جوانان عصر ديجيتال
مهرداد ناظری: گفت و گو با غلامرضا آذری
يكشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۳
تخليه روانى جوانان
درفضاى مجازى
درعصرى دگى مى كنيم كه تحولات ناشى از انقلاب اطلاعاتى تأثيرات عميقى بر ذهنيت وفكر مردم جوامع گذاشته است. به طورى كه امروز درسايه اين دگرديسيها، نحوه تعامل انسانها بايكديگر وبا سازمانها بسيار تغيير يافته است. دراين خصوص دكتر غلامرضا آذرى متخصص ارتباطات اجتماعى به كالبد شكافى هويت نسل سوم در عصر حاكميت رسانه ها وماهواره مى پردازد و ابعاد مديريت ديجيتالى كه لازمه واقتضاى تعامل صحيح با نسل جوان است را تبيين مى كند.
اين گفت و گو در پى مى آيد.
مى گويند عصر، عصر حاكميت رسانه هاست. غول هاى ارتباطى ذهن، فكر و ايده ما را تحت تأثير قرار مى دهند و به نوعى ما را به سوى تنوع بيشتر سوق مى دهند. دراين فضاى ارتباطى جديد جوانان بخصوص نسل سومى ها چه وضعيتى خواهند داشت؟
همانطور كه مى دانيد از حدود دو دهه قبل به اين طرف، ما در ايران شاهد يك انقلاب درعرصه رسانه ها بوديم. يعنى با به وجود آمدن ويدئوهاى خانگى الگوگيرى جوانان از رسانه ها به يك حسى تحت عنوان «فرهنگ غير خودى» رسيديم. اين فرهنگ غيرخودى در درونش ديگر ارزشهاى سنتى مطرح نبودند. وچيزى كه خيلى بيشتر درآن باب شد ونوعى مصونيت ايجاد مى كرد، نوعى تنوع فرهنگى است. قبل از هر چيز من لازم مى دانم يك تعريف نسل سومى ها ارائه كنم تا بعد بتوانيم ابعاد آن را به طور عميق تر تبيين كنيم. اساساً نسل سومى ها به آن دسته از جوانانى اطلاق مى شود كه ميانگين سنى شان درواقع از سالهاى ۱۳۶۴ تا ۱۳۸۲ را شامل مى شود.
اگر اينها را به سه دسته تقسيم كنم وبگوييم از ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۰ ، از ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ و از ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۲ به بيراهه نرفتيم . چه بسا كه با اين تقسيم بندى راحت تر مى توانيم آسيب شناسى اين نسل را هم انجام دهيم.
اين تفكيك براساس چه شاخصى صورت گرفته؟
بيشتر نقش رسانه ها و ورود تكنولوژيهاى نوين ارتباطى به دنياى جوانان مدنظر من بوده.
تفاوت عينى وقابل لمسى كه بين اين سه گروه قائليد، چيست؟
من براى اينها اصطلاحاتى را تدوين كردم. گروهى كه از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۰ هستند، گروه پيش رسانه ها محسوب مى شوند . گروهى كه از قبل از ورود رسانه ها، حضور داشتند ولى تربيت رسانه اى نشدند. گروه دوم كسانى كه از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ گروه بعد از دوران ورود تكنولوژى ورسانه به ايران هستند . درواقع گروهى هستند كه به نظر مى آيد بحرانهاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى تأثير به سزايى بر روند فكرى آنان نگذاشته است. اما آنها را ديده اند ولى درك ويا حس اجتماعى مشخص ومعينى از آن نداشتند وگروه سوم همانطور كه اشاره كردم از ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۲ را دربر مى گيرد.
اين گروه درواقع ويژگيهاى عصر ديجيتالى شدن را دارند. گروهى كه از رسانه ها تأثير گرفتند وحتى بررسانه ها تأثير گذاشتند. سالها قبل من درمقاله اى با عنوان «ماهواره ها وبى خويشتن شدگى مخاطبان» اشاره داشتم كه ماهواره ها وتصاويرشان بر نحوه تفكر، شيوه هاى شكل گيرى ايدئولوژى ، مد و اساساً برداشتهاى شخصى افراد از اين تصاوير تأثير مى گذارند . جوانان درواقع طيف اصلى مخاطبان ماهواره اى بوده وهستند. من نمى خواهم ايده اصلى بحثم را درباب ماهواره طرح كنم. بيشتر هدفم اين است كه بگويم نسل سومى هاى ما درشاخه گروه سوم كه از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۲ به مرحله بلوغ سنى جوانى رسيده اند ، يعنى هم اكنون بين ۱۲ تا ۱۸ سال سن دارند، به جرأت مى توان گفت اينها خطرناكترين گروه نسل سومى هاى ما هستند.
