گفت و گو با دکتر جلالی پور
هادی عابدی
چهارشنبه 31 فروردین 1384
شغل روزنامهنگاري از آن شغلها نيست كه آدم را هميشه بدهكار ميكند. روزنامهنگار يا به صاحبان قدرت كه از مطالبشان ناخشنود هستند بدهكار است كه اين بدهي را بسته به ميزان ناخشنودي قدرتمداران به شكلهاي مختلف پرداخت ميكند. يا به دوستان سياسي بدهكار است كه بايد با شنيدن كنايهها و گلايههاي اين نوع دوستان بدهي خود را بپردازد و مهمتر از آن به مردم بدهكار است كه مخاطبان اصلي روزنامهنگار هستند و پاسخ دادن به اين قشر از جهتي بسيار سختتر و از جهت ديگر بسيار راحتتر از پاسخگويي به دو قشر ديگر است. از اين رو سختتر است كه روزنامهنگار همواره در پيشگاه وجدان خود، خود را موظف به اين ميداند كه در حكم چشم و گوش جامعه عمل كند و دقيقترين اطلاعات را به مردم بدهد و در كشوري مثل ايران با وجود خطرات آنچناني انجام چنين وظيفهاي براي يك روزنامهنگار جزو ثقيلترين كارهاست و از اين رو راحتتر است كه مردم در صورت نارضايتي از مطالب فوراً كمر به قتل و حصر روزنامهنگار نميبندند.
شروع صحبت با دكتر جلاييپور نيز با يكي از گلهمنديهاي اين دوست سياسي و روزنامهنگار سابق همراه بود كه با مصداق قراردادن مطالب يكي از همكاران گلگي خود را از نوع مطالبي كه اين روزها در روزنامهها درج ميشود ابراز ميكرد. به ايشان يادآور محدوديتهايي كه روزنامهنگاران اين روزها با آن مواجه هستند شدم. هر چند محدوديتهايي را قبول داشتند ولي گويي وجود محدوديتها را توجيهگر موضوع نميدانستند و من اين موضوع را به حساب خيلي چيزها كه ايشان با آن درگير نيستند گذاشتم.
...................................................................................................................
انتخابات و موانع پيش روي چهار نيروي سياسي: محافظهكاران، رفسنجانيان، اصلاحطلبان و تحريميان.
در آستانه نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري قرار داريم يكي از ويژگيهاي مهم اين دوره از انتخابات حضور كليه طيفهاي فعال عرصه سياسي در اين انتخابات است. به نظر شما در حال حاضر و با توجه به اوضاع روحي جامعه كه مردم در نوعي دلسردي و بياعتنايي نسبت به مسائل سياسي و خصوصاً مسأله انتخابات بسر ميبرند مهمترين ويژگيهاي اين طيفهاي سياسي چيست و اين طيفها با چه موانعي روبهرو هستند؟
من قبلاً گفته بودم سه نيروي سياسي در انتخابات فعال شده است، محافظهكاران، اصلاحطلبان و تحريميان. حالا با توجه به اينكه به نظر ميرسد آمدن آقاي رفسنجاني جديتر ميشود، هر چند هنوز خبر قطعي در اين مورد اعلام نشده است لذا به نظر ميرسد كه درواقع چهار نيروي سياسي در جريان انتخابات فعال است، كه بد نيست آنرا «رفسنجانيان» بناميم. به نظر من هر كدام از اين نيروها با موانع خاص خود روبهرو هستند، محافظهكاران بعد از تجربه دوم خرداد و مجلس ششم و تجربه دوره دوم انتخابات رياست جمهوري آقاي خاتمي، سياست اصليشان اين بود كه جلوي جنبش اصلاحي و رأي مردم بايستند، همان دلبستن به سياستِ النصر بالرعب. البته بعضي از محافظهكاران عاقلتر اين سياست را نداشتند، ولي نسبت به اعمال اين سياست در كشور سكوت ميكردند، يعني هر 9 روز يك بحران را زيرسبيلي رد ميكردند، شتر ديدي نديدي، تا اينكه انتخابات شوراهاي دور دوم اتفاق افتاد و آنها بطور اتفاقي يك چيز را متوجه شدند كه در صورت عدم مشاركت مردم و با كمك امكانات نهادهاي حكومتي، احتمالاً ميشود در انتخابات پيروز شد. يعني از طريق سازمانهاي بسيج كننده موفق شدند در غياب مردم انتخابات شوراهاي شهر بزرگ را ببرند. لذا در مجلس هفتم محافظهكاران اميد بستند كه در مشاركت پايين مردم و با حذف اصلاحطلبان ميتوانند يك انتخابات تضمين شده را داشته باشند.
