دگرديسی يک باز به کبوتر!؟


پارسا پیلتن

دوشنبه 8 فروردین 1384



ارايه تصويری تمام قد و آينه وار از پل ولفوويتس، آنگونه که کوچکتر از قاب عکس خيره کننده اش در دفتر نشريه نومحافظه کار "ويکلی استاندارد" و بزرگتر از آثار کاريکاتوريستهای ضد جنگ باشد، آسان نيست.

شما می توانيد، بسته به گرايش سياسی خود، اين استراتژيست کهنه کار را "معمار جنگ عراق"، "باز کبوتر ستيز"، "حامی اسراييل"، "همپالکی نومحافظه کاران آرمانگرا" يا کاملا برعکس، "مروج مردم سالاری"، "دشمن تروريسم"، "مدافع حقوق بشر" و "منتقد اسراييل" بناميد، اما همچنان وی را نشناسيد.

خودش می گويد: "بسياری از مردم در حالی از من ايراد می گيرند که مرا تنها از طريق کاريکاتورهايی می شناسند که گاه اصلا دقيق نيست."

از همين رو، هنگامی که جورج بوش، رييس جمهور آمريکا، آقای ولفوويتس را در اواسط ماه مارس ۲۰۰۵ به عنوان نامزد کشورش برای رياست بانک جهانی معرفی می کرد، کوشيد او را از نو معرفی کند.

برداشتن ' کلاه چينی '

آقای بوش دو دليل را به نشانه گواه صلاحيت اين ديپلمات سابق برای احراز اين سمت برشمرد: مديريت توانمند در وزارت دفاع ايالات متحده و آشنايی با سازوکار توسعه.

بی ترديد گستردگی تشکيلات اداری پنتاگون با يک نهاد مالی مانند بانک جهانی قابل قياس نيست و آقای ولفوويتس از مارس ۲۰۰۱ که برای سومين بار در وزارت دفاع آمريکا مشغول بکار شد، نشان داد که برخلاف اکثرمعاونان وزرا، کارپرداز صرف نيست و نمی گذارد مافوقش ايده های وی را در کشوی ميزش بايگانی کند يا به نام خود به خورد رسانه ها بدهد.

اما عمده کارشناسان درباره مهارتهای آقای ولفوويتس برای پيشبرد برنامه های توسعه و مبارزه با فقر در ميان کشورهای کمتر توسعه يافته ابراز ترديد می کردند، زيرا او را معمار جنگ و ويرانی می پنداشتند، نه صلح و آبادانی. تا به امروز، بزرگترين پروژه توسعه برای وی جنگ و بازسازی عراق بوده که اصلا امتياز قابل تقديری در کارنامه اش ارزيابی نمی شود.

آنها همچنين ادعا می کنند آقای ولفوويتس از اوجگيری کشورهای تازه توسعه يافته يا در حال توسعه بخاطر تهديد بالقوه شان برای منافع سياسی و اقتصادی ايالات متحده انزجار دارد.

اين منتقدان به حادثه ای در ماه مه ۲۰۰۱، در بحبوحه کشمکش واشنگتن با پکن پس از تصادم يک هواپيمای جاسوسی آمريکا با جنگنده ای چينی، اشاره می کنند که وی دستور داد ۶۰۰ هزار کلاه نظامی ساخت چين که يک مناقشه شديد داخلی در ارتش آمريکا براه انداخته بود، منهدم شود.

آقای ولفوويتس در يادداشتی رسمی نوشت: "رييس ستاد مشترک ارتش تعيين کرده است که نيروهای آمريکايی نبايد کلاه های ساخت چين يا توليد شده از مواد چينی را به سر بگذارند."

در ميان اين همه ابهام درباره شخصيت و ايدئولوژی اين تحليلگر نظامی، اين سوال مطرح می شود: پل ولفوويتس واقعی کيست و پل ولفوويتس بودن چه مفهومی دارد؟

وداع با ترحم

ديويد پلاتز، تحليلگر آمريکايی، برای فلسفه آقای ولفوويتس چهار رکن را متصور است: "۱) کنجکاوی روشنفکرانه، ۲) اصرار بر آمادگی برای اتفاقات غير منتظره، ۳) باور به قدرت آمريکا (و بدبينی نسبت به تعاملات و معاهدات بين المللی)، ۴) ايمان به پيشگيری."