ودر واقع اعتماد اصلى جامعه به اين گروه است. اما از آن جهت كه اين گروه بسيار تحت تأثير رسانه ها قرار گرفتند، خوب كنترل نشده اند واكنون ما اين تشتت وناآرامى ، چند دستگى وتنوع هاى پوشش وحتى طرز تفكر وتلقى هاى متفاوت را دراينها مى بينيم .
به نظر مى رسد با توجه به اينكه جامعه ما طى دو دهه اخير تحولات گسترده و عميقى را پشت سرگذرانده ، رسوب اين تحولات درذهنيت وفكر نسل سومى ها اثرات متفاوتى از خود به جاى گذاشته ، به طورى كه هويت خاصى تحت عنوان فرهنگ الكترونيكى درآنها ظهور كرده.اكنون اگر ما بخواهيم با توجه به تقسيم بندى شما اين فرهنگ شكل گرفته را بهتر بشناسيم شما چه توضيح و تبيينى را مى توانيد براى آن قائل شويد؟
اگر بخواهيم صرفاً درعصر ديجيتال آن را بررسى كنيم، من لازم مى دانم يك سير تاريخى تحولات فرهنگى، علمى وفناورى تكنولوژيك را به طور مختصر برايتان بگويم. وبعد عصر ديجيتال را درربط با اين مباحث ترسيم كنم. به طور كلى اگر من بخواهم يك تعريف از فرهنگ درعصر تكنولوژى ارائه كنم، بايد بگويم كه فرهنگ مجموعه پيچيده اى است كه شامل باورها، معارف ، صنايع، تكنيكها، اخلاق ، قوانين ، سنن وبالاخره تمامى عادات وضوابطى است، كه انسان درجايگاه عضوى از جامعه آن را فرا مى گيرد. اگر ما دراين تعريف مشكلى نداشته باشيم وشما هم اين تعريف را مى پذيريد، من بحثم را ادامه بدهم.
بله ، اين تعريف جامع وقابل قبولى است!
بنابراين اين تعريف فرهنگ را درتمام شئون دگى يك فرد وكل ساخت جامعه دخالت مى دهد.
ازاين رو فرهنگ به شكل عملى چنين شناخته مى شود يعنى مجموعه اى از خصوصيات اخلاقى، ارزشهاى اجتماعى كه برفرد يا جوان ازهمان زمان زاده شدن تأثير مى گذارد وبه صورت رابطه ناخودآگاه دراو شكل مى گيرد، كه رفتار او را با شيوه دگى محيطى كه درآن زاده مى شود، پيوند مى دهد. اين يكى از جلوه هاى مهم فرهنگ است كه درفرهنگى ويژگى هاى خاص خود را پيدا مى كند و به نوعى سبب تمايز فرهنگها ازيكديگر مى شود.
يكى از وجوه اين تمايزات، تمايزات علمى تلقى مى شود، درعصرى كه ما معتقديم نسل سومى ها و وجود شكافهاى تكنولوژيك به ويژه مباحثى چون ديجيتالى شدن رسانه ها واساساً فناوريهايى كه با توسعه ديجيتالى شكل گرفته اند، روبرو هستند، به بيان ديگر نفوذ انديشه هاى علمى ازطرفى بر پايه تلاش هاى گذشتگانى هست، كه اين تكنولوژى را وارد جامعه مى كنند. اگر ما تاريخ تأسيس راديو درايران را سال ۱۳۱۹ وتاريخ تأسيس تلويزيون را سال ۱۳۳۷ ذكر كنيم، به بيراهه نرفتيم . پس دو صنعت ارتباطى مثل راديو و تلويزيون به فاصله كمتر از ۲۰ سال درايران شكل مى گيرد واين به زمينه استعدادى فرهنگى جامعه ايران بر مى گردد، نه به خلاقيت وابتكارات ويژه نوابغ. چون ما نابغه اى دراين خصوص درايران نداشتيم. فقط يك سرى سرمايه دارانى بودند كه به صورت غير انتفاعى اين پديده ها را وارد ايران كردند. حال اگر ما اين مباحث را به عنوان يك مقدمه درنظر بگيريم يعنى تعريف فرهنگ و اين جلوه هاى فرهنگى و ورود صنايع رسانه اى ايران، در واقع به محيط دگى ايرانيها درگذشته وحال وارد شده ايم.
