گفت و گوی «ایران» با معین
كسرى نورى ـ محمد نورى ـ جواد دليرى
يكشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۴ 
 
 
معين: نشانه هاى اميد
از دانشگاه دريافت كرده ام
• برگ برنده ما وجوه تمايزمان با همين دولتى است كه الآن زيرنقد سختگيرانه مردم قرارگرفته است. ما وجه تمايز خود را با دولت خاتمى مطرح مى كنيم و چنانكه توانستيم صداقت و شفافيت دررفتارمان 
را به مردم بقبولانيم مسأله حل است
• بايد روشن كنيم پايان قهرمان گرايى و منجى طلبى سراب است اگر اين را روشن كنيم مردم دنبال منجى جديد نمى روند حتى اگردر 
يك لباس نظامى باشد
• جرم بنده پافشارى بر حقوق اهل دانش و اصحاب آزادى است
• رودربايستى در مرام ما جايى ندارد و ضعف هاى قبلى اصلاح طلبان را تكرار نخواهم كرد. نقاط قوت آن را دوچندان خواهم كرد. فرصت سوزى نخواهم كرد. تهديدها را به فرصت تبديل مى كنيم. بنده وارد اين عرصه شده ام كه به هر بهايى ، تا آخر اين راه را ادامه دهم و به مسؤوليت خودم عمل كنم اما نه به هرشيوه اى. يعنى به شيوه غيراخلاقى، دروغ گويى و پشت پرده نه! با همان پنج اصل، صداقت، صلابت، صبورى، صراحت و صميميت، حتى اگر به بهاى سنگينى مثل ازبين رفتن حيثيت انسان تمام  شود
  
 
دسترسى به معين بسيار آسان است آنقدر كه بدون ويزيت مى توانيد اين پزشك سياست پيشه اصلاح طلبان را بعدازظهر يك روز هفته در يكى از مراكز تخصصى بيمارستان امام ملاقات كنيد . كانديداى جديد اصلاح طلبان همانند خاتمى تبار و تيره دانشگاهى دارد، اگر سه دوره كوتاه نمايندگى را از كارنامه او كسر كنيد، باقى عمر سياسى اين اصلاح طلب در منصب وزارت علوم و مديريت دانشگاهها سپرى شده است.
خبر كانديداتورى معين يك اتفاق عجيب بود نه از آن حيث كه خارج از محاسبات و پيش بينى رقيبان اصلاحات رخ داد بلكه به اين دليل كه او هنگامى عزم ورود به انتخابات را كرد كه همكاران دانشگاهى اش در سكوتى سرشار از رنجش از سياست روى برتافته بودند. اما معين درست به همان دليلى كه سال پيش خانه سياست را به سوى بازگشت به ميان خانواده دانش و دانشگاه وانهاد (دفاع از حقوق دانشگاهيان و منزلت اهل علم ) اكنون صلاى اهل سياست را پاسخ گفته است. خود او در توضيح اين اتفاق مى گويد: تنها يك احساس خطر از وضعيت تلخى كه مى تواند دامن دانشگاهيان و اصحاب علم و آزادى را بگيرد من را به كارزار انتخابات كشاند.
برهمين اساس كانديداى اصلاح طلبان در دوماه اول مبارزاتش ترجيح داد پيش از رفتن به سفرهاى انتخاباتى به ميان دانشگاهيان و محيط هاى دانشجويى رود تا شايد گره از نگاه خاموش نخبگان به انتخابات گشوده شود.
با وجود اين، مصطفى معين را در جاده دشوار انتخابات، دوحزب آوانگارد اصلاح طلبان (سازمان مجاهدين انقلاب و جبهه مشاركت) همراهى مى كنند، تركيب اعضاى ستاد او حلقه اى از سياستمداران جوانى است كه خرداد ۷۶ در عمارت «به آفرين» شالوده ستاد خاتمى را ريختند، محسن امين زاده، هادى خانيكى ، بهزاد نبوى، مصطفى تاج زاده، محسن آرمين و رضا خاتمى. در نگاه اول ، كانديداى خونسرد اصلاح طلبان شباهت هاى بسيار به خاتمى دارد، ادبيات او رنگ و طعم گفتمان خاتمى را دارد و نگاه او به سياست و جهان پيرامون، همان منظر اخلاق و مدنيت است اما دو استعفاى معين بار اول در ماجراى كوى دانشگاه و بار دوم در ماجراى رد منشور دولت اصلاحات براى تغيير ساختار وزارت علوم نشانه هاى تفاوت خط مشى وزير اصلاح طلب وزارت علوم با رئيس كابينه اش را آشكار ساخت و در اين گفت و گو نيز مصطفى معين چندين و چندمحور ديگر از تمايزهايش با مجموعه خاتمى را برمى شمارد.
