گفت وگوبا محمدرضا ميرتاج الدينى عضو كميسيون فرهنگى مجلس

مقابله با افراط و پرهيز از تفريط


رقيه وثاقتى

چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۴



محمدرضا ميرتاج الدينى نماينده مردم تبريز در كميسيون فرهنگى مجلس شوراى اسلامى است. او از چهره هاى منسوب به اصولگرايان است كه زبان صريحى در بيان رويكردها و ديدگاههاى فرهنگى اصولگرايان دارد. ميرتاج الدينى در تقسيم بندى داخلى اصولگرايان به بخشهاى مدرن اما معتدل نزديك تر است. هر چند برخى او را جزو اصولگرايان تند و انقلابى نيز معرفى مى كنند. ديدگاههاى اين چهره جديد اصولگرا كه از سايه تحولات سياسى جامعه در انتخابات مجلس هفتم به آفتاب آمده اكنون نشانگر بخش مهمى از راهبردهاى فرهنگى دوره جديد است. ميرتاج الدينى در اين گفت وگو تأكيد مى كند كه اصولگرايان على رغم اختلاف نظرهايى كه دارند تحت رويكرد نه «افراط و نه تفريط» به پيش خواهند رفت. از نظر وى نخبگان و فرهيختگان فرهنگى در اين دوره بايد نقش ناظران فعال را داشته باشند.
وى مى گويد: همانگونه كه علما و حوزه هاى علميه در ماههاى اخير با جريان تحجر مخالفت كرده و با آن مبارزه مى كنند نخبگان فرهنگى نيز بايد در حفاظت از هويت و نمادهاى ملى جامعه نقش خود را ايفا كنند.
ميرتاج الدينى همچنين اعتقاد دارد در دوره جديد بايد فضاى چند رسانه اى حفظ شود و گروهها و گرايش مختلف سياسى و فرهنگى در چارچوب اصول انقلاب، قانون اساسى و مبانى دينى در صحنه فعال باشند.
اصولگرايان در دورانى كه حاكميت در دست اصلاح طلبان بود بيش از همه حوزه فرهنگى اصلاح طلبان را مورد نقد عميق قرار دادند. اكنون كه دولت نيز پس از مجلس در اختيار اصولگرايان قرار گرفته است حوزه فرهنگ با چه تحولاتى روبرو خواهد بود.
مسائل فرهنگى از امور اساسى و مهم يك كشور است و از مسائلى است كه هيچ موقع از طرف حاكمان و مسؤولان يك جامعه نبايد مورد غفلت قرار بگيرد. در جامعه ما يك انقلابى صورت گرفته و اين انقلاب بيشترين صبغه اش، صبغه فرهنگى است از اين رو توجه به مسائل فرهنگى در اولويت بوده و بايد باشد.
در وضعيت فعلى چه از طرف مجلس و چه از طرف دولت، يكى از اولويت ها همان مسائل فرهنگى است رويكرد مسائل فرهنگى مشخص است چرا كه سياستهاى كلى آن قبلاً تدوين شده و در اين اختلافى وجود ندارد. سياستهاى كلى برنامه چهارم و همين طور چشم انداز ۲۰ ساله كه از سوى مقام معظم رهبرى ابلاغ شد در آن سياستهاى خاص مسائل فرهنگى هم تبيين شده و هم بيان گرديده است. دستگاههاى ذيربط هم سندهاى هر بخش را در جهات فرهنگى اش تعيين كرده اند. آنچه كه مهم است ما در فضاى جديد و مرحله جديد از اجرا و قانونگذارى از قوه مجريه و قوه مقننه مورد انتظار است. اين است كه اولاً به مسائل فرهنگى شتاب داده شود دوم آن كه سياستهاى كلان فرهنگى دقيقاً در برنامه ريزى ها و در عملكردهاى فرهنگى مورد توجه قرار گيرد و همواره عملكردها و وضعيت موجود با آن سياستهاى كلى تطبيق داده شود. يعنى ما بايد به طور مرتب و مستمر مطالعه كنيم كه ببينيم آيا به سوى آن سياستها حركت مى كنيم. مثلاً يكى از آن سياستها، تعالى فرهنگى و تربيتى نسل جوان در جامعه و حفظ هويت فرهنگى ملى در مقابل تهاجم فرهنگى است. بنابراين لازم است كه به طور مستمر و مرتب مسائل فرهنگى جامعه و برنامه ها مورد مطالعه قرار