رويكرد ايران و منافع ايالات متحده
ری تاکیا/ ترجمه: احسان رازانی
پنج شنبه 18 فروردين ماه 1383
رى تاكيا (Ray Takeyh) استاد و مدير مركز مطالعات استراتژيك خاورميانه و آسياى جنوبى دانشگاه دفاع ملى آمريكا است. وى در مقاله حاضر كه در پاييز ۲۰۰۳ در ژورنال معروف «منفعت ملى» (The National Interest) به چاپ رسيد، مدعى شده است كه سير حركت سياست خارجى ايران _ به ويژه پس از روى كار آمدن خاتمى _ پيوسته و به تدريج به سمت عملگرايى بوده و اين حركت با وقايعى چون ۱۱ سپتامبر و حملات آمريكا به افغانستان و عراق سرعت بيشترى يافته است. مسائلى كه تاكيا در جهت اثبات فرضيه خود به آنها اشاره مى كند، عبارت است از امنيت خليج فارس، بحران عراق، برنامه هاى اتمى، روند صلح خاورميانه و تروريسم. وى پس از طرح اين مقولات و بررسى رفتارها و گفتارهاى مقامات ايرانى چنين نتيجه گيرى مى كند كه در فضاى سياسى ناشى از وقايع چشمگير ابتداى هزاره جديد ميلادى، شرايط بى نظيرى جهت حل وفصل معضلات خاورميانه و تنش زدايى ميان ايران و آمريكا فراهم آمده است.
•••
• چرخش سياست خارجى ايران
از همان بدو تاسيس جمهورى اسلامى در ۱۹۷۹ جهت گيرى بين المللى ايران پيوسته اما با ترديد به سوى واقع گرايى گام برداشته است... درگذشت [امام] خمينى در ۱۹۸۹ ناگزير به باگرى در سياست خارجى ايران منتهى شد چرا كه بازسازى كشور پس از جنگ [گسترش] روابط با جامعه بين المللى را ايجاب مى كرد. با اين حال هنوز شور و شوق انقلابى جلوى گسست كامل و اساسى از گذشته را مى گرفت. بدين ترتيب تجديدنظر اساسى در مواضع ايران تا پيروزى خاتمى _ روحانى ميانه رو _ در انتخابات رياست جمهورى ۱۹۹۷ به تعويق افتاد.خاتمى و هواداران اصلاح طلب توانستند زمينه را براى پيوستن ايران به جامعه بين المللى فراهم كنند. آنها ائتلافى داخلى مبتنى بر اين ايده تشكيل دادند كه «ايران نمى تواند در نظام جهانى به هم پيوسته امروز همچنان محصور و منزوى بماند.»
سياست خارجى اصلاح طلبان بر گسترش همكارى هاى تجارى و امنيتى و مذاكرات ديپلماتيك به منزله ابزارى جهت پيشبرد منافع ملى و افزايش حوزه نفوذ كشور متمركز شد. در اين مسير ايران به عادى سازى روابط با دول خليج [فارس] و اتحاديه اروپايى همت گماشت ... خاتمى خاطرنشان كرد: «سياست خارجى به معناى اسلحه و تفنگ نيست بلكه به مفهوم استفاده از كليه ابزارهاى قانونى جهت متقاعد كردن ديگران است.» به هر حال اگر چه خاتمى در سياست خارجى خود به موفقيت هاى بزرگى رسيد اما سياست هاى ايران در قبال مسائل كليدى چون رابطه با آمريكا و روند صلح خاورميانه همچنان از اصول ايدئولوژيك نشأت مى گرفت.
