شاملو برای من همیشه وجود دارد


گفتگو با آیدا شاملو

دوشنبه - 7 شهریور 1384




اشاره :با مرگ احمد شاملو شاید بتوان گفت ایران فقط بزرگترین شاعر معاصر خود را از دست نداد بلکه ازوجود بزرگترین موج انداز و جریان ساز عرصه فرهنگ و ادب و روشنفکری غیر حزبی در نیم قرن محروم ماند. در طول بیش از پنجاه سال شاملو نه تنها برخی از بهترین و به یاد ماندنی ترین اشعاردر تاریخ معاصر ایران را سرود بلکه با ایجاد تکنیک های جدید شعری طرحی نو در انداخت و به اعتقاد برخی حتی گوی سبقت را از نیما یوشیج پدر شعر نو ربود .کمتر کسی مثل او در عرصه هائی چنین گسترده ، توان آزمائی کرده است.و در برخی ، سخت نیکو از عهده بر آمده است. او روزنامه نگاری حرفه ای ، فیلم نامه نویس ، منتقد، محقق، مترجم، و با صدای زیبایی که داشت سراینده ای فوق العاده بود.علاوه بر این پشتکارش در فرهنگنامه نویسی (فرهنگ کوچه) مثال زدنی بود. وی به خاطر دفاع از آزادی های مدنی به دان افتاد و بارها تحت سانسور قرار گرفت .همین هابود که هر سخنی بر زبان میراند موجی در می انداخت.اما با این همه زندگی خصوصی این شاعر خود حکایت دیگری است
شاملو 17سال پس از اولين ازدواجش با آيدا سرکیسیان آشنا مى شود همين آشنايى موجب ازدواج دوم شاملو مى گردد. با طلوع آيدا، عشق فرياد رس می‌آید، نه فقط عشق که دگی. سالها رنج و سختی که هر يک روزش برای بريدن هزار بهانه داشت؛ آيدا سرانجام آن دستی شد که بايد آن را بر سر می نهاد و آرام می‌شد..... اما این آیدا چگونه " آیدای در اینه " شاملو شد و امروز در نبود او چه می کند و پرسش های دیگری که امروز در نبود شاملو برای بسیاری از علاقمندان آثار او مطرح است که همه و همه بهانه ای شد تا همکار ما " آناهیتا پزشکپور " با "آیدا سرکیسیان " همسر شاملو به گفتگو بنشیند که در پی می خوانید .


بسیاری از دوستداران شاملو می خواهند بدانند امروز پس از گذشت پنج سال در نبود شاملو ، "آیدا" زنی او چه میکند و چه احساسی دارد ؟

شاملو برای من هست ، همیشه هست ، شاید حالا بیشتر.

در حال حاضر چه کسی متولی حفظ وانتشارمجددآثارشاملواست ؟

شاملو در زمان حیاتش برای آثار بجا مانده از خود سر پرست تعیین کرد و علاوه بر آن ، چهار فرد او و من ، وارثان او هستیم .
40 سال است که آثار شاملو جمع آوری و چاپ می شود و این کار هنوز هم در نبود اوهچنان ادامه دارد ، شاید امروز بیشتر از آن روزهای که خودش بود ، مطالبش را کلاسه و فهرست بندی می کنیم و این مسئولیتی است که من بعهده دارم .

بنابراین می توان گفت شما تنها سرپرست و متولی حفظ آثار این شاعر ملی هستید ؟

شاملو در سال 68 بنا بر نوشته ای که از اوباقی است ، مرا برای سرپرستی آثارش تعین کرد ، البته فردانش هم هستند که به عنوان وارث نظارت می کنند.

یعنی فردان شاملو هم در این مسئولیت با شما همکاری می کنند؟

بچه ها که همکاری ندارند ، چون در طی این سالها این کار را انجام نداده بودند ، تا وقتی که بچه بوده اند ، نمی توانستند کاری بکنند ، بزرگ هم که شدند مشغول تحصیل ودگی خودشان بودند. اما بهر حال امروز نظارت می کنند ، از چگونگی روند کار ها اطلاع دارند و با هم مشورت داریم ، ضمنا ما بعد از شاملو هیچ قرار دادی نبستیم ، تمام قراردادها در زمان خود شاملو توسط خودش ویا با حضورش بسته شد و ما هم امروزهمان قرار دادها را محترم می شماریم و به همان منوال ادامه می دهیم مگر کار جدید زنی که تا به حال چاپ نشده باشد ، ناگفته نماند که قرار داد کتاب های " دن آرام " و " گیل گمش " نیز ده سال پیش نوشته شده است.