در چند ماه گشت و گذارى كه در فضاى عمومى انتخابات داشتيد به چه ارزيابى از موقعيت خود رسيديد؟آيا در تصميم تان براى كانديداتورى مصمم تر شده ايد يا ترديد پيدا كرديد؟
ورود من به عرصه انتخابات براساس تصميم گيرى احساسى، شتابزده و يا بدون معيار و چشم  بسته نبود و اتفاقاً با تأمل جدى و براساس معيارهاى اصولى و با شناخت دقيق از شرايط كشور بود. شما با كسى در اين عرصه روبرو هستيد كه خودش اين دولت را با دلايل خاص خود، ترك كرده است، لذا اين سؤال مطرح مى شود كه پس حالا چه شده كه همين شخص در عرصه انتخابات كه به مراتب متفاوت تر و پيچيده تر و حتى سخت تر است، حضور پيدا كرده است.
پس يك انگيزه جدى پشت اين تصميم است. خوشبختانه طى همين دو، سه ماهى كه اعلام حضور كرده ام و از اسفندماه كه عملاً وارد عرصه انتخاباتى شده ام، عزم من دو چندان و مصمم تر شده است. اميدم هم براساس آنچه مشاهده كرده ام بيشتر شده است.
جناب معين گفته مى شود، شما كانديداى نسل خاموش شده ايد. نسلى كه در آن نخبگان و دانشگاهيان حضور دارند اما قرائن نشان مى دهد كه هنوز اين نسل براى حضور در انتخابات هيچ توجيهى ندارد حداقل تا الآن به دليل تجربه انتخابات پيشين دليلى نمى بينند يكبار ديگر به صحنه انتخابات بيايند شما برچه اساسى چنين نتيجه گيرى مى كنيد.
استناد شما به شنيده ها است يا تحليل فردى خودتان؟
مى توانم حداقل به نتيجه نظرسنجى ها استناد كنم كه نشان مى دهند در محيط هاى دانشگاهى نوعى يأس وجود دارد.
درست است. اما به جاى اينكه بگوييم در محيطهاى دانشگاهى يأس جارى است. مى گويم، ترديد دو چندان است و من اين ترديد و تأمل را ارزشمند و مقدس مى دانم. اين (ترديدها) نشان از آگاهى نسبت به مسائل و حساسيت نسبت به شرايط جامعه دارد. خب! عبور از اين فضا زمان مى برد. نظرسنجى هايى كه چندماه قبل انجام گرفته بود، حكايت از اين داشت كه درصد تمايل دانشگاهيان نسبت به جامعه كمتر است اما در همين سفرهاى دوره اى قبل و بعد از عيد، هفت - هشت دانشگاه را كه سرزدم (از مشهد، تبريز، اصفهان، كرمانشاه، زاهدان، زابل، قزوين و... 
استقبال از جلسات گفت و شنود بصورت تصاعدى افزايش يافت، تا حدى كه استقبال كنندگان از ۴۰۰-۵۰۰ نفر شروع شد و به ۲ تا۳هزار نفر رسيد. اين اتفاق خيلى ارزشمند است و نشان مى دهد كه ما شاهد يك نوع تحول تدريجى در فضاى دانشگاهى هستيم كه مى تواند مقدمه اى لازم و مبارك براى فعال تر شدن فضاى عمومى كشور باشد. بنده هم به همين دليل در وضعيت فعلى سفرهاى دانشگاهى را به سفرهاى عمومى و استانى ترجيح دادم. بخصوص اينكه معتقدم گروه نخبه و مرجع فكرى جامعه ما دانشجويان و دانشگاهيان هستند كه اگر اينها فعال بشوند، مى توانند در فضاى عمومى كشور تحول ايجاد كنند.درهر حال فكر مى كنم اگر نظرسنجى جديدى پيرامون فضاى انتخاباتى دانشگاهها انجام شود نسبت به نظرسنجى قبل نتيجه متفاوت خواهدبود.
