گفت و گو با ابراهیم یزدی


امیر عباس نخعی

دوشنبه پنج اردیبهشت 1384


دبیر کل نهضت آزادی:گروه‌هاي اصلاح‌طلب با تكيه بر اشتراكات، حول ميثاق‌نامه‌اي جمع شوند

سؤالم را با يكي ازجملات خودتان مطرح مي‌كنم و آن اينكه چه شرايطي ايجاد شده كه "ابراهيم يزدي" كه معتقد است در اين مملكت " قاچاقي ده است"تصميم مي‌گيرد در انتخابات رياست جمهوري شركت كند؟
* آدمي مثل من كه بيش از 55 سال در فعاليت‌هاي سياسي بوده و در يك خط بدون گرايش به چپ و راست فعاليت كرده‌ام، وضعيت كنوني كشور را آنچنان بد و وخيم مي‌بينم كه معتقدم اگر اين اوضاع همچنان ادامه پيدا كند ما با بحران‌هاي بي‌سابقه‌اي روبرو خواهيم شد. تنها راه حل را هم ايجاد فضاي باز سياسي و امكان دادن به مردم براي حضور در انتخابات براي تعيين سرنوشت خودشان مي‌بينم. عميقا معتقدم كه ايران ملك مشاع همه ايرانيان است، اعم از و مرد و قوميت، دين و مذهب. انتخابات فرصتي را ايجاد مي‌كند كه پيرامون اين مسائل بحث كنيم. بنابراين، با اشراف بر اين قضيه كه حاكمان قدرتمند تصميم گيرنده، هرگز، اجازه ورود افرادي مثل ما را به صحنه رقابت انتخاباتي نمي‌دهند، تصميم گرفتيم وارد شويم و مطالبات مردم و پيش‌شرط‌هاي خودمان را مطرح كنيم. پيش شرطهاي ما جدي است. ما معتقديم شوراي نگهبان بايد تغيير پيدا كند. عقل سليم حكم مي‌كند كه وقتي وزيري عملكرد بدي دارد و همه به وي انتقاد مي‌كنند آن وزير تغيير پيدا كند. نه اينكه وزارت‌خانه منحل شود. ما نمي‌گوييم كه شوراي نگهبان بايد منحل شود مي‌گوييم اين شوراي نگهبان با اين كارنامه، نهادي نيست كه مردم اعتماد كنند و وارد صحنه انتخابات شوند.
• آيا در اين بحثي كه مطرح مي‌كنيد نوعي محافظه‌كاري نهفته نيست؟
*به چه معنا؟
• بر فرض اينكه اعضا شوراي نگهبان، اندكي هم تغيير بكنند، چه دليلي وجود دارد كه چهره‌هاي جديد نيز به همان روش قبلي عمل نكنند؟
*ببينيد از دو زاويه مي‌توان به اين مسئله نگاه كرد. يكي خود آن نهاد وديگر كنش‌گران آن نهاد.
يك وقت مطرح مي‌شود كه شوراي نگهبان جايگاه حقوقي‌اش براي كشور ضروري هم هست يا نيست؟. اما حالا ما مي‌گوييم كه اين نهاد در سال‌هاي اخير وارد عرصه‌اي شده كه انتخابات را عملا، بي‌معنا كرده است.