فقط براي كسب قدرت؟
بله براي كسب قدرت، همه نيروهاي سياسي براي كسب قدرت عمل ميكنند.
و اين قدرت اگر مشروعيت نداشته باشد خيلي مهم نيست؟
اگر قانوني و در يك انتخابات آزاد اين قدرت كسب شود مشروع است. بعد از مجلس هفتم محافظهكاران روحيه پيدا كردند كه بيايند رياست جمهوري را هم بگيرند و به قول خودشان با يك ياحسين ديگر نظام را يكپارچه كنند تا بتوانند با مشكلات داخلي و بينالمللي مقابله كنند.
ولي در اين دوره شاهد هستيم كه محافظهكاران دچار تشنج هستند و يكپارچگي لازم را براي رسيدن به اين منظور ندارند.
همه فكر ميكنند چون محافظهكاران شش هفت كانديدا دارند دچار تشنج هستند. به نظر من اين مطلب را بايد درست ارزيابي كرد، به يك معنا ميان آنها تشنجي هم نيست، اين دفعه محافظهكاران نميخواهند اين انتخابات را مثل انتخابات دور دوم شوراها برگزار كنند، يعني با مشاركت كم و نتايج تضمين شده. اين بار ميخواهند تا جايي كه ميتوان مشاركت افزايش پيدا كند ولي نتايج تضمين شده باشد. يعني اين بار ميخواهند از يك طرف كاري كنند كه يكدفعه يك خاتمي از كانالها رد نشود كه باز يك دوم خرداد ديگري درست شود. لذا به نظر من ايده اصلي آنها اين است كه همه كانديداهاي محافظهكار بيايند، هر كس عدهاي را در جامعه فعال كند، مردم مشاركت كنند. تا سي ميليون نفر در انتخابات شركت كنند، و يك كانديدا هم مثلاً حسن يا تقي با هفت و هشت ميليون رأي پيروز شود، اتفاقاً اين طوري شرايط براي يك رئيس جمهور تداركاتچي بهتر فراهم ميشود.
فكر ميكنيد اين وضع را تا آخر ادامه بدهند و با همين تعداد كانديدا در انتخابات شركت كنند؟
به نظر من تا حالا اين الگوشان بوده، شايد هم تا نزديك انتخابات همين گونه رفتار كنند و در آخرين لحظات بر سر يك نفر توافق كنند. تا به حال ضرر نكردهاند، حالا حسن باشد يا حسين، مهم اين است كه مشاركت بالا باشد ولي نتايج تضمين شده باشد، كه به دنيا هم بگويند هم رقابت بالا بود و هم مشاركت بالا بود. مهم برايشان اين است كه خاتمي ديگر ظهور نكند.
مشكلات محافظهكاران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
محافظهكاران هنوز هم از انتخابات ميترسند.