من اين تعبير را از دستيارتان شنيدم كه رقيب جدى شما در اين صحنه انتخابات فضاى سرد جامعه است... 
البته تابه امروز.
مى خواهم بطور ملموس بگوييد كه، چه ابزارى براى شكستن اين فضاى سرد در دست داريد؟ شما در اين عرصه با پرسش هاى جدى افكار عمومى مواجه هستيد، پرسشهايى كه بخشى از آنها به عملكرد اصلاح طلبان، و حاصل كار اين دولت مربوط مى شود، بخش ديگر به حاصل كل پروسه اصلاحات برمى گردد. چگونه مى خواهيد از اين موانع ذهنى عبور كنيد؟
طبيعى است كه چون دولت اصلاحات در معرض داورى هست طيف اصلاح طلبان كه در عرصه انتخابات حاضر هستند، بيشتر از سايرين در معرض سؤال واقع شوند اما دستان ما خالى نيست و حداقل براى بخشى از مسائل پاسخ هاى جدى داريم. يكى از راههايى كه ما براى شكستن يأس در فضاى عمومى جامعه برگزيديم. سخن گفتن و ديالوگ با نخبگان است. صحبت رودررو و چهره به چهره با نخبگان و منتقدان جامعه ويژگى منحصر به فرد اصلاح طلبان است كه از سوى همكاران من و طيف افراد اصلاح طلب دنبال مى شود تا اينكه به يك نظر اقناعى و استدلالى براى حضور افراد نخبه در انتخابات برسيم. لذا معتقدم وجه امتياز ما نسبت به ديگران و ساير كانديداها و گروهها، وجه فكرى و انسانى ما است. ما اكنون برنامه گفت و شنود و تعامل با دانشگاهيان را به صورت شبكه اى آغاز كرده ايم و به سرعت در حال گسترش است. اما از نظر رسانه اى، ما در تنگنا هستيم. بهره ما از امكانات رسانه اى روزنامه اقبال است كه هنوز در سطح كشور معرفى نشده و تيراژ و توزيع آن بالانيست. البته سعى كرده ايم از ساير رسانه ها تاحدودى كمك بگيريم ، ضمن آنكه در فضاى مجازى اينترنت، مى توانيم قوى تر از ديگران حضور پيدا كنيم.
اما عامل مهم ديگرى كه تأثير انتخاباتى آن ممكن است از تلاش خود ما كمتر نباشد. عكس العمل جناحها وكانديداهاى رقيب نسبت به فعاليت ما است كه طبق شواهد تجربى اين واكنشهاى غالباً منفى زمينه ساز حساسيت توجه بيشتر مردم به صداى ما مى شود. يعنى با بداخلاقى ها، هتاكى ها، هتك حرمت ها و تهديدهايى كه مى كنند، افكار عمومى را تحريك مى كنند. بارها تجربه كرده ايم كه سنگ اندازى در برابر تعامل يك جريان سياسى با مردم خود زمينه ساز توجه و اقبال مردم به آن جريان و نامزدانتخاباتى متبوع اين جريان مى شود. اگر مشيت الهى اين باشد كه من رأى بياورم، با دست خود رقيبان و مخالفان زمينه هاى رأى را به دست مى آورم.
