«جهانى شدن» پديده فراروى


شعيب گودرزى

دوشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۴





جهانى شدن (Globalization) از جمله موضوعات نسبتاً جديد و قابل توجهى است كه علاوه بر طرح در محافل مختلف علمى و نظرى ذهن اكثريت متفكرين، نخبگان و فرهيختگان تمامى عرصه هاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى، حقوقى و... را به خود معطوف كرده است به گونه اى كه همگان كم وبيش بر اين نكته صحه گذاشته اند كه اين پارادايم لاجرم بر تمامى جوانب حيات بشرى سايه مى گستراند و بى ترديد آن را تحت تاثير خود قرار خواهد داد.
ادعاى اصلى «جهانى شدن» حذف موانع و مرزهاى موجود بر سر راه انتقال كالاها و خدمات و كوتاه كردن فاصله زمانى و مكانى ميان مبادلات انسانى است. «جهانى شدن» به مفهوم امروزى يك پديده جديد و در حال تغيير است، هر چند قدمت اين اصطلاح به بيش از چهارصد سال مى رسد ولى به طور عمومى اولين بار در اوايل دهه ۱۹۶۰ از آن استفاده شد و وارد شدن آن به محافل علمى از نيمه دوم دهه ۱۹۸۰ بوده است. براساس اصول كلى جهانى شدن و مدعاى آن نظريه پردازان تعاريف بسيار متفاوتى از جمله تعاريف ذيل را درباره «جهانى شدن» ارائه كرده اند:
- «جهانى شدن» عبارت است از: فرايندى كه به واسطه آن روابط اجتماعى كيفيتى اساساً فرامرزى و آنى پيدا مى كند به گونه اى كه دگى انسان به طور روزافزون در جهان واحد يكپارچه و بدون محدوديت مكانى و زمانى صورت مى گيرد.
- فرايندى اجتماعى كه در آن قيد و بندهاى جغرافيايى كه بر روابط اجتماعى و فرهنگى سايه افكنده است از بين مى رود و مردم به طور فزاينده از كاهش قيود آگاه مى شوند.
- «جهانى شدن» فرايندى از تحول است كه مرزهاى سياسى و اقتصادى را كم رنگ و ارتباطات را گسترش و تعامل فرهنگى را ازدياد مى بخشد.
-«جهانى شدن» يك پديده چندبعدى است كه آثار آن قابل تسرى به فعاليت هاى اجتماعى، اقتصادى، سياسى، حقوقى، فرهنگى، نظامى و فناورى است، همچنين فعاليت هايى همچون محيط زيست را متاثر مى كند.
با توجه به اين تعاريف، «جهانى شدن» عبارت است از «فرايندى كه در آن مرزهاى اقتصادى و حتى سياسى ميان كشورها هر روز كم رنگ تر مى شود و تحرك روزافزون منابع، تكنولوژى، كالا، خدمات، سرمايه، نيروى كار و... باعث تغييرات وسيع اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى در كل جهان مى شود.»
با اين مقدمه مى توان عنوان كرد كه پارادايم «جهانى شدن» از جمله مفاهيم نوينى است كه در عصر كنونى مطرح و مورد استقبال تعداد كثيرى از متفكران، انديشمندان و نخبگان عرصه هاى مختلف قرار گرفته است و همگان بر اين باورند كه در عصر كنونى ايجاد نظمى نوين براى اداره جهان، ضرورتى اجتناب ناپذير است. چراكه با وجود جامعه مصرفى كنونى و پيدايش تكنولوژى و به تبع آن عصر فراصنعتى و وجود اطلاعات و شبكه هاى عظيم مبادلات و... اين نياز حس مى شود كه ضوابطى خاص بر آن حكم فرمايى كند كه بتواند نيازهاى متعدد آدمى را پاسخگو باشد. بسيارى از آنان معتقدند، «جهانى شدن» و تن دادن به لوازم آن براى بشريت خوشبختى، افزايش كيفى سطح دگى، ايجاد فرصت هاى بيشتر كار، دسترسى آزادانه به اطلاعات، بهبود درك متقابل فرهنگ ها و تمدن هاى متعدد و رفاه همه جانبه را براى نوع بشر به ارمغان مى آورد و آن را به معنى حذف موانع دولتى، انرژى و فرهنگى و تمدنى براى گسترش جابه جايى كالا و دسترسى جوامع به آن و يافتن راهى براى برطرف كردن تناقضات اجتماعى و حصول به صلح و امنيت جهانى مى شناسند. به طور خلاصه پيروان نظريه «جهانى شدن» اذعان دارند كه جهان خانه مشترك همه ماست، همه به يكديگر حاجت دارند و در صورت درك همديگر رفع حوائج همنوعان بهتر و برتر از گذشته خواهد بود. در اين مسير به كمونيسمى جهانى حاجت داريم كه براساس اصول متفاوت بنا شود.در مقابل طرفداران «نظريه جهانى شدن» كسانى هستند كه تحقق اين پارادايم را توطئه اى جهانى براى سيطره خود بر جهانيان مى دانند و آنان معتقدند در اين جريان جايى براى فرهنگ ها، ارزش ها و آرمان هاى معنوى نژادهاى آدميان وجود نخواهد داشت و بر اين نكته تاكيد دارند كه «جهانى شدن» موجب از خودبيگانگى و اليناسيون آدمى خواهد شد چرا كه در «جهانى شدن» فرهنگ هاى بومى و محلى و خرده فرهنگ ها رنگ مى باد و در فرهنگ هاى طبقه حاكم هضم خواهند شد و سرمايه هاى عظيم انسانى در كشورهاى تابع و تاثيرپذير مورد هجمه رسانه هاى فراگير و انحصارى سرمايه دارى جهانى و جوامع تاثيرگذار قرار مى گيرند.
