اپيدمى افسردگى در ايران
يك گزارش آمارى بررسى مى كند
مهديه پاليزبان
جمعه ۲۵ شهريور ۱۳۸۴
گاهى فكر كردن سخت ترين كار دنيا مى شود. وقتى كه از دگى نا اميد شده ايد و دلتان مى خواهد چند سالى از دگى مرخصى بگيريد. معمولاً در اين مواقع با يك تلنگر اشك آدم سرازير مى شود. اين حالت ها گاهى سراغ آدم مى آيد. اما گاهى هم مى آيد و مهمان مى شود. اينجاست كه دگى ديگر رنگى ندارد و آدم «افسرده» مى شود.
در تعريف روانشناسى افسردگى آمده است: «افسردگى ناتوانى در تصميم گيرى در زمينه هاى مختلف دگى است.» حال مى توان اين ناتوانى را به مسائلى مانند ازدواج، دانشگاه، انتخاب شغل و. . . ربط داد. در اين بين خيلى چيزها هست كه مى تواند باعث شود انگيزه اى براى دگى وجود نداشته باشد. روانشناسان از محيط هاى پر تنش و نداشتن مهارت هاى ارتباطى براى دليل اين مشكل نام مى برد.
بر اساس تحقيقى در تهران، ۲۳/۵درصد مصرف كنندگان مواد روان گردان، ۵۳ درصد مصرف كنندگان الكل و ۴۳/۵ درصد سيگارى ها، خانواده متشنج دارند. يعنى آمادگى بالا براى افسرده شدن و قيد دگى را زدن.
اتفاق خوب و بد هميشه با هم هست. اما اگر بدهايش بيشتر شود، آدم به هم مى ريزد. دكتر حميد عبدالهيان، استاد ارتباطات دانشگاه تهران، تحقيقى درباره ايده آل هاى زنان و مردان و ميزان حس سعادتمندى انجام داده است. اين تحقيق نشان داده است كه جنسيت زنان در حس سعادتمندى شان تأثير دارد، در حالى كه جنسيت در مردان بى تأثير است. هر چند وقتى فردى افسرده در خانواده اى دگى كند، مى تواند ديگران را هم از دگى بيزار كند. همچنين احساسات و عواطف به راحتى ميكروب و ويروس منتقل نمى شوند. اما اگر شخص خسته و بى انگيزه است، خيلى راحت مى تواند اطرافيانش را همرنگ خود كند. افسردگى مسرى نيست اما مى تواند محيط را براى افسرده شدن آماده كند.
غم، سيگار، اكس
مى گويند ايرانى ها افسرده اند. شايد تجربه هاى تلخ مشترك مثل جنگ يا زلزله گرد غم روى ما پاشيده است. دكتر افسانه وكيلى، روانشناس، عقيده دارد هر جامعه اى كه جنگ يا حوادثى مثل بلاياى طبيعى دارد، بعد از اين حوادث هميشه يك دوره افسردگى را تجربه مى كند.
دكتر عبدالهيان در اين مورد مى گويد: «به لحاظ نظرى مى توان قبول كرد حوادثى مثل جنگ حس همبستگى را بيشتر مى كند. اين حس در دوره بعد از جنگ ممكن است پايين بيايد. در جامعه در حال گذار بعد از جنگ، تغيير متناوب و غير عادى حس سعادتمندى طبيعى است. »
دكتر وكيلى فقدان محيط با نشاط و وجود نداشتن راه هاى طبيعى شادى و هيجان را علت استفاده از انواع مواد مخدر مى داند: «مواد مخدر وسيله جبران نشاطى است كه راه طبيعى آن وجود ندارد. »
طبق آمار سيگارى ها افسرده ترين آدم ها هستند؛ ۳۳درصد سيگاريها افسرده اند. بعد از سيگاريها مصرف كنندگان مواد روانگردان ۱۶درصد، مشترى هاى مواد محرك ۱۵درصد و ۱۳/۵درصد الكلى ها افسردگى خفيف يا شديد دارند و دنبال راهى براى فراموش كردن غم ها و شكست هايشان هستند. راهى كه پايان اش بهتر از افسردگى نيست.
مرخصى از دگى
بعضى آدم ها هيچوقت از چيزى راضى نمى شوند. اينها متخصص پيدا كردن ايراد بقيه هستند و از دنيا طلبكار. اگر شما هم جزو اين آدم ها هستيد بهتر است بدانيد كه افسردگى شديد، از نوع «ماليخوليايى» داريد.
اگر تا به حال احساس گناه كرده ايد يا اگر تا كنون تبرئه يا محكوم شده ايد، همچنين اگر همه بدى هاى عالم زير سر شماست، به «افسردگى اوهام» مبتلا شده ايد. ناراضى يا گناهكار بودن يعنى اوج تنهايى و پوچى و افسردگى.
