ديدگاه هاي رابرت نوزيك در باره عدالت
استحقاق در برابر انصاف
ترجمه: شهرام پازوكي
دوشنبه ۷ شهريور ۱۳۸۴
دو نظريه در مورد عدالت، به دليل ويژگي هاي نو و جديدشان، توجهات بسياري را به خود جلب كرده اند. نخستين نظريه متعلق به جان راولز در كتابش تحت عنوان نظرية عدالت است. اين نظريه تلاش مي كند تا يك دليل يا توجيه منطقي براي عدالت ارايه كند تا به جدال ها و پيچيدگي هاي اين حوزه پايان بخشد
رويكرد دوم از آن رابرت نوزيك است كه در كتاب آنارشي، دولت و آرمانشهر به آن پرداخته و در آن با ديدگاهي محافظه كارانه از مفهوم عدالت دفاع مي كند. مفهوم استحقاق نقطه مركزي در منظومه فكري نوزيك به حساب مي آيد و همان مقامي را دارد كه انصاف در ديدگاه راولز دارد.
نوزيك مفهوم استحقاق مشروع را روشن تر از هر كس ديگري بيان نموده است. مسلماً اين نظريه بايد در هر نوع تفسيري از عدالت به كار برده شود.
مفهوم استحقاق، قالبي معتبر براي عدالت است و بنابراين هر گفته اي دال بر اين كه عدالت توزيعي همة آن چيزي است كه بايد مد نظر قرار بگيرد را رد مي كند.
نظرية بديل در زمينه عدالت كه توجه خاصي را به خود جلب كرده، متعلق به رابرت نوزيك است كه در كتابش تحت عنوان آنارشي، دولت و آرمان شهر آن را شرح داده است. هدف اصلي اين كتاب، حمايت از حكومتي حداقل و محدود كردن آن به انجام يك وظيفة قديمي وقلبي براي حفظ آزادي و واگذاري توسعة مثبت رفاه به عاملان خصوصي است. چنين تلاشي براي به عقب بازگرداندن زمان، با حمايت محدود ديگر متخصصان روبرو شده است. اما در اين خصوص، نوزيك فصلي طولاني دربارة عدالت دارد كه خوانندگان بسياري را تحت تاثير قرار داده است. اين فصل به موضع كلي او مربوط است زيرا اين امر را رد مي كند كه حكومت بايد از مرز محافظت از آزادي بگذرد تا به عدالت توزيعي دست يابد. نوزيك استدلال مي كند كه مفهوم رايج عدالت توزيعي به عنوان پيش نياز شكل گيري جامعه بر طبق يك الگوي از پيش تعيين شده (از برابري يا از شايستگي يا از رفع نيازها) غلط است. عدالت در جامعه موضوعي نيست كه بتوان از طريق اعمال يك الگو يا پيگيري يك هدف غايي بدان دست يافت. عدالت در جامعه بايد به لحاظ تاريخي درك شود؛ عدالت نتيجة انتخاب هاي آزاد افراد است. اين امر مؤيد يكي از ابعاد عدالت است كه در نظريه هاي قرن گذشته ناديده گرفته شده است. مفهوم قانوني عدالت مرتبط با مفهوم حقوق و استحقاق است. نوزيك آن را يك الزام براي عدالت مي داند و ويژگي هاي تاريخي خاصي را نيز براي آن بيان مي كند. استحقاق به آنچه بستگي دارد كه در گذشته انجام شده است. به گفتة نوزيك، عدالت موضوعي در قبال "دارايي ها" است (يعني اموال اما نه الزاماً دارايي هاي مادي). يك دارايي زماني مشروع است كه (الف) بدون اين كه قبلاً در تملك كسي بوده باشد، به دست آمده باشد يا (ب) به طور مشروع از يك فرد به فرد ديگري منتقل شده است يا (ج) نوعي اصلاح بي عدالتي است يعني اصلاح اكتساب يا انتقالي كه به خودي خود مشروع نبوده است. تمامي دارايي ها در صورتي مشروع هستند كه نتيجة يك اكتساب مشروع يا انتقال مشروع اصلاح بي عدالتي باشند.
اكتساب مشروع چيست؟ نوزيك در نظرية خود پيرامون حكومت و با اعمال اندكي تغييرات، ديدگاه هاي جان لاك متفكر قرن هفدهم را احيا مي نمايد. اگر يك دارايي قبلاً در تملك كسي نبوده، ممكن است به شكلي مشروع به كس ديگري اختصاص يابد مشروط بر اين كه نسبت به گذشته، شرايط بدتري را براي ديگران در پي نداشته باشد.انتقال مشروع چيست؟ هر كسي كه مالك يك دارايي مشروع است، محق است آن را انتقال دهد تا به دارايي فرد ديگري تبديل شود. مالك اين دارايي كاملاً آزاد است تا اين انتقال را به هر شكلي كه موجب رضايتش مي شود، انجام دهد. البته اگر او اين دارايي را به صورت غير مشروع به دست آورده باشد، آنگاه هر گونه انتقال آن هم غير مشروع تلقي مي شود.
در مورد اصلاح، احتمالاً نوزيك معتقد است كه دادگاه ها بايد حكم دهند تا دارايي هايي كه به شكل نامشروع، مثلاً از طريق كلاهبرداري يا سرقت ،از يك نفر گرفته شده اند، به او باز پس داده شوند. نوزيك بر اين باور است كه غالباً بسيار دشوار است كه مشخص شود يك دارايي در گذشته به طور مشروع انتقال يا اكتساب شده است.
