ان درتاريخ معاصر ايران


يوسف ناصرى؛ گفت و گو با غلامرضا وطن دوست، استاد دانشگاه

پنجشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۴


امروزه قائل بودن به تقسيم بندى هاى غيرمنعطف و تبعيض آميز به عنوان امرى غيرعقلايى و غيربشرى محسوب مى شود، اما ما ناگزير از پذيرش تقسيم بندى هايى هستيم كه خردبشرى آنها را مى پذيرد تا به شناخت دقيقى از افراد مختلف يك جامعه دست يافت و درمورد پاسخگويى به نيازهاى كلى و خاص هريك از آنها توجه نمود.
پذيرش تقسيم بندى زنان و مردان، بدون اينكه بخواهيم به شكلى تبعيض آميز عمل كنيم، را بايد ازهمين منظر ديد. نيمى از جمعيت جامعه را زنان تشكيل مى دهند. نيمى از جمعيتى كه قادرند در توسعه هر كشورى نقش اساسى ايفاكنند. درگفت وگو با دكتر غلامرضا وطن دوست استاددانشگاه ميزان نقش و سهم اين بخش از جمعيت جامعه در يك و نيم قرن اخير موردبحث و بررسى قرارگرفته است. اين گفت و گو درپى مى آيد.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

روزنامه «كاغذاخبار» اولين نشريه به زبان فارسى است كه توسط ميرزاصالح شيرازى تحصيلكرده انگليس در سال ۱۲۱۵ شمسى در ايران چاپ شد. روزنامه «دانش» هم اولين روزنامه اى است كه توسط ى ايرانى در سال ۱۲۸۹ شمسى در ايران منتشرگرديد و عمدتاً به مسائل اخلاقى و خانه دارى توجه داشت.
به نظر شما نشريات فارسى زبان در چه فضايى عرضه شدند و به چه شكلى موفق شدند مسأله حقوق زنان را برجسته و تاحدودى اين قشر از جمعيت جامعه را نسبت به حضور در عرصه سياسى و اجتماعى آگاه ساد؟
عباس ميرزا وليعهد قاجارى بعد از شكست ايران در دو جنگ نظامى با روسيه و انعقاد قراردادهاى گلستان و تركمنچاى علت شكست ايران را ضعف در مسائل علمى، بى خبرى از دانش جديد، تكنيك، صنعت و مخصوصاً صنعت نظامى ارزيابى كرد و براى اولين بار، پنج نفر ايرانى و ازجمله ميرزاصالح را براى كسب علم جديد به اروپا اعزام نمود.
درآن جنگها، سپاه ايران با اسب و شمشير و توپهاى جنگى كوچك به نبرد با روسها پرداخت و بالاخره شكست را پذيرا شد.
ازسوى ديگر، هيأت هاى اروپايى معمولاً براى مذاكره با دولت ايران، مترجمانى را از هند به همراه مى آوردند و عباس ميرزا از اينكه مترجمى ايرانى ندارد به شدت ناراحت بود.
بنابراين چهار نفر از دانشجويان اعزامى عمدتاً در رشته هاى فنى و نظامى آموزش ديدند و ميرزاصالح هم به تحصيل در دانشگاه آكسفورد انگليس پرداخت و به زبان انگليسى و تاحدودى فرانسوى مسلط شد، ميرزاصالح هنگام بازگشت به كشور ماشين چاپى را به ايران آورد و روزنامه كاغذ اخبار را منتشر ساخت و هدف از چاپ آن روزنامه هم آگاهى دادن و اطلاع رسانى به رجال و دربار قاجار بود.
اميركبير در زمان صدارتش با اين تكنولوژى كاملاً آشنا بود و ماشين چاپ بزرگترى را واردكشور كرد و به انتشار روزنامه «وقايع اتفاقيه» باهدف اطلاع رسانى به عموم مسؤولان كشور پرداخت. يكى ازاهداف دراز مدت او ايجاد حكومت مركزى قدرتمند بود و روزنامه وسيله اى براى خبررسانى و ابلاغ دستورهاى حكومتى به ايالات و ولايات كشور بود.