پرخورى معمولاً به خاطر علاقه شديد به غذا و مقاومت نكردن مقابل بوى مطبوع و وسوسه رنگارنگ خوراكى هاست و البته براى بعضى بهترين تفريح. اما گاهى هم نشانه افسردگى «غير معمول» است كه از بلوغ شروع مى شود و آدم به تنها چيزى كه توجه مى كند، خوردن است.
انسان هر چقدر جوان تر باشد، شاداب تر و با انگيزه تر است و يك دنيا آرزو براى عوض كردن دنيا دارد. همچنين فرد تا وقتى دنياى خودش را دارد، از دگى لذت مى برد.
دكتر عبدالهيان مى گويد: «۵۱ درصد زنان ۱۳ تا ۲۹ سال و ۴۹ درصد مردان در همين دوره سنى، خيلى احساس خوشبختى مى كنند. در اين دوره افراد هنوز وارد عرصه جدى دگى نشده اند. به همين دليل ميزان رضايتمندى بالاست، اما بعد از سى سالگى كه وارد عرصه اجتماع مى شوند، اين درصد كم مى شود. تنها ۱۳/۳ درصد مردان ۴۷ تا ۸۲ سال و ۴/۹ درصد زنان اين دوره سنى احساس سعادتمندى زياد دارند. در واقع دگى مشترك اين حس را كاهش مى دهد و زنان بيشتر از خوشبختى دور مى شوند. »
با بالا رفتن سن و كمرنگ شدن اميد به دگى ميزان افسردگى بالا مى رود. افسردگى شديد بيشتر از سى-چهل سالگى به بعد اتفاق مى افتد.
دكتر وكيلى همچنين زنان خانه دار، دانشجويان ترم هاى آخر، پشت كنكورى ها و سالمندان را جزو گروه هاى پر خطر كه احتمال افسرده شدنشان بالاست مى داند: «قديم ترها پدربزرگ ها و مادربزرگ ها با بچه ها و نوه ها دگى مى كردند، اما حالا هر كس براى خودش خانه اى دارد و دگى اش را مى كند. »
دكتر وكيلى عقيده دارد احساس طرد شدگى و تنهايى در پيران باعث بالا رفتن افسردگى در آنان شده است: «كشورهاى ديگر جايگزين هايى براى ارتباطاتى كه كم شده، دارند. اما در ايران خانواده از آنان گرفته شده است و جامعه هم كاركرد لازم را ندارد. »
دانشجوى ترم آخر بودن بايد شيرين باشد، چون قرار است نتيجه سال ها درس خواندن معلوم شود، اما دكتر وكيلى آن را زمينه اى براى اضطراب و فشار مى داند: «بايد به فكر كارى بود كه معمولاً پيدا نمى شود. خانم خانه چون هميشه در يك چهار ديوارى است و كمتر ديگران را مى بيند، حس غم كوچكش خيلى راحت به بزرگترين مصيبت دنيا بدل مى شود. چاره كار بيرون رفتن از خانه است. بايد بيرون زد تا فرصتى براى حرف زدن و اظهار وجود، باشد. »
افسردگى بدليل اينكه واكسن ندارد، قابل بازگشت است. ممكن است دوباره به سراغ شخص بيايد، بخصوص اگر سابقه خانوادگى هم وجود داشته باشد. فشار دگى و اظطرابهاى روزانه هم خيلى زود آدم را از پا در مى آورد، مخصوصا ًكسى را كه قبل از بيست سالگى يا بالاى چهل و پنجاه بيمار شده باشد يا هنوز كاملا خوب نشده است.
مردان خاموش
تصوير قديمى افسردگى، زنان را افسرده تر از مردان نشان مى دهد. با وجود اينكه آمار دقيقى از سه-چهار دهه قبل وجود ندارد، اما مى توان تصور كرد جامعه مردسالارى كه به زنان اجازه فكر و صحبت نمى داد، مادران افسرده اى داشت كه سال ها بچه هايشان را بزرگ مى كردند و كم كم يادشان مى رفت خوشبختى چه رنگى است يا روزى كه به خانه بخت مى رفتند چه آرزويى داشتند.
اما اين جواب كليشه اى مثل هر چيز كليشه اى ديگر شكسته شده است. طبق گفته دكتر عبدالهيان فرض اين بود كه مردان چون شغل دارند، حس سعادتمندى بيشترى مى كنند، اما مطالعات نشان داد اين تصور برعكس است و مردان ايرانى به دليل تحولات جامعه ايران كمتر احساس خوشبختى مى كنند. در نتيجه در معرض افسردگى هستند.
