بازخوانى۳۳ سال فعاليت هسته اى ايران


چلال برزگر

چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳

زمان زيادى نداريم بايد به مرحله اى برسيم كه بگوييم داراى تكنولوژى چرخه سوخت هسته اى هستيم • درهاى تأسيسات هسته اى ما باز است و از محاسبه باكى نداريم • پيشنهادها هم بايد مقرون به صرفه باشد و هم از نظر تكنيكالى به نفع ما باشد • مابه ازاى هر پيشنهادى، نبايد حذف موردى ديگر باشد • آنچه در مورد برنامه هسته اى انجام مى شود، برنامه كشور است و ما مجرى آن هستيم • ما هشتمين كشور دنيا محسوب مى شويم كه فرايند UCF از استخراج سنگ اورانيوم تا توليد UF6 را ايجاد كرده ايم • سازمان انرژى اتمى هيچ ارتباطى با مراكز نظامى كشور ندارد و اين قطعى است


در گفت وگو با «محمد سعيدى» معاون سازمان انرژى اتمى

زمان زيادى نداريم
نتيجه مناقشه هسته اى بايد روشن شود

خيابان اميرآباد را كه زيرپامى گذارى در منتهى اليه كوى دانشگاه به عمارت نه چندان بلندى مى رسى كه نام سازمان انرژى اتمى ايران بر پيشانى آن حك شده است. سازمانى كه زمانى جز دانش آموختگان فيزيك و معتمدين حكومت كسى سراغ آن را نمى گرفت، امروز به آشناترين عمارت پايتخت تبديل شده است. سازمان انرژى اتمى حلقه اتصال و ستاد مركزى چندين نهاد و سازمانى است كه پروژه دامن گستر دستيابى ايران به فناورى هسته اى را بردوش دارند. اما دوسال بحران و كشمكش، سرنوشت ديگرى براى سازمان فخيم و پرقيمت جمهورى اسلامى رقم زد. كشيده شدن پرونده هسته اى به مجامع بين المللى، اتاق فرماندهى امور هسته اى ايران را از اميرآباد به نهاد ديگرى به نام شوراى عالى امنيت در ضلع جنوبى پايتخت منتقل كرد. مردان هسته اى ايران به ناچار پشت سر ديپلماتها نشستند. در حلقه ديپلماتهاى تحت رياست حسن روحانى هرچند، نماينده سازمان هسته اى ايران حضورى ثابت دارد اما كسى ترديد ندارد كه عاقبت اين نهاد ديپلماسى است كه در بالاترين سطح نظام سرنوشت پرونده هسته اى كشور را رقم خواهدزد. اكنون مردان سازمان هسته اى ايران در پايان دو سال كشمكش نفس گير و بالغ بر ۱۰۰مرحله بازرسى به يك چيز مى انديشند و آن حفظ مجموعه اى از پروژه هاى سه گانه هسته اى در اصفهان، نطنز، اراك است كه محمدسعيدى شخص شماره ۲ سازمان به عنوان ميراث فناورى اتمى ايران از آن ياد مى كند. «محمد سعيدى»معاون برنامه ريزى و امور بين الملل سازمان انرژى اتمى كه عضو ثابت جلسات بازرسان و ديپلماتها از تهران تا وين و پاريس بوده نگاهى آميخته از بيم و اميد در تحليل مناقشه توانفرساى هسته اى دارد.
بحث فعاليت هاى هسته اى ايران موضوعى مسبوق به سابقه است، به عنوان يكى از مديران سازمان انرژى اتمى ايران، بگوييد كه ماجرا از كى و كجا آغاز شد؟ و چه مقدار آن با اتكا به كمك شركاى خارجى و چه ميزان متكى به توانايى داخل بوده است؟
در اوايل دهه ۵۰ برنامه اى تنظيم مى شود كه ايران بايد ظرف ۲۰ سال ۲۳ هزار مگاوات برق توليد و وارد مدار كند، اين برنامه در سال ۱۳۵۵ تنظيم شده و سازمان انرژى اتمى موظف به پيگيرى آن مى شود. در كنار توليد برق هسته اى يكى از برنامه هايى كه در همان دهه ۵۰ در دستور كار قرار مى گيرد تأمين سوخت هسته اى براى نيروگاههاى با ظرفليت ۲۳ هزار مگاوات برق بود. آن موقع استدلالى كه وجود داشت همين بود كه چون منابع ما محدود است بنابراين بايد به دنبال منابع جايگزين بگرديم. از طرف ديگر سوخت هسته اى به عنوان يك عامل استراتژيك براى بهره بردارى از نيروگاههاى اتمى براى هر كشورى اهميت خاص دارد از جمله براى كشور ما كه هميشه دنبال آن بوده كه دانش و فن آورى روز را به كشور وارد كند. به دليل عدم استقبال آمريكايى ها مذاكرات مربوط به سوخت هسته اى با آمريكا و فرانسه و انگليس ناتمام باقى مى ماند، استدلالى كه امروز درباره تأمين سوخت هسته اى از خارج مطرح است و بعضاً محافلى مطرح مى كنند كه حاضريم سوخت هسته اى شما را تأمين كنيم آن موقع هم مطرح بوده است.