اكنون با وصف اين سير تاريخى، مى توانيم به اين واقعيت برسيم كه جوانهاى ما از قبل از انقلاب تا اول انقلاب به مدت دو دهه در دو بخش قابل تقسيم بندى هستند. بخش اول جوانان دهه ۱۳۴۰ ، بخش دوم جوانان دهه ۱۳۵۰ جوانان دهه ۱۳۴۰ جوانانى راديويى بودند و طبق انديشه هاى مك لوهان به پيام در راستاى گوش و يا خواص شنوايى اهميت مى دادند، اما جوانان دهه ۱۳۵۰. يك گام به جلوتر حركت كردند.
ودرواقع حواس درامتداد شنوايى وبينايى را مورد اهميت قرار دادند با توجه به اين وضعيت شما مى بينيد كه جوانان ما در موسم انقلاب اسلامى بيشتر جوانانى هستند كه قائل به شكل گيرى «تشخص اجتماعى» هستند. يعنى يك نوع تفكر وحساسيت خاصى نسبت به انديشه دارند كه اين انديشه از پس رسانه مى آيد. پس اين رسانه هم مى تواند درهمه شئونات اين جوان تأثير بگذارد وهم مى تواند نگاه وايدئولوژى او را شعاع ومحور قرار دهد. پس گسترش علم وتسلط جوان دراين خصوص، امرى كاملاً بديهى است . مثالى مى م. شما بعد از انقلاب، پديده «وبلاگ نويسى» را يك پديده عمومى وجهان شمول تلقى مى كنيد چرا؟ براى اينكه بسيارى از جوانان ما درحال حاضر به اين حد رسيده اند كه مى توانند براى خود وبلاگى درست كنند، طراحى وب كنند وبه نوعى براى خود ساختار وجايگاهى ونوعى وضعيت اجتماعى قائل شوند. من اين جوانهايى را كه به اين سيستم ازتفكر روابط وارتباطات مبتنى بر الكترونيك مسلط مى شوند، جوانان عصر ديجيتال مى نامم.
*اكنون جوانان عصر ديجيتال داراى هويتى جديد شده اند. ما وارد دورانى شده ايم كه دو جهان پيش روى ماست. يك جهان واقعى كه هميشه وجود داشته است ودوم جهان مجازى است كه جوانان به شدت با آن عجين شده اند. من علاقه مندم بدانم نحوه تعامل جوانان دراين مثلثى كه خود آن بالا قرارگرفته ودو جهان در دوسمت شان قرار دارد، به چه صورتى است؟
- درارتباط با فرهنگ، علم وتكنولوژى ما مى توانيم جوامع كنونى را به سه دسته تقسيم نماييم و بگوييم هر يك ازاين گروه ها مسير خود را به نوعى پيموده اند و نتايج متفاوتى هم به دست آورده اند ، مثلاً گروه اول شامل كشورهاى پيشرفته غربى هستند، كه الگوى توسعه آنها دورتر است. دراين كشورها نظام ارزشى، اجتماعى، فرهنگى با نيروهاى تكنولوژى ورسانه اى كه از دل خود جامعه تقويت مى شود، همگام شده واين همگامى راه را براى توسعه تكنولوژيك هموار مى كند. از اين رو جامعه علمى، تكنولوژيك دانشمندان، مهندسان وساير متخصصان تكنوكرات را در بر مى گيرد . آنها به پايگاه اجتماعى اى دست پيدا كرده اند، كه حاصل قرنها تلاش وكوشش خود شان است ودرمحيط فرهنگى كه نوعى نوآورى را به مرحله ظهور رسانده، شكل وفرم پيدا كرده اند. گروه دوم وسوم شامل كشورهايى هستند كه درآنها انقلاب صنعتى شكل نگرفته . اين كشورها به دو دسته تقسيم مى شوند كشورهاى توسعه يافته غير غربى وكشورهاى درحال توسعه . كه اين كشورها دربرخورد با الگوى توسعه كه اساساً الهام گرفته ازكشورهاى غربى هستند، به دو صورت عمل مى كنند. يكى گروه كشورهاى توسعه يافته است كه درآسياى شرقى واقع