در خلال بخش عمده اى از اواخر دهه ،۹۰ سياست خارجى ايران ميان آميزه متناقضى از عقايد انقلابى و ملاحظات واقع گرايانه در نوسان بود. جمهورى اسلامى در وضعيت سختى قرار داشت. با اين حال غول آمريكايى خيلى دور بود و رهبران ايالات متحده هم اغلب دمدمى و مبارزه شان عليه تروريسم بيشتر نمادين بود تا واقعى. موضوع از آنجا آغاز شد كه نبرد آمريكا در عراق به سرعت پيش رفت و خيلى زودتر از آنچه تحليلگران در تهران پيش بينى مى كردند به نتيجه رسيد. يك سياستمدار محافظه كار گفته است: «اين حقيقت كه صدام تنها در عرض ۲۱ روز سرنگون شد مى بايست در نظر همه كشورهاى منطقه قرار گيرد.» هاشمى رفسنجانى رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز به زودى با اين سخن همراه شد و اظهار داشت: «ما در گذشته فرصت هايى را از دست داده ايم. ما يا اقدامات نابجايى انجام داده ايم يا اصلاً كارى نكرده ايم. ما در تصميم گيرى تاخر كرده ايم. ايدئولوژى ما انعطاف پذير است. ما مى توانيم مصالح خود را براساس اسلام اتخاذ كنيم.» رفسنجانى تا آنجا پيش رفت كه خواستار خروج بحث رابطه با آمريكا از حوزه رقابت هاى سياسى و حل و فصل آن از طريق همه پرسى شد. آيت الله خامنه اى رهبر انقلاب هم تاكيد كرد: «جمهورى اسلامى نمى خواهد كشور را به جنگ با هيچ كشور ديگرى سوق دهد.»
به نظر مى رسد يك ائتلاف قوى مركب از اصلاح طلبان و محافظه كاران حول اين محور جمع شده اند كه در دورنماى تحولات منطقه اى، ايران مى بايست با آمريكا بر سر مسائل مشترك كنار بيايد. با اين حال عرصه سياسى داخلى ايران هنوز براى انجام يك مصالحه بزرگ بسيار حساس و پرجدال است. برقرارى ثبات در عراق پس از جنگ و منطقه خليج فارس اهداف مشترك دو قدرت هستند كه مى توانند در چارچوب مذاكره براساس همكارى ميان آنها مطرح شوند. حتى در مورد تسليحات اتمى هم كه ديدگاه ها و تعهدات ايران با ديپلماسى مستحكم و زيركانه آمريكايى ها فاصله دارد، مذاكره هنوز مى تواند به آنهايى كه در نظام پيوسته حاكم در تهران كه خواستار پايبندى به اصول و تعهدات ضدتوسعه سلاح هاى هسته اى هستند قدرت و اختيار [بيشترى] ببخشد. در واقع يك چنين مذاكراتى ممكن است به مذاكرات بزرگ ترى بر سر مسائل حساسى چون عادى سازى روابط با آمريكا و كاهش مخالفت ايران با روند صلح فلسطين _ اسرائيل منتهى شود.
از نظر ايران خليج فارس مهم ترين عرصه استراتژيكى است كه داراى مناسب ترين پيوند با بازار بين المللى نفت است. اهداف امنيتى و اقتصادى حياتى ايران، رژيم هاى متوالى را در تهران بر آن داشته تا در خليج فارس در پى كسب تفوق و برترى باشند. به هر حال افول صدام براى ايران نويد بخش ترتيبات جديد استراتژيك است و به نظر مى رسد كه حكومت دينى ايران خود را براى احياى جايگاه پيشين خود در اين منطقه آماده مى كند. ظاهراً اين كشور آماده پذيرش ساختار امنيتى است كه نه تنها رويارويى با آمريكا در آن جايى ندارد بلكه با حضور آمريكايى ها نيز همراه است. در اواخر دهه ۹۰ سياست ايران در قبال خليج فارس دستخوش تحولاتى بنيادين شد. ايران براى شيخ نشين ها يك خطر و همچنين يك نظام بديل ايدئولوژيك بود كه مى بايست با آن مقابله مى كردند. حمايت قاطعانه شوراى همكارى خليج فارس از صدام در جنگ با ايران و همكارى امنيتى نزديك دولت هاى عرب با آمريكا نشان گر اشتباه بودن سياست هاى تهران بود. روى كار آمدن خاتمى سبب بروز تغييرات شگرفى در رويكرد ايران شد. دولت اصلاح طلب اين حقيقت را دريافت كه بهترين راه تامين منافع استراتژيك و اقتصادى ايران پيروى از سياست تنش زدايى است. سياست «حسن همجوارى» خاتمى نه تنها به تجديد مناسبات اقتصادى و ديپلماتيك ايران منجر شد بلكه به منزله ابتكارى براى ايجاد همكارى هاى اطلاعاتى و امنيتى ميان دشمنان گذشته به حساب آمد. دولت هاى حاشيه خليج فارس پس از يك دهه تحقير توسط ايران سرانجام نفس راحتى كشيدند چرا كه جمهورى اسلامى مشروعيت و حاكميت داخلى آنها را به رسميت شناخت.
