روي آورد؛ از فرهنگ، مركزيت و اولويت زدايي كرد و جامه اي از جنس اين دو بر قامت اقتصاد دوخت؛ از «سياست اخلاقي» دست كشيد و به «اخلاق سياسي» دست يازيد؛ در سنت هاي متصلب جا خوش كرد و در عين حال اداي انسان هاي مدرن و پسامدرن را درآورد؛ و بالاخره، به تعبير مولانا، از موضع نقد و نصحيت ديگران، ديو را منكر شد و اما در همان حال، اسير ديو (يا ديوهاي) ديگري بود.
بي ترديد، همان گونه كه فوكو به ما مي گويد؛ چنين تغييري در عرصه گفتمان، نيازمند تحول در نظام صدقي (رژيم حقيقت) نيز هست. به بيان ديگر، جز از رهگذر نوعي تغيير در نظام ارزشي – هنجاري، نمي توان در عرصه گفتمان، طرحي نو (متفاوت) در انداخت. معنا و مفهوم اين اصل منطقي اين است كه پس پرده آهنينِ اصول بنيادين، جنبشي استحاله جويانه برپاست كه همچون موريانه در حال خوردن تماميت هستي شناختي و وجودي جريان هاي اصول – بنيادگراست.
 
 منبع: نشریه نامه   
شماره 35- نیمه بهمن 83