از مجموعه نوار های شاملو بگوئید آن ها چه وضعیتی دارند به نظر می آید به لحاظ انتشار و پخش ، مثل آثار مکتوب شاملو از نظم خاصی برخوردار نیست ؟

حق با شماست ، شاید تنها چیزی که دراین بیست سال تکلیفش معلوم نبود که چه وضعیتی دارد ، همان ده نوار شاملوا ست که موسسه ی "ابتکار" منتشر می کرد .
البته اوایل از چگونگی کار نشر آن تا حدودی اطلاع داشتیم بعد ارتباط ما قطع شد . اما با این حال آن نوار ها بطور مرتب منتشر شد ، و اخیرا هم با مسئول آن موسسه دوباره ارتباط برقرار شد و یکی دو باربا هم دیدار داشتیم، من و سیاوش نشستیم و با ایشان صحبت کردیم و قرار شد با تغیرفرم جلد آن ، نوار ها رابا کیفیت بهتری منتشر کنند . افرادی از کیفیت نوار ها شکایت داشتند که دوستانه تذکر داده شد ، ما که نمی توانیم تک تک نوار ها را بررسی کنیم، این مسئولیت ناشر آن است به هر حال اخیرا ایشان موافقت کردن که از این به بعد با نظارت مشترک ما و آنها نوار ها منتشر شود . البته من هنوز قرار دادی ندیدم و اساسا هم قرار داد زنی در کار نبود . اما کتابها را هم زمانی که شاملو مریض بود شروع کردن به چاپ آثار او، آن هم بدون نظارت ، البته ما هم در آن زمان فرصتی برای بازبینی ویا غلط گیری نداشتیم ، تا اینکه یک روز اعتراض کردم و نامه ای نوشتم که این کتابها پرا ز غلط است ونباید به این صورت منتشر شود و بالاخره از سال 83 به بعد روی کتابهای شعر شاملو دقت بیشتری شد تا جائیکه در چاپ آخر تقریبا خوب و بی اشتباه منتشر شد .

از مناعت طبع این شاعر ملی حکایت های زیادی وجود دارد مثلا قبول نکردن چک سفید امضا از همسر شاه ( فرح ) ...

چک سفید امضا نبود مبلغی درآن نوشته شده بود ،

به هر حال اینطور نقل است که شاملو این چک را قبول نکرد ، اگر ممکن است در این باره توضیح دهید که ماجرای آن چک چه بود و چراشا ملو آن را قبول نکرد ؟

زمانی بود که ما تصیم گرفته بودیم از ایران برویم ، شاملوبرای اعتراض به اوضاع سیاسی آن زمان ایران را ترک می کرد و این خبر در روزنامه ها منعکس شد ، یکی دو روز قبل از ترک ایران یک خانمی به منزل ما تلفن کردند و گفتند باید شما راببینم ، شاملو هم در جواب گفت تشریف بیاورید منزل . آمدند و گفتند خانم فرح دیبا شنیده اند که شما قصد ترک ایران را دارید ، این چک را هدیه داده اند ، شاملو خیلی محترمانه گفت ، من نمی توانم این چک را بپذیرم ، لطف کنید این چک را پس بدهید و از طرف من از ایشان تشکر کنید .

آیا برای حفظ یادگار های بجا مانده از این شاعر ملی فکری دارید ؟ مثلا موزه ای برای نگهداری و ....

خانه ی ما سال ها ، دفتر کار شاملو بود به همین دلیل شاید روزی آن را به موزه ی شاملو تبدیل کنیم . درضمن می بایست بنیاد شاملوهم تاسیس شود یا چیزی شبیه به آن ، دفتر نظارت بر آثار شاملو


برای ایجاد چنین بنیادی اقدامی کرده اید ؟

بله ، اما باید از نو اقدام کنیم .