شما با اين ذهنيت مردم كه تشكيل يك دولت كاملاً اصلاح گرا در اين شرايط امكان پذير نيست چگونه روبرو مى شويد؟ بالاخره از ديد مردم پنهان نيست كه يك بار تاريخ آغوش گشود و اين جامعه و مردم فرصت تشكيل يك دولت اصلاح طلب را پيدا كردند اما بسيارى از آرمانهاى اين دولت بر زمين ماند حالا يا به دليل نبود ظرفيت اصلاح پذيرى سيستم سياسى يا نبود ساز و كار اصلاحات در هر حال امروز ايجاد يك دولت اصلاح گرا درنظر مردم شبه محال شده است، شما در اين دو ماه چگونه مى خواهيد نظر مردم را باز به تشكيل دولت اصلاحات تغيير دهيد؟
موفقيت ها و ناكامى ها، همه نسبى است و اتفاقاً نقش ما به عنوان دانشگاهيان، نخبگان يا افراد سياسى بايد اين باشد كه مسائل را دقيق، علمى و در عين حال واقع بينانه براى مردم تبيين كنيم. اما اين تصور منطبق بر واقعيت نيست كه بگوييم دولت اصلاحات به طور كامل ناموفق بود يا اصلاحات به بن بست رسيده است. اصلاحات مربوط به شخص خاصى نيست، اصلاحات را مجموعه اى از مطالبات مردم مى شناسيم و چون اين تعريف معيار و مبنا است پس اصلاحات كماكان ادامه خواهد داشت، چرا كه مردم مطالبات خودشان را بعيد است كه رها كنند. مطالبات آنها تاريخى است لذا فكر مى كنم حتى اگر جمعى از اصلاح طلبان در پيگيرى خواسته هاى اصلاح طلبانه مردم نااميد شوند و ناكام بمانند بايد تجديدنظر كنند. از آن طرف من معتقدم كه دولت خاتمى دستاوردهاى زيادى داشته است، يكى همين فضاى باز سياسى است. درست است كه مردم دچار دلزدگى هستند يا مطالبات و انتظارات بالايى داشته اند يا وعده هايى بوده كه عمل نشده يا نتوانسته اند عمل كنند اما اگر واقعيت هاى اين ۸ سال به درستى بيان شود قضاوت جامعه نيز منصفانه خواهد شد. مثلاً اگر بگوييم آقاى خاتمى از صفر شروع كردند و هيچ تجربه اى از يك دولت اصلاح طلب در اختيار نبود. درحالى كه دولت جديدى كه مى خواهد تشكيل شود، تجربه گرانسنگ ۸ سال دولت اصلاحات را دراختيار دارد. به هرحال رويكرد من نسبت به همه مسائل از جمله كارنامه اصلاح طلبان يك رويكرد علمى است بنابراين يك نقد علمى، منصفانه و مشفقانه از عملكرد خود جناب آقاى خاتمى خواهيم كرد. نقاط ضعف و قوت درون دولت را بررسى خواهيم كرد تا اينكه دولت جديد براساس چنين نقد و تحليلى علمى كارش را شروع كند. در گام بعدى معتقدم كه بايد وجوه تمايز دولت جديد با دولت قبلى تفاوت هاى شرايط اين زمان با دوره هاى قبلى را براى جامعه تشريح كرد. در ارزيابى هايمان تاكنون حدود۲۰ وجه تمايز ميان شرايط و فضاى امروز و ديروز جامعه، بين دولت جديد و دولت قبلى و تفاوت هاى اوضاع بين المللى در دولت فعلى و قبلى استخراج كرده ايم.
بنابراين، اگر شرايط جامعه را واقعاً ايستا ببينيم، يعنى تصور كنيم جامعه هيچ رشدى نداشته است، اين برداشت نادرست است چرا كه همين فضاى سرد، برآيندى است از آگاهى بيشتر، توانايى بيشتر و عدم رضايت از وضع موجود و جايگزينى بيشتر عقلانيت به جاى احساسات است. براين اساس من تجربه تعامل يك ماه و نيم اخير خودم با همان فضاى دانشجويى را واقعاً مثبت ديدم. ضمن اينكه مى دانيد توده مردم راحتتر مجاب مى شوند تا گروه هاى نخبه.
بالاخره در اين ۸ سال مردم به اين نكته هم آگاهى يافته اند كه كسى كه رئيس قوه اجرايى كشور مى شود، با مشكلات زيادى روبرو است. از ظرفيت قانون اساسى تا مشكل همراهى نهادهاى حاكميت. لذا آنها از شما كانديداهاى اصلاح طلب مى پرسند؛ وقتى خاتمى كه با ۲۲ ميليون رأى خيلى جاها به بن بست خورد، شما مى خواهيد چه بكنيد؟
من در اين باره بسيار تأمل كرده ام۶، سال همكار آقاى خاتمى بوده ام و نزديكترين فرد به ايشان از لحاظ فكرى و ديدگاه هاى اصلاح طلبانه ايشان بودم.