عليرغم مشكلات عملي موجود در قبال كاربرد كامل اين نظريه، نوزيك مفهوم استحقاق مشروع را روشن تر از هر كس ديگري بيان نموده است. مسلماً اين نظريه بايد در هر نوع تفسيري از عدالت به كار برده شود. البته نوزيك پا را از اين هم فراتر مي گذارد و ادعا مي كند كه اين نظريه، كل تفسير عدالت است. پذيرش مفهوم استحقاق هيچ فضايي را براي الحاق يك طرح قالبي براي عدالت توزيعي باقي نمي گذارد. او ديدگاه هايش را با ذكر مثال هايي تاثيرگذار تشريح مي نمايد.
فرض كنيد شكلي قالبي از عدالت توزيعي حاصل گرديده است. ممكن است اين طرح به هر شكلي باشد اما براي ساده بودن كار، فرض كنيد كه اين نوعي توزيع عادلانه و برابر است. هر كسي به ميزاني يكسان پول يا ديگر كالاها دسترسي دارد تا خود را مالك آنها بداند و با رضايت از آنها استفاده كند. حالا فرض كنيد كه يك قهرمان بسكتبال همچون ويلت چامبرلاين، قراردادي منعقد مي كند تا به مدت يك سال و با اين شرط كه 25 سنت از بهاي هر بليط فروخته شده به او پرداخت شود، به يك تيم خاص مي پيوندد. افراد بسياري خواهان ديدن بازي ويلت چامبرلاين هستند. آنها با رضايت كامل 25 سنت از هزينة بليط ورودي را به يك صندوق ويژه براي ويلت چامبرلاين مي ريد. در پايان سال، يك ميليون نفر براي ديدن بازي او پول پرداخت كرده اند و در نتيجه او 250 هزار دلار درآمد كسب كرده كه بالاتر از درآمد هر بازيكن ديگري است. هم اكنون برابري وجود ندارد. اما اگر توزيع اوليه مشروع بوده، آيا موقعيت نهايي مشروع نيست؟ هر كسي با رضايت سهمي برابر را پرداخت كرده است. هيچ كس شكايتي از اين موضوع ندارد زيرا آنها خودشان خواسته اند طوري عمل كنند كه به ثروتمند شدن ويلت چامبرلاين بيانجامد.
اين استدلال مؤيد آن است كه مفهوم استحقاق، قالبي معتبر براي عدالت است و بنابراين هر گفته اي دال بر اين كه عدالت توزيعي همة آن چيزي است كه بايد مد نظر قرار بگيرد را رد مي كند. اما اين استدلال اثبات نمي نمايد كه مفهوم توزيعي خود نمي تواند قالبي معتبر از عدالت باشد.
در مثال نوزيك، انحراف از هدف غايي ارجح، مشروع است زيرا فعاليت هايي كه منجر به تغيير مي شوند، خودشان مشروع هستند. اما اگر تغييري بزرگ در اقبال خوب به طور شانسي و نه بر اساس انتخاب تعمدي افراد درگير رخ دهد، آنگاه مي توانيم آن را ناعادلانه يا غير منصفانه بدانيم. مثلاً وقتي شاهد اختلافي شديد در استعدادها يا حضور فيزيكي اعضاي مختلف يك خانواده هستيم، غالباً مي گوييم كه طبيعت غير منصفانه است. البته اين ايده بدان معنا نيست كه حكومت بايد دست به رفع اين اختلاف ها بد يعني همان چيزي كه نوزيك فرض مي كند نكتة اصلي مفهوم عدالت توزيعي است. البته شرايطي وجود دارند كه به موجب آنها، برخي افراد يا نهادهاي مسئول، تلاش براي كاهش يا جبران يك كار غير منصفانه كه نتيجة يك انتخاب تعمدي نيست، وظيفة خود مي دانند. اگر فرد يك خانواده از رفاه يا خوشبختي كمتري نسبت به ديگر فردان برخوردار باشد، والدين احساس مي كنند كه به شكلي خاص وظيفه دارند تا حد امكان توا را در اين زمينه ايجاد كنند. كاملاً مناسب است كه در مورد عدالت و انصاف نيز همين گونه بيانديشيم. اگر اين گونه تلقي مي شود كه يك مقام مسئول در جامعه اي وسيع تر، وظيفه دارد تا به ديگراني كمك كند كه بدون انتخاب خودشان از مزاياي نسبتاً كمتري برخوردار هستند، هيچ چيزي در استدلال نوزيك وجود ندارد كه ما را از عدالت يا انصاف دانستن و نه صرفاً يك كار سادة خيرخواهانه دانستن اين اقدام بازدارد. مسلماً عدالت شامل مفهم استحقاق نوزيك هم مي شود اما شامل ايده هاي محافظه كارانه و ايده هاي شكل گيري دوبارة زمينه هاي انصاف نيز مي گردد.
پي نوشت:
اين نوشته، ترجمه بخشي از كتاب
PROBLEMS OF POLITICAL PHILOSOPHY
اثر D.D.RAFAEL است.
منبع: خردنامه ضمیمه روزنامه همشهری
شماره 62