شايد عجيب باشد که با وجود بيش از ۳۰ سال خدمت در دولت آمريکا، بخش زيادی از فلسفه سياسی آقای ولفوويتس در جوانی اش نسج گرفته است.

پدرش، ياکوب، از رياضيدانان و نظريه پردازان برجسته لهستانی بود که در سال ۱۹۲۰، پيش از تجاوز نازيها به وطنش، از ورشو به نيويورک مهاجرت کرد.

پل ولفوويتس که در ۲۲ دسامبر ۱۹۴۳ در نيويورک متولد شده، می گويد برخی از بستگانش را در جريان کشتار يهوديان در جنگ جهانی دوم از دست داده و همين امر سبب شده است تا ترحم بر دشمن، حتی دشمن بالقوه، را از دايره احساساتش کنار بگذارد.

او همچنين می گويد که در کودکی کتابهايی درباره کشتار يهوديان و بمباران اتمی هيروشيما خوانده و بر اين نکته ايمان آورده است که مسئوليت آمريکا اين است که "ديده بان اخلاقی" جهان باشد.

اين مهاجرزاده خردسال در مدرسه آرزو داشت حرفه پدر را در پيش بگيرد، اما بعد از گرفتن ليسانس رياضيات از دانشگاه کورنل در ۱۹۶۵، وی به اين نتيجه رسيد که مناسبات بين الملل را به روابط اعداد و مناقشات سياسی را به بازيهای رياضی ترجيح می دهد.همين علاقه به اخذ درجه دکتری علوم سياسی از دانشگاه شيکاگو در۱۹۷۲ انجاميد.

آقای ولفوويتس در دانشگاه کورنل با کلر سلگين طرح آشنايی ريخت که بعدها به يک محقق برجسته در حوزه مردم شناسی اندونزی تبديل شد. آنها در سال ۱۹۶۸ ازدواج کردند و در ۲۰۰۲ از همديگر طلاق گرفتند.

در دانشگاه شيکاگو آقای ولفوويتس مريد يک متفکر نظامی به نام آلبرت ولستتر شد که اين باور را به وی تلقين کرد که فناوری پيشرفته تسليحاتی، رمز برتری آمريکا خواهد بود. آقای ولستتر معتقد بود مطالعه منطقی جنگ اتمی نه تنها ممکن بلکه ضروری است.

ولستتر و ايده های اتمی اش الگويی برای فيلم "دکتراسترنج لاو" ساخته استنلی کوبريک شد و خود آقای ولفوويتس به سائول بلو برای خلق يکی از شخصيتهای رمان "راولشتاين" الهام بخشيد.

حذف رقيبان

گمان می رود آقای ولفوويتس در همان سالها به جنبش نومحافظه کاری آمريکا پيوست، ولی نرمخويی و لحن آرام وی با ساير نومحافظه کارانی که غالبا تندخو و پرخاشگرند، تضاد آشکار دارد.

يک روزنامه نگار پس از شرکت در يکی از جلسات مطبوعاتی اين مشاورنظامی گفته است: "او شخصيتی جذاب دارد که صداقت روشنفکرانه ای از آن می تراود."

با وجود اين توصيف، يکی از لطيفه های سياسی مخالفان جنگ در آمريکا اين است که "بيماران قلبی ترجيح می دهند قلب آقای ولفوويتس به بدنشان پيوند زده شود، زيرا وی از آن استفاده نکرده است."

اما آقای ولفوويتس اين اتهام را رد می کند و در توجيه مهربانی خود می گويد که بازديدش از اندونزی بعد از دريا لرزه سونامی در دسامبر۲۰۰۴ که به مرگ بيش از دويست هزار نفر انجاميد، او را به تصدی رياست بانک جهانی و کمک به کشورهای توسعه نيافته علاقه مند تر کرد.

بسياری از مردم دنيا همچنان با ديدن صحنه های کشتار عراقی ها به دست مردان مسلح مخالف اشغال عراق شخصيت آقای ولفوويتس را ذاتا "اهريمنی" می دانند و برای اين برداشت خود دلايلی دارند.

در سال ۱۹۹۲ وی چشم انداز "مسير آمريکا برای قرن بعد" را ترسيم کرد که آنقدر جنجال آفرين بود که ديک چنی به عنوان وزير دفاع وقت ايالات متحده دستور يافت آن سند را باويسی کند.