پس تشويق ايران براى هسته اى شدن در قبل از انقلاب منهاى بحث سوخت هسته اى بوده است؟
دقيقاً ، تشويق وجود داشته اما منهاى بحث سوخت لذا هميشه دغدغه كشور اين بوده كه راهى پيدا كند تا سوخت هسته اى را خود تأمين كند چرا كه منابع سنگ اورانيوم و توانمندى و دانش آن در كشور وجود داشته است. در همان ايام در موردنيروگاههاى اتمى دو قرارداد قطعى تنظيم مى شود يكى با كشور آلمان براى دو واحد نيروگاه در بوشهر هر كدام به قدرت ۱۲۰۰ مگاوات و دو واحد ۹۰۰ مگاواتى با فرانسه در دارخوين اهواز، بعد از انقلاب هر دو اين كشورها اعلام مى كنند كه حاضر به ادامه همكارى نيستند، البته فرانسوى ها يك تعهدديگر هم داده بودند براى مركز تكنولوژى اصفهان مبنى بر اين كه يك سرى وسايل تحقيقاتى - آموزشى براى پشتيبانى فنى و تحقيقاتى نيروگاههاى بوشهر و دارخوين ايجاد كنندكه حاضر به انجام آن هم نشدند. بعد از انقلاب و دوران جنگ هميشه يكى از برنامه هاى كشور اين بوده كه به شكلى بتواند نيروگاه بوشهر را تكميل كند، مى دانيد كه اوايل انقلاب نگرش هايى به وجودآمد كه اساساً ما تكنولوژى و انرژى هسته اى نمى خواهيم در آن ايام صرفاً شهيد بهشتى بود كه در برابر اين تفكر ايستاد و گفت حتماً بايد نيروگاه بوشهر تكميل شود. به هر حال در دوران جنگ اين موضوع راكد باقى ماند تا اينكه در اوايل دهه ۹۰ يعنى سال ۱۹۹۲ يك موافقت نامه با كشور روسيه در خصوص همكارى هاى هسته اى صلح آميز تنظيم شد و به تبع آن يك موافقت نامه براى تكميل واحد اول بوشهر بين ايران و روسيه تنظيم گرديد كه همين موافقت نامه در سال ۱۹۹۴ و ۹۵ تبديل به قرارداد تكميل واحد اول بوشهر شد اما به دليل مشكلات مديريتى موجود در قرارداد پروژه پيشرفتى نكرد تا اينكه سال ۱۳۷۶ با روى كار آمدن دولت جديد برنامه اى تنظيم و شورايى به نام شوراى عالى فن آورى زير نظر رياست جمهورى تشكيل شد و بنابراين مى شود كه برنامه صلح آميز ايران در اين شورا بررسى شده و سازمان انرژى اتمى به عنوان مجرى مصوبات تعيين مى گردد.
ببخشيد، اما تا قبل از سال ۷۶ و تشكيل دولت خاتمى ، ايران فعاليت هاى هسته اى گسترده اى مثل پروژه ucf اصفهان و... را شروع كرده بود و نمى توان آغاز قضيه را به دولت خاتمى مربوط دانست.