بعد دوم سياست تنش زدايى خاتمى از آنجا كه به تغييرى قطعى در رويكرد ايران مى پرداخت حتى از اين هم جالب تر بود. برخلاف گذشته خاتمى ديگر گسترش روابط با كشور هاى عضو شوراى همكارى خليج فارس را منوط به قطع پيوند هاى دفاعى اين كشور ها از ايالات متحده نمى ساخت. البته ايران همچنان از اين موضع كه برقرارى ثبات در خليج فارس به بهترين نحو مى تواند توسط شبكه ائتلاف كشور هاى منطقه اى صورت پذيرد، دفاع مى كند با اين حال اين موضع عمدتاً لفاظى است و ديگر در راس سياست هاى عمل گرايانه تهران قرار ندارد.
در واقع ايران به تدريج در حال تعديل هر چه بيشتر مواضع خود است و به اين ترتيب رغبت خود را به همزيستى با ايالات متحده در ساختار امنيتى منطقه نشان مى دهد. طبيعتاً آمريكايى كه قدرتش توسط يك شبكه منطقه اى كنترل مى شود براى ايران نسبت به آمريكايى كه به طور خودسرانه و غيرقابل پيش بينى اعمال نفوذ مى كند ارجحيت دارد.
يكى ديگر از عرصه هايى كه در آن ايران خود را به سختى با آمريكا تطبيق داد به رويكرد اين كشور نسبت به عراق پس از جنگ مربوط مى شود. حكومت دينى ايران از سقوط دشمن تاريخى خود استقبال كرد و در قبال حضور آمريكايى ها در عراق خويشتن دارى بالايى از خود نشان داد. در آغاز تهران اظهار اميدوارى كرد كه اين پيروزى سريع نظامى به حضور فعال سازمان ملل در عراق ختم شود به گونه اى كه ديگر نيازى به حضور حجم قابل توجه نيروهاى آمريكايى در اين كشور نباشد. با اين حال عزم راسخ آمريكا جهت تجديد ساختار عراق و حضور نظامى گسترده در اين كشور اين اميدها را به باد داد و نگرانى هاى تازه اى براى تهران به وجود آورد. در حالى كه ايالات متحده همسايه غربى ايران را همچنان تحت اشغال خود دارد اين مسائل برنامه ريزى استراتژيك را در تهران معلق و معطل ساخته است. از همان آغاز عمليات آزادسازى عراق، دولت بوش پيوسته از مدل گيج سياست «همكارى و رويارويى» ايران انتقاد كرده است. ايران ابتدا سخت بر موضع بى طرفى خود تاكيد كرد و حتى متعهد شد كه به خلبانان آمريكايى در مواقع لزوم كمك كند. با اين حال اين اقدامات دولت ايران را مى توان به گونه اى ديگر نيز تفسير كرد به اين ترتيب كه ايران در فضاى ابهام استراتژيكى كه در آن نسبت به طرح هاى آمريكا اطمينانى وجود ندارد مى كوشد در عرصه اى كه براى ثباتش اهميت حياتى دارد نفوذ كند. بنابراين حمايت ايران از متحدان شيعه خود نظير مجلس اعلاى انقلاب اسلامى عراق چيزى فراتر از يك ژست سياسى نيست. از اين راه ايران مى كوشد اطمينان حاصل كند كه آيا عراق قصد درگيرى با ايران را خواهد داشت يا خير. ايران درباره جامعه شيعى عراق كه داراى منافع مشترك با ايران هستند هيچ خيال بدى در سر ندارد. ايران اميدوار است كه با حمايت از شيعيان بتواند طرف مذاكره شايسته اى در اين كشور براى خود دست و پا كند. لازم است توجه داشته باشيم كه در حال حاضر سياست