با اينكه خودشان شش كانديدا دارند، چرا ميترسند؟
براي اينكه براي تضمين انتخابات ناچارند ديگران را حذف كنند، اگر اقدام به حذف كردن بكنند آن وقت معلوم نيست چه درصدي از جامعه در انتخابات شركت كند. ممكن است زير چهل درصد بشود. شرايط امروز مثل شرايط دو سال پيش نيست محافظهكاران به مشاركت بالا نيازمندند، به همين علت آنها بر سر دوراهي قرار دارند، اگر همه كانديداها را تأييد بكنند احتمالاً مشاركت هم بالا ميرود، مثلاٌ نه تنها آقاي معين بلكه آقاي يزدي را هم تأييد بكنند و چه بسا مشاركت هم بالا برود در آن صورت اين نگراني را دارند كه شايد اينها رأي بياورند و دوباره يك نوع دوم خرداد روي بدهد، اين مشكل اساسي محافظهكاران است و در غير اين صورت شرايط بر وفق مرادشان پيش ميرود، يعني چند نفر از خودشان در انتخابات با يكديگر رقابت كنند، مشاركت عمومي هم بالا باشد، در آخر يك نفر هم رئيسجمهور شود ولي ديگر رئيسجمهور با بيست ميليون رأي به وجود نيايد كه موي دماغ اينها بشود. يك رئيسجمهور با حداقل رأي. يك تداركاتچي مطيع.
در مقابله با كانديداهاي مقابل محافظهكاران حال يا اصلاحطلب و به زعم شما تحريميها و رفسنجانيها فكر نميكنيد متعدد بودن كانديداها در جناح محافظهكار باعث خردشدن رأي آنها بشود و آنها عملاً شكست بخورند، با توجه به اينكه محافظهكاران چند درصد رأي سنتي دارند و احتمال زيادشدن رأي آنها هم نميرود.
محافظهكاران بازي انتخابات را به ظاهر خوب انجام ميدهند، ميگويند ما اصل رقابت را قبول داريم، منتها بين خوديها و فكر ميكنند هر كدام از كانديداهاي محافظهكار چند رأي دارند و با حضور هريك از اينها در انتخابات مشاركت هم بالا ميرود و با رقابت ميان كانديداهاي محافظهكار يك رئيسجمهور با حداقل رأي از صندوقها بيرون ميآيد كه همين براي آنها ايدهآل است، يعني يك انتخابات گلخانهاي.
اين در صورتي است كه از جناحهاي ديگر رقيبي وجود نداشته باشد.
درسته.
در صورتي كه جناحهاي ديگر هم در انتخابات كانديدا داشته باشند و از هر جناحي يك كانديدا وجود داشته باشد به نظر ميرسد انتخابات به دور دوم كشيده شود.
حالا چند تا مشكل پيش ميآيد، يكي از مشكلاتي كه در برابر اينها وجود دارد حضور آقاي رفسنجاني است، آنها قبلاً حضور آقاي رفسنجاني را پيشبيني نميكردند و اين در حالي است كه حضور هاشمي ممكن است بازي محافظهكاران را به هم بد.
حضور آقاي رفسنجاني تنها مشكل محافظهكاران است يا مشكل اصلاحطلبان هم هست؟
مي تواند مشكل اصلاحطلبان هم باشد، كه در جاي خود به آن خواهم پرداخت. من اين را ميگويم كه بعضيها ميگويند اردوي محافظهكاران متشنج است، ولي به نظر من اين طور نيست و اتفاقاً به نظر خودشان كارها خوب پيش ميرود، آنها انتخابات را اين طور طراحي كردند كه رقابت بين كانديداهاي خودي براي مشاركت بالا باشد و حالا حساب كنيد يكي از اينها يك مقداري بيشتر از ديگري رأي بياورد ولي مطمئناً اين فرد نميتواند رأي بيست ميليوني بياورد و وهاي بشود و مشكل ايجاد كند.
درواقع اين رئيسجمهور قابل كنترل خواهد بود.
همين طور است و ديگر به اين رئيسجمهور نميتوان گفت حافظ قانون اساسي باشد. بلكه همان اصطلاح تداركاتچي بهتر است.