من نمى گويم اميركبير، آدمى دموكرات بود ولى او درصدد بود كشور را قانونمند كند. بعد از امير هم روزنامه هاى حوادث و مريخ هم منتشر شدند كه بيشتر جنبه علمى و اطلاع رسانى داشتند و درمجموع روزنامه هايى كه تاكنون از آنها اسم برده شد. اصلاً وجه انتقادى نداشتند.
در نيمه دوم سلطنت ناصرالدين شاه و حول و حوش جنبش تنباكو، زمينه اى فراهم مى شود كه تعدادى روزنامه انتقادى فارسى زبان درخارج كشور منتشر شوند و از دستگاه حاكمه و دربار قاجار انتقاد كنند.
يكى از بهترين و مفيدترين اين روزنامه ها، روزنامه «اختر» بود كه در سال ۱۸۷۶ در استانبول توسط دو جوان ايرانى به چاپ رسيد و انتشار آن تا سال ۱۸۹۶ يعنى ۶ماه پس از ترور ناصرالدين شاه ادامه داشت.
يكى ازانتقادات روزنامه اختر به دولت قاجارى اين بود كه به نيمى از جمعيت جامعه ايران يعنى زنان بهايى نمى دهد. در غالب شماره هاى اين روزنامه دست كم يك مطلب درمورد زنان و حقوق آنها چاپ مى شد و مدعى بود كه اظر اسلام، تفاوتى بين و مرد وجودندارد و اظر حقوقى هم نبايد تفاوتى بين و مرد باشد.
اين نشريه اصلاح طلب و آزاديخواه پس ازترور ناصرالدين شاه، توسط دولت عثمانى با فشار دولت ايران به تعطيلى كشيده شد.
نشريه اختر ازمعدود نشريات پيشگامى بود كه به آزادانديشى و روشنفكرى و حقوق طبيعى و مرد باورداشت.
اختر همواره درزمينه مسائل سياسى و اجتماعى ايران فعال بود و نسبت به موقعيت نامطلوب ايرانى انتقادداشت.
بنابراين نشريه اختر، اوليه نشريه عصر قاجار به شمار مى آيد كه به برابرى حقوق و مرد پايبند بود.
دراين دوره روزنامه هاى آزادى طلب ديگرى هم منتشرمى شوند كه احقاق حقوق ملت را موردتوجه قراردادند و در اينجا فرقى بين مرد و وجودنداشت.يعنى احقاق حقوق ملت ايران شامل احقاق حقوق زنان هم مى شد.
در سال ۱۱۹۸ شمسى حاجى عباس شيرازى، نقاش براى آموختن گلسازى با كاغذ و پارچه به پاريس اعزام مى شود ولى او پس از مدتى و ناتوانى در يادگيرى اين هنر، با ى فرانسوى و گلساز ازدواج مى كند و او را با خود به ايران مى آورد. حقوق ساليانه اين در ايران ۸ هزار فرانك تعيين شد كه در گلسازى، آشپزى، خياطى، قلاب دوزى و خواندن مهارت داشت. سالها بعد مهدعليا مادر ناصرالدين شاه كه با فوت محمدشاه در تهران بود و ۱۰۰ روز بر ايران با اقتدار حكومت كرد از مشاوره هاى اين فرانسوى بسيار بهره گرفت. اين نوع مشورت خواهى چه بينشى بين زنان دربارى ايجادكرد؟
البته مسأله حقوق زنان با موضوع زنان قدرتمند و دربارى متفاوت است ولى درمجموع مهدعليا ازمعلومات ليدى شيل هم كه همسر يكى از سفراى اروپايى در ايران بود بهره هاى زيادى گرفت. زنان اين سفرا كه باسواد بودند و از معلومات علمى و آگاهى زيادى برخوردار بودند زنان حرمسراى قاجار ازجمله مهدعليا را تحت تأثير قرارمى دادند. چون اغلب زنان دربارى به غير از تاج الدوله بى سواد و يا كم سواد بودند و از اوضاع كشور و دنيا بى خبر مى ماندند.
خانم شيل كتابى هم درمورد ايران و ايرانيان نوشته است. او مطالب جالبى درمورد زنان دربارى ارائه داده، چون به علت بودن مى توانست به راحتى به اندرونى دربار راه يابد و اطلاعات جالبى كسب كند. حتى او بين عشاير ايران رفته و با آنها ملاقات كرده و سر سفره هاى آنها نشسته و غذا خورده است. كتابى كه خانم شيل نوشته به فارسى هم ترجمه و چاپ شده است.