بگيرد تا معلوم بشود كه چه ميزان ما به سمت همان سياستهاى كلى، فرهنگى حركت مى كنيم يا از آنها فاصله مى گيريم. در اين رابطه يك جامعه فكرى يا يك مجموعه فكرى كه به طور منظم مسائل فرهنگى جامعه را رصد كند لازم است. اين نظرسنجى و آمارگيرى به صورت كمى يا كيفى از جامعه از طريق يك گروه فكرى كه به طور مرتب مسائل فرهنگى جامعه را بررسى مى كند كه كدام بخش از مسائل فرهنگى كمرنگ شده و در كجا انحراف به وجود آمده لازم است. همانطور كه مى دانيم مسائل فرهنگى به گونه اى است كه چه اصلاح آن و چه انحراف آن به صورت تدريجى شكل مى گيرد. براين اساس من يك نكته اى اضافه كنم كه هر چند در مسائل فرهنگى الان دولت و مجلس يك رويكرد همسو و هم جهت هم دارند اما اين طور نيست كه فرض كنيد طى يك يا دو ماه نتايج آن در جامعه محسوس شود. اما اگر رويكرد و جهت گيرى كلى، صحيح و توأم با برنامه هاى مناسب باشد اين در طى مدتى در جامعه آشكار مى شود بنابراين تغيير و دگرگونى در مسائل فرهنگى به صورت تدريجى حاصل خواهد شد. مسائل فرهنگى از مقولات فرهنگى است. مقولات فرهنگى هم به تدريج شكل مى گيرد. هيچ وقت جهشى براى ما حاصل نمى شود. علل و عواملى دارد. زمينه هايى دارد كه به جايى مى رسد كه نمادها و مظاهر را نشان مى دهد از اين رو ما اگر بخواهيم تغييرات مطلوب در مسائل فرهنگى پيش بيايد بايد ابتدا از ريشه ها، علت ها و عوامل شروع كنيم.
من مى توانم بگويم اكنون با توجه به اين بحث كلى و كلان در مسائل فرهنگى از طرف دولت و نهادهاى فرهنگى و با پشتيبانى مجلس، ملت ما شاهد تقويت سياستهاى كلان فرهنگى كشور خواهند بود.
شما در محور اصلى توجه فرهنگى اصولگرايان را قانون و سندهاى قانون برنامه ۵ ساله و چشم انداز ۲۰ ساله دانستيد. مى دانيد بخشى از اينها حاصل عملكرد دوره اصلاح طلبان است. روش موردپسند اصولگرايان براى عمل كردن به اين ايده ها به چه شيوه هايى خواهدبود و آيا حتماً متفاوت از شيوه هايى خواهدبود كه در دوره اصلاح طلبان پيرامون همين اهداف مشترك به كار گرفته مى شد؟
درست است كه اين سياستها در دوره اصلاحات تدوين شده است اما چون در مراكز فرهنگى اصلى نظام، شوراى عالى انقلاب فرهنگى مجمع تشخيص مصلحت و درنهايت به تأييد مقام معظم رهبرى رسيده از اين جهت اختلافى نسبت به سياستهاى كلان وجود ندارد. مسأله عمده نحوه اجرا و شيوه عمل آنهاست. طبيعى است همين سياستها اگر در دست دولت اصلاحات بود به بعضى از آنها توجه بيشترى و به بعضى ديگر توجه كمترى مى شد.
مثلاً وزارت ارشاد در دوره اصلاحات يك رويكردى داشت كه از زمان آقاى مهاجرانى آغازشد و يك امورى پايه ريزى شد كه اگرچه جانشينان ايشان و مديران بعدى هم خيلى مثل ايشان فكر نمى كردند اما چون بناى اوليه به آن شكل پايه ريزى شده بود لذا در دوره هاى بعدى نيز آن شيوه تداوم يافت. ازجمله اين رويكردها يك نوع تساهل و كاهش حساسيت نسبت به ارزشهاى اخلاقى و فرهنگى جامعه به نوعى رويكرد كم توجهى به مسائل دينى بوده است يا به عبارت ديگر زمينه اى را ايجاد كرده بودند كه مثلاً در عرصه نشر و كتاب به راحتى كتابهايى چاپ مى شد كه پايه هاى دينى مردم را سست و لرزان مى كرد. ازطرف ديگر حمايت نسبت به گروهها و مجموعه هايى كه مى خواستند براى مقابله با تهاجم فكرى و فرهنگى قدم هاى جدى بردارند و حمايت كافى صورت نمى گرفت.