آقای ولفوويتس توصيه کرده بود حتی "در مناقشاتی که منافع آمريکا مستقيما به خطر نيافتاده است"، از جنگ افزارهای اتمی، ميکروبی و شيميايی به صورت حملات پيشگيرانه استفاده شود تا رقبای احتمالی آمريکا، از جمله آلمان و ژاپن، "حتی به فکر تبديل شدن به قدرتی منطقه ای و جهانی نيافتند."

درسال ۱۹۹۷ آقای ولفوويتس و همکارانش از جمله آقای چنی و ريچارد پرل که در مقام معاون وزير دفاع دولت رونالد ريگان به "شاهزاده تاريکی" ملقب شده بود، در خلال رياست جمهوری بيل کلينتون يک گروه فکری به نام "پروژه برای قرن نوين آمريکا" را تشکيل دادند.

اين گروه در سندی در سال ۲۰۰۰ استدلال کرد که "رويدادی مصيبت بار و تحرک بخش مانند يک پرل هاربر جديد" لازم است تا سيطره جهانی ايالات متحده تضمين شود. آنها می گفتند که "مهار" عراق و ساير "کشورهای بالقوه تجاوزطلب" ناکارآمد بوده و بايد از "پيشدستی" استفاده کرد.

آقای کلينتون به همراه جورج بوش پدر و کالين پاول، وزير سابق امور خارجه آمريکا، اين ايده را رد کردند. حتی جورج بوش پسر نيز تا پيش از يازده سپتامبر ۲۰۰۱ به نيويورک و واشنگتن همين سياست را دنبال کرد (اما پل اونيل، وزير سابق خزانه داری آمريکا در کتاب "تاوان وفاداری" نوشته ران ساسکيند ادعا می کند که آقای بوش از ابتدا موافق حملات پيشگيرانه عليه اهداف متخاصم بود).

پس از يازده سپتامبر ۲۰۰۱، آقای ولفوويتس خواستار هدف قرار دادن رژيم صدام حسين به عنوان اولين گام درجنگ جهانی با تروريسم شد، اما آقای بوش تصميم گرفت که نخست به سراغ القاعده و طالبان برود.

آقای ولفوويتس عراق را از زمان رياست جمهوری جيمی کارتر نشانه گرفته بود و حتی در مقاله ای درباره نفوذ خطرناک رژيم حزب بعث هشدار داده بود. وی همچنين از بيل کلينتون خواسته بود از شر صدام حسين خلاص شود.

' حمايت از مردم سالاری '

آقای ولفوويتس نخستين بار در سال ۱۹۶۶ وارد دولت آمريکا شد و يک سال را به عنوان کارآموز مديريت در دفتر بودجه گذراند.

وی از ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ در دانشگاه ييل به تدريس پرداخت و سپس در سال ۱۹۸۱ در دانشگاه جانز هاپکينز به اين حرفه ادامه داد. در ۱۹۹۳ نيز او در دانشکده ملی جنگ ايالات متحده استاد استراتژی امنيت ملی بود.

در اوايل دهه ۱۹۷۰، آقای ولفوويتس برای آژانس خلع سلاح و کنترل تسليحات کار می کرد و فعالیت اصلی وی مذاکرات محدودسازی تسليحات استراتژيک و ساير مسايل مربوط به منع گسترش جنگ افزارهای اتمی بود. گفته می شود وی نقش مهمی در انهدام صدها جنگ افزار اتمی آمريکا و اتحاد جماهير شوروی سابق ايفا کرده است.

از ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۰، وی معاون قائم مقام وزارت دفاع ايالات متحده در برنامه های منطقه ای بود و در آنجا به اولين ارزيابی عمده منافع و چالشهای استراتژيک آمريکا در خليج فارس پرداخت و به تشکيل آنچه بعدا فرماندهی مرکزی ارتش آمريکا شد، کمک کرد. او سپس در اوايل دهه ۱۹۸۰ به مدت دو سال رييس برنامه ريزی وزارت امور خارجه آمريکا بود.

آقای ولفوويتس در سال ۱۹۸۳ معاون وزير امورخارجه آمريکا برای شرق آسيا و اقيانوسيه شد.