اما مشكل، قبل از اينكه مشكل قانون اساسى و ساختارهاى حقوقى باشد كه هرچند من به آن انتقاد دارم، ولى الآن صادقانه پايبندى خودم را به آن اعلام كرده ام بيشتر از ضعف قانون باشد، از تفسير به رأى قانون است و بيشتر از اينكه از نقص قانون باشد ناشى از اجراى ناقص آن است و قبل از اينكه ضعف از خود رئيس جمهورى باشد، از عدم انسجام درون دولت بوده است. من درباره ناكاميهاى اصلاح طلبان قبل از اينكه فرافكنى كنم مى گويم بيشتر از اينكه عوامل آسيب زا وتهديدات بيرونى در اين اتفاق مؤثر باشد چه بسا ضعف هاى درونى خود دولت باعث بحرانها و ناكامى  ها شده است.
از اينجا بر مى گردم به وجوه تمايز ۲۰ گانه خود با دولت اصلاحات همين وجوه تمايز و تفاوتها باعث مى شود كه معتقد شوم كه مى توان با همين قانون اساسى و در همين ساختار با قوت و كارآمدى و پاسخگويى بيشتر عمل كرد، اجازه بدهيد فقط به چند مورد اشاره كنم. از خود خاتمى شروع مى كنم، شخصيت ارزشمند فرهنگى و دوست و سرور من. بالاخره تفاوتها ، تفاوتها است. آقاى خاتمى يك فرد روحانى، حوزوى و شخصيت فرهنگى. بنده يك فرد دانشگاهى با رويكرد علمى، من دعوت شده احزاب هستم. آقاى خاتمى نامزد منفرد بودند. مبناى من حركت براساس يك عقل جمعى و كار جمعى و پاسخگويى مشترك است. جناب آقاى خاتمى مواضعشان براين پايه بود كه انسجام و يكپارچگى در دولت حاكم باشد اما عملاً تحقق پيدا نكرد. ولى اميد ما اين است كه ما اين كار را محقق كنيم. از طرفى، ارتباط دولت بر شخص رئيس جمهور با افكار عمومى، با نخبگان و... مهمترين پشتوانه هاى دولت و رئيس جمهور هستند. اين ارتباط ظرف دو تا سه سال قطع شد، لذا بايد تدابيرى انديشيد كه ارتباط با افكار عمومى، توده مردم و بعد نخبگان از اين وضعيت خارج شود. به عبارتى در يك تعامل دوسويه و تنگاتنگ و در يك حركت متقابل، مواه بين تكاليف دولت و مردم به وجود بيايد. مردم حق دارند هر كس را مى خواهند انتخاب كنند ولى هر وقت انتخاب كردند موظف به حمايت از برنامه هاى او هستند. در طرف مقابل، رئيس جمهورى كه انتخاب مى شود، موظف به دفاع از حقوق مردم خواهد بود. اين رابطه نبايد قطع شود.
اين نكته را هم اضافه كنم، اگر جامعه به اين نتيجه برسد كه بايد در انتخابات نهم شركت كند، طبيعى است مردم با آگاهى بيشتر و با معيارهاى دقيق تر و عقلانيت بيشتر بين ده نفر انتخاب خواهندكرد و چنين رأيى  نافذتر از قبل خواهدبود.
اگر اين شركت، مشاركتى پرشكوه و رقابت ها جدى و انتخابات آزادباشد، حتى اگر انتخابات به مرحله دوم كشيده شود ،اقتدار رئيس جمهورى منتخب بيشتر از آن خواهدبود كه در مرحله اول رأى بياورد. به جاى رأى ۷۵درصد، اگر با ۱۵۰درصد هم انتخاب شود اقتدارش به هيچ وجه كمتر نخواهدبود. چنين انتخاباتى كه رنگى از حماسه خواهدداشت شرايط روحى و ذهنيت مسؤولان ديگر را دگرگون خواهدكرد. البته همه اينها فرصت هاى جديد است كه فقط با حضور مردم مى تواند خلق شود.
من تصور مى كنم كه اين توصيف شما از دولت آينده اصلاح طلبان يعنى اينكه ما از نقطه صفر دولت جديد اصلاحات را شكل مى دهيم و اصلاحات چند پله به عقب تر باز خواهد گشت.
با چه شاخصى.
ببينيد! شما مى گوييد، دولت اصلاحات اين اشتباهات را داشته است، خاتمى با بنده اين تفاوت ها را دارد و به همين دليل ما فلان كارها را نمى كنيم و اضافه مى كنيد كه ما اين تجربيات را داريم. اشتباهات را شناخته ايم، مشكلات را مى دانيم، برمى گرديم عقب و از نقطه مبدأ شروع مى كنيم.
