سروانتس، خالق دون کيشوت
حسن سجودی
دوشنبه پنج اردیبهشت 1384
امسال دوستداران ادبيات، چهارصدمين سالگرد انتشار دون کيشوت را جشن می گيرند. بسيارند کسانی که اين رمان زيبا را بهترين اثر تاريخ ادبيات در سراسر جهان می دانند.
ميگوئل زند سروانتس، هرگز به شهرت قهرمان اثرش دون کيشوت نرسيد. او در سال ۱۵۴۷ در شهر کوچک آلکالئا زند هنارس، نزديک مادريد به دنيا آمد و در ۲۳ آوريل ۱۶۱۶ در مادريد چشم از جهان فروبست. از سالهای نخست زندگی او خبر زيادی در دست نيست. پدرش طبيبی دوره گرد بود که همراه با همسر و هفت فرد خود برای تأمين معاش در سراسر اسپانيا همواره در سفرهای دور و دراز بود. سروانتس با دشواری به مدرسه رفت و سواد آموخت. نخستين کار ادبی او شعرهايی در رثای مرگ ملکه اسپانيا بود.
دگی پرماجرا
سروانتس در دورانی چشم به جهان گشود که اسپانیا در اوج قدرت بود. او شیفته سنت ها و آداب شوالیه گری، نفوذ کلیسا، ثروت و لشکرکشی های ماجراجویانه به دنیای نو (آمریکا) بود. در نوجوانی خانه و خانواده را ترک کرد و زندگی پرماجرایی در پیش گرفت. در یک دوئل مردی را از پا انداخت و از ترس قانون و مجازات، به عنوان ملوان به استخدام نیروی دریایی اسپانیا درآمد.
سروانتس در ۲۲ سالگی به ايتاليا سفرکرد تا به خدمتکاری اشراف زاده ای ايتاليايی درآيد. يک سال بعد وارد ارتش شد. به سال ۱۵۷۱ در نبرد با ترکها در جنگ لپانتو شجاعانه رزم کرد و زخمهای سختی برداشت و دست چپ او فلج شد. پس از دوره طولانی درمان و انجام وظايف ديگر نظامی در سال ۱۵۷۵ از ايتاليا به اسپانيا برگشت.
در راه همين سفر بود که به همراه همسفرانش به دست راهان بربر (عرب تبار) اسير شد. او را به الجزيره بردند و به غلامی فروختند. چهارسال در اسارت ماند تا سرانجام به کمک خانواده اش و با پرداخت باجی کلان رهايی يافت.
اين رويداد نقطه عطفی در زندگی او بود که بعدها با تکرار مضمون آزادی و اسارت در آثار او جلوه می يابد. عشق به آزادی در هر برگ آثار او نمايان است.
دستيابی به رهايی و بازگشت به اسپانيا مسايل تازه ای برای سروانتس به وجود آورد که يکی از آنها بازپرداخت باجی بود که برای آزادی او پرداخت شده بود. در ۱۵۸۴ در ۳۷ سالگی با دختری ثروتمند و بسيار جوان ازدواج کرد. اين پيوند نه تنها به او آرامش و سعادت نبخشيد بلکه درد بزرگتری بر دردهايش افزود.
برای فراز از دوران تازه ای از عسرت و سختی، شغلی اداری در جنوب اسپانيا به دست آورد. کار او فراهم ساختن گندم و زيتون برای ارتش در جنگ آرمادا بود. جنگ آرمادا در طول دو سال به شکست انجاميد و سروانتس بار ديگر گرفتار عسرت و سختی شد.
سروانتس که از دست يابی به پول و آسايش از راه خدمات ارتشی نوميد شده بود، به نویسندگی روی آورد. در سال ۱۵۸۵ رمانی به نام گالاته آ به چاپ رساند. در همين زمان برای تئاتر هم نمايشنامه می نوشت. داستان های کوتاهی هم نگاشت که بعد در مجموعه ای به نام "حکايت های نمونه" گنجانده شد. اما نمایش نامه ها و داستان هایش با اقبال مردم روبرو نشد. او که از نویسندگی دلسرد شده بود، از نو به استخدام ارتش درآمد. اما به دلیل ارتشاء به دان افتاد. در دان بود که نوشتن "دون کیشوت" را آغاز کرد.
انتشار دون کيشوت
دون کيشوت که مشهورترين و ماندنی ترين کار سروانتس به شمار می آيد دو قسمت دارد. قسمت اول با عنوان "نجيب زاده نابغه، دون کيشوت اهل لامانچا" به سال ۱۶۰۵ در مادريد منتشر شد. دائرة المعارف بريتانيکا در باره اين کتاب نوشته است: "محبوبيت آنی دون کيشوت بيشتر ناشی از تنوع حوادث آن، طنز درخشان، شوخ طبعی پرمايه آن و شايد هم به خاطر تازيانه های بيشماری بوده که در اين کتاب بر بدن ارباب زر و زور فرود آمده است."
ديری نگذشت که رمان به زبان های انگليسی و فرانسوی درآمد و به شهرت جهانی رسيد. قهرمان خوش قلب و خيال باف آن به زودی به يکی از محبوب ترين چهره های تاريخ ادبيات جهان بدل شد.
شهرت رمان دون کيشوت و محبوبيت قهرمان اصلی آن، نام سروانتس را به سر زبانها انداخت. او هرچند به آن شهرتی که همواره در پی آن بود، دست یافت، اما هرگز از رفاه و آسايش برخوردار نشد. در سال 1613 مجموعه ای از داستانهای کوتاه خود را منتشر کرد. در سال ۱۶۱۵ توانست برخی از کارهای تئاتری خود را چاپ کند. در همين سال قسمت دوم دون کیشوت را به چاپ رساند که با اقبال همگان روبرو شد و در همان سال به چاپ ششم رسيد.
آخرين رمانش "سفرهای پرسيلس و سيگيسموندا" را می توان از بهترين کارهای او دانست که تنها چهار روز پيش از مرگش به اتمام رساند.
مرگ سروانتس در ميان معاصرانش توجه زيادی جلب نکرد. پس از مرگ در صومعه نزديک خانه اش دفن شد، اما محل گور او مشخص نيست.
سبک سروانتس
نويسنده دون کيشوت سبکی يگانه ندارد. او در رمان بزرگ خود از شگردها و عناصر سبکی گوناگون استفاده می کند، تا خوانندگانش را هرچه بيشتر به درونمايه اثر خود نزديک کند. او هر يک از عناصر روايی را برای گرفتن تأثيری خاص به کار گرفته است. رويدادهای داستان چنان ماهرانه توصيف می شوند که خواننده يقين می کند با دنيايی واقعی سروکار دارد.
اين رمان دو ديدگاه سبکی کمابيش ناهمساز را در کنار هم ترسيم می کند. عناصر واقعی و تخيلی چنان نرم و هماهنگ به هم آميخته اند که کلی يگانه و منسجم می ساد. مهارت سروانتس در آميختن دنيای واقعيت و خيال الگويی فناناپذير در تاريخ ادبيات به جا گذاشته است.
منبع: بی بی سی