باتوجه به اينكه درواقع گرايش هاى مختلفى در ميان اصولگرايان وجوددارد و ديدگاههاى فرهنگى آنها هم تا حدى متفاوت از يكديگر است. به نظر شما كدام يك از آن ديدگاهها درواقع محور عمل قرارمى گيرد. آيا رويكرد مثلاً وزير فرهنگ ارشاد تعيين كننده خواهدبود كه در مراسم رأى اعتماد خودش گفت از افراط و تفريط پرهيز مى كند يا آن بخشهاى اصولگرايان كه مثلاً در عرصه رسانه معتقدند كه يك رسانه براى كشور كافى است؟
بله عرض كنم كه اين فضاى باز و آزادى كه در رسانه كشور به وجود آمده و مقتضاى فضاى سياسى و فضاى فرهنگى جديد به هيچ عنوان به عقب برنمى گردد و اين چندرسانه اى و فضايى كه درآن گروهها با جهات مختلف فكرى سياسى مى خواهند حضور فعال در عرصه هاى سياسى و فرهنگى جامعه داشته باشند با حفظ البته آن چارچوب و اصول و مبانى حفظ خواهدشد و من از كسى نشنيده ام كه بگويد براى يك كشور يك رسانه كافى است. اگر اين گونه باشد يك نظر افراطى است. قطعاً اگر ما به اين شكل عمل بكنيم افراد قدرت طلب افرادى كه از نقد فرارمى كنند رشد خواهندكرد.
من معتقدم كه باتوجه به رويكرد عدالت گرا و شناختى كه از وزير ارشاد دارم رويكرد غالب در دوره جديد همان پرهيز از افراط و تفريط خواهدبود. ايشان داراى تفكر فرهنگى و سياسى مشخصى هستند و در گذشته هم يك نيروى فكرى و فرهنگى بودند و در اين كشور و در عرصه مطبوعات قلم زده اند و اين روحيه را دارند كه فضا را براى طرح نظرات مخالف باز بگذارند. همانطور كه گفتم از افراط و تفريط جلوگيرى خواهندكرد.
افراط اين است كه آنچنان عرصه رسانه را رها كنيم كه ديگر همه چيز را بعضى ها به زير سؤال ببرند. ازجمله مبانى دينى، ارزشهاى اسلام، انقلاب و... و اين افراط به آنجا منجرمى شود كه نهايتاً آزادى مطبوعات و رسانه ازبين مى رود. تفريط هم اين است كه بگويند يك رسانه كافى است درحالى محدودشدن به يك رسانه اصلاً امكانپذير نيست. مخصوصاً در فضاى فعلى جامعه ما و جهان كه رسانه و ابزارهاى اطلاعاتى مثل اينترنت، ماهواره ها و مطبوعات گسترش زيادى يافته است. بنابراين محدودكردن رسانه هاى كشور اصلاً امكانپذير نيست و جامعه را بسته مى كند.
درحالى كه جامعه ما يك جامعه انقلابى پوياست و هميشه روبه رشد و تعالى است و هرگز به اين مرحله نمى رسد.
نگاه اصولگرايان به ساير بخش هاى حوزه فرهنگى چگونه است. درواقع اصولگرايان مأموريت خودشان را دراين عرصه جابه جايى كدام اولويت ها مى دانند؟
درعرصه هاى فرهنگى همه موضوعات فرهنگى مدنظر است. در عرصه نشر كتاب و چاپ، مطبوعات و فيلم و هنر تئاتر و آنها مجموعه عرصه هاى فرهنگى هستند كه نياز جامعه است. در جامعه فرهنگى با نشاط و پويا لازم است كه در همه بخشها يك تحرك و نشاط ديده شود . خب تفاوت اين فكر با ديگران در اين است كه ما مى گوييم همه اينها چه در عرصه هنر چه در عرصه كتاب و نشر و چه در عرصه مطبوعات ... بايد با نشاط و فعال باشند. اما آنچه بايد به آن توجه شود حدود و چارچوب قانون و اصول اسلام و ارزشهاى انقلاب در كلان قضيه است.
