بررسي ريشهها و دلايل پديده ونداليسم"«من»هاي سركوب شده
رويا كاكاوند
پنج شنبه 29 فروردين ماه 1384
«خسرو منصوريان» مديرعامل انجمن حمايت از آسيبديدگان اجتماعي با نگاهي متفاوت به پديده ونداليسم مينگرد. او به عنوان كارشناس مسائل اجتماعي و با توجه به سالها تجربه عملي كه در زمينه رويارويي با انواع آسيبهاي اجتماعي داشته است حركات ونداليستي را تاحدي طبيعي ميداند و معتقد است بايد اجازه داد گاهي اوقات افراد هيجانات دروني خود را از اين طريق خالي كنند تا از بروز هيجانات بزرگتر جلوگيري كرد.
گفتوگو با او در زمينه ونداليسم، علل و ريشههاي آن است:
ونداليسم چيست و وندالها چه ويژگيهايي دارند?
اولا همه ميدانيم اين واژه، يك واژه وارداتي در فرهنگ لغات ما است. مردم بيشتر از آنكه اين گروه را به عنوان وندال بشناسند اسامي ديگري رويش ميگذارند و من ترجيح ميدهم بخصوص براي افرادي كه هنوز دوران كودكي را سپري نكردهاند، يعني به سن قانوني 18 سال نرسيدهاند از اصطلاح رايج در فرهنگ لغات سازمان ملل استفاده كنم. يعني «كودكان معارض قانون».
اما آيا كسي كه معارض قانون است الزاما مجرم است? آيا الزاما بزهكار است? نه ميتواند مجرم يا بزهكار هم نباشد. آيا الزاما به اين افراد بايد نگاه مجرمانه داشت و آنها را مجازات كرد? نه.
پس چه بايد كرد? به نظر من نگاه تك سبب بينانه به يك وندال نگاه درستي نيست بلكه بايد به اين افراد با نگاهي چندوجهي و چند بينانه نگاه كرد.
چه اتفاقي ميافتد كه يك فرد، وندال ميشود?
ممكن است از هوش پاييني برخوردار باشد يا ريشههايي از بيماريهاي رواني در او وجود داشته باشد. ممكن است مشكل تربيتي داشته باشد يا مشكل اجتماعي، خانوادگي يا فرهنگي داشته باشد.
مثلا وقتي دقت كنيد ميبينيد پديده ونداليسم در بين مهاجران بيشتر است. به عنوان نمونه بعضي از افغانها يا عراقيهايي كه در كشور ما بودند چون اينجا را كشور خود و خود را وابسته به اين آب و خاك نميدانند به خودشان اجازه ميدهند دست به بسياري از تعارضات و جرايم بند كه ممكن است همين افراد در جامعه خود به اين شدت و حدت دست به چنين اعمالي نند.
البته اين تنها در مورد مهاجران افغاني و عراقي صدق نميكند، ما ايرانيها نيز زماني كه مي رويم به آلمان، فرانسه يا امريكا نيز ممكن است به اين تعارضات برسيم. مثلا ممكن است از سكه 5 ريالي خود كه معادل سكهيي با ارزش بسيار بالاتري است در تلفنهاي سكهيي استفاده كنيم. در حالي كه يك شهروند انگليسي اگر برايش ميسر باشد در كشور خود دست به چنين كاري نخواهد زد. هر چند در كشور ديگري چون محيط خودش نيست ممكن است دست به اعمال مشابهي بد.
اين نوع رفتار هيچ ربطي به اقشار كمدرآمد يا پردرآمد ندارد.
آيا رفتار ونداليستي تنها متعلق به مهاجران است?
نه، همانطور كه گفتم ممكن است علل مختلفي از جمله ريشه تربيتي داشته باشد. بطور مثال ما بسيار شاهديم كه بچهيي كالايي از يك مغازه سرقت ميكند و بعد در كوچهيي بالاتر آن را در سطل زباله مياندازد چرا كه نه آن را دوست دارد و نه به آن نياز دارد.