بله، اين كه مى گويم بحث نيروگاهها است، موارد مورد اشاره شما را هم خواهم گفت. در دهه ۶۰ يكى از دغدغه هاى ما اين بود كه بتوانيم به دانش پايه سوخت هسته اى برسيم كارهايى درحد آزمايشگاهى و نه صنعتى انجام شد تا اينكه در دهه ۹۰ ميلادى و دوره اول دولت آقاى هاشمى رفسنجانى قراردادى با كشور چين تنظيم شد براى توليد مواد اوليه سوخت هسته اى به عنوان پروژه ucf يا تأسيسات فرآورى اورانيوم در اصفهان ، از طرف ديگر با چين توافق شد كه آنها يك نيروگاه ۳۰۰ مگاواتى در منطقه دارخوين ايجاد كنند، يعنى چينى ها در بحث نيروگاه و هم چرخه سوخت با ايران همكارى كنند، اين قرارداد در سال ۱۹۹۲ بعد از سفر آقاى هاشمى به چين تنظيم شد ولى به علت فشار آمريكا به چين عملاً هر دو قرارداد فسخ مى شود، با فسخ اين دو قرارداد اول واحد نيروگاه اتمى معلق مى شود و بعد از آن در سال ۱۳۷۵ چينى ها رسماً اعلام مى كنند حاضر به انجام پروژه ucf هم نيستند.
پس چينى ها هم مانند غربى ها يك بار ايران را با خلف وعده و زيان بزرگ مواجه كرده اند؟
بله، تنها كارى كه چينى ها در خصوص توليد مواد اوليه كرده بودند عبارت بود از يك سرى طراحى مفهومى پروژه و آموزش يك عده نيرو، اقدام ديگرى نه از نظر ساختمانى و نه ساخت تجهيزات انجام نشده بود، پس اين برنامه هم به حالت معلق درآمد و صرفاً كار واحد اول بوشهر با روس ها ادامه پيدا كرد. از سال ۷۶ تصميم گرفته مى شود برنامه جامعى براى نيروگاههاى اتمى تنظيم و سازمان انرژى اتمى مجرى آن شود ودر زمينه توليد سوخت هسته اى هم كشور كار خود را آغاز كند.
اين برنامه را چه كسى تنظيم كرده و سازمان را مجرى آن قرار داد؟ يعنى تصميم گيرى و تقسيم كار را چه نهادى انجام داد؟ و چه اقداماتى طبق برنامه بايد صورت مى گرفت؟
برنامه تدوين شده در سازمان انرژى اتمى در شوراى عالى فن اورى به تصويب رسيده وبه سازمان ابلاغ شد، پس با تصويب شوراى عالى ، مجرى برنامه سازمان انرژى اتمى معين مى شود در اين برنامه چند فرآيند را بايد دنبال مى كرديم اول يك مجموعه هفت هزار مگاواتى را سازمان بايد تا سال ۱۴۰۰ ساخته و وارد مدار كند، از سوى ديگر در زمينه توليد سوخت هسته اى با توجه به توان داخلى برنامه اى تنظيم و به اجرا درآمد، همچنين مسيرى روشن شد كه بتوانيم مجتمع آب سنگين و رآكتور تحقيقاتى آب سنگين را هم داشته باشيم.


آقاى سعيدى در دنيا مرسوم است كه براى دستيابى به فن اورى هسته اى يكى از اين راههايى كه بر شمرديد استفاده مى شود، معمولاً يك كشور متقاضى اين فن آورى با يك كشور برخوردار هماهنگ شده و يك طريق را پيش مى برند مثلاً انتخاب مسير توليد سوخت با روش غنى سازى و ختم آن به رآكتور آب سبك ولى ايران همه راههاى كسب اين فن آورى را يكجا رفته است ، چرا؟
چون كشورى حاضر به همكارى با ما نبود و محدوديت هاى ما براى انتقال تكنولوژى هسته اى زياد بود در اواخر سال ۷۶ هر دو مسير غنى سازى و رآكتور آب سبك و همچنين روش رآكتور آب سنگين را بررسى و امكان عملى آنها را پيش بينى و آغاز كرديم،مسير اول عبارت است از ايجاد مجتمع ucf اصفهان، تأسيسات غنى سازى نطنز و رآكتور آب سبك بوشهر. از ميان اين طرح ها رآكتور بوشهر درسال ۷۶ عملاً ۲‎/۵ درصد پيشرفت پيدا كرد و كارها به خاطر مشكلات مديريتى با طرف خارجى راكد ماند لذا در جهت ايجاد جهش الحاقيه اى تنظيم و پروژه به صورت كليدى در اختيار روس ها قرار گرفته و با هماهنگى طرف ايرانى كار آغاز شد، در حال حاضر اين پروژه با بيش از ۸۰ درصد پيشرفت مواجه است، تجهيزات اصلى اين پروژه نصب شده و اميدواريم ظرف يك سال آينده مراحل راه اندازى آن را آغاز كنيم. در مورد پروژه ucf كه قرار بود چينى ها از ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۳ آن را به اتمام برسانند بعد از لغو قرارداد در امكان سنجى ديديم كه شركت هايى در داخل امكان طراحى كار را دارند، در همان سال ها عده اى باور نداشتند اين پروژه قابل اجرا باشد، بعد از آغاز كار كه سال ۷۹ كليد خورددر دى ماه سال گذشته مجتمع آماده راه اندازى شد و نهايتاً از اسفند۸۲ رسماً راه اندازى آن آغاز گرديد ، يعنى از اوايل سال ۷۹شروع كرديم و در پايان سال ۸۲ آماده راه اندازى شديم، البته واقعاً يك كار شبانه روزى انجام شد، مداوم و سه شيفته كار مى شد و شركت هاى زيادى براى ساخت تجهيزات حساس پروژه به خدمت گرفته شدند.