در حال حاضر ما در اردوي اصلاحطلبان هم شاهد دو كانديدا هستيم، فكر ميكنيد اين طرف هم دچار تشنج باشند؟
اما مشكل اصلاحطلبان. آنها مشكل محافظهكاران را ندارند و و هم در نظر و هم در عمل از انتخابات آزاد حمايت ميكنند. به اين معنا كه رقابت تنها ميان رقباي خودي نباشد و همه جناحهاي ديگر هم حضور داشته باشند يعني امثال آقاي يزدي هم باشد. ولي در عمل مشكل آنها اين است كه مردم كه پيش از اين از اصلاحطلبان حمايت كردند با توجه به ناكاميهاي اصلاحطلبان ميگويند فايدهاي ندارد واز همين رو در دو انتخابات گذشته بخشي از مردم و نيروهاي مؤثر در جامعه از انتخابات و شركت در آن مأيوس شدند. اصلاحطلبان با شعارهاي خود توانستند دو دوره انتخابات رياست جمهوري و يك انتخابات مجلس را با شكوهي تمام برگزار كنند، يعني توانستند مردم را تحت تأثير خود قرار دهند، ولي كاري كه محافظهكاران كردند اين بود كه به مردم گفتند اجازه نميدهيم. شما ببينيد اغلب مصوبههاي اساسي مجلس ششم تصويب نشد، اين چه واكنشي در جامعه داشت؟ اينكه در دو انتخابات شوراها دور دوم و انتخابات مجلس هفتم بخشي از قشر متوسط جامعه مشاركت نكردند و اين در كوتاه مدت به ضرر اصلاحطلبان شد. لذا مشكل اساسي اصلاحطلبان اين است كه با اين شرايط چطور ميتوان مردم را به پاي صندوق آورد و آنها را اميدوار كرد. البته اصلاحطلبان اعلام كردهاند كه به دنبال مشاركت هشتاد درصدي نيستند و با مشاركت پنجاه درصدي هم فكر ميكنند اگر پنجاه درصد مردم شركت كنند آنها برنده خواهند بود. يك مشكل ديگر اصلاحطلبان هم اين است كه اگر كانديداي خودشان از سوي محافظهكاران ردصلاحيت شود طبيعتاً آنها اين عمل را محكوم كرده و در انتخابات شركت نميكنند، ولي اگر كانديداي اصلاحطلب غيرمشاركتي رد صلاحيت شد، آنگاه اينها چه بايد بكنند؟ آيا فقط بايد محكوم كنند؟ يا نه بايد پاي آن بايستند و اين يكي از مسائل مهمشان است كه فكر ميكنم در كنگرههايشان بحث بشود.
منظورتان كانديداي ملي-مذهبيهاست؟
مثلاً نهضت آزادي، اگر كانديداي اين گروه حذف شود اصلاحطلبان ميخواهند چه واكنشي نشان دهند؟ اگر معين ردصلاحيت شود خوب راه روشن است در انتخابات شركت نميكنند، ولي با آن موضوع چطور برخورد خواهند كرد. مخصوصاً در قشرهاي تأثيرگذار جامعه اين سؤال مطرح ميشود كه آيا فقط ميخواهيد از آزادي خودتان دفاع كنيد يا از آزادي ديگران هم دفاع ميكنيد؟
يكي از عمدهترين مسائلي كه علاوه بر مسائل سياسي دو جناح محافظهكار و اصلاحطلب با آن روبهرو هستند مسائل معيشتي و در كل مسأله اقتصاد در جامعه است، يك نگاه سطحي در جامعه وجود دارد كه اقتصاد در زمان رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني به هر شكل ممكن از رونق بهتري برخوردار بوده است، فكر نميكنيد اين مطلب باعث بشود قدري كفه ترازو به نفع هاشمي رفسنجاني سنگين شود؟
اولاً به نظر من هم اصلاحطلبان، هم محافظهكاران، هم تحريميها و هم رفسنجانيها هيچ كدام مسائل و معضلات اقتصادي و اجتماعي را رد نميكنند و آن را جدي ميگيرند ولي هر كدام رهيافتهاي متفاوتي را اعلام ميكنند. مثلاً محافظهكارها راه حل مشكل بيكاري و مشكلات اقتصادي را در تمام شدن دوران خاتمي و يكپارچه شدن حكومت ميدانند كه آن وقت حكومت يكپارچه با قدرت عمل كند. (و همين معجزاتي كه در مجلس هفتم انجام ميدهند در قوه اجرائي هم انجام دهند.) اصلاحطلبان هم ميگويند اصلاً هر جاي اين اقتصاد پا بگذاريد حكومت در آن نقش دارد، خود اين حكومت اگر تن به اصلاحات ندهد و تن به داروي دموكراسي ندهد، تن به نظام رقابتي حزبي ندهد، تن به آزادي انتخابات ندهد، تن به مطبوعات مستقل ندهد، خود اين حكومت تبعيض اقتصادي به وجود ميآورد و خود حكومت باعث فقر ميشود، باعث اختلاف طبقاتي ميشود. لذا راه حل بيكاري اين است كه حكومت در ايران دموكراتيك عمل كند. راه حل مبارزه با فساد اين است كه مطبوعات مستقل وجود داشته باشد كه دزد بترسد، نه اينكه سازمان بازرسي تشكيل بشود، نه اينكه كميسيون و كميته تشكيل بشود. اين كار روزنامهنگارها و مطبوعات مستقل است. ولي محافظهكارها ميگويند نه، در آن صورت دولت مقتدر، اقتدارش زير سؤال ميرود.