شده اند كه توانسته با برخوردى خرد ورزانه ودرونگرا بستر رابراى تحقق خوداتكايى علمى وتكنولوژيك آماده كنند و بديهى است كه اين گونه كشورها با شناخت فرهنگ تحول پذير خود و به منظور گذر تاريخى از مرحله اى به مرحله ديگر دست به برنامه ريزيهاى فرهنگى و از آن مهمتر ازجمله سياستگذارى رسانه اى سنجيده اى زدند و به تدريج با غربال كردن فرهنگ سنتى خود توانسته اند، پيش بروند. درواقع با اين كار عناصرى كه سد راه توسعه بودند حذف ويا تضعيف كردند و در راه كسب فرهنگ نو و پويا الزاماً ساير عناصر مساعد را تقويت و جايگزين كردند. در اينجا نمونه بارز ژاپن است كه از ابتداى سده بيستم براى نخستين بار فرهنگ علم و تكنولوژى را براى خود پديد مى آورد و اين را به عنوان يك پديده برونزا و خاستگاه اصلى حفظ مى كند. اين كشور از همان سال هاى آغازين روند اصلاحى خود را با اين مبنا كه لازم است فرهنگ را جذب نمود اما فرهنگ تكنولوژى را نهادينه كرد، به پيش مى رود. ژاپن با اين تصميم به گزينشى پرتعامل دست مى د. البته اين را هم اضافه كنم كه در آيين مذهبى ژاپن به اصولى بر مى خوريم كه زمينه هاى فرهنگى مناسبى را براى تحول اين كشور فراهم كرده. دو اصل در ژاپن وجود دارد به نام ذن و بوديسم كه در بين ژاپنى ها بسيار متداول و مرسوم است. اين آموزه ها گونه اى ترس را از طريق طرد تكنولوژى مطرح مى كند. يعنى مى گويند: تكنولوژى نبايد وجود داشته باشد و بر همين مبنا جوانان ژاپنى هم سرباز مى ند. اما گروه سوم كه شامل كشورهاى در حال توسعه هستند كه متأسفانه غالب كشورهاى مسلمان در اين زمره قرار مى گيرند، از دو جهت دچار درك غلط از تكنولوژى هستند. از يكسو به عدم درك صحيح از ذات تكنولوژى مدرن دچار مى شوند و از سوى ديگر راز موفقيت آميز بودن آن را در محيط اجتماعى و فرهنگى خود نمى يابند. اين فهم غلط، موجب مى شود كه از سوى اين كشورها تلاش كافى براى همساز كردن تكنولوژى وارداتى با نيازها و خواسته هاى آنان صورت نگيرد و در نتيجه سبب از هم گسيختگى در نظام اجتماعى، فرهنگى شده و توسعه اى غيركارآمد را براى آنها به ارمغان آورده است. خب اگر بخواهم به كشور خودمان اشاره كنم، بايد بگويم امروز جوانان ما در واقع در برابر اين تكنولوژى هاى وارداتى مثل اينترنت، دچار يك سردرگمى فرهنگى شده اند. البته از ياد نبريم ذات اين تكنولوژى ها خلق فضاى مجازى است. اينجا اين سؤال مطرح مى شود كه فضاى مجازى چيست؟ فضاى مجازى فضاييست كه براى ما به عنوان كاربر رايانه اى، ساخته، پرداخته و طراحى مى شود و ما از طريق آن به تعاملى كه متفاوت بادگى واقعى مان هست و با تخيلات عجين است، مواجه مى شويم و از اين طريق نوعى ارتباط غيرمستقيم را ايجاد مى كنيم. اما اين هرگز ربطى به كيفيت دانش و تحقيقات درونزاى اين نوع تكنولوژى ندارد. چون تكنولوژى خواسته يا ناخواسته به جامعه ما وارد شده است. حالا جوان با توجه به اينكه چند نياز مثل تنوع، جذابيت، مصرف گرايى را در ظرف مردم و در ارزشهاى آنها كمتر مى بيند، سعى مى كند به فضاى مجازى پاسخ مثبت بدهد.