در اين تحقيق ۷/۳ درصد افراد اصل احساس خوشبختى نمى كنند (۴/۳ درصد مردان و ۳ درصد ان) ۱۹/۲ در صد گفته اند سعادتمند نيستند (۱۰ درصد آقايان، ۹/۲ درصد خانم ها) ۶۳/۳ درصد احساس سعادتمندى مى كنند
(۲۶/۹ درصد مردان، ۳۶/۴ درصد ان) و در نهايت
۱۰/۲ درصد هم مى گويند كاملاً خوشبخت هستند (۵درصد مرد، ۵/۲ درصد ) با يك حساب سرانگشتى ۴۶ درصد مردان و ۵۴ درصد زنان خود را سعادتمند مى دانند. در واقع مى توان با توجه به اين آمار و تكيه كردن بر تعاريف روانشناسانه اين طور نتيجه گرفت كه ۵۴ درصد مردان ايرانى و ۴۶ درصد زنان يا افسرده اند و يا در آستانه افسردگى قرار دارند.
با اين حال آمار ارائه شده برخلاف اين تصور قديمى است كه مردان را چون شاغل بودند و در خانه حرف اول و آخر را مى زدند، قوى تر و خوشبخت تر مى دانست. حالا دگى آنقدر سخت شده كه نان آور بودن نه شيرين است نه آسان. قدرت و هيبت مرد در خانه هم دارد كم كم جايش را به تصميم هاى انه و اعتراض هاى بچه گانه مى دهد.
اين چنين است كه مردان خوشبخت ديروز، امروز كمتر از خانم ها از دگى شان راضى هستند. نداشتن حس سعادتمندى يعنى اينكه فرد آماده است براى افسرده شدن و اگر كسى به دادش نرسد خيلى زود كارش به كنج خانه و دارو و خودكشى مى كشد.
دكتر عبدالهيان علت كم شدن رضايت مردان را تغيير ارزشهاى اجتماعى به نفع زنان مى داند. در حالى كه: «درطرف مقابل از قدرت مردان كم شده است. اتفاقى كه الان در خانواده رخ مى دهد تعامل و چانه ى براى تقسيم قدرت و مشاركت جمعى در اداره خانواده است نه پيروى از يك شخص.» وقتى پادشاهى را از تخت سلطنت پايين بياورند معلوم است كه ديگر دگى برايش رنگى ندارد.
طبق نتايج اين تحقيق مؤثرترين عوامل در حس سعادتمندى، جنسيت و تأهل است. نحوه سكونت، اشتغال و سن عوامل مهم بعدى هستند. البته جنسيت در زنان تأثير دارد و مردان تحت تأثير متغير هاى اجتماعى هستند.
استاد دانشگاه تهران موقعيت جديد زنان را اينطور توضيح مى دهد: «ايده آل هاى زنان به خاطر موقعيت هاى جديدى كه به دست آورده اند، تغيير كرده است. زنان تمايل پيدا كرده اند كه با موارد و مصداق هاى واقعى خود را تعريف كنند. در حالى كه مردان بيشتر خود را با مفاهيم انتزاعى تعريف مى كنند. ۸/۳ درصد مردان و ۶/۵ درصد زنان از مفهوم هاى انتزاعى براى تعريف خود استفاده مى كنند.»
اهميت دادن به كار از مواردى است كه ميزان اميدوارى افراد را نشان مى دهد. انسان اميدوار به دگى كار را مهم مى داند و براى كاركردن انگيزه دارد. امروز زنان اهميت بيشترى به كار مى دهند، چون كار فرصتى است براى اثبات خود و براى مردان اجبارى براى چرخاندن چرخ دگى. اينجاست كه كار يكى را شاداب مى كند و ديگرى را فرسوده. در دانشگاه هم اوضاع به نفع خانم ها تغيير كرده است؛ ۷درصد زنان خودشان را در تحصيل موفق مى دانند، اما ۴ درصد مردان چنين حسى دارند. جمعيت ۶۰ درصدى دانشجويان دختر در اين چند سال، اين فاصله را بيشتر هم مى كند.
مدير گروه ارتباطات دانشگاه تهران، مى گويد: «تعريف زنان از مفيد بودن براى جامعه در نسل هاى جديد ديده مى شود. اين نسبت در سال هاى ۸۱-۸۰ با نسبت ۱۹ به ۱۴ به نفع مردان بود، اما در نسل هاى آينده به نفع زنان تغيير مى كند. در اين تحقيق، مفيدبودن براى جامعه، متعادل بودن، مهربان بودن و موفقيت در تحصيلات مهم ترين موارد تعريف خود است. »
پدر سالارى با پيش بند
اگر تا چند سال قبل حرف پسرها در خانه خريدار داشت، امروز دخترها بيشتر طرفدار دارند. البته اين تغيير بيشتر براى اهالى شهر هاى بزرگ است.