در ايامى كه مراجع و رهبران روحانى تهران وبرخى ديگر ازاقشار مردم در حرم عبدالعظيم شهررى تحصن مى كنند، گروهى از زنان تهرانى نزد مظفرالدين شاه مى روند و از او درخواست مى كنند او كارى كند مراجع و ديگر مردان مهاجر به تهران برگردند. اين نوع حضور زنان در عرصه اجتماعى و سياسى در عصر مشروطيت را چگونه مى توان تحليل كرد؟
در آن دوره، وقتى كه مراجع و مردان به سوى حرم عبدالعظيم مهاجرت مى كنند و در آنجا و يا در سفارت انگليس بست نشينى را آغاز مى كنند اين زنان هستند كه به رتق و فتق امورشهرى مى پرداد. درست است كه مغازه ها تعطيل شده بود ولى كسانى بايد نان مى پختند و به مسائل رسيدگى مى كردند. در آن زمان ، زنان اين كارها را انجام مى دادند و حتى آنها بودند كه خبر را به گروههاى ديگر مى رساندند. عكسهايى هم هست كه زنان را در حال راهپيمايى نشان مى دهد ولى ميزان اطلاع ما ، در زمينه مشاركت زنان در آن زمان بسيار محدود است. دركتابى كه خانم ژانت آفرى جديداً منتشر شده سهم زنان در تاريخ معاصر ايران مورد بحث و بررسى قرار گرفته و تا حدود زيادى آگاهى دهنده است.
بعد از دوره كوتاه استبداد صغير و خلع محمدعلى شاه از سلطنت، دو حزب در ايران فعاليت گسترده اى را شروع كردند و در مجلس دوم شوراى ملى (۹۰ - ۱۲۸۸) صاحب كرسى هم شدند. دموكرات ها در مقابل اعتداليونى همچون دهخدا تأكيد بر مساوات و تقسيم اراضى بين مردم داشتند. مساوات از نظر اين گروه همسان با همان چيزى بود كه در غرب مطرح شد؟
ترديدى نيست كه مطرح شدن برابرى، برادرى ، عدالت اجتماعى و تأكيد بر تماميت ارضى و حقوق مردم ايران تحت تأثير حركتى بود كه در غرب شده بود. ما قبل از مشروطه قانونى مانند قانون اساسى مشروطه نداريم كه اينقدر بر تأمين حقوق ملت پافشارى كند.
البته گفته مى شود قانون اساسى ما، در عصر مشروطه بسيار متأثر از قانون اساسى بلژيك است. اما من در مطالعاتى كه داشتم به اين نتيجه رسيدم كه ما به طور مستقيم قانون اساسى را از قانون اساسى بلژيك ترجمه نكرده ايم. به اعتقاد من قانون اساسى مامتأثر از قانون اساسى عثمانى است كه آن هم در سال ۱۸۷۶ تصويب شده بود. قانون اساسى عثمانى هم با تغييراتى جزئى به شدت از قانون اساسى بلژيك تأثير پذيرفته بود و تعدادى مشروطه خواهان و آزاديخواهان هموطن ما كه در آذربايجان بودندبا قانون اساسى عثمانى از ۳ دهه قبل آشنا بودند و آن را با تغييراتى متناسب با وضعيت ايران تغيير دادند و به تصويب رساندند.
اما در برنامه اصلاحى ميرزا ملكم خان - دفتر تنظيمات - كه در دوره صدارت ميرزا جعفرخان مشيرالدوله و سلطنت ناصرالدين شاه تدوين شد به توسعه رفاه ملى و برابرى همه شهروندان توجه شده و ملكم خان هشدار داده بود اگر اصلاحات شروع نشود، كشور خارجى بر ما تسلط خواهد يافت.
ميرزا ملكم خان آدم فوق العاده باسوادى بودكه به چندين زبان تسلط داشت و دركشورهاى اروپايى و ازجمله فرانسه دگى كرده بود و در آنجا هم درس مى داد. الگوى فكرى او نيز مدل فرانسه است كه شعار انقلاب آن هم برابرى ، برادرى و آزادى بود. اما ملكم خان با صراحت نمى گويد كه مرد و برابر هستند. در مجموع آنچه كه ملكم مطرح مى كند اقتباسى از قانون اساسى فرانسه است.