ايران در قبال عراق مانند ساير كشورهاى حاشيه خليج فارس بر ملاحظات دقيق و سنجيده منافع ملى استوار شده است. بدين ترتيب ايران بازيگرى مفيد اما پرجنب وجوش در صحنه نمايش عراق پس از جنگ است. طى ماه هاى اخير تهران علامت هاى زيركانه اى به آمريكا نشان داده مبنى بر اينكه اميدوار است بر سر عراق ميان دو كشور نزاعى در نگيرد. كمال خرازى وزير خارجه ايران اين اتهام را كه ايران درصدد صدور انقلاب به صحنه پرآشوب عراق است رد كرد و گفت: «هيچ مقام ايرانى تشكيل يك دولت مطابق الگوى ايرانى در عراق را پيشنهاد نكرده است.» نكته بسيار قابل توجهى كه از خلال بيانات مقامات ايرانى استنباط مى شود اين است كه آنها بر سر اين نكته اتفاق نظر دارند كه تحولات عراق نبايد به رويارويى نظامى با ايالات متحده منجر شود. حسن روحانى دبيرشوراى عالى امنيت ملى ايران تاكيد مى كند كه «تهران خواهان مواجهه و اصطكاك با آمريكا بر سر عراق نيست.» دولت ايران پيگيرى اهداف خود را در شرايط تنش با ايالات متحده دشوار مى بيند. با يك گفت وگوى نزديك تر كه در آن واشينگتن بتواند ايران را جذب كند و به آن كشور اطمينان دهد كه منافع مشروعش لحاظ خواهد شد اين امكان وجود دارد كه سوءظن تهران تا حد زيادى مرتفع شود.با توجه به حضور ديرپاى ايالات متحده در خليج فارس و ظهور تمايلات واقع گرايانه در ايران تيم بوش موقعيت بى نظيرى را جهت سازمان دادن يك نظام منطقه اى براى ايجاد ثبات در اين سرزمين بحران خيز به دست آورده است. از زمان افول سلطه بريتانيا بر منطقه، ايالات متحده سياست هاى مختلفى را براى استقرار ثبات در خليج فارس به اجرا درآورده است؛ از تقويت شاه ايران تا مهار دوگانه ايران و عراق... اما همه اين سياست ها شكست خورده اند، چرا كه رقابت ها، تنش ها و منازعات اين منطقه را به يكى از بى ثبات ترين، خطرناك ترين و پيش بينى ناپذيرترين عرصه هاى استراتژيك اين جهان تبديل كرده است. ايالات متحده مى بايست با اقتباس از تجربه اروپاييان، ساختارى امنيتى را مشتمل بر همه عوامل قدرت در خليج فارس _ از جمله ايران و عراق _ به وجود آورد. چنين شبكه اى مى تواند به تدريج پا بگيرد و با اعتمادسازى و انعقاد پيمان هاى كنترل تسليحاتى به تشكيل سازمان هايى نظير سازمان امنيت و همكارى اروپا بينجامد. در اين صورت دولت هاى منطقه خواهند توانست كم كم حجم همكارى هايشان را گسترش بخشند و بازارهاى مشترك يا مناطق آزاد تجارى ايجاد كنند. با پيدايش چنين ترتيبات اقتصادى و امنيتى به هم پيوسته اى ايران نيز- كه به لحاظ تاريخى يك رژيم تجديد نظرطلب است- با ملاحظه اين شرايط كه با منافع ملى اش سازگار است، خواهان حفظ وضعيت موجود خواهد شد. در واقع اتخاذ سياستى در واشينگتن كه نگرانى هاى ايران را لحاظ مى كند مى تواند تاثيرات مفيدى بر رويكرد مورد انتقاد تهران از جمله در مقولاتى چون تروريسم و سلاح هاى كشتار جمعى بگذارد.