• سوال من هم دقيقا همين است .ضعف شوراي نگهبان ناشي از چيست؟ جايگاه يا افراد؟
* افراد. چرا كه جايگاه قانون اين نهاد، اجازه عملكرد كنوني را به آنها نمي‌دهد. اگر شما به مشروح مذاكرات قانون اساسي در سال 58 نگاه كنيد، خيلي صريح و شفاف، نظارت شوراي نگهبان بر انتخابات را نظارت بر فرآيند انتخابات، تعريف مي‌كند حالا، شوراي نگهبان تا مجلس سوم به اين نحوه عمل مي‌كرد اما از مجلس سوم به بعد، نظارت استصوابي روي كار آمد و عملا معناي انتخابات مردمي را از بين بردند. اين نگاه؛ حاكميت مردم را كه قانون اساسي آن را به رسميت شناخته، از بين برده است. قانون مي‌گويد همه بي‌گناهند مگر آنكه خلافش ثابت شود. شوراي نگهبان مي‌گويد هيچكس صلاحيت ندارد مگر آنكه من احراز صلاحيت بكنم. ولي قانون مي‌گويد همه صلاحيت دارند مگر كساني كه عدم صلاحيت آنها احراز شود. مكانيزم آن هم چهار منبع است تا بررسي صلاحيت، از حالت سليقه شخصي خارج شود. قانون درست است يا غلط؟ من وارد اين بحث نمي‌شوم. قانون مي‌گويد براي احراز عدم صلاحيت از دادگستري، وزارت كشور و نيروي انتظامي بايد پرسيده شود. شوراي نگهبان، هيچكدام از اين منابع را قبول ندارد. در انتخابات مجلس هفتم، 50 درصد نامزدها را با اين استدلال كه احراز صلاحيت آنها براي شوراي نگهبان ممكن نيست، رد صلاحيت كردند. البته، از جنبه‌اي، درست هم مي‌گفتند. چگونه 6 يا 12 تا آدم، مي‌تواننند 7000 نفر را احراز صلاحيت كنند.
*تمام اين مباحث درست. ولي در خصوص بحث جايگاه اين نهاد آيا تا زماني كه با هيات غيرانتخابي آن پابرجاست، چگونه مي‌توان به جايگاه اين نهاد براي عملكرد قانوني اعتماد كرد؟
• از طريق ايجاد نيروي سياسي و مردمي، مي‌توان در ساختار حقيقي يعني رفتارها، ايجاد تغيير كرد ما شرايط را مطرح كرده‌‌ايم و مردم را به حمايت از اين شرايط دعوت مي‌كنيم اگر حمايت مردم از آنها شكل بگيرد و اينها مجبور مي‌شوند اعضا اين شورا را عوض كنند. در اين صورت، شوراي جايگزين، ديگر، نمي‌تواند اين قبيل كارها را انجام دهد. كمااينكه، وقتي قتل‌هاي جيره‌اي اتفاق افتاد، قبل از آن هم در دوره ديگر قتل‌هايي اتفاق افتاد بود كه واكنش‌هاي اجتماعي نداشت، ولي در دوره خاتمي واكنش اجتماعي پيدا كرد، بطوريكه وزارت اطلاعات، مجبور شد بيايد و بگويد كار خوشان بوده است و وزير اطلاعات استعفا داد و وقتي وزير جديد آمد. ديگر اين وزير جديد و اين وزارت اطلاعات، نمي‌توانست و نمي‌تواند، آن كارها را انجام دهد.
• به هر حال اين شرايطي كه از آن صحبت مي‌كنيد مطلوب نيست ؟
• *خوب نيست، كف مطالبات است.
• به هر حال براي من روزنامه‌نگار كه هيچ آينده‌ شغلي و احساس امنيت ندارم، عدم بازداشت و توقيف و برخورد با خبرنگاران ايده‌آل است؟
* در قست اول از شرايط گفته ايم كه تامين امنيت روزنامه نگاران و سايه آزادي‌هاي اساسي ضروري است. خواسته‌ايم كه تمام زندانيان سياسي، روزنامه نگاران، حقوقدانان و دانشجويان آزاد شوند و كليه روزنامه‌ها، رفع توقيف شوند.
• به هر حال سقف مطالبات باشد يا كف آن، سئوال مشخص من اين است كه در شرايطي كه به گمان خود شما وضعيت كشور چندان مطلوب نيست و به تعبير شما، حتي بد است، ؟ به نظر نمي‌رسد كه شرايط شما براي حضور در انتخابات پذيرفته شود و اظهارنظرهاي جسته و گريخته هم اين مطلب را تاييد مي‌كند از سوي ديگر شما گفته‌ايد كه انتخابات را تحريم نخواهيد كرد. آيا اين يك پارادوكس نيست؟
*آيا تنها گزينه پيش روي ما در صورت عدم تائيد صلاحيت تحريم است؟ تحريم يعني اينكه ما بيانيه‌اي بدهيم و بگوييم مردم، شركت در اين انتخابات حرام است. هيچ وقت در سابقه سياسي ما نبوده است كه ما فتواي سياسي بدهيم. بنابراين يك گزينه عدم شركت است. اما گزينه‌هاي ديگري هم قابل طرح هست.