اگر نگاهى به سريال هاى تلويزيون بيندازيد، باز هم اين جابجايى قدرت را مى بينيد: گذشت آن زمانى كه «آقاجانى» بود كه كسى روى حرفش حرف نمى زد و مرد اسم ش را بلند به زبان نمى آورد و توى خانه همه با اجازه او آب مى خوردند. حالا مردان بايد بگويند چرا دير كرده اند و سريع پيش بند بسته بروند توى آشپزخانه. ديگر كسى آقاجان نيست. پدر آدمى است كه خيلى راحت جلويش مى ايستند و مخالفت مى كنند و حتى رفتار و عقيده سنتى اش را دست مى اندارند. «بابا»ها حالا بيشتر يك كيف پول شده اند كه بايد به همه خانواده توضيح بدهد. مرد هر قدر هم بيرون مرد باشد، توى خانه ظرف مى شويد و نظافت مى كند و براى بيرون رفتن اجازه مى گيرد.
با وجود اين تغييرات خانواده در ايران هنوز يك نهاد مهم و اساسى است كه اهميت خاص خود را دارد. در تحقيق دكتر عبدالهيان، ۲۱ درصد خانواده ها هنوز با پدر بزرگ يا مادر بزرگ دگى مى كنند. ۲۴ درصد مادر را صاحب نفوذ و
۳۳/۵ درصد پدر را صاحب قدرت مى دانند. زنان بيشتر به نفع مادر و مردان براى پدر راى مى دهند؛ ۲۷ درصد ان، مادر و ۴۳ درصد مردان، پدر را به عنوان صاحب نفوذ انتخاب كردند.
با وجود انواع وسايل و فرصتهاى تفريح سالم و غير سالم در جامعه كه هر روز هم بيشتر مى شود، ۵۲درصد از پرسش شوندگان اوقات فراغت را با خانواده مى گذرانند.
اين درصد را بگذاريد كنار پنجاه درصد آدم هاى خيلى خوشبخت ۱۳ تا ۲۹ ساله. طبق گفته دكتر عبدالهيان خانواده براى فردان جاى امن و آرامش بخشى است، اما براى والدين اينطور نيست. چه آن زمان كه خانواده سنتى بود و چه الان كه نسلى تشكيل دگى مى دهد كه عقايدى متفاوت در باره و مرد دارد.
مادر بزرگ هاى ما عقيده دارند مرد در خانه نبايد حتى يك ليوان را جابجا كند، اما جامعه مردسالار -حالا سابق- در اين آخرين جبهه هم عقب نشينى كرده است؛ ۶۷ درصد پرسش شوندگان كار خانه را براى و مرد مى دانند و فقط ۱۹ درصد با مادر بزرگها هم عقيده اند.
اما سؤال اينجاست آيا بايد اين آمار و ارقام را جدى بگيريم يا فقط توى كتاب ها به يادگار بگذاريم؟
استاد ارتباطات دانشگاه تهران آمار سعادتمندى مردان را مهم و قابل توجه مى داند كه بى توجهى به اين تغييرات مردانى افسرده، بى انگيزه، نا اميد و خسته را تحويل جامعه مى دهد. دكتر عبدالهيان، راه حل مقابله با اين وضعيت و بالا بردن ميزان رضايتمندى از دگى را توجه به نهادهايى كه و مرد در آن احساس سعادتمندى مى كنند، مى داند و اضافه مى كند: «جامعه ايران در مرحله گذار از جامعه پدرسالار به جامعه مشاركتى است. با تثبيت نظم جديد در جامعه احتمالا ميزان رضايتمندى زنان و مردان از دگى به هم نزديك و الگوى جديد دگى پذيرفته مى شود. »
شايد تا چند سال ديگر مردان و زنان خوشبخت برابر شوند، اما افسردگى و خستگى همچنان خواهد بود. افسردگى سوغات دگى امروز ماست؛ دگى ماشينى، از صبح تا شب كار كردن، مشكلات اقتصادى و روابطى كه هر روز كمتر مى شود چون كسى فرصت ايستادن و نگاه كردن به آسمان را ندارد.
اما دگى هنوز ادامه دارد و مى تواند تا بى نهايت ادامه پيدا كند. بهترين راه براى دور ماندن از اين همه احساس بد يك ذره ايمان و محبت است نسبت به آدمها تا همه سهمى داشته باشند براى دگى. دگى را سر طاقچه عادت از ياد نبريد كه هنوز مهربانى و سيب و ايمان و شقايق هست.
منبع: ایران