با پيروزى انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ شمسى مسأله حقوق ان، به چه شكل پيگيرى شد؟
با پيروزى مشروطيت، موضوع زنان با وسعت هرچه بيشتر توسط مطبوعات اصلاح طلب و مشروطه خواه دنبال شد. هرچند مخالفان اصلاحات، محافظه كاران و درباريان، سرسختانه عليه اين جريان مبارزه مى كردند ولى موافقان اصلاحات باتوجه به آشنايى و آگاهى اى كه از غرب داشتند، بيشتر به مسأله خانه نشينى و بيسوادى ايرانى به عنوان يكى از معضلات مهم جامعه مى پرداختند.
در همان زمان وقتى موضوع تأسيس عدالتخانه و سپس مجلس مطرح شد، اين صحبت به ميان آمد كه چگونه مى توان عدالت را اجرا كرد. در آنجا بحث كشيده مى شود به اينكه اروپايى ها با تأسيس مجلس، قدرت مطلقه پادشاه را مهار كرده و تفكيك قوا را عملى ساخته اند.
به هرحال در زمان تدوين قانون اساسى و نظامنامه انتخابات، دوگروه زنان و رعايا (از جمله كشاورزان) موردغفلت قرار گرفتند. البته من فكر نمى كنم مشروطه خواهان قصدشان اين بوده كه به زنان بها ندهند و يا به آنها حق رأى اعطا نشود. اما چون اهداف مهمترى پيگيرى مى شد و زنان هم سخنگو و نماينده نداشتند نتوانستنداز حق خاصى برخوردار شوند. مردان و روشنفكرانى هم به اين مسائل آگاه بودند موضوع برابرى حقوق مرد و را چندان مورد بحث قرار نمى دادند.
چرا اين كم توجهى به حقوق زنان اتفاق افتاد؟
در واقع سؤال اين است چرا روشنفكران و نويسندگان ايرانى كه در مورد حقوق زنان مطلب نوشته بودند، در زمان تدوين قانون اساسى و انجام انتخابات مجلس شوراى ملى ، مطلب خاصى در مورد حقوق زنان مطرح نمى كنند. يك علت اين است كه زنان ايرانى ، سخنگو و نماينده نداشتند و ديگرى اينكه آزاديخواهان عصر مشروطه نمى خواستند همه رهبران مذهبى جامعه را ناراضى ساد. بالاخره در همان زمان، كسانى بودندكه مجلس را «دكانى» در مقابل اسلام مى دانستند. دقيقاً كلمه دكان را ذكر مى كردند. درچنين فضايى بود كه مطرح كردن حقوق زنان مسكوت ماند.
البته نبايد فراموش كرد كه حق گرفتنى است. زنان غربى هم پس از چنددهه مبارزه، بخشهايى از حقوق خودشان را به تدريج به دست آوردند. علاوه براين، در زمان پيروزى انقلاب مشروطه در انگليس هم زنان و مردان داراى حقوق مساوى نبودند. دولت انگليس در سال ۱۹۱۱ به زنان حق رأى مى دهد ولى سن رأى دادن زنان ۳۰ سال مقررشد. در حالى كه مردان بالاى ۲۰سال انگليسى حق رأى داشتند. اين عمل به معناى تبعيض است . سالها بعداز جنگ جهانى دوم يعنى در سال ۱۹۲۸ به زنان و مردان انگليسى حق رأى برابر از نظر انتخابات داده مى شود.
من نمى خواهم بگويم كه مثلاً حق رأى زنان را نبايد مى دادند ولى به هر حال بايد پذيرفت كه تمام اين مسائل در كشورهاى پيشرفته هم حل نشده بود.