• مثل چه چيزي؟
* الان طرح نشود، بهتر است.
• آيا شرايط بين‌المللي در چگونگي روند برگزاري انتخابات و كيفيت آن تاثيرگذار است؟
* شرايط بين‌المللي در دو صورت تاثيرگذار است. اول اينكه جامعه بين‌المللي نسبت به وضعيت و شرايط بد سياسي ايران جدي باشد. كه من نمي‌توانم با قاطعيت بگويم اين فشارها تا چه حد جدي است. دومين شرط موثر بودن اين فشارها انسجام نيروهاي اصلاح‌طلب سياسي در داخل ايران است ممكن است، فشار بين‌المللي باشد و جدي هم باشد اما اگر اصلاح‌‌طلبان و گروه‌هاي سياسي داخلي، انسجام نداشته باشند، اين فشارها تاثيرگذار نيست. ما پيشنهاد تشكيل جبهه فراگير دموكراسي‌خواهي را مطرح كرده‌ايم، خواه فشارهاي خارجي باشد يا نباشد، چرااصلاحات با وجود داشتن دو قوه، نتوانسته، كارآيي لازم را داشته باشد؟ اگر چه خيلي كارها و تحولات انجام شد، ولي به تناسب زمان، امكانات و وعده‌هاي داده شده، دستاوردها چشمگير هم نبوده است؟ به نظر من، اين ناشي از فقدان رهبري در جنبش اصلاح‌طلبان بوده. آقاي خاتمي، اين جنبش را رهبري نكرد، يا نخواست يا نتوانست.
• چرا فقط خاتمي مگر كس ديگري نبود كه در اين خصوص به خاتمي انتقاد مي‌شود؟ خاتمي از همان ابتدا گفت كه قهرمان پروري نكنيد و معلوم بود كه نمي‌خواهد جنبش اصلاحات را نيز رهبري كند.
*نمي‌خواهم بگويم فقط خاتمي. نمايندگان اصلاح‌طلب هم چنين نقشي را ايفا نكردند.قهرمان‌پروري با قبول رهبري جنبش، فرق دارد. آقاي مصدق در زمان نخست‌وزيري، هم در مقام نخست‌وزيري عمل مي‌كرد و هم در مقام رهبري نهضت، اما آقاي خاتمي فقط در مقام رياست جمهوري عمل مي‌كرد. كسي كه 22 ميليون راي دارد بايد از اقتدار خود استفاده كند. در تاريخ سابقه ندارد كه بيش از 90 درصد افراد واجد شرايط جامعه راي بدهند و 70 درصد از آن متعلق به يكي باشد آن هم نه يك بار بلكه، دو بار و آن وقت شرايط دستخوش تغييرات اساسي نشود! نمايندگان مجلس هم همينطور. من در جلسه‌اي با طيفي از اصلاح‌طلبان هم اين مسئله را مطرح كردم. گفتم شما از ما بعنوان موكلينتان حتي يكبار هم دعوت نكرديد كه بيائيد به شما بگوئيم مشكلمان چيست؟
در حالي كه در دوران مصدق، نه تنها، وي، بلكه، نمايندگان جبهه ملي هم‌چنين نقشي را داشتند حالا آقاي خاتمي به هر دليل نپذيرفت الان هم ديگر رهبري فردي در اين ميان معنا ندارد چون اولا چنين چهرة مقبول در ميان همه احزاب وجود ندارد و ديگر اينكه رهبري فردي، معنا ندارد. بايد گروه‌هاي اصلاح‌طلب با حفظ اختلافاتشان به مشتركات خود روي بياورند و ميثاق‌نامه‌اي از آن تهيه كنند و گرد آن جمع شوند.