رفسنجانيها چه ميگويند؟
آنها ميگويند مسائل معيشتي خيلي مهم است. آقاي رفسنجاني ميگويد و عملكرد گذشتهاش هم اين بوده كه اولويت با توسعه اقتصادي است، اولويت با رشد اقتصادي است. بعداً دموكراسي ميآيد، نه اينكه دموكراسي به درد نميخورد، لذا اولويت را به سازوكار توسعه سياسي نميدهد، به همين علت رفسنجانيان در صورت حذف شدن يك سري از كانديداها از كنار موضوع ميگذرند و از اين رو مشكل اصلاحطلبها را ندارند. شما ديديد كه از كنار حذف كانديداهاي اصلاح طلب در مجلس هفتم گذشتند و با اعتراض نمايندگان مجلس ششم به درستي همدردي نكردند. تحريميان هم معتقدند كه جامعه مشكلات اقتصادي دارد و راه حل اين مشكل را در شركت در انتخابات نميدانند، بلكه راه حل را در اجراي رفراندوم ميدانند، در تغيير قانون اساسي ميدانند تا بعد از آن انتخابات بشود و بعد از آن حكومت ميتواند مشكلات را حل كند. به عبارت ديگر تحريميان كارها را به يك حادثه تعيين كننده برميگردانند تا پس از تشكيل دولت دموكراتيك مشكلاتِ اقتصادي سر و سامان بيابد.
به بحث اول برگرديم، مشكلات به قول شما رفسنجانيان را چه ميدانيد؟
رفسنجانيان به نظر من اين بار شرايط بهتري دارند، از آن طرف محافظهكاران طبق آراي انتخابات قبلي موقعيت خوبي ندارند، هفت ميليون رأي بيشتر نداشتند و بخشي از اين آرا به هاشمي تعلق ميگيرد. از طرف ديگر اصلاحطلبها نتوانستند مردمي را كه به آنها رأي دادند را راضي كنند، لذا رفسنجانيان فكر ميكنند شرايط براي آقاي رفسنجاني آماده است كه با شعار توسعه اقتصادي و يك مقدار توجه به توسعه سياسي كار را ميتوانند پيش ببرند و رأي را جمع كنند. لذا ميبينيد كه آقاي رفسنجاني در صحبتهاي خود سعي ميكند يك رفسنجاني دومي را نشان بدهد نه رفسنجاني اول را. در رابطه با آمريكا، در رابط با ولايت فقيه دقيقاً يك راه را براي بحثهاي بيشتر باز گذاشته است، ولي مشكل رفسنجانيها اين است كه ممكن است آقاي رفسنجاني در مرحله اول رأي نياورد. به نظرسنجيها هم اگر دقت كنيد ميبينيد كه چهل درصد در انتخابات شركت ميكنند ولي بيست و دو درصد به رفسنجاني رأي ميدهند، به اين معناست كه آقاي رفسنجاني به مرحله دوم ميافتد. و رفسنجانيان انتظار ندارند اينطور بشود، به نظر آنها رفسنجاني يا نبايد بيايد و يا اگر بيايدبايد رأي قاطع داشته باشد و در مرحله اول پيروز شود، اين يك مشكل اين گروه است. مشكل ديگر اين گروه اين است كه محافل اصلي محافظه كاري علاقه ندارند