نه! حرف من اين است كه اگر انگيزه وجود داشته باشد خود شكست ها، پله و پايه پيروزى است. در سخن من برگشت به گذشته نيست، مى گويم تجربه و عملكرد ما بايد مورد نقد علمى قرار بگيرد كه اين نقد پايه اى براى جهش بعدى مى شود. عبرت گيرى از تاريخ يعنى همين.
البته با تعبير شما موافقم به اين شرط كه اگر ما قرار باشد هيچ عبرت گيرى نداشته باشيم و نقد علمى از شرايط نكنيم در آن صورت، بازگشت به عقب خواهد بود.
برگرديم به فضاى سياسى جامعه و وضعيتى كه شما در آن كانديدا شده ايد. فكر نمى كنيد رفتار سياسى مردم از ۷۶ تا ۸۴ خيلى عملگرا شده است....
واقع گرا
برداشت من عملگرايى است، به نظر من مردم ديگر دوست ندارند دنبال يك رؤيا راه بيفتند، رؤياى تشكيل يك دولت كاملاً دموكراسى محور، مى خواهند يك دولتى باشد كه حداقل هاى دگى را تأمين كند و به همين دليل، وقتى معين صحبت از آرزوى تكرار يك حماسه در انتخابات مى كند خيلى ها برايشان تعجب آور است و فكر مى كنند كه اصلاح طلبان در رؤياهايشان سير مى كنند.
من صحبت از تكرار حماسه اى مثل ۷۶ را نمى كنم.
اينكه عين خرداد ۷۶ اتفاق بيفتد، منتفى است. اصلاً انتظار حماسه اى مثل خرداد ۷۶ را ندارم. اما انتظار حماسه اى ديگر حتى بزرگتر اما از نوع ديگر را دارم. اگر در نظرسنجى ها نخبگان كشور در رأس هستند و اساتيد، معلمان، دانشجويان، دبيران حرف اول را در انتخابات مى ند، اين نتايج مفهوم دارد. يعنى باز هم مردم به سخن نظريه پردازان شان اعتماد دارند. يعنى نمى خواهند دچار روزمرگى و واقعيت هاى تلخى كه وجود دارد گرفتار شوند، اميد به آينده دارند ولى اعتراض هم دارند. بيش از اينكه اين وضعيت را ناشى از يأس بدانم، ناشى از يك نوع اعتراض و ترديد مى دانم و معتقدم اگر تلاش كنيم اين اعتراض را مى توان تبديل به انتقاد ساده كرد و در مرحله بعدى ضعف را با حضور خود مردم در صحنه برطرف نمود. همه مى دانند خارج از صحنه ماندن چيزى را حل نمى كند.
اصلاح طلبان وقتى مى توانند يك پيروزى را آرزو كنند كه ضريب مشاركت از ۵۰ درصد فراتر رود، آن ۳۰ - ۴۰ درصد رأى بلوكه شده سنتى جامعه محسوب مى شود. اما نظرسنجى ها حاكى از مشاركت پايين تر از ۵۰ درصد است با اين برآوردها چه مى خواهيد بكنيد.
در فروردين سال ۷۶ نظرسنجى ها چقدر بود؟
فكر مى كنم همين حدود بود بين ۴۰ تا ۴۵ درصد.
با اين حال فرهنگ تاريخى جامعه را فراموش نكنيم ما ملت دقيقه ۹۰ هستيم. ملت شب امتحان هستيم. هرچند اين مى تواند يكى از نشانه هاى سياسى بودن رفتار مردم باشد. يعنى تصميم سياسى خود را بروز نمى دهيم و وقتى بروز مى دهيم كه پاى صندوق رأى درميان باشد و منظور اين است كه شرايط خيلى بدتر از سال ۷۶ نيست. با اين تفاوت كه سطح آگاهى هم بالاتر رفته است.
در دو انتخابات قبلى (شوراها و مجلس هفتم) اين دست تحليل محور هم برنامه ريزى اصلاح طلبان قرارگرفت.