کتاب کوچه برای دو نسل از اهالی فرهنگ ما همچون لغات نامه دهخدا ازجایگاه خاصی بر خوردار است اما در طول این سالها با همه اشتیاقی که در بین دوستداران شاملو ، نسبت به این کتاب وجود دارد ، تنها 11 شماره از کتاب کوچه منتشر شده است آ یا مسئله خاصی برای انتشار آن وجود دارد ؟

بله ، دلیل خاصی دارد .بهر حال کتابها آماده است ولی چاپ نمی شود ، در حال حاضر 3 جلد آماده است جلد 11 آن باید دوباره چاپ شود ، شماره های 12و 13 این کتاب هم آماده است ، شماره های 14و15و 16 هم در شرف آماده شدن است .

شماره ها یی را که از سری کتاب های کوچه نام بردید گویا در زمان خود شاملو آماده شده بودند ، آیا بعد از این کسی و یا گروهی برای ادامه این کار بزرگ انتخاب و مشخص شدند؟

آن مجلد ات را باهم آماده کردیم بقیه را هم ادامه خواهیم داد

با توجه به بعد تحقیقی که درتهیه و تالیف کتاب کوچه وجود دارد ، آیا شما به تنهایی این کار را ادامه می دهید ؟

بله به تنهایی و در حال حاضر هر روز از 10:30 صبح تا 7:30 شب ، مشغول به انجام این کار هستم .

آیا این کتاب با همان مختصات کتاب کوچه یی خواهد بود که شاملو با سالها تحقیق در مورد واژه ها وبا تسلطی که بر فرهنگ ملی و بومی داشت ، آن را منتشر می کرد ؟

مسلما ، من و شاملو 30 سال با هم روی این کتاب ها کار کردیم

بعبارتی شما با ده یاد شاملو درتهیه و تحقیق و تالیف کتاب کوچه همکاری داشتید ؟

بله ، اسم من درکتاب ها هست

اما شما در حال حاضر به تنهایی اینکار را می کنید ؟

بله مگر قبلا کسی کمک می کرد

اما کتا ب کوچه یعنی شاملو ؟

الان هم یعنی شاملو

این گفته به لحاظ احساسی قابل درک است اما در حال حاضر شاملو نیست

ببینید ، وقتی می گویم شاملو هست به این معناست که خط مشی و هدفی که مدنظر او بود ادامه می یابد، بهترین الگو برای ادامه ی کار، همان ده جلد منتشر شده و فیش های موجود است


اما شما در مصا حبه ایی گفته اید کارکتاب کوچه را با کمک متخصصین انجام می دهید

این گفته من نیست ، آن خبر نگاری که با من مصاحبه کرده بود از قول خودش چنین چیزی را نوشت که من تکذیب کردم . اگر چه این تکذیب را در حد 2خط ریز در پائین صفحه منتشر کردند که به چشم نمی آمد . در آن تکذیبیه پرسیده بودم آن متخصصین کیستند ؟ لطفا نام و نشان شان را بگوئید و بنویسید .

ما ایرانی ها دارای آداب و سنت ها یی هستیم که به آن عشق می ورزیم و کتاب کوچه گنجینه ای از این آداب و سنن ما ایرانی ها است .

بله ، ما ایرانی ها از برکت وجود اقوام مختلفی که در این سرزمین بی نظیر گرد آمده ایم ، رنگین کمانی از آداب و سنت های گوناگون داریم و " کتاب کوچه " گنجینه ی فرهنگی ما ایرانی هاست .

اجازه دهید از فضای کتاب کوچه بیرون بیائیم و به سوال های خصوصی تر از زندگی شما با شاملو ونوع ارتباط شما با فردانش را مطرح کنیم

بفرمائید

در بین دوست داران شاملو کمتر کسی است که نداند " آیدا " الهه و الهام دهنده شاملو بود که به گفته خود شاملو آرامش را در کنار شما تجربه کرده است و همه هم میدانیم که شاملواز زندگی گذشته خود دارای فردانی هست ، ارتباط شما و فردان شاملو در زمان حیات او چگونه بود و امروز در نبود شاملو چگونه است .؟

شاملو 4 فرد دارد ، از اول هم گفته بود و ما سال ها با هم سر کردیم البته ، گاهی باهم و گاهی دور از هم بودیم .بچه ها دنبال زندگی خودشان بودند ما هم دنبال بدبختی خودمان بودیم ، انها چه می دانستند که چه میگذرد ، الان هم چیزی عوض نشده ، سال ها است که دو فرد شاملو در ایران نیستند ، سیروس هم که یک مدت بود بعد رفت و دوباره آمد و در حال حاضر در ایران نیست در نتیجه رابطه آنچنانی که همیشه همدیگر را ببینیم نداشتیم . اما خوب سیاوش بود والان هم در مورد کار ها زنی شاملو با هم مشورت داریم ما سال ها با هم بودیم خوب بودیم نزدیک بودیم دور بودیم هر جور بودیم الان هم چیزی تغیر نکرده فقط آ ن ناینی که باید می بود وبا آسایش از زندگی خود و بچه ها و نوه هایش لذت می برد متاسفانه در بین ما نیست .