• ايران و بمب
هيچ چيز به اندازه رغبت ايران به دستيابى به سلاح هاى اتمى دولت بوش و در واقع جامعه بين المللى را نگران نساخته است. نيرو گاه در حال اتمام بوشهر، تاسيسات غنى سازى اورانيوم در نطنز و نيرو گاه تبديلى مشابهى در اصفهان، نشان دهنده اين است كه ايران در حال رسيدن به سلاح هاى اتمى است.گروهى هستند كه معتقدند در اختيار داشتن چنين سلاح هايى به سود منافع ملى ايران در خاورميانه جديد نيست. ايالات متحده با يك سياست حساب شده تر هنوز مى تواند بر بحث ها و مذاكرات ايران پيرامون اين موضوع تاثير قابل توجهى گذاشته و احزابى را كه مايلند ايران همچنان در قيد تعهدات منع گسترش تسليحات اتمى باقى بماند تقويت نمايد. فعاليت هاى هسته اى ايران ناشى از آموزه هاى انقلابى نيست بلكه به توجه اين كشور به طراحى يك نظام بازدارندگى كارآمد در مقابل يك سلسله تهديدات مربوط مى شود. در صدر فهرست اين تهديدات رژيم بعثى عراق قرار داشت كه از سلاح هاى شيميايى عليه شهر ها و غير نظاميان ايرانى استفاده كرده بود. پس از سرنگونى صدام آمريكا به عنوان بزرگ ترين چالش استراتژيك عليه ايران ظاهر شد و به مهم ترين انگيزه پيگيرى برنامه اتمى اين كشور بدل شد. به كار بردن تعبير «محور شرارت» توسط بوش و اعمال دكترين متكبرانه «جنگ پيشگيرانه» جهت مقابله با خطر گسترش سلاح هاى كشتار جمعى و حذف رژيم هاى مخالف به تشديد گرايش ايران به بازدارندگى هسته اى انجاميده است.
بدين گونه در نظر بسيارى از شخصيت هاى هر دو جناح محافظه كار و اصلاح طلب در ايران، دستيابى به سلاح هاى اتمى تنها راه جلوگيرى از دست درازى ابرقدرت آمريكا دانسته شد. همان طور كه مصطفى تاج زاده سياستمدار اصلاح طلب مى گويد: «موضوع اساساً يك معادله است، اگر ما سلاح اتمى نداشته باشيم امنيت نداريم.» امير محبيان تحليلگر صاحب نام محافظه كار نيز با انتقاد از رويكرد دوگانه و تبعيض آميز ايالات متحده اظهار مى دارد: «آمريكايى ها مى گويند براى اينكه صلح براى فردان ما حفظ شود مى بايست سلاح هاى اتمى در اختيار داشته باشيم ولى شما نبايد چنين سلاح هايى داشته باشيد.»
با اين حال با ظهور تمايلات عمل گرايانه در ايران اين اجماع آشكار جهت لزوم دنبال كردن برنامه هاى هسته اى نيز مخدوش شده است. بخش مهمى از اليگارشى حاكم بر اين نكته اذعان دارند كه دستيابى به چنين سلاح هايى فقط آسيب پذيرى هاى استراتژيك ايران را پوشش مى دهد اما در عين حال روابط امنيتى و اقتصادى كشور را با دولت هاى خليج فارس و اتحاديه اروپا به تباهى مى كشاند. على شمخانى وزير دفاع ايران با تصديق چنين احتمالى مى گويد: «وجود سلاح هاى اتمى اين خطر را براى ما ايجاد مى كند كه روابط مان با كشورهاى منطقه مخدوش شود.» در واقع سلاح هايى كه قرار است موقعيت برترى به ايران ببخشند مى توانند به انزواى اين كشور كمك كرده و باعث شوند دولت هاى خليج فارس به منظور مقابله با ايران اتمى پيوندهاى خود را با واشينگتن تقويت نمايند.
نكته ديگرى كه در اينجا مى بايست مورد توجه قرار گيرد اين است كه احتمالاً هزينه اقتصادى عبور از آستانه اتمى بالا خواهد بود چرا كه به طور حتم اتحاديه اروپا به خاطر تخطى ايران، تحريم هاى سختى را عليه اين كشور وضع خواهد كرد. در شرايطى كه ايران به سرمايه گذارى هاى خارجى نيازى مبرم دارد چنين حركتى مى تواند طرح هاى اقتصادى اين كشور را در معرض خطر قرار دهد بلكه شايد به فروپاشى كل نظام منجر شود. همانگونه كه غلامرضا آقازاده مشاور ارشد خاتمى در امور اتمى مى گويد: «صلح و ثبات با توسل به سلاح هاى اتمى به دست نخواهد آمد.»