فكر مى كنم در همان ايام بود كه نامه سه كشور اروپايى انتشار يافت مبنى بر اينكه« اين كار را انجام ندهيد چون تصوير شما را در چارچوب توافق هاى صورت گرفته مخدوش مى كند» يعنى اين كار باعث افزايش حساسيت ها هم نسبت به فعاليت هسته اى ايران گرديد درست است؟
آن نامه اروپايى ها درتابستان سال ۸۲ بود و ucf در دى و بهمن ۸۲ آماده راه اندازى شد و در مدت ۲۰ روز توليد uf4 انجام شد و در خرداد ۸۳ براى اولين بار در كشور uf6 توليد شد، بدين ترتيب اميدوارى زيادى در كشور ايجاد شد چون با توكل به خدا و بهره گيرى از استعداد بچه هاى ايرانى و مديريت خوب پروژه ظرف سه ماه مراحل توليد uf4 و uf6 را در مقياس صنعتى انجام داديم. اين براى اروپايى ها جذاب بود كه ايران با اين سرعت و بدون اتكا به نيروهاى خارجى به موفقيت دست يافته است. بررسى هاى آژانس و گزارش هاى متعدد اثبات كرده كه اين كارتوسط نيروهاى داخلى انجام شده است در اين زمينه با مديران پروژه ها از طرف آژانس صحبت شد و براى آنها احراز گرديد كه جز در نيروگاه بوشهر كه كار با روس ها دنبال مى شود در هيچ كدام از پروژه هاى سازمان انرژى اتمى نه شركت خارجى حضور دارد و نه فرد و متخصص خارجى و به جز بازرسان آژانس افراد خارجى به سايت هاى ما رفت وآمد نداشته اند. از شهريور ۸۳ ، ۲۰ تن uf4 و ۳‎/۵ تن uf6 براى اولين بار در كشور توليد شد كه مصادف شد با بحث تعليق چرخه غنى سازى و پذيرش آن در قالب توافق نامه پاريس.
در بحث اتكا به نيروهاى داخلى آيا همانطور كه گفته مى شود جمعى از دانشجويان صنعتى شريف همه كارها را پيش برده اند؟ ما مى بينيم كه مراكز وزارت دفاع و نيروهاى مسلح هم مورد بازرسى قرار مى گيرند، آيا بخش هاى زيادى در كشور درگير كار اين پروژه هستند ؟ كفيل و حتى مجرى اصلى كيست؟ آيا همه اختيارات در دست سازمان انرژى اتمى است؟
هيچ كدام از تأسيسات هسته اى ايران در اختيار هيچ ارگان نظامى نيست، آنچه به عنوان تأسيسات هسته اى شناخته مى شود همه زير نظر سازمان انرژى اتمى بوده و به آژانس بين المللى انرژى اتمى اعلام شده است.