• بعد از دوم خرداد 76 جبهه‌اي تشكيل شدن به عنوان جبهه مشاركت؛ نهضت آزادي ايران چه قدر در آن سهيم شد و چه قدر به اين كار گروهي روي آورد؟
* هيچ نقشي نداشتيم چون دعوتي از ما نشد.
• يعني خود "جبهه" تمايلي نداشت؟
* ما را به كنگره‌هايشان دعوت مي‌كردند به بعضي از جلساتشان اما اينكه براي همكاري مشترك دعوت كنند نبوده است.
• آيا از سوي نهضت آزادي واكنش‌هاي مثبت يا تمايل جدي نشان داده شد؟
* بله ما هنوز هم دنبال اين مسئله هستيم. البته مدتي موضوع خودي و غيرخودي در مسايل سياسي دخيل بود و خط قرمزهايي وجود داشت. اما اين خط قرمزها، كم كم شكسته شد و ما با جبهه به دفعات جلسه گذاشتيم و به دنبال برجسته كردن نقاط اشتراك بوده‌ايم. ما بايد به ضرورت تشكيل چنين جبهه ايمان بياوريم، اشتراكات را شناسايي كنيم و بر روي ميثاق نهايي توافق كنيم و بعد كار اساسي يعني نوشتن استراتژي نهايي شروع شود كه موضوعي مثل انتخابات رياست جمهوري بايد در خدمت آن استراتژي باشد.
• آقاي معين گفته‌اند كه اگر در انتخابات پيروز شوند از نيروي فكري، نيروهاي ملي ـ مذهبي استفاده خواهند كرد نظر شما در اين مورد چيست؟
* نامزدها بايد در درجه اول برنامه بدهند. ما تجربه دو دوره انتخابات رياست جمهوري را داريم. نامزدهاي رياست جمهوري بايد بگويند چگونه برنامه‌هاي خود را اجرا مي‌كنند. من باز هم مي‌گويم نيروهاي سياسي بايد تشكيل جبهه واحد بدهند. در غير اين صورت، جناح راست، دليلي براي تسليم شدن ندارد. استفاده از نيروهاي ديگر، بسياز خوب است و قطعا، مورد استقبال ما است. اما در غياب يك نيروي سياسي منسجم، چگونه مي‌توان آن را عملي كرد؟ پيش شرط اول، تشكيل نيروي منسجم از اصلاح طلبان و دموكراسي خواهان است.
• آيا چنين جبهه‌اي در، اندك زمان باقي مانده به انتخابات، تشكيل خواهد شد؟
* اگر الان درست نشود، ديگر، هيچ وقت نخواهد شد. چون ديگر فرصتي وجود ندارد.
• پيشنهاد عملي شما چيست؟
* ما در اشتراكات توافق داريم و در اين خصوص مشكلي نيست تنها موضوع باقي‌مانده اراده‌اي است براي تشكيل يك جبهه واحد. يعني با پيدايش اين اراده از سوي دوستان، اين جبهه، تشكيل خواهد شد.
• از اين بحث خارج مي‌شويم و يك سوال ديگر مي‌پرسم. اگر ابراهيم يزدي در زمان انتخابات مجلس هفتم رئيس جمهور بود آيا اين انتخابات برگزار مي‌شد يا نه؟
* وقتي شما چنين اگري مي‌گوييد يعني مناسبات سياسي به گونه‌اي شده كه آدمي مثل من در انتخابات توانسته شركت كند و رئيس جمهور هم بشود، پس قطعا، چنين انتخاباتي برگزار نمي‌شد.
• اگر آن اتفاق مي‌افتاد، ابراهيم يزدي زير بار مي‌رفت يا نه؟
ابدا.
• حتي اگر حكم حكومتي وجود مي‌داشت؟
* در قانون اساسي، چيزي به نام حكم حكومتي ندارد. من ايراد اساسي دارم به آقاي خاتمي و كروبي كه چرا به حكم حكومتي، گردن نهادند. اين، يك بدعت بود.