يكى از اين نمونه ها «چت» است. «چت» را من به عنوان يك پديده ارتباطى در خود دنياى اينترنت بيشتر از اين حيث داراى اهميت مى دانم: البته امروزه مباحثى در اين خصوص تحت عنوان فلسفه تكنولوژى مطرح مى شود كه در اين بحث اشاره مى شود كه فناورى اساساً چيز بدى به حساب نمى آيد. بلكه استفاده غلط از آن است كه فلسفه استفاده از تكنولوژى را زير سؤال مى برد. به همين دليل من اعتقاد دارم ما به دوره مدرنيته در ايران نزديك نيستيم. ما تقريباً به عنوان يك جامعه مصرفى شناخته مى شويم. حال اينكه چرا جوانان ايرانى براى خلق دنياى مجازى و فرار از دنياى واقعى اينگونه رسانه ها را دودستى و با قدرت چسبيده اند؟ سؤالى است كه بايد در مورد آن تأمل بيشترى كرد. در اين مورد چند فاكتور اساسى مطرح است كه به نوعى پاسخ سؤال شما را هم در خود خواهد داشت. نخست بحثم را در مورد خانواده دنبال مى كنم. ما در ايران در حال حاضر با دو نوع خانواده روبرو هستيم. يك خانواده هاى مولكولى. دوم، خانواده هاى اتمى. خانواده مولكولى آن دسته از خانواده هايى هستند كه در آنها هيجان، احساس و عواطف فردان بسيار مهم است. يعنى فردان با والدين ارتباط عاطفى و احساسى خوبى دارند و يك نوع ارتباط پيوسته به چشم مى خورد. نوع دوم خانواده هاى اتمى هستند كه در آنها ارتباطات عاطفى، هيجانى به حد صفر رسيده. جوان در اينگونه خانواده ها وقتى شب به خانه بر مى گردد با يك سلام عارى از عاطفه به اتاق خود مى رود و وارد دنياى رايانه اى مى شود. در واقع كامپيوتر به عنوان عضوى از اعضاى خانواده، به همان دليلى كه فضاى مجازى را ايجاد مى كند، جوان را از بستر خانواده اش دور مى كند و به نوعى به او آرامش مى دهد. در واقع در دورانى تلويزيون جوان را دچار تخليه روانى مى كرد، امروز اين تخليه از طريق رايانه ها در خانه ها صورت مى گيرد. در واقع اين رايانه ها هستند كه با ايجاد فضاى مجازى، خلسه را در دل خانواده ها پديد مى آورند.
و چون خانواده ها نظارت مستقيم ندارند و آنها را به درستى كنترل نمى كنند جوانان دچار يك نوع افزايش اطلاعات هجو شده اند و اين افزايش اطلاعات آنها را دچار چند تصميم گيرى، چندسليقگى و حتى چند هدفى كرده و در نهايت اين روند شخصيت جوان را دچار بى ثباتى و بى هدفى مى كند.
* شما در سلسله بحثتان مطلبى را بيان كرديد كه در مورد آن اندكى مناقشه وجود دارد و آن اينكه برخلاف نظر شما كه مى گوييد مدرنيته در ايران شكل نگرفته، عده اى معتقدند كه اتفاقاً مدرنيته ايرانى شكل گرفته. در اين مورد يكى از نويسندگان مى گويد: مدرنيته ايرانى شكل گرفته ولى مدل آن با نوع غربى متفاوت است. مدرنيته ايرانى در فضاى خالى بين لايه هاى اجتماعى فرهنگى ايرانى مستقر شده است. در صورتى كه مدرنيته در غرب اساس دگى و ساختارها را مى سازد.
من فكر مى كنم اگر اين نظريه را بپذيريم نوع بحث شما در ارتباط با نسل سوم هم زير سؤال مى رود. چرا كه در آن صورت بحث خانواده و نوع مديريتى كه مدنظر شماست قابل پذيرش نيست.