اين كار را ميكند به صرف اينكه كاري كرده باشد يا ميخواهد خودش را امتحان كند يا خودنمايي كند يا عقدهها و فشارهاي سركوب شده را جبران كند. بنابراين اگر بخواهيم ريشهيابي كنيم كه چه ميشود كه يك فرد به يك وندال تبديل ميشود بايد تمام عوامل را حتي از قبل تولدش مورد بررسي قرار دهيم. اينكه چگونه و تحت چه شرايطي به دنيا آمده است محيط خانوادگي، مدرسه، محله و كشورش چگونه بوده است بايد روزنامهها و كتابهايي كه در كشورش چاپ شده و موجود هستند، فيلمهايي كه ميبيند يا مسافرتهايي كه ميرود و بسياري مسائل تاؤيرگذار فرهنگي ديگر را مورد بررسي قرار داد. چرا كه تمام اين عوامل موؤر فرهنگي هستند كه شخصيت اجتماعي يك فرد را شكل ميدهند و ممكن است او را به يك شخا وندال يا برعكس تبديل كنند.
اما بعد از تمام اين حرفها بايد تاكيد كنم كه نبايد بلافاصله بعد از ديدن اين حركات يا رفتار از يك فرد به او برچسب وندال بودن را بچسبانيم. چرا كه بسياري از مواقع بويژه در دوران كودكي، نوجواني و جواني افراد خودشان را از طريق چنين رفتاري تست ميكنند. براي اينكه خودشان را با يك ناشناخته روبرو كرده و ببينند چه اتفاقي ميافتد. مثلا ميگويد بگذار با تيغ صندلي اتوبوس را پاره كنم ببينم چه ميشود يا سيم تلفن را بكنم ببينم چه اتفاقي ميافتد... او تنها ميخواهد خودش را امتحان كند.
بيشتر توضيح بدهيد كه اين افراد با اعمال چنين رفتاري چه چيز را ميخواهند امتحان كنند?
او ميخواهد بااجراي اعمالي كه از طرف اجتماع، قوانين و حتي از نظر تربيتي تحريم شده ميخواهد ببيند چه اتفاقي ميافتد. آيا دود
مي شوم به هوا ميروم يا يك نفر آن پشت ايستاده و به محض اينكه اين كار را بكنم مي آيد دستبند به دستم ميد. اينگونه رفتارها معمولا از روي كنجكاوي صورت ميگيرد و اگر اين رفتار عميقتر از اين نبوده وخيلي جنبه وسيع اجتماعي نداشته باشد و بويژه اينكه فردي باشد كه تاؤير آموزشي روي ديگران نداشته باشد، به نظر من نبايد اين حالات را با سركوب و تنبيه و مجازات همراه كرد تا نهادينه نشود.
چرا كه در حقيقت انسان را هر چه بيشتر منع كنيد حرياتر ميشود. و اگر اين رفتارها با آزار، تنبيه و مجازات همراه شود موجب نميشود كه دفعه ديگر فرد ديگري از روي كنجكاوي و براي امتحانكردن دست به انجام عمل ند بلكه برعكس اينبار سعي ميكند در پاسخ مجازاتي كه ديده با تكرار عملش فردي را كه او را تنبيه كرده تنبيه كند.
در چنين مواردي تكليف چيست? چگونه بايد رفتار كرد? چون ميگوييد نه ميتوان مجازاتشان كرد و جلوي اين افراد را گرفت و نه ميتوان رهايشان كرد تا هر كاري كه مي خواهند بكنند و هر گونه كه ميخواهند به جامعه آسيب برسانند. روش مناسب برخورد چيست?
شما هر چيزي را كه بخواهيد به دست بياوريد بهايي دارد كه بايد آن را بپردازيد. اينجا بايد وارد مقوله آزادي شد. شما وقتي به جامعهيي آزادي بدهيد بخصوص اگر يك جامعه استبدادزده و سركوب شده باشد وقتي به آن جامعه آزادي داده شود بطور طبيعي اين جامعه از آزادي سوءاستفاده ميكند. اين جامعه زيادهروي هم خواهد كرد. اما آيا درست است براي اينكه سوءاستفاده و زيادهروي نشود اصلا آزادي ندهيم?