ولى محاسبات غلط از آب درآمد. فكرمى كنم استناد دوباره به موقعيت اصلاح طلبان در انتخابات خرداد۷۶ و نتيجه گرفتن از آن كه مى شود طى دوماهه جامعه را متحول كرد. باز حركت كردن براساس رؤيا و آرزو است.
- مقايسه با مجلس هفتم، قياس مع الفارقى است. انتخابات مجلس با انتخابات رياست جمهورى، آن هم انتخابات مجلسى كه ۳۶۰۰ نفر رد صلاحيت شدند، متفاوت است. شوراها را مى توان دراين بحث مقايسه و ملاك قرارداد، انتخابات شوراها زمانى رخ داد كه مردم در اوج دلسردى از دولت و آرمانها و وعده هاى عمل نشده بودند.
و اين طرف (اصلاح طلبان) دچار يك نوع غرور شده بودند كه ما حتماً رأى مى آوريم. در انتخابات هم تلاش نكردند. خود اين غرور باعث شكست شد. لذا من نمى گويم بهترين وضع را درنظر بگيريد كه در برنامه ريزى انتخاباتى مان دچار خيال پردازى شويم. اگر بخواهيم با اصول روانشناختى جامعه حركت كنيم بايد سخت ترين شرايط را درنظرگرفت و با آن حركت كرد. اگر با هم به اين تحليل برسيم، كه شرايط سخت است و احتمال حضور مردم هم كم است. آنوقت، انگيزه و عزم ما دوچندان مى شود. بالطبع برنامه ريزى هم بايد دقيق تر و سنگين تر باشد. من به سهم خودم اگر احساس خطر نسبت به سرنوشت جامعه نمى كردم غيرممكن بود، به اين عرصه بيايم. البته اين بدان معنا نيست كه خداى نكرده ادعاى قهرمانى دارم. پس من با شما هم عقيده ام اما اين سختى شرايط نه تنها از من سلب انگيزه نكرد بلكه انگيزه من را دوچندان كرد.
به نظر شما اينها كافى است. يعنى صرف انگيزه و انرژى فعالان ستادهاى شما دراين عرصه كافى است يا اينكه براى جذب افكارعمومى برگ برنده اى هم داريد؟
برگ برنده ما وجوه تمايزمان با همين دولتى است كه الآن زيرنقد سختگيرانه مردم قرارگرفته است.
ما اين وجه تمايز را مطرح مى كنيم و چنانكه توانستيم صداقت و شفافيت دررفتارمان را به آنها بقبولانيم مسأله حل است. به همين دليل من زمانى پنج معيار حاكم بر رفتارمان را با پنج «ص» را مطرح كردم. صداقت، صميميت، صراحت، صبورى و صلابت. بخشى ازتفاوتهاى ما اين است. تاكتيك هم نيست. اعتقادات ما است.
دراين راستا بطور مثال درهمين شرايط سخت چه وعده هايى به مردم مى دهيد كه هم برايشان ملموس و قابل درك باشد و هم خود شما به آن عمل كنيد؟
- من وعده اى را مى دهم كه كاملاً واقع بينانه هم باشد. چون دراختيارات قانونى شخص رئيس جمهور است. نه تنها وعده مى دهم بلكه سازوكار آن را طراحى كرده ام. رئيس جمهورى مجرى قانون اساسى است، قانون اساسى به عنوان ميثاق ملى دربرگيرنده حقوق اساسى ملت است. اولين دغدغه و اولويت اول من است، دفاع تمام عيار از حقوق اساسى مردم است. بويژه دفاع از حقوق گروههايى كه از يك تبعيض تاريخى رنج برده اند.
مثل اقوام، مليت ها و مذاهب مختلف اين رويكرد هم قانونى است هم ارزشى و هم انسانى است.
  
 
مى گويم، قرار ما اين است كه شهروندان ما از حقوق برابر برخوردار باشند. اصل ،۱۵ ،۱۶ ۱۹ در بحث عدالت ملاك ما است. اصولى كه بر فرصت هاى برابر و عادلانه براى همه شهروندان تأكيدمى كند. عدالت هم فقط عدالت اقتصادى نيست. عدالت اقتصادى به جاى خود، عدالت جنسيتى را مطرح كردم، عدالت نسلى را مطرح كرديم كه نفس جوان بودن گناه كبيره نيست كه مورد تحقير و سركوب قراربگيرد. عدالت قوميتى، ع