مجلس دوم شوراى ملى، استخدام مورگان شوستر آمريكايى را براى سامان دادن به اقتصاد ايران تصويب كرد. بعدها شوستر مى خواست ماليات شعاع السلطنه را اخذ كند ولى سفارت روسيه اعلام كرد اموال اين شاهزاده به علت اخذ وام از بانك روسى در رهن اين بانك است. در نهايت با پيچيده شدن موضوع، روسيه به ايران اولتيماتوم داد كه شوستر را اخراج كند. مجلس در ابتدا از پذيرش اين درخواست سرباز زد. در آن هنگام تعدادى از زنان ايرانى مسلح در راهروهاى مجلس، نمايندگان را تهديد كردندكه اولتيماتوم را نپذيرند. چرا اين عده از زنان ايرانى به سمت راديكال شدن حركت كردند؟
آمار دقيقى از تعداد اين زنان در دست نيست. با اين حال، اين گروه از زنان ايرانى متأثر از فرقه سوسيال - دموكرات بودند. سوسيال - دموكرات ها از همان ابتدا خواهان برابرى حقوق و مرد بودند. زنان آزادانديش و مشروطه طلبى كه در مجلس حضور يافتند جزو گروههاى آگاه جامعه بودند ولى اين حركت را نبايد از حالت يك استثنا خارج و آن را يك قاعده بدانيم. يعنى نبايد تصور شود كه زنان در عصر مشروطه در همه موارد به صورت مسلحانه ظاهر شدند.
چرا همسر ميرزاحسين خان كحال كه روزنامه دانش را منتشر ساخت صرفاً به مسائل خانوادگى و اخلاقى توجه داشت و به مسائل سياسى جامعه نپرداخت؟
خانم كحال يك چشم پزشك و ى بسيار باسواد بود و در مدرسه مبلغين مسيحى درس خوانده بود. خانم كحال خواهان احقاق حقوق بود، منتهى در چارچوب خانواده. چه روزنامه دانش و چه روزنامه شكوفه كه با مديريت خانم مزين السلطنه چاپ مى شد، طغيان عليه شوهران را توصيه نمى كردند و تأكيد خاصى بر شاغل شدن زنان نداشتند. آنها مى گويند اگر ان، فردان خود را به نحو شايسته اى تربيت كنند وظيفه شان را نسبت به جامعه انجام داده اند. مى گويند مادر خوب كسى است كه باسواد باشد و علم و دانش داشته باشد و بتواند بچه هايش را به درستى تربيت كند. آنها عدالت اجتماعى و مشاركت سياسى را مطرح مى كنند ولى در چارچوب خانواده و پرورش و تربيت كودكان. يعنى بحث ايجاد جامعه باسواد و تربيت كودكان را مطرح مى كنند كه اين كودكان در آينده بتوانند به جامعه خدمت كنند. اين كار اساس تأسيس جامعه مدنى است. يكى از دستاوردهاى انقلاب مشروطه اين است كه ايرانى از درجه ضعيف و ضعيفه به مقام شخصيتى كاملاً مستقل و قابل احترام ارتقا يافت. اما نگرشهاى تمامى نشريات آن زمان الزاماً يكسان نيست. نشريه اى است كه بيش از بقيه به زنان بها داده و حق آنان را در ابعاد گوناگون اجتماعى مورد بحث قرار مى داد، نشريه «ايران نو» بود كه توسط محمد امين رسول زاده يكى از رهبران فرقه سوسيال دموكرات به چاپ مى رسيد.
در پژوهشى كه در مورد ۸ نشريه همچون دانش و شكوفه انجام دادم مشاهده كردم در ۱۷مقاله آنها كه در مدت ۶سال چاپ شده بود ۱۳۲ مورد اصطلاح ترقى ، ۶۸مورد اصطلاح تعليم و تربيت و ۱۷مورد اصطلاح تربيت نسوان (ان) به كار گرفته شده است. كاربرد اين واژه ها در جهت القاى انديشه پيشرفت و افزايش موقعيت ايرانى است. هرچند كه اين افزايش و ارتقا در جهت تقويت كانون خانواده و تربيت فردان بهتر مطرح شده. همچنين مى توان مشاهده كرد كه هدف آنها طرح برابرى و مردنيست، بلكه افزايش دانش زنان براى بهبود موقعيت آنان و در نتيجه خدمت به خانواده و مملكت و در ابعادى گسترده تر بخشى از «وطن خواهى» و «وطن پرستى» است.