نه درست نيست. چرا كه انسان را خدا آزاد آفريده و انسان در بستر آزادي استعدادهايش شكوفا شده و رشد پيدا ميكند. براي شكوفايي و رشد نرمال استعدادهاي فطري بايد هزينهيي را بپردازيم. البته اين حدي دارد كه قوانين، سنت ها و آداب و رسوم حدش را تعيين ميكند. هر چند اين قوانين،سنن و آداب و رسوم مادامالعمر و هميشگي نخواهند بود. اين قوانين و سنتها بايد سيال باشند و نسبت به زمانه بازخواني شوند. مثلا مساله همسرگزيني را درنظر بگيريد. در حالحاضر بيش از 65 درصد وروديهاي دانشگاههاي ما را دخترها تشكيل ميدهند در حالي كه اين آمار چهل سال قبل كمتر از 15 درصد بود. چهل سال قبل دختر از سطح تحصيلات پايينتري برخوردار بود و طبعا آگاهي اش از حقوق خود كمتر بود بنابراين وقتي همسر آيندهاش را پدر و مادرش انتخاب مي كردند بدون هيچ اشكالي براحتي ميپذيرفت و دگي هم ميكرد. اما آيا امروز هم ميتوان دختر تحصيلكرده امروزي را وادار كرد تن به تصميم پدر و مادر در خصوص انتخاب همسرش بدهد. در نتيجه اگر بخواهيد آزاديهاي اين دختر را نيز مانند مادرش كه يكپنجم او هم تحصيلات نداشت بگيريد و او را به قهقرا ببريد بايد منتظر تعارضات و هيجانات و سرك
وفت او باشيد و اگر از او آؤار و علايمي ظاهر شد كه خوشايند آن فرهنگ و نگاه سنتي نبود ديگر نبايد او را مقصر دانست بلكه پدر و مادر آن دختر مقصرند كه ميخواهند مانند 50 سال قبل عمل كنند.
مثال ديگري ميم. به رفتاري كه طي دهههاي اخير بخصوص با ان جامعه ما شده است نگاه كنيد. مگر كم سركوب شدهاند?
حالا برويد دوري در خيابانها بيد ببينيد اين همه محدوديت و فشار براي تحميل رنگ و الگوي خاص لباس ان چه حاصل و نتيجهيي داشتهاست. يا مگر همين چند روز قبل نبود كه در روزنامهها اعلام شد با ان مانكننما برخورد خواهد شد. من از شما سوال ميكنم تعريف قانوني مانكننما چيست? آيا ما اصلا چنين تعريفي را در قانون داريم? به نظر من رفتار ان و دختران امروز جامعه ما بشدت افراطي است. من صريحا به عنوان كارشناس مسائل اجتماعي اعلام ميكنم شما چنين رفتار و واكنشي را در پاريس، لندن، شيكاگو و لسآنجلس هم نميبينيد. اگر رفتاري هست رفتار طبيعي اجتماعي خودش است. ولي رفتار افراطي امروزه دختران ما رفتار كاملا واكنشي و نتيجه سركوب است.
اما حالا چه بايد كرد. حضرت علي )ع( مي گويد: « درد از توست و دواي آن نيز نزد تو است». درد ما امروز جامعه آنوميك است. درد ما ونداليسم است .آيا يك بچه، وندال متولد ميشود? اين جامعه چرا و چگونه به يك جامعه آنوميك تبديل شده است. تمام انسانها با فطرتي خداگونه زاده ميشوند پس چگونه، كي و چرا يك فرد به فردي وندال تبديل شده است?
بنابراين بايد اول ريشهيابي كرد و ديد ريشه اينگونه رفتار كجا است. اما قبل از آن هم بايد اينگونه رفتارها را تحمل كرد تا به تعادل برسيم.
در تعريف سازمان ملل از كودكاني كه دست به رفتارهاي ونداليستي ميند گفتيد «كودكان معارض با قانون». آيا تعارض اين كودكان با قانون، هدفمند است يعني اين كودكان آيا ميدانند كه دارند با قانون معارضه ميكنند يا صرفا در صدد رفع كنجكاوي يا پاسخ دادن به هيجانات دروني خود هستند?
الزاما اين چنين نيست كه از قانون اطلاع داشته باشند. اما نميتوان آنها را تبرئه كرد كه جهل به قانون داشتهاند. بخصوص كه طبق قانون جهل از قانون موجب تبري نيست. اما هر كس كه خطايي را مرتكب ميشود با توجه به فضاي محيطي خودش و تجربيات گذشتهاش مي تواند ارزيابي كند كه چقدر اين رفتار هنجار يا ناهنجار است.
حتي يك كودك شيرخواره هم وقتي شيشه شير خود را ميشكند متوجه ميشود كه كار خوبي نكرده است و اين را با نگاهش به مادر خود ميفهماند.