اما شایعه ای وجود دارد که ارتباط بین شما و فردان شاملو مثل گذشته نیست

چرا باید مثل گذشته نباشد ، چرا فرق کرده؟


شاید برای ارث و میراث بجای مانده از شاملو ، آیابغیر از آثاری که از ده یاد شاملو باقی مانده است ، که البته ارثیه ملی محسوب می شود ، اموالی مثل خانه زمین .... به ارث مانده ؟

به هر حال این خانه متعلق به شاملو است و ما سالها در این خانه با هم زندگی کردیم ، تصمیم داریم بعد ها این خانه را به موزه تبدیل کنیم ، بچه ها هم این را می دانند و با هم توافق کردیم ، به حساب کتابش هم رسیدگی میشود ، من فکر نمی کنم بچه ها در قید و بند این چیز ها باشند . ما بیشتر در این فکرهستیم که آثار پدرشان ، درست و منظم و آنطور که شایسته شان اوست به دست مخاطبان و خوانندگان کتابش برسد تا ما شرمنده علاقمندان آثاراو نباشیم .

چه ویژگی های در" آیدا " وجود داشت که ، شاملو را مجذوب خود ساخته بود ؟ این " آیدا" ، چگونه " الهه " زنی شاعر ملی ما شد ؟

خودش بهتر گفته بود ، من چی بگم ؟ اما همین قدر می دانم که آن آیدا کسی بود که وقتی می دید شاملویش در حال خلق اثرتازه ای است پر ذر می آورد ،آن " آیدا " کسی بود که وسیله راحتی شاملویش رابرای بروز خلاقیتش در خانه مهیا می کرد تا مبادا ، دغدغه یی داشته باشد ، آن آیدا کسی بود که سعی می کرد بار مسئولیتها را از دوش معبودش بردارد و خود به دوش بگیرد تا او بتواند بی دغدغه کارکند چون شاملو سال ها اسیر گرفتاری ها زنی مختلف بود و همیشه دلش می خواست روزی به سامان برسد وبا فراغ بال کارکند، وقتی هم به این آرزو رسید بیماری فرصت زیادی به او نداد ..... تا عاقبت او را از بین ما برد.

این "آیدا" امروز کدام حرف ناگفتنی در دل دارد که تا کنون مجال گفتنش نبود ؟

راستش من همیشه دلم بازبود و هیچ وقت دلم گرفته نبود ، از روزگارم راضیم و شکرگزار ، هیچوقت گله یی نداشتم ، فکر می کنم و مرد با هم کامل می شوند ، آن دو باهم بودنشان ، آنها را کامل می کند که با دلگرمی می توانند پله های نردبان زندگی را یکی یکی طی کنند . امروز تمام فکر و ذکرم جوان ها هستند .

یعنی این موضوع برای شما یک دغدغه است ؟

نه ، نمی شود گفت دغدغه ، یک مشغله ذهنی است ما واقعا باید ببینیم برای جوانهایمان چه کرده ایم ؟ با انها چگونه رفتار می کنیم؟ ما جوانها زنی فوق العاده یی داریم و قدرشان را نمی دانیم ، وقتی می شنوم آمار طلاق زیاد شده ، شوکه می شوم راستش من اصلا ازاین موضوع سر در نمی آورم ، مگر آدمیزاد بدون عشق می تواند ده باشد ؟ ، حتی انجام یک کار کوچک هم باید با عشق باشد در غیر این صورت دلنشین نخواهد بود حتی برای غذا پختن ، پس چگونه می شود با کسی که دوستش دارید رفتاری داشته باشیم که باعث کدورت و دلخوری شود و نهایتا به جدایی رسد ، در این مواقع خیلی ها از یاد می برند که این همان معبودی است که تا دیروز حاضر بودی برای او از همه چیز بگذری . جوا نهای ما باید الگو داشته باشند و راه درست زندگی را بیامود آموزش به همین دلیل فکر می کنم برای آنها باید کاری کرد ، جوان های ما باهوشند مستعد. یکی از خصیصه های جوانی دانستن است ، جوان دلش می خواهد همه چیز را تجربه کند . ما باید راهنما باشیم ، نه منع کننده


آیا به نظر شما شانس در ایجاد شرایطی که برای شما و شاملو فراهم شد تا این چنین به هم پیوند خوردید ، نقشی نداشته است ؟ چون خیلی ها به چنین خاستگاهی که شما و شاملو به آن رسید ه اید ، نتوانستد دست یابند .