جناب سعيدى ، نمى توان گفت سازمان انرژى اتمى با كمك دانشجويان شريف مثلاً بحث ساخت سانتريفوژها را به تنهايى انجام داده اند مسلماً براى چنين پروژه پيچيده و كاملاً مدرن تداركات و حمايت هايى نياز بوده است. لذا لازم است كه اين مسأله تشريح شود كه مديريت پروژه ها با كى بوده است؟
توضيح مى دهم ، مسأله اى براى پنهان كردن نيست، در سال ۷۶ وقتى برنامه ها تنظيم شد يك محور برنامه آن بود كه جذب نيرو كنيم، اين كار زير نظر مديريت هاى سازمان انجام شد. مثلاً معاونت سوخت براى توليد سوخت نيرو جذب كرد يا ديگران ، در سال ۷۷ افراد نخبه رتبه هاى اول تا پانزدهم چند دانشگاه مثل شريف، تهران، اميركبير ،علم و صنعت ، صنعتى اصفهان ، تبريز و شيراز را گزينش و جذب كرديم در گرايش هايى مثل شيمى ، فيزيك ، مكانيك و الكترونيك ، آنها را در پروژه هايى كه تعريف كرده بوديم پخش كرديم اكثر آنها هم فوق ليسانس ، ليسانس و دكترا بودند، آژانس هم اغلب آنها را مى شناسد، سازمان براى آنها مدير پروژه گذاشت ، مثلاً در ucf تا به حال ۲۵۰ نفر كار كرده اند كه همه از اين نيروها هستند، لذا هيچ ارگان دولتى غير از سازمان انرژى اتمى درگير پروژه ها نبوده است.
گزارشهاى زيادى هست كه متخصصين بسيارى از ايران در مراكز تحقيقاتى و اجرايى اروپا و آمريكا هستند يا در بحث فرار مغزها گفته مى شود سهم فارغ التحصيلان رشته هاى مربوط به اين حوزه زياد است، همينطور متخصصان هسته اى پا به سن گذاشته ايرانى كه شما سراغ آنها نرفته ايد هم زيادند چرا با وجود اين سرمايه هاى فكرى به سربازهاى دانشجو اكتفا شده، آيا اين خود تداعى كننده يك مفهوم نيست.؟
بحث سربازهاى دانشجو نبود، بخش كوچكى از پروژه ها كسانى را در برمى گرفت كه فوق ليسانس يا دكترا داشتند ودوره خدمت خود را مى گذراندند. تمام نيروهايى كه در داخل توانمندى و اساساً ميل به همكارى داشتند به كار گرفته شدند، برخى خود تمايل نداشتند، ولى يكى از برنامه هاى سازمان استفاده از همه توان كشور است لذا درها را باز كرديم، الآن اساتيدى كه ارتباط ارگانيك با سازمان ندارند هم با ما همكارى دارند. در مورد متخصصان مقيم خارج به دليل برخى محدوديت ها عموماً تمايلى براى همكارى وجود نداشته ولى الآن درخواستهاى زيادى مى شود وخود من ايميل هاى زيادى داشته ام كه تمايل به همكارى از سوى متخصصان ايرانى خارج از كشور ابراز شده است ما نيز در حال فراهم كردن امكاناتى هستيم كه بتوانيم از اين نيروها استفاده كنيم.در مسيرهايى كه پيشتر برشمردم مسير آب سنگين ناقص ماند كه اگر اجازه بدهيد آن را هم تكميل كنم. رآكتورهاى آب سنگين چه رآكتورهاى تحقيقاتى و چه رآكتورهاى قدرت نياز به دوعامل دارند يكى اكسيد اورانيوم كه ما آن را در كشور داريم و دوم آب سنگين به عنوان كندو خنك كننده. اين مسير را هم آغاز كرديم از سال۷۸ اين پروژه به صورت جدى در منطقه خنداب اراك آغاز شد، طراحى و ساخت ۹۰درصد تجهيزات در داخل كشور انجام شد. در حال حاضر راه اندازى بعضى فازهاى اين پروژه آغاز شده و اميدواريم تا پايان سال بهره بردارى از اين پروژه كامل شود، به هيچ وجه هم از شركتهاى خارجى استفاده نشده است.