با اين همه نمى توان در اين گير و دار فكر و فرهنگ را به صورت بكر و دست نخورده تصور كرد به اين معنى كه نمى توان مدعى شد كه در مسير «جهانى شدن» صرفاً كالاها و خدمات از منطقه اى به منطقه ديگر انتقال مى يابد و افكار و عقايد و به طور كلى فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها ثابت و لايتغير خواهند ماند بلكه مخالفان «جهانى شدن» بر اين باورند كه در اين فرايند احساس و شعور فرديت (Individuation) در پايين ترين و بدوى ترين سطح به توده اى بى روح تبديل و تابعى از افكار معماران نظم نوين جهانى مبدل مى شوند، به گونه اى كه تحقق اين امر فرديت جوامع را به مخاطره مى اندازد و وجدان جمعى (نه به معنى دقيق و جامعه شناختى مورد نظر اميل دوركيم) كنش كنشگران در سطح خرده فرهنگ ها را در سيطره خود قرار خواهند داد. آنان معتقدند؛ در فرايند «جهانى شدن» همواره مجموعه اى از تضادها در حال تقابل براى تحقق تعامل متقابلند كه در نهايت فرهنگ هاى با قدرت بالا به دليل حاكميت خود (دارا بودن نيروهاى بالقوه و بالفعل اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، سياسى و...) هر دم انبوه كثيرى از فرهنگ هاى با قدرت پايين و خرده فرهنگ هاى زيرمجموعه آنها را در خود مى بلعند.
در مجموع مى توان عنوان كرد، جهان امروز به رغم وجود اختلافات و افتراقات متنوع و متعدد فرهنگى و دينى ناگزير از پذيرش تغيير است و اين تغيير ممكن است در گذر زمان بسيار محدودى محقق شود ولى تحقق آن حتمى و عملى خواهد بود و بدون ترديد مخالفان اين تغيير در جهان مطرود و منزوى خواهند گشت و اين انزوا خود زمينه را براى پذيرش فراهم مى آورد.الوين و هايدى تافلر در كتاب «به سوى تمدن جديد» اين تغيير را اين گونه تبيين كرده اند. «بشريت با جهشى كوانتومى به جلو مواجه است و عميق ترين خيزش اجتماعى و خلاقانه ترين بازسازى همه اعصار را در مقابل خويش دارد. ما درگير بر پا كردن تمدنى جديد و استثنايى هستيم بى آنكه شناخت روشن و درستى از آن داشته باشيم. اين تمدن نوخاسته قواعد و رفتارهاى جديدى براى ما وضع مى كند و ما را به حوزه اى مى كشاند كه فراتر از همسان سازى و همزمان سازى و تمركز است. حوزه اى فراتر از تمركز انرژى، پول و قدرت. اين تمدن جديد جهان بينى خاص و متمايز خود را دارد و با زمان و مكان و منطق و عليت به شيوه خاص خود رفتار مى كند و براى سياست آينده اصولى خاص دارد.» بنابراين علاوه بر طرح ديدگاه هاى متفاوت در زمينه مواجهه با «جهانى شدن» مى توان عنوان كرد كه روند تغييرات اجتماعى در جامعه امروز دچار تحول شده است و دگى تمامى آدميان را تحت تاثير خود قرار داده است. بدون شك همانگونه كه همگان پذيرفته اند در جهان معاصر مناسبات بين المللى روابط اجتماعى، حجم وسيع مبادلات اطلاعات و وجود شبكه هاى عظيم مخابراتى و ماهواره اى و... همه و همه موجبات اين تغييرات را فراهم مى آورد و اين تغييرات در نزديكى و تعامل فرهنگ ها تاثير دارد به گونه اى كه تحقق اين موارد موجبات تغيير نگرش آدميان را نسبت به مسائل پيرامون خود دگرگون كرده است.