عوامل بسیاری دخیل است ، ظرایف زیادی می طلبد و نکته سنجی ، که در چند جمله نمی توان بیان کرد . پیش از هر چیز بردباری می طلبد.

در واقع می توان گفت که شما آیدا بودنتان را به شاملو ایثار کردید چون به او اعتماد داشتید ، اینطور نیست ؟

همه چیز متقابل است ، من اگر اعتماد کردم او هم کاری نکرد که از اعتماد زنی که به او کردم پشیمان شوم ، وگرنه من هم حتما ناراحت می شدم و عکس العمل نشان می دادم ، بنا براین من می دانستم که چه می کنم و در درونم احساس رضایت داشتم و البته هیچ مایل نیستم که در این خصوص ازواژه ی ایثار استفاده شود چون معنای آن بسیار وسیع و والا است و من که بودم که بخواهم ایثار کرده باشم .
فرض که من گذشتی هم کردم ، خودم خواستم ، کسی مرا مجبور نکرده بود ، در تمام سال های زندگی با شاملو بین ما همواره یک اعتماد متقابل وجود داشت . به همین علت ، استفاده از واژه ایثار را برای خودم مناسب نمی بینم چون هردو یک شیوه را برای زندگی مشترکمان انتخاب کرده بودیم . من با شاملو همراهی و همدلی کردم ، سعی می کردم باری بر دوشش نگذارم و او هم قدر می دانست . شما اگر کاری برای عزیزتان انجام داد ید و او را قدر شناس دیدید ، قطعا بار دیگر تردید نمی کنید . امروز هم همان احساس وظیفه و مسئولیت را نسبت به کار های شاملو دارم ،حتا بیشتر از پیش . امیدوارم تا زمانی که هستم با کمک بچه ها کار ها را به سامان برسانیم و این خانه را به همین صورتی که هست حفظ کنیم .


شما وفتی از فردان شاملو صحبت می کنید ، حس مادرانه ای در کلام تان احساس می شود که انگار از فردان خودتان حرف می ید خصوصا وقتی آنها را " بچه ها " خطاب می کنید .

زمانی که ما زندگی مشترکمان را آغاز کردیم ، بچه ها کوچک بودند ، ما با هم بزرگ شدیم . فکر می کنم محبت بی جواب نمی ماند . ههیشه سعی کردم که بچه ها از من دلگیر نباشند . اوایل هم بچه ها زیاد سختی کشیدن ، ما هم از این بابت که دستمان کوتاه بود رنج می بردیم .


اخیر در چند سایت اینترنتی کتابهای شاملو را به معرض فروش گذاشته اند ، آیا شما در جریان اینگونه فروش ها هم هستید؟

اتفاقا سیاوش چندی قبل به من گفت که درچند سایت کتاب های شاملو را می فروشند ، ولی راستش من نمی دانم برای جلوگیری از این نوع کار ها چه قانونی وجود دارد . از یک طرف هم کسی چیزی می خرد و می فروشد .

در گفته هایتان اشاره ای به دان رفتن های شاملو داشتید که میدانیم به دلیل دگر اندیشیدن این شاعر ملی در نظام گذشته چند بار دانی شده بودند ، با توجه به تجربه ای که از زندگی با یک دگر اندیش دارید ، چه تعریقی می توانید ازدگر اندیشان جامعه ارائه دهید ؟

به نظر من دگر اندیش کسی است که وظیفه ی خود می داند نسبت به هر آنچه غیر انسانی است اعتراض کند- توصیه ای که ازبزرگان ما باقی است – حظ شان و کرامت انسانی را طلب کند ، حق طلبی است که به نفع ما و جامعه ی بشری می ایستد و محنت ما را بر دوش می برد.
منبع: ایران ما