در سال ۱۳۴۱ شمسى به زنان ايرانى، حق رأى دادن اعطا مى شود. يك دهه قبل از آن، تعدادى از كارمندان شركت بيمه ايران از دولت دكتر مصدق مى خواهند كه حق رأى زنان ايرانى را به رسميت بشناسد ولى چنين اتفاقى رخ نمى دهد. چرا اعطاى چنين حقى در دولت مردمى دكتر مصدق تحقق نيافت؟
دكتر مصدق اعتقاد داشت زنان بايد حق رأى داشته باشند. در اين زمينه ترديدى وجود ندارد. در يكى اشريات آن دوره، مهندس بازرگان مطلبى را به چاپ رسانده بود و خيلى خوب حرف دل دكتر مصدق را بيان مى كند و مى گويد من نيز معتقدم روزى بايد برسد كه زنان ايرانى مانند مردان، حق رأى و حق مشاركت سياسى داشته باشند ولى الآن موقعيت آن فراهم نيست.
در آن زمان دكتر مصدق اعتقاد راسخ داشت كه زنان بايستى عضو فعال جامعه باشند و حقوق شان مورد احترام قرار بگيرد و آنها مشاركت سياسى داشته باشند و در انتخابات شركت كنند. اما اوضاع مملكت به قدرى آشفته بود كه مملكت خودش در خطر بود و طرح چنين مسأله اى، جناح مذهبى را از جانبدارى دكتر مصدق دور مى كرد و اعلام مى كردند كه دكتر مصدق آدم بى دينى است. درباره اين موضوع هم صحبت كنم كه در سالهاى بعد از شهريور ۱۳۲۰ تا سال۱۳۳۲ متأسفانه كسانى كه بيش از هر كس سنگ زنان را به سينه مى زدند توده اى ها بودند. توده اى ها به گونه اى واقعى به اين موضوع هم باور داشتند و شعار آزادى زنان را مطرح مى كردند. توده اى ها با اين عمل، اصلاً وجهه را نزد بسيارى از مذهبيون خراب مى كردند و آنها فكر مى كردند كه توده اى ها مى خواهند جامعه اى بى بند وبار به وجود بياورند و يا جامعه كمونيستى ايجاد كنند.
در ضمن، مشكل اصلى تر ما ملى كردن صنعت نفت بود. نمى خواهم بگويم كه مسأله زنان مهم نيست ولى بالاخره در اولويت نبود. اولويت اصلى اين بود كه صنعت نفت ملى و مسائل مرتبط با آن حل شود.
چرا در كشورهاى غربى هم زنان به تدريج و گام به گام به حقوق سياسى و اجتماعى خود دست يافتند؟
به خاطر اين كه حق گرفتنى است. در جوامع غربى هم زنان به طور يكجا حق و حقوق برابر با مردان را كسب نكردند. بالاخره بايد بپذيريم كه غرب در كسب آگاهى، مراحلى را زودتر از ما تجربه كرده و مبارزه زنان غرب براى كسب همه حقوق خودشان همچنان ادامه دارد. هنوز در كشورهاى غربى، زنان توسط همسران شان كتك مى خورند.
كشورهاى غربى در مورد دموكراسى هم گام به گام به جلو رفته اند. ما مى خواهيم جامعه اى دموكراتيك داشته باشيم ولى چندان درك دقيقى از دموكراسى، آزادى و ليبراليسم نداريم. به هر حال، دموكراسى غربى مديون ليبراليسم است.
از زمانى كه مهدعليا با اقتدار تمام بر كشور حكومت كرد ۱۵۵ سال مى گذرد. در اين مدت چه تحولات مثبتى در زمينه مشاركت زنان در عرصه هاى سياسى، اجتماعى و فرهنگى رخ داده است؟
در حال حاضر، تعداد زنان شاغل به تحصيل در دانشگاه هاى ما بيشتر از تعداد آقايان است و در بسيارى از رشته هاى علمى مشاركت دارند و فعال هستند. مهم تر از همه اين كه نسبت به حق و حقوق خود آگاهى و اطلاع كسب كرده اند. ممكن است كه جامعه مردسالار ما نسبت به زنان تبعيض قائل شود ولى مهم اين است كه سطح آگاهى زنان ايرانى به حدى ارتقا پيدا كرده و مسيرى طى شده كه ديگر جامعه ما راه بازگشت ندارد جز اين كه بيش از پيش به حقوق زنان بها بدهد و اجازه بدهد كه آنها در همه حوزه ها و زمينه ها فعال باشند.