با اين اوصاف مى توان اذعان كرد كه يكپارچگى اقتصادى و مبادلات كنونى بين دول حكم مى كند كه ارتباط هر چه نزديك ترى بين كشورها وجود داشته باشد و موانع متعدد بر سر حركت كالا، سرمايه و نيروى كار برداشته شود و جهان از مرحله اى كه در آن ارتباطات بين المللى به واسطه موافقت نامه هاى دو يا چندجانبه تنظيم مى شد عبور كند و وارد مرحله تازه شود كه در آن نهادهاى سياسى و مدنى و بين المللى داراى درجه بالاترى از انسجام، هدايت امور را به دست گيرند. من حيث المجموع با اين اوصاف ما شاهد تعامل پربار گسترش يا بنده فرهنگ هاى مختلف در سطح جهان هستيم. فضاى واحد فرهنگى جهان در حال شكل گيرى است پس دوره اخير بيش از هر چيز نشان دهنده آن است كه گسترش به پايان مرز منطقى خود رسيده و جهان در حال وارد شدن به دوره توسعه «در عمق» مى شود و «جهانى شدن» متمركزتر مى شود.صلح جهانى و جهان بى تنش براى بقاى جهان، حفظ محيط زيست، تغذيه آحاد بشر، جمعيت روبه تزايد، يافتن منابع تازه انرژى و نجات بشريت از فاجعه هسته اى از جمله مواردى است كه نمى تواند به وسيله فرهنگ يا قدرت و دولت و موسسه خاص مرتفع شود بلكه تلاش، همت و مشاركت مجدانه و بدون غرض ورزى و سوگيرى همه عوامل و دول، فرهنگ هاى بومى و ملى، منطقه اى و بين المللى را در عرصه هاى مختلف نيازمند است.جهان امروز با توجه به پيشرفت هاى صنعتى، دسترسى سريع به اطلاعات و دانايى به واسطه شبكه هاى عظيم ماهواره اى كه موجبات اتصال نوع بشر را به شبكه هاى اينترنتى فراهم آورده فقط به صورت يك كليت متصل مى تواند تكامل يابد در غير اين صورت و به صورت منفصل نخواهد توانست بر معضلات و مصائب موجود در روزگار معاصر فائق آيد و اين ميسر نخواهد شد مگر به واسطه تمسك به روش هاى توام با آگاهى و برنامه ريزى دقيق مبتنى بر علوم نظرى و عملى.با اين اوصاف مى توان عنوان كرد كه هزاره جديد اين نويد را مى دهد كه نژاد بشر به سطح كيفى نوينى دست مى يابد كه به نحو قابل ملاحظه اى چهره جهان مدرن و همه پيوندها و ارتباطات بين المللى آن را تغيير مى دهد و اين همان چيزى است كه اين روزها ورد زبان سياستمداران، اقتصاددانان فيلسوفان و جامعه شناسان داراى عقايد و گرايشات علمى كاملاً متفاوت است و عموماً بر اين امر متفق القولند كه نوع بشر با توجه به كثرت، به سرعت مسير يكپارچگى را طى مى كند (وحدت در عين كثرت).
بنابراين با توجه به شرايط خاص حاكم بر جهان اگر همگان بخواهند مى توانند در صورت تن دادن به لوازم بشرى و انسانى «جهانى شدن» با تمسك به وجدان پاك بشرى كه در ضمير او به وديعه گذاشته شده همانند دوره اوليه حيات بشرى (تمدن اوليه) همچنين با توجه به عقايد و اعتقادات متنوع موجود در همه اديان، مذاهب و فرق متعدد مبنى بر احترام به همنوع، مدد رساندن به ديگران و حرمت نهادن به حقوق طرف مقابل و... مى توان شمار انبوهى از انسان ها را از لبه پرتگاه گرسنگى كنار كشيد و به قول تافلر مى توان خرابى هاى آلودگى عصر صنعت را ترميم كرد و تكنولوژى تميزترى را به وجود آورد كه در خدمت بشريت قرار گيرد. مى توانيم با توجه به ويژگى ها و تنوع فرهنگ ها و با توجه به نيروهاى بالقوه شان در اقصى نقاط جهان در شكل دادن به آينده جهان براى حصول به عدالت نزديك تر شويم و بيم كشورها و قدرت هاى طبقه پايين و در حال توسعه را در مواجهه با بحران هاى فراروى جهانى شدن كه منجر به حاشيه نشينى آنها خواهد شد به اميد بهره ورى از تكنولوژى و يكپارچگى جهانى تبديل نماييم كه اين امر خود نيازمند روش شناسى علمى و عملى خاص است كه از مسائل بسيار بغرنج فرايند «جهانى شدن» است و همت و تلاش همه نخبگان و فرهيختگان عرصه هاى مختلف علمى و نظرى را طلب مى كند.
منابع:
- الوين و هايدى تافلر، جنگ و ضدجنگ، ترجمه شهيندخت خوارزمى، نشر سيمرغ، تهران ۷۵.
- الوين و هايدى تافلر: به سوى تمدن جديد، ترجمه: محمدرضا جعفرى، نشر سيمرغ، تهران ۷۶.
- الياس نادران: مقاله رمز مقاومت كشورهاى اسلامى، روزنامه شماره ۱۴۸ شرق، ص ،۲۰ مورخ ۲/۱۲/۸۲.
- زاهد ويسى: بررسى شيوه مواجهه با پديده جهانى شدن، روزنامه همشهرى، شماره ،۳۴۹۹ مورخ ۲۸/۶/۸۳.
منبع: روزنامه شرق