كار پروژه UCF اصفهان همزمان با مذاكرات ايران با اروپا و آژانس پيش رفت لذا آنها هم هشدارهاى خود را دادند، در نهايت وقتى به بهره بردارى صنعتى UCF رسيديم، پروژه شامل تعليق شد، فكر نمى كنيد آب سنگين اراك هم چنين وضعى پيدا كند؟
اساس تعليق بر كوتاه مدت بودن آن و اعتمادسازى براى اثبات صلح آميز بودن اقدامات ايران است، مبناى تعليق همين است، يعنى در يك مدت كوتاه حاضريم اعتماد لازم را به وجود بياوريم، اروپا در پى آن بود كه بداند برنامه هسته اى گذشته ايران به سمت يافتن سلاح هسته اى بوده يا خير؟ اين اطمينان به واسطه اذعان يك داور بين المللى (آژانس اتمى) ايجاد شده است، بنابراين اساساً ما همين الآن هم دليلى براى ادامه تعليق نداريم، منتها به اروپايى ها گفته ايم براى اينكه به يك توافق بلندمدت برسيم حاضريم براى يك زمان محدود تعليق را ادامه بدهيم، لذا منتظريم بعد از توافق با اروپا تعليق را برداريم، در اين شرايط دليلى براى گسترش تعليق مثلاً به يك رآكتور تحقيقاتى خاص وجود ندارد.از نظر ايران شايد همه چيز عادى تلقى شود ولى آنها هنوز به ايران مى گويند تعليق را نگه داريد، يعنى وضع ايران را هنوز اضطرارى و ويژه محسوب مى كنند.هيچ ويژگى فوق العاده اى مسائل هسته اى ايران ندارد همه تأسيسات ما به آژانس گزارش شده است، پروتكل الحاقى قبل از تصويب در مجلس اجرايى شده بازرسى هاى تكميلى هم در حال انجام است.
پس از فردا مى شود غنى سازى را آغاز كرد؟
عملاً مشكلى نداريم، البته چون كشور طبق موافقت نامه پاريس، توافق كرده تعليق را نگه مى داريم تا در مذاكرات به تفاهم كلى برسيم، بعد آن دليلى براى ادامه تعليق پروژه ها وجود ندارد.
توافق كلى مورد نظر حول چه خواهد بود؟ آيا مسأله همان تضمين هاى عينى و محكم نيست كه غنى سازى ايران به سمت سلاح هسته اى نرود؟
خير، حول مواردى است كه در موافقت نامه پاريس آمده است.
هسته اين توافق چيست؟ آيا مسأله اصلى تضمين ها نيست؟
در اين قالب بله، تضمين عينى اصلى ترين مسأله است، در اين خصوص بايد با اروپايى ها به تفاهم برسيم كه ايران تضمين مى دهد كه برنامه هايش به سمت سلاح هسته اى حركت نمى كند، در اينجا بهترين مكانيزمى كه تا الآن عقل جمعى دنيا به آن رسيده پروتكل الحاقى است پروتكلى كه تنظيم شده تا كشورها به سمت سلاح هسته اى نروند، مبناى پروتكل آن است كه معاهده NPT روه هايى دارد كه كشورها از آن استفاده مى كنند لذا معاهده NPT بايد تقويت شود. مقوم NPT هم پروتكل الحاقى است و كشور ما هم قبل از تصويب اين پروتكل در حال اجراى آن است، اين بهترين تضمين عينى براى اروپايى هاست، مكانيزمهاى پروتكل به گونه اى است كه كشورها ديگر نمى توانند به سمت سلاح هسته اى بروند.
با اين اوصاف كه مى گوييد، پس مشكل بيشتر به عملكرد گذشته ايران باز مى گردد يعنى اين قضيه كه گفته مى شود ايران به موازات فعاليت هاى اتمى، بسترسازى و كار حقوقى و سياسى لازم را صورت نداده است.
خير اين طور هم نبوده است، در هيچ كجاى گزارشهاى آژانس دليلى ذكر نشده كه ايران مقررات را نقض كرده است، چرا؟ چون ما براساس موافقت نامه ها الزامى به اعلام زودهنگام فعاليت هايمان نداشتيم وبايد ۱۸۰روز قبل از اينكه مواد هسته اى را وارد يك سايت مى كرديم، موضوع را به آژانس اطلاع مى داديم، هيچ گاه اين زمان فرا نرسيده بود، تنها پروژه ما كه مصداق پيدا مى كرد UCF بود كه آن را هم ۹ماه قبل از موعد به آژانس اعلام كرديم. البته از سال۱۳۷۶ اين پيش بينى مى شد كه وقتى در چندجبهه پروژه هاى هسته اى در يك زمان گزارش شود حساسيت هاى دنيا و بخصوص آمريكايى ها برانگيخته خواهد شد، ما يا بايد زودتر اعلام مى كرديم كه براى اين كار دليل قانونى وجود نداشت و باعث افزايش محدوديت ها عليه ما مى شد يا اينكه بدون تخلف حقوقى مسير خود را دنبال مى كرديم و در زمان خوب پروژه مان به آژانس اعلام مى كرديم، اگر زودتر اعلام كرده بوديم هيچ كدام از پروژه هاى UCF، آب سنگين و غنى سازى امروز به ثمر نرسيده بود، پس ضمن مراقبت لازم حركت هوشمندانه اى انجام شد تا تخلف حقوقى صورت نگيرد.