خوشبختانه الآن بسيارى از سازمان هاى غير دولتى (NGOها) توسط زنان اداره مى شود و بسيارى از كارهاى عام المنفعه و كمك به زنان بى بضاعت و كودكان بى سرپرست توسط زنان ايرانى انجام مى شود.
در ايام قبل از عيد نوروز امسال، كنفرانسى در مورد نقش زنان در تاريخ معاصر توسط انجمن مورخان ايران برگزار شد كه فوق العاده موفق بود و مقالات بسيار خوبى هم ارائه شد. البته هنوز كارهاى زيادى بايد انجام شود و زنان در سرتاسر كشور و در روستاها بايستى به حقوق خودشان آگاه شوند. در حال حاضر، زنان شهرى ما، زنان آگاه و مرفه اى هستند و غالباً صاحب تحصيلات عالى هستند و در عرصه تأليف كتاب هاى مختلف و از جمله رمان نويسى بسيار فعالند و در حوزه تدريس و آموزش و پرورش هم اكثريت را در بسيارى از زمينه ها كسب كرده اند.
فعاليت زنان ايرانى را در عرصه هاى اجتماعى، سياسى و فرهنگى در قياس با همتايان آن ها در منطقه خاورميانه، قاره آسيا و جهان چگونه ارزيابى مى كنيد؟
ان ايرانى در منطقه خاورميانه از نظر فعال بودنشان در عرصه هاى مختلف در رده سوم قرار دارند. البته اگر فقط كشورهاى اسلامى را در نظر بگيريم بايد گفت كه زنان ايران بعد از زنان تركيه پيشرفته ترين زنان خاورميانه هستند. حتى نسبت به زنان مصرى هم از موفقيت بيشترى برخوردار بوده اند. اما در مقايسه با تركيه اينگونه نيست. به دليل اين كه ترك ها قبل از ما مباحث برابرى و مساوات را مطرح و پيگيرى كردند. بنابر اين زنان ايرانى و مخصوصاً زنان شهرى جزو زنان آگاه و فهيم منطقه خاورميانه هستند. در مقايسه با آسيا بايد بگويم كه زنان ايرانى نسبت به زنان منطقه شرق آسيا كمتر توفيق داشته اند. تاكنون چند هندى رئيس جمهور هندوستان شده اند. متأسفانه زنان ايرانى از نظر سواد و آگاهى نسبت به زنان شرق و جنوب شرقى آسيا مانند هند و اندونزى موقعيت مناسبى ندارند.
در مقايسه با غرب، زنان ايرانى جايگاه مناسبى كسب نكرده اند. به هر جهت، قوانين مربوط به برابرى حقوق زنان و مردان در اروپاى قرن نوزدهم به تصويب رسيده است. هرچند كه زنان به تدريج به اين حق و حقوق نائل شده اند، يعنى مسأله اجراى قانون هم مطرح مى شود. الآن ما از نظر قانونى تبعيضى بين حقوق زنان و مردان نمى بينيم ولى در عمل اين تبعيض وجود دارد. در قوانين ما چنين چيزى وجود ندارد كه گفته شده باشد به زنان بايد حقوق كمترى داد، ولى وقتى يك مرد و يك براى يك نوع كار استخدام مى شوند به حقوق كمترى داده مى شود. به عبارت ديگر، اول بايد موضوعى به صورت قانون دربيايد و سپس به تدريج براى اجراى آن قانون مبارزه شود تا تبعيض از ميان برداشته شود. مثلاً محال است كه شما در ايالات متحده ببينيد كه يك و يك مرد در شغلى مشابه و يا يكسان كار بكنند و در عين حال، حقوق كمترى به آن بدهند. اگر چنين مسأله اى به وجود بيايد آن مى تواند شكايت خود را به دادگاه بدهد و بدون شك آن شركت و مؤسسه كه به آن حقوق كمترى داده تعطيل خواهد شد. چون قانون چنين تبعيضى را منع كرده و قانون هم به طور كامل اجرا مى شود. اما در كشورهاى آسيايى و خاورميانه اى عملاً بين حقوق و مرد تبعيض قائل مى