خصوصا همه مي‌دانيم كه اين دو بزرگوار، در نامه‌اي به رهبري، خواسته بود كه اسامي به وزارت اطلاعات برود و آن وزارت خانه، اسامي را تائيد كند و مقام رهبري هم زير آن دستور دادند، اما چنين نشد. اگر شوراي نگهبان حكم حكومتي را نپذيرفت، به چه دليل رئيس جمهور تسليم شد؟
• آقاي الهام در سخنان چندي پيش خود به گونه‌اي سخن گفت كه از آن اينگونه برداشت شد كه كانديداي نهضت آزادي در صورت حضور در انتخابات رد صلاحيت خواهد شد، نظر شما در مورد اين اظهارات چيست؟
* چيزي كه آقاي الهام به عنوان سخنگوي شوراي نگهبان مطرح كردند، آن است كه در خصوص نهضت آزادي بر اساس نامه منتسب به حضرت امام تصميم‌گيري خواهد شد. اولا، نامه، قابل استناد نيست. آقاي خميني در وصيت‌نامه خود نوشتند كه اكنون كه من ده‌ام به من نسبت‌هايي مي‌دهند كه نادرست است و بعد از من بيشتر خواهد شد. پس گفتند كه نامه‌هاي منسوب به من با خط و امضاي من و با تصديق كارشناسي باشد يا صدا و تصويرم در تلويزيون. اين نامه، در زمان حيات امام منتشر نشد. در دي ماه 68 منتشر شد، در همان زمان، آقاي بازرگان، دبيركل وقت و وكيل وي آقاي صدر حاج سيد جوادي شكايت كردند و خواستار كارشناسي خط نامه شدند. در روز كارشناسي، آقايان بازرگان و صدر حاج سيد جوادي و سه نفر از كارشناسان رسمي در دادگاه حاضر شدند، ولي هرچه در دادگاه نشستند، نامه نيامد. قاضي دادگاه، عذرخواهي كرد و گفت كه نامه نخواهد آمد. در سال گذشته، در جلسه‌اي از مدرسين حوزه علميه قم، كه براي سخنراني دعوت شده بودم آقاي حسين موسوي تبريزي دادستان سابق كل كشور، در حضور 20 نفر از مدرسين مي‌گويد در دي ماه سال 68 موقعي كه شما به دادگاه شكايت كرديد در جلسه‌اي در جماران، سيداحمد خميني از من خواست بروم و در آنجا محتشمي، خودش و من بوديم. آقاي سيد احمد خميني نامه را به من نشان داد و گفت نامه به خط من است و اينها مي‌خواهند كارشناسي كنند اگر اين نامه كارشناسي شود من دچار دردسر مي‌شوم. آقاي تبريزي مي‌گويد من پرسيدم امضاء مال آقا هست يا نه؟ مي‌گويد بله. مي‌گويد خوب، اشكال ندارد. بعد از اين جلسه يكي از همكاران شما ( يكي از خبرنگاران) مصاحبه‌اي با آقاي موسوي تبريزي مي‌كند و وي همان مطلب را مي‌گويد و اين موضوع در روزنامه‌ها منتشر مي‌شود. يعني دادستان وقت مي‌گويد، در جلسه‌ي با حضور آقاي محتشمي و سيد احمد خميني، پسر امام مي‌گويد، نامه امام به خط و امضاي من است. يعني اصلا كارشناسي هم نمي‌خواهد و طبق وصيت امام كه نامه بايد به خط و امضاي من باشد، اين نامه، موضوعيت ندارد. دوم اينكه، اين نامه براي رهبر راحل انقلاب موهن است. چرا؟ چون اگر ايشان عليه نهضت آزادي مداركي داشت، درستش اين بود كه آنها را به دادگاه يا دادستان كل كشور، ارجاع مي‌داد و نه اينكه به وزير كشور ارسال كند و او هم آن نامه را پس از فوت ايشان، منتشر كند. سوم اينكه وقتي در سال 75 به شكايت دفتر نشر و حفظ آثار امام در پي شكايت من پرونده‌اي تشكيل شد و چون قاضي دادگاه گفت: تكذيب اين نامه توهين به امام است. پرونده را به دادگاه انقلاب فرستاد. آن هم به جرم توهين به رهبر فقيد انقلاب! الان 1400 سال است كه مسلمانان در خصوص اصالت احاديث بحث مي‌كنند. تاكنون كسي نيامده بگويد كه اگر كسي اصالت حديث پيامبر(ص) را نفي كرد، اين، اهانت به پيامبر است. اين هم از ابداعات جمهوري اسلامي است كه مرا محاكمه كردند، به اين دليل كه گفته بودم اصالت اين نامه به رهبر انقلاب باز‌نمي‌گردد. چهارم، مگر آقاي خميني فقط درباره نهضت آزادي گفته بودند؟ مگر در مورد مسائل ديگر نگفتند؟ آقاي انصاري كه مي‌گويد حرف امام (ره) تا قيام قيامت معتبر است، مگر امام (ره) نگفتند اگر ما از سر تقصيرات صدام بگذريم از سر تقصيرات آل سعود و فهد نمي‌گذريم. پس چي شد؟ مگر امام در سخنان خود خطاب به همين آقايان نگفته بودند كه چند تا پيرمرد مي‌خواهيد براي ايران تصميم بگيريد، نه‌خير حق نداريد؟ مگر امام (ره) به بعضي از همين‌ها نگفته بودند شما، عرضه نداريد يك نانوايي را اداره بكنيد چه مي‌گوييد؟ امام به چه كسي گفته بودند مگر تو مي‌فهمي ولايت فقيه يعني چه؟ ما براي حفظ حرمت اشخاص مطالب را مطرح نمي‌كنيم. پنجم اينكه بر فرض اينكه نامه صحت داشته باشد، آيا رهبري حق دارد؟ همه افراد در برابر قانون برابرند و معناي اين حرف اين است كه من حق ندارم به شما توهين كنم شما هم حق نداريد به من توهين كنيد. بر اساس قانون آيا رهبري اين گونه حق قضاوت دارند؟
ما اين حرفها را گفته‌ايم و آقاي الهام هم مي‌داند كه براي چه به اين سمت برگزيده شده و ديگر نياز به طرح اينگونه مسائل نيست. چرا كه ما جواب خواهيم داد.
• بحث آقاي الهام مطرح شد ياد اظهارات دبير شوراي نگهبان در نماز جمعه در خصوص احكم اعدام برخي منافقان افتادم. اين اظهارات در اين فضاي حساس به چه منظوري است؟
* تذكر مشفقانه‌اي دارم براي آقاي جنتي كه در خطبه‌هاي نماز جمعه عصباني نشوند و سخناني نگويند كه هم نماز، نمازگزاران را باطل كنند و هم موجب دردسر بشود. هيچ سندي وجود ندارد كه عده‌اي به نام منافق‌نما محاكمه و به اعدام محكوم شده باشند. مگر وي مقام قضايي است؟ اصلا، منافق‌نما يعني چه؟ مگر منافق يك ارزش است كه كسي منافق‌‌نمايي كند؟ اگر چنين احكامي هم باشد ايشان چرا بايد اعلام كند؟ آن هم زماني كه ما گفتيم آقا شما صلاحيت نداريد وبايد استعفا بدهيد. در واقع آقاي جنتي، شمشير را از رو بسته و تهديد مي‌كند. اگر قرار بود از اين احكام بترسيم، هيچ‌گاه، سخن نمي‌گفتيم.