پس چگونه ممكن است يك نوجوان وقتي شاخه درختي را ميشكند يا با سنگ به شيشه قطار ميد نداند كه كار اشتباهي ميكند.
ميزان تعلق خاطر افراد به كشور و جامعهشان چقدر در بروز رفتارهاي ونداليستي موؤر است?
ميزان تعلق افراد به ميزان حكومتگرايي آنها و اينكه چقدر به حقوق قانوني خود رسيده باشند ربط دارد. آيا همه افراد جامعه ما از حقوق مدني و قانوني خود برخوردارند? نه، قشر خاصي از جامعه ما از حقوق ويژهيي برخوردارند. حتي وابستگي به برخي از جوامع رانت ايجاد ميكند. طبيعتا اين ايجاد تعارض ميكند. اينها يك واقعيت هستند و براي اينكه جامعه ما به تعادل برسد بايد بر روي اين واقعيتها خط بطلان بكشيم و با حقيقت منطبق كنيم.
يكي از رفتارهاي ونداليستي شايعي كه شاهدش هستيم به اين صورت است كه افراد اسم و مشخصات خود را بر روي ديوار يا آؤار تاريخي و فرهنگي يا درختان حك مي كنند و مينويسند. آيا دليل چنين رفتاري را ميتوان ميل افراد به جاودانگي دانست? آيا اين افراد براي اين دست به چنين كاري ميند كه نامشان ماندگار بماند و چندين سال بعد كه خودشان يا افراد ديگر از آنجا ميگذرند بتوانند آن اؤر را ببينند?
من چنين عقيدهيي ندارم. من اين نوع رفتار را نشانه نوعي، «من» سركوب شده ميبينم. آن «ايگويش» آسيبديده و سركوب شده است. اتفاقا احتمال دارد ديگر هرگز گذرش به آنجا نيافتد. اسم خسرو، ابوالفضل يا ؤريا مگر فقط يكي است و فقط اوست?
هزاران از اين اسمها وجود دارد پس آن نوشتهها نميتواند نشانه آنها باشد.
اين «من» چگونه سرخورده و سركوب شده است?
براي ريشهيابي اين مساله بايد به خيلي گذشتهتر باز گرديم. به زماني كه هنوز مادر غذا را در دهان بچه ميگذارد يا بچه در آغوش پدر و مادر خود و با پاي آنها به اين سو و آن سو ميرود. همين بچه وقتي به سن 2 سالگي ميرسد شلوارش را از دست مادرش مي گيرد و لج ميكند كه خودم ميخواهم بپوشم هر چند بلد نيست.
وقتي مادر در را باز ميكند كه بيرون برود او در را ميبندد و ميگويد: «خودم ميخواهم باز كنم» و خودش در را باز ميكند. چرا? چون ميخواهد خودش را ؤابت كند. حالا اگر مادري باشد كه هنگامي كه او ميخواهد خودش لباسش را بپوشد يا خودش در را باز كند به او فرصت ندهد و به او پشت دستي بد، «من» او را سركوب كرده است. اين را بگيريد و بياييد به جامعه. تا دلتان بخواهد جلوي «من» افراد را گرفتهاند. از اينكه نحوه لباس پوشيدنش را تعيين كنند تا اينكه كجا برود و كجا بازي كند... اينگونه است كه «من» افراد سرخورده ميشود و تا آنجايي كه ميتواند دست به تخريب ميد شاخه درخت را ميشكند يا به صندلي اتوبوس تيغ ميكشد.
ما در جامعه بسيار شاهديم كه بسياري از رفتارهاي ونداليستي بعد از اتفاقات سياسي يا ورزشي رخ ميدهد. آيا اين نوع رفتارهاي دسته جمعي با وندالهاي عادي و روزمره جامعه فرق ميكند?