دگينامه رسمی وی خاطر نشان می کند: "آقای ولفوويتس به بهبود قابل توجه روابط ايالات متحده با چين و تقويت ائتلاف آمريکا با ژاپن و کره جنوبی کمک کرد. وی همچنين در حمايت از گذار مسالمت آميز فيليپين از ديکتاتوری فرديناند مارکوس به مردم سالاری و هموارکردن راه گذار کره جنوبی به مردم سالاری نقش مهمی ايفا کرد."

اما يک روزنامه نگار به نام تيم شاراک عقيده دارد که حمايت علنی دولت رونالد ريگان از جمله آقای ولفوويتس از چوون دوو- وان، ديکتاتور وقت کره جنوبی، مايه دلسردی مخالفان دولت ديکتاتور سابق کره جنوبی شد و "به احساسات ضد آمريکايی مردم کره که تا به امروز شعله می کشد، دامن زد."

سه سال بعد وی به عنوان سفير آمريکا به اندونزی رفت. در دگينامه رسمی آقای ولفوويتس در وب سايت پنتاگون آمده است که وی در اندونزی به دفاع از اصلاحات سياسی پرداخت و دولت جاکارتا را به رعايت حقوق مالکيت معنوی آمريکا ملزم کرد.

فعالان مردم سالاری درچهارمين کشور پرجمعيت جهان و بزرگترين کشور دنيای اسلام خاطرات متفاوتی از آن روزها دارند. بن ترال، مفسر امور اندونزی، می نويسد: "آقای ولفوويتس در مقام سفير آمريکا در اندونزی تجسم حمايت خلل ناپذير سياسی، نظامی و ديپلماتيک واشنگتن از حکومت سوهارتو بود."

از ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ اين ديپلمات سابق در خلال رياست جمهوری جورج بوش پدر معاون سياست گذاری وزارت دفاع آمريکا شد. در آن سالها آقای ولفوويتس در کانون دولتی قرار داشت که با چالش طراحی مجدد استراتژی دفاعی اش بعد از پايان جنگ سرد مواجه بود.

تيم سياست گذاری دفاعی وی همچنين نقش مهمی در ايجاد هماهنگی و باگری در استراتژی آمريکا در جنگ خليج فارس ايفا کرد و بر طرحهايی نظارت داشت که در نهايت بيش از پنجاه ميليارد دلار بصورت حمايت مالی برای عمليات "توفان صحرا" گردآوری کرد و مانع از ورود اسراييل به اين جنگ شد.

شبهای عربی و رابطه عبری

آقای ولفوويتس يکی از معدود نومحافظه کارانی است که، حداقل در ظاهر، از تشکيل دولت فلسطين حمايت کرده و به رنج فلسطينيان در مبارزه شان با اسراييل اذعان کرده است. از همين رو، در سال ۲۰۰۲ يهوديان در تظاهراتی در پشتيبانی از اسراييل، آقای ولفوويتس را به تمسخر گرفتند.

دوست دختر آقای ولفوويتس از حاميان سرسخت اشاعه مردم سالاری در جهان عرب است.

جالب این است که دوست دختر آقای ولفوويتس، شاها علی رضا، در تونس به دنيا آمده و در عربستان سعودی پرورش يافته و از حاميان سرسخت اشاعه مردم سالاری در جهان عرب است.

اين فمينيست عرب که در اداره ارتباطات بانک جهانی به عنوان هماهنگ کننده ارشد امورخاورميانه و شمال آفريقا کار می کند، تحصيل کرده دانشگاه آکسفورد و شهروند بريتانياست.

هردو آنها از همسران سابقشان جدا شده اند. آقای ولفوويتس دو دختر و يک پسر دارد و خانم رضا، پسری ۱۸ ساله.

حضوراين عرب در زندگی آقای ولفوويتس مايه شگفتی منتقدانی شده است که می گويند آقای ولفوويتس برای منافع صهيونيستها گام برمی دارد. اما کارشناسان می گويند که خانم رضا نقش وه تعادل را با خواهر آقای ولفوويتس بازی می کند که با يک اسراييلی ازدواج کرده و در اسراييل زندگی می کند.

منابع خبری خواهر آقای ولفوويتس را يک زيست شناس ميانه رو توصيف کرده اند که قدری به سياستهای تندروانه اسراييل علاقه دارد. همين مساله و اصرار آقای ولفوويتس به سرنگونی رژيم صدام حسين سبب شده است که منتقدان اصرار بورد که وی با حکومتهای عربی خصومت دارد.

منبع: خبرگزاری بی بی سی