آقاى سعيدى شما مى گوييد كارها درست انجام شده من هم نمى گويم كه اينطور نيست ولى اجازه بدهيد وضع موجود را بازبينى كنيم آن هم جداى از بحث فشارهاى آمريكا. ايران الآن با اروپا و آژانس در حال مذاكره است، در اين ميان اروپا اهرم سياسى و آژانس اهرم فنى است اين دو قدرت با يك رويه با ايران مواجه شده اند. ايران هم در مقابل رويه خاص خودش را اتخاذ كرده است رويه ايران هم اين است كه همكارى و مذاكره مى كند و از سوى ديگر پروژه ها را به سرعت پيش برده و گزارش مى كند، سؤال اين است كه به نظر شما اين مدل از تعامل ما با اروپا و آژانس مشكلات را حل مى كند يا تنگناها را افزايش مى دهد؟ طرفهاى غربى معتقدند كه در زمان تعليق براى اعتمادسازى، پيشبرد پروژه هاى ديگر و بسنده كردن به گزارش آنها به آژانس صرفاً قراردادن طرف مقابل در برابر عمل انجام شده است؟
فكر مى كنم صورت مسأله را دقيق مطرح نكرديد، آنچه ما پذيرفته ايم تعليق پروژه هاى نطنز و اصفهان است، نسبت به آنچه پذيرفته ايم پايبند هستيم و آژانس هم به صورت روزانه بر آن نظارت دارد. اما مثلاً كار در معدن ساقند يا پروژهZPP كه زيركونيوم توليد مى كند كه ديگر جزو تعليق نيست، ما بايد كار كنيم و ابايى نداريم كه بگوييم، چون كار خلافى نمى كنيم.
آيا قبول نداريد كه پروژه شما جنبه محرمانه داشته است؟ مثلاً درباره همين پروژه ها و اقدامات تا چندسال پيش هيچ حرف نمى زديد، يا چهارسال پيش حتى مطبوعات داخل نمى توانست هيچ گزارشى از سازمان شما دريافت كند، اما الآن ما نمايندگان مطبوعات با شما رو به رو مى شويم، مديران شما هم اخبار تازه اى منتشر مى كنند، فكر نمى كنيد اگر آن موقع اطلاع رسانى دقيق مى كردند بخشى از مشكلات رفع مى شد؟
ببينيد اگر ما از اول باز برخورد مى كرديم، هيچكدام از طرحها به ثمر نمى رسيد، از همان زمان كه شروع كرديم به اعلام رسمى پروژه ها تمام مسيرهايى كه از آنها ۱۰درصد تجهيزات وارد مى كرديم به روى ما مسدود شد. سؤال شما اين است كه چرا الآن صداى ما در آمده كه بجاست وپاسخ هم دارد.
سؤال قدرى بيشتر از اين است، گزارش دهى و اعلام هاى شما در زمانى است كه پذيرفته ايد تا رفع نگرانى ها اقدامات در تعليق باشد و مدتى دست نگه داشته شود.
بله! اما توافق شده كه در چه مواردى دست نگه داريم؟
آنها صحبت از يك تصوير كلى مى كنند، چرا به قول شما توافق شده غنى سازى فعلاً در تعليق باشد؟ براى اينكه مى تواند كاربرد دوگانه داشته باشد، مگر آب سنگين نمى تواند كاربرد دوگانه داشته باشد؟ من نمى گويم چرا چنين مى كنيد، سؤالم اين است كه اين كارها مشكل را حل مى كند؟
آب سنگين يك شبه فعال نشده است از يكسال و نيم پيش طبق مقررات كار شده، اگر قرار است اروپايى ها هر روز به شاخه اى بپرند بازى بايد برهم بخورد چون مبنا ندارد، شما اگر چارچوبى را پذيرفته ايد بايد طبق آن عمل كنيد. غير از اين يك زورگويى مضاعف است. ما تعليق را پذيرفته ايم تا در مذاكره ابهامها برطرف شود، حا