• اگر نامزدهاي اصلاح‌طلبان واقعي، (چون امروز ديگر همه خود را اصلاح‌‌طلب مي‌دانند،) از جمله، دكتر معين، كروبي و شما رد صلاحيت شويد و يكي از نامزدهاي جناح راست پيروز انتخاب باشد، با توجه به شرايط بين‌المللي پيش‌بيني شما از وضعيت سياسي آتي ايران چيست؟
* در دوران بعد از جنگ سرد، ميزان اعتبار حاكميت ملي به ميزان تحقق حاكميت ملت، وابسته است و هر نظامي و حكومتي، هر‌قدر بيشتر متكي بر آراء ملي باشد، اعتبار جهاني بيشتري دارد. بعنوان مثال وقتي در دوم خرداد 76 آقاي خاتمي انتخاب شد، دنيا، نگاه ديگري به ما پيدا كرد. در شرايطي كه، اگر رئيس جمهوري از جناح راست انتخاب شود، قطعا، با آراء پائين روي كار خواهد آمد و اعتبار بين‌المللي چنين حكومتي بسيار پايين خواهد بود. الان، يك تغييرات كليدي در جهان روي داده و موج سومي از دمكراسي دنيا را فرا گرفته است و اين چيزي نيست كه آمريكا بخواهد. اين حركت، يكي از پيامدهاي انقلاب الكترونيك است و به همان صورت كه در قرن 18 انقلاب صنعتي موجب تغييرات گسترده در روابط سياسي اقتصادي و اجتماعي شد، انقلاب الكترونيك هم روابط ملي و بين‌المللي را دچار تحول كرد. در عصر انقلاب الكترونيك، تداوم جامعه بسته و حكومت ديكتاتوري، امكان ندارد. از سوي ديگر، ثبات اجتماعي و سياسي در جهان امروز، به معناي دمكرانيزه شدن مي‌باشد. هر گروهي در ايران روي كار بيايد در اين مناسبت بين‌المللي بايد حركت كند. اصلاح‌طللب بيايد، محافظه‌كار خرد گريز بيايد، محافظه‌كار خردگرا بيايد، هيچ فرقي نمي كند. برخي از كساني كه انديشه سياسي آنها اجازه درك اين مهم را به آنها نمي‌دهد، مي‌گويند، آمريكا‌يي‌ها به دنبال منافع خودشان هستند. خوب، آمريكا دنبال منافع خودش است، اين نكته، بديهي است، مگر نبايد باشد؟ اگر برخي از مسئولان كشور ما به دنبال منافع ملي نيستند، ايراد دارد. مگر آمريكا مشكلي با عربستان سعودي در تامين منافع مادي خودش داشته يا با كويت يا مصر؟ چه انگيزه‌اي وجود دارد كه آمريكايي‌ها فشار وارد مي‌كنند كه اين كشورها هم بايد اوضاع سياسي‌خودشان عوض شود؟ شرايط جهاني اين را مي‌طلبد. خاورميانه، وارد عصر تازه‌اي شده كه محور آن هم دمكرانيزه كردن نظام‌هاست. حالا هر كسي هم بيايد، همين است. بنابراين، شرايط بين‌المللي، اصلا، اجازه نخواهد داد كه يك محافظه‌كار ضد مردم سالاري، وارد حكومت بشود. به همين دليل، همانطور كه شما در سوال اشاره كرديد، راست‌ها هم شعارهايي مي‌دهندكه متناسب با شرايط و اوضاع و احوال ايران است. آنها فكر مي‌كنند كه اگر بيايند سر كار، مي‌نشينند با آمريكايي‌ها، سازش مي‌كنند و مي‌مانند. هم آنها اشتباه مي‌كنند و هم آنهايي كه فكر مي‌كنند اگر اينها بيايند، توان سازش دارند. اگر قرار بود آمريكايي‌ها با يك كشور غيردمكراتيك كه منافعش را تامين كند، كنار بيايند كه مشكلي با عربستان نداشتند. دنيا ميخواهد با يك نظام قابل پيش‌بيني، طرف باشد. بنابراين، اين نگاه به قدرت در ايران بايد عوض شود و مي‌شود و من در اين مورد، هيچ شكي ندارم.
• آيا مي‌توانم از پاسخ شما اين برداشت را بكنم كه براي چهار سال آينده رئيس جمهوري خواهيم داشت كه پايبند به اصول واقعي اصلاحات باشد؟ و منظورم از اصلاحات، اصلاحاتي است كه مردم آن را مي‌خواهند با هر عنوان كه باشد.
بله و براي همين است كه ما مي‌گوييم قبل از آنكه برويد با آمريكاييان بسازيد با مردم خودتان بسازيد.
منبع: سایت امروز