كه هاشمي بيايد، چون آنها توسعه اقتصادي را هم قبول ندارند، چون نگرانند كه ايشان بيايد چهارسال بعد دوباره يك جنبش دوم خردادي ديگر از آن پديد آيد. لذا ممكن است كه رفسنجانيان هم مثل اصلاحطلبان تحت فشار قرار بگيرند. شما ببينيد آن كانالي كه فشار آورد و يك دفعه به هشتصد تا اطاق دانشجو در خوابگاه حمله شد و در آخر هم يك سرباز را گرفتند براي دزديدن يك ريش تراش! ببينيد بالاخره يك نفر در دان اوين به نام زهرا كاظمي كشته شده. ولي بالاخره معلوم نشد كه چه كسي اينكار را كرده است، جمهوري اسلامي هم بزرگترين هزينه را براي اين كارها تحمل كرد. نشان ميدهد يك جريان پنهان فشار ميآورد كه مسائل اينطور ميشود، در غير اينصورت كاري ندارد كه قاتل زهرا كاظمي را پيدا كنند. مثلاً در همين مجلس ببينيد يكنفر در مجلس يك اقدام بيربط ميكند و يك خبرنگار را از مجلس بيرون ميكند و آبروي اين كشور را در دنيا مي برد و هيچطوري هم نميشود و يكنفر هم مؤاخذه نميشود. معلوم است يك كانالهايي است كه من اسم آن را ميگذارم دولت پنهان. ممكن است كه آن دولت پنهان نگذارد آقاي رفسنجاني هم بيايد. البته رفسنجاني اين توانايي را دارد كه با آن دولت پنهان دست و پنجه نرم كند. ولي مشكل رأي مردم را نميداند چه بكند.
اما بيائيم سرمانع تحريميان، به نظر من آنها مشكل دارند، حرفشان اين است كه در انتخابات شركت نميكنيم، ولي در اين دو سه ماه فرصت انتخاباتي كه خيلي فرصت خوبي براي طرفداران دموكراسي هست كه احزاب خودشان فعال بكنند،تشكيلات خودشان را وسيع كنند، وارد گفتوگو با جامعه بشوند، اشكال اينها اين است كه با يك تحريم ميخواهند همه اينها حذف بشود.
آيا امكان اين را دارند كه با جامعه ارتباط برقرار كنند، به هر صورت آنها تريبون ندارند، فشارهاي قضايي هم كه الاماشااله روي آنها وجود دارد...
خوب كاري كه بايد ميكردند اين بود كه، خوب اين امكانات را حكومت كه بهشان نميدهد و بايد اين امكانات را بساد، راهش تحريم نيست، خوب راههاي ديگر پيدا كنند، تحريم آسانترين راه بود.
فكر نميكنيد همان دولت پنهان كه با اينها هم ميانه هم ندارد...
خوب دولت پنهان با اصلاحطلبها هم ميانه خوبي ندارند.
اين دو گروه در ساختار قدرت و حكومت سهمي دارند و لذا توانايي مقابله آنها با دولت پنهان خيلي بيشتر از آن گروه است كه اصلاً اجازه ورود در پايينترين قسمتهاي حكومتي را هم پيدا نميكنند و علاوه بر آن همواره با يك سري خطراتي هم مواجه هستند.