بله، به دليل اينكه ونداليسم فردي با ونداليسم گروهي
تفاوتهاي بسياري دارد. بسياري از افراد به صورت فردي آدمهاي بسيار ساكت و آرامي هستند. اما جمع قدرت و انرژي مخصوص خودش را دارد. «من» در درون جمع خيلي توانمند است. وقتي يكي در جمع اعتراض ميكند من هم زبان به اعتراض ميگشايم. در حالي كه اگر من آنجا تنها باشم هرگز اعتراض نميكنم. اين است كه وقتي اين هيجانات ارضا نشده در جمع قرار ميگيرد و سركوب ميشود فجايعي را به بار ميآورد. بطور مثال هنگامي كه سالهاي قبل هيجانات جوانان در شبهاي چهارشنبهسوري سركوب ميشد شاهد بوديم چه فجايعي رخ ميداد و چقدر افراد آسيب ميديدند. اما اكنون فهميدهاند كه با سركوب نميتوان نتيجه گرفت و اكنون خودشان با بچهها دوست شده و در شبهاي چهارشنبهسوري امكانات شادي افراد را فراهم ميكنند. رفتاري كه باعث شده آسيبها و حادؤههاي شب چهارشنبهسوري كاهش چشمگيري داشته باشد.
ما نبايد بگذاريم انرژي و هيجانات جمع متراكم شود و ناگهان به صورت يك آتشفشان بيرون بد. ما بايد به افراد اجازه بدهيم انرژيهاي خود را بيرون بريد.
البته گاهي اوقات و در برخي حوادث سياسي و حتي ورزشي استفاده ابزاري ميشود. در اين جور مواقع برخي از گروههاي سياسي و گروههاي فشار خردهحسابهاي خود را تسويه ميكنند و جمع را به سمت ونداليسم سوق ميدهند.
ولي اگر ما بستر اين حركات ونداليستي را در سرچشمه بخشكانيم آيا تا اين حد تخريب ايجاد ميكند? نه، آن زمان فقط تا آن حدي خواهد بود كه طبيعي است.
چطور بايد اين ريشهها را خشكاند و جلوي اينگونه رفتار را گرفت?
همانگونه كه الان پليس دارد اين كار را ميكند. مثل همين چهارشنبه سوري كه اجازه تخليه هيجان را به جوانان ميدهند. همه ملل چنين آيينها و مراسمي دارند، ما هم مثل همه ملتهاي ديگر نبايد نفي كنيم. اينها ارزشهاي فرهنگي هستند كه يكشبه به وجود نيامدهاند و يك شبه هم از بين نميروند. همان طور كه همه دنيا با چنين پديدههايي مواجه ميشوند ما هم بايد از همان فرمول استفاده كنيم.
آيا افرادي را هم كه دست به هك كردن برنامههاي اينترنتي ميند يا ويروسهاي مختلف كامپيوتري را ميساد ميتوان جزو ونداليستها دانست?
اصولا نميتوان براي حركات وندالي خطكشي خاصي ارايه كرد و گفت از اينجا به بعد حركات ونداليستي است و قبل از آن نيست. اينها خطوط نامشخا و خاكستري هستند بنابراين ميتوان گفت جواب اين سوال هم بله و هم خير است.
آيا ميزان تحصيلات و آموزشي كه افراد ميبينند در ميزان گرايش آنها به ونداليسم موؤر است?
حتما.
اما افرادي كه دست به هككردن ميند يا ويروسهاي كامپيوتري را ميساد و براي تخريب برنامهها و سيستمها ميفرستند معمولا آدمهايي بسيار باهوش با ميزان تحصيلات بالا هستند. پس چطور دست به چنين كاري ميند?
«چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا». خيلي ساده است. شما دو دانشجوي دانشكده داروسازي را در نظر بگيريد كه هر دو هم شاگرد اول هستند. يكي ميشود كاشف واكسن و آن را روي خودش امتحان ميكند كه اگر مرگ است براي خودش باشد، اما آن ديگري ممكن است برود و در همان آزمايشگاه هرويين بسازد.
اين نوع رفتارها به ريشههاي فرهنگي، تربيتي و بيماريها و ... بستگي دارد.
بنابراين ميتوان گفت اينكه فردي هك ميكند يا ويروس ميسازد استعدادش در يك فضا و بستر مناسب رشد نكرده است.
حرف آخر.
توصيه ميكنم به دولتمردان «حاسبو قبل تحاسبو» عملكرد خود را ارزيابي و باگري كنند قبل از اينكه شما را ارزيابي كنند.
اينجا جا دارد از نيروي انتظامي تشكر كنيم كه رفتار خود را با آنچه 15 سال قبل داشت بسيار تغيير داده است.
بنابراين بهتر است رفتار گذشته خود و نتايجش را بررسي كنيم و از راههاي اشتباه رفته بازگرديم قبل از اينكه دير شود.
منبع: اعتماد