بين همه عناصرى كه من به عنوان آسيب شناسى مطرح كردم، خانواده به عنوان يك عنصر مطرح است. سه عنصر ديگر هم در اينجا قابل طرح است كه من آنها را فقط نام مى برم. دوم شخصيت، سوم فرهنگ هاى تك محورى و چهارم: محيط كه من فعلاً با تشريح اين عناصر كارى ندارم. اما در مورد مدرنيته به نظر من بخشى از فعاليت هاى انسان در عصر حاكميت تكنولوژى هست من اگر تعريفى از تكنولوژى داشته باشم، بايد بگويم كه تكنولوژى به معناى به كار بردن شاخه هاى مختلف علم براى حل مشكلات عملى كه به دليل حاكميت شرايط اقليمى و جغرافيايى و ديگر عوامل، ممكن است از يك ناحيه به ناحيه ديگر فرق كند. اگر ما اين تعريف را از تكنولوژى بپذيريم آيا شما فكر نمى كنيد كه جوانان ما مصون از اين جريان باشند؟ يعنى جوانان ما به فهم درستى از تكنولوژى دست پيدا نكردند، چون مدرنيته مفهومى همه جانبه است. البته من منكر كليت مباحث اين نويسنده نيستم، اما اگر بخواهيم يك نگرش در سطح كلى داشته باشيم بايد بگويم كه تكنولوژى در سطح گسترده تعيين كننده رفتار جوانان است. فكر مى كنم در اين صورت قدرى با بحث هاى ايشان همگام مى شوم. من اعتقاد دارم تكنولوژى را مى توان ابزارى دانست كه به رؤياى بقاى جوان جامعه امروز ايران جامه عمل مى پوشاند. در واقع اين قابل انكار نيست كه سنت هاى فرهنگى توسعه يافته در جوامع امروز خود را به اشكال متفاوت نشان داده است و اين امكان را حتى براى جوانان ما فراهم كرده كه با يكديگر و حتى محيط شان ارتباط برقرار كنند و نوعى كالبد از مهارت ها و دانش ها را پديد آورد.
جوان ايرانى امروز فكر مى كند كه در دنياى مدرنيته اى كه غرب برايش به وجود آورده قرار گرفته. ولى من فكر مى كنم فقط از وسيله اى كه بوى مدرنيته مى دهد، استفاده مى كند. در واقع پايگاهى كه بتواند در دل آن فرهنگ توليد كند و يا فرهنگ پذير شود، وجود ندارد. در اينجا دو بحث مطرح است يكى كاركردهاى نهان و دوم كاركردهاى آشكار تكنولوژى است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. حالا اگر كامپيوتر را تكنولوژى قلمداد كنيم، ارتباط بين فرهنگ و تكنولوژى با بررسى نقشى كه خود اين تكنولوژى در تغيير اجتماعى و ساختار اجتماعى دارد، بايد بحث را از منظر ديگرى بررسى كرد. مثلاً اگر ما كاركردها را در برابر كاركردهاى تكنولوژى و يا كاركردهاى پنهان را در برابر كاركردهاى آشكار در نظر بگيريم، به يك نتيجه كلى خواهيم رسيد كه نسل سومى ها در پرتو همه اينها قرار دارند. يعنى همان ايجاد فضاى مجازى، همان ايدئولوژى هاى تعليم شده (ايدئولوژى هاى حك شده) روى شبكه ها هستند و جوان صبح به محض اينكه از خواب بيدار مى شود قبل از آنكه به مدرسه و يا دانشگاه برود، ابتدا ترجيح مى دهد نيم ساعت با اينترنت كلنجار برود. بعدازظهر هم وقتى به خانه برگشت دوباره پاى اينترنت خواهد نشست و اين روند همچنان ادامه دارد. در واقع جوان با اين تكنولوژى بزرگ مى شود، پس ما نمى توانيم اينطور ابراز نظر كنيم كه اين پديده تأثيرگذار نيست. يعنى در واقع نوعى تكنولوژى است كه جوان با سياق و فرهنگ خود آن را شكل داده. همانطور كه مى دانيد جوان امروزى بيشتر ترجيح مى دهد كه چت كند و آن را يك فضاى مجازى مى داند. اما در اين خصوص در بسيارى از كتابفروشى ها ما فرهنگ هاى جيبى اصطلاحات چت داريم. اينها براى چه به وجود آمده؟ براى اينكه جوان هيچ احساس كمبودى نكند و در كنار تكنولوژى واقعاً تفكر مدرنيته مصنوعى را بپذيرد. در واقع بايد بفهميم كه اين آهنگ رشد خيلى كند است و جوان به اندازه لازم نياموخته. ممكن است خيلى از جوانها به بهترين شيوه هاى كنترل تكنولوژيكى و تكنيكى هم فائق بيايند. اما چون در دگى واقعى شان اين وجود ندارد و صد درصد دگى ما هنوز ماشينى نشده. اگر چه بيشتر اوقات ما كنار ماشين ها مى گذرد ولى ما هنوز ماشينى نشده ايم و در سنت هايمان دگى مى كنيم، در نتيجه جوان هم به نوعى با اين سنت دست به گريبان است. پس جوان از يك طرف در تعارض و از طرف ديگر در تعامل با اين دنياى اطرافش قرار مى گيرد.
منبع: روزنامه ایران