همين، آخر دموكراسي و آزادي را حكومت كه نميدهد، اين شهروندان و نيروهاي سياسي اجتماعي هستند كه بايد اين را از حكومت بگيرند. يك راه آن همين است كه اصلاحطلبان ميكنند، ميگويند بالاخره ما فردان انقلابيم، 25 سال پيش يك انقلابي عظيمي شده، يك امام بزرگي بوده، انتخابات را يك رويه و سنت كرده و بالاخره انتخابات يك فرصت است، سعي كنيم در اين انتخابات فرصتي را به نفع مردمسالاري بدست بياوريم، حتي در ميان اصلاحطلبها، حزب مشاركت نيامده كانديداي خودش را معرفي كند، چه بسا اگر ميخواست كانديداي خودش را معرفي كند آقاي محمدرضا خاتمي ميشد، آمده كانديدايي را معرفي كرده كه شوراي نگهبان نتواند او را رد كند، يك آدمي كه يار امام بوده، سه دوره نماينده مجلس بوده، متقي و مؤمن است، اصلاً يك نقطه ضعف ندارد،مگر كه اينها با زور او را حذف كنند. به عبارت ديگر حزب مشاركت كوتاه آمده است، براي اينكه در انتخابات شركت كند.
فكر ميكنيد تحريميها چه بايد بكنند؟
كاري كه بايد ميكردند اين بود كه از راه تحريم وارد نميشدند. در شرايط كنوني تحريم راه ثمر بخشي نيست، البته آنها تحريم را به عنوان راهكار بلند مدت انجام ميدهند، يعني ميگويند الان تحريم ميكنيم كه بعدآً بتوانيم كاري بكنيم. مسأله اينجاست كه تحريم زماني مؤثر است كه 95 درصد مردم پاي صندوقهاي رأي نيايند، ولي زماني كه پنجاه درصد بيايند ديگر تحريم نيست، لذا اينها فكر كردند كه تحريمي كه مردم در انتخابات شوراها بهطور خود انگيخته كردند، در انتخابات بعدي هم اين تحريم اعمال ميشود و مردم نميآيند. درست است در انتخابات محلس هفتم خيلي از مردم و شهروندان شهرهاي بزرگ نيامدند، سي درصد آمدند و مشاركت پايين بود، ولي در كل كشور پنجاه درصد شركت كردند.
به هر صورت به نظر ميرسد كه به تعبير شما گروه تحريميها براي احقاق حقوق سياسي و اجتماعي خودشان از تحريم به عنوان مسالمت جويانهترين راه استفاده كرده باشند.
بله مسالمت جويانة بوده ولي آيا بيشترين ثمر را هم دارد، حداقل در كوتاه مدت ندارد،
به هر صورت اين انتخابات قرار است برگزار بشود، اگر فرض را بر اين بگذاريم كه همه اين گروهها امكان اين را پيدا بكنند كه در انتخابات كانديدا داشته باشند چالشهاي پيش روي پيروز احتمالي هر يك از اين گروهها را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اگر اصلاحطلبان پيروز شوند، به نظر من با موانعي كه آقاي خاتمي با آن روبهرو بوده بازهم با همان موانع روبهرو خواهند بود ولي تفاوتهايي هم پيدا شده است، فكر ميكنم اگر اصلاحطلبها پيروز شوند مشكلاتشان از دوره آقاي خاتمي كمتر خواهد بود، چون اصلاحطلبها هشت سال تجربه كردند، اگر دقت كنيد ميبينيد آنها در اين انتخابات شعار كم ميدهند ولي عمل منسجمتر انجام ميدهند،اينكار را هم پس از پيروزي در انتخابات رياست جمهوري انجام ميدهند. يعني كاري كه آقاي خاتمي نكرد. آقاي خاتمي وقتي رأي آورد گفت من براي مردم كانديدا شدم، تمام نيروهاي سياسي كه پشتش بودند را در عمل به حساب نياورد، ولي اصلاحطلبها با يك نيروي سياسي و كار جمعي و انتخاباتي در نهادهاي مدني دارند پيش ميروند، و اين ويژگي را بعد از انتخابات نميتوانند ناديده بگيرند، همين نيرويي كه آنها را در انتخابات رياست جمهوري حمايت كرده بايد بعد از پيروزي هم هم