از آنجا كه مهمترين دغدغه ايران براى گسترش برنامه هاى هسته اى مقابله با آمريكا مى باشد دولت بوش مى تواند با تسكين اضطراب ها و تشويش هاى تهران يكى ديگر از بحران هاى توسعه تسليحاتى در خاورميانه را پشت سر بگذارد. آمريكا با ملايم ساختن لحن خود در قبال تهران و با اطمينان دادن به ايران در اين باره كه نگرانى هايش را در عراق و در منطقه لحاظ خواهد نمود، مجال كافى را در اختيار احزاب اين كشور جهت پافشارى بر رعايت تعهدات منع تكثير سلاح هاى هسته اى قرار خواهد داد. يك ايران ادغام شده در ساختار امنيت منطقه اى كه از چنين ترتيباتى بهره مى برد بيشتر راغب به چشم پوشى از سلاح هاى اتمى است تا ايرانى كه از فشارهاى مستمر آمريكا به ستوه آمده است.
• روند صلح خاورميانه و تروريسم
با وجود اينكه بسيارى از ابعاد سياست خارجى ايران تغيير كرده اما به نظر مى رسد رويه اين كشور در قبال مسائلى چون تروريسم و روند صلح كمتر از پراگماتيسم متاثر شده است.
رفتارهاى اخير ايران چه در مورد سلاح هاى اتمى و چه درباره آينده عراق نشان مى دهد كه اين كشور مى تواند توسط يك سرى از عوامل رقيب تحت تاثير قرار گيرد. اتخاذ سياستى توسط آمريكا كه بتواند مبارزه با تروريسم را با مشاركت دادن ايران [در ترتيبات منطقه اى] جمع كند، ايران را از معضل مناقشه فلسطين و اسرائيل خارج خواهد ساخت و احتمال حل اين مسئله را به طور چشمگيرى تقويت خواهد كرد. بيش از دو دهه طول كشيد تا ايران از يك كشور انقلابى به قدرت متعارفى تبديل شود كه سياست هايش مبتنى بر مصالح ملى است. به نظر مى رسد در مورد مسائلى چون رابطه با آمريكا، سياست هاى ايران تغييرى نكرده و تثبيت شده است. اما تحولات پس از ۱۱ سپتامبر سران ايران را به بازانديشى در رويكردها و حتى اعمال چرخشى اساسى در پارادايم هاى غالبشان سوق داده است. به نظر مى رسد جناح قدرتمند محافظه كار نيز در لزوم سازگارى با جديدترين همسايه- يعنى آمريكا- با اصلاح طلبان هم دل و هم صدا شده است. نظام ايران مثل رژيم صدام يك توپ رها و معلق نيست بلكه نظامى است كه از پويايى رقابتى در داخل برخوردار است كه قابليت هدايت شدن به سمت اصلاحات تدريجى را دارد. برانگيختن يك انقلاب دوم در ايران با همه پيامدهاى ناخواسته اى كه مى تواند در پى داشته باشد به مصلحت هيچ يك از طرفين نيست. يك تلاش مشترك براى ايجاد يك نظام منطقه اى كه تمامى دولت هاى خليج فارس در آن مشاركت داشته باشند نه تنها مى تواند به استقرار ثبات در كل منطقه منجر شود بلكه زمينه را براى محدود ساختن برنامه هاى هسته اى ايران هموار مى سازد. درجه بالاترى از مذاكرات ميان واشينگتن و تهران بر رويكرد اين نظام مذهبى نسبت به منازعه اسرائيل- فلسطين اثر مثبت خواهد گذاشت. با توجه به اهداف آمريكا براى آينده خاورميانه بهترين چيز اين است كه واشينگتن واقع گرايى ايران را با انعطاف پذيرى خود تلافى نمايد. اينك عصر اقتصاد، تجارت، مصرف و سرمايه گذارى است. اين امر ملت ها را صرف نظر از زبان، مذهب و مليت به يكديگر پيوند مى زند و اين گفته معمر قذافى در سپتامبر سال ۲۰۰۰ است.
منبع: روزنامه شرق