طبيعى است كه دراين دوره زمينه حمايت از عرصه هاى فرهنگى منطبق با فكر حاكم جامعه كه فكر انقلاب اسلامى است بيشتر باشد. البته بقيه هم بايد بتوانند در كنار اين ، تفكر و نظر خودشان را به شكل هاى مطلوب خودشان ادامه بدهند و ارائه كنند. قطعاً در جريان انقلاب هم طيف هاى مختلفى قرار دارد كه اينها هركدام مسائل فرهنگى و سياسى خودشان را در همان چارچوب به صورت آزادانه پى بگيرند و ادامه بدهند. به نظر من يك جامعه اى كه مسائل فرهنگى گوناگون در تعامل با هم پيش بروند اين خودش موجب تعالى فرهنگى جامعه خواهد شد.
با توجه به اينكه مسائل فرهنگى از حوزه ها و مراجع قانونى و خارج قانون مثل عرف و مراجع مذهبى و ... تأثير مى پذيرد و دراين چارچوبها قرائت هاى انقباضى و انبساطى زيادى از مسائل فرهنگى در جامعه وجود دارد خطوط قرمز اصول گرايان دراين عرصه كجا خواهد بود و گرايش هاى فرهنگى سياسى فعال داخل كشور بايد كدام چارچوبها را دقيقاً رعايت بكنند؟
در عرصه فرهنگى همان طور كه اشاره كرديد خيلى از امور به عنوان ناظر در جامعه عمل مى كند. چه قوانين مصوب به عنوان قانون اساسى و چه عرف جامعه و چه شخصيت هاى مذهبى و فرهنگى جامعه مثل عالم هاى دينى ، علما و حوزه ها و ... اينها نبض فرهنگى و دينى جامعه هستند اگر احساس كنند كه در يك جايى انحراف از اصول و مبانى صورت مى گيرد حساسيت نشان مى دهند و بلافاصله وارد مى شوند و جلوى اين انحرافات را مى گيرند.
بنابراين خطوط قرمز مشخص است و در قانون اساسى هم آمده است. در مسائل دينى و مبانى دينى ، مذهب، شيعه و مذهب جعفرى و اسلام. طبعاً خطوط قرمز هستند كه براى عبور از آنها قانون وضع شده است و تمام فعاليت هاى فرهنگى بايد در چارچوب شؤونات اسلامى باشد يا به عبارت ديگر در تضاد با آنها نباشد . يك سرى اصول و مبانى انقلابى هم داريم كه بعضى از آنها در قانون اساسى هم آمده است كه اينها هم خطوط قرمز هستند. مثل آزادى و استقلال كشور و خود قانون اساسى.
كميسيون فرهنگى مجلس به عنوان يكى از نهادهايى كه الآن مى تواند در واقع در تدوين ديدگاه فرهنگى اصولگرايان نقش داشته باشد چه رويكردى را دنبال مى كند و در مقابل واكنش هاى بيرونى كه گاه افراطى و گاه تفريطى هست و مسائلى را عنوان مى كنند كه به هرحال واقعيت هم ندارد ، چگونه مى خواهد پيش برود؟
سياستهاى فرهنگى تدوين و مشخص شده است و نياز به تدوين مجدد كميسيون فرهنگى ندارد. آنچه كه وظيفه كميسيون فرهنگى است بررسى طرحها و لوايح فرهنگى و ارائه طرحهاى فرهنگى متناسب با نياز جامعه است. وظيفه عمده ديگر اين نهاد نظارت بر مسائل فرهنگى جامعه و نهادهاى فرهنگى است يعنى هركجا كاستى باشد كميسيون فرهنگى تذكر مى دهد و پيگيرى مى كند و مرتب هم در ارتباط با مسؤولان فرهنگى در كميته هاى كارشناسى نظرات مختلف را مورد كنكاش و بررسى قرار مى دهد كميسيون فرهنگى در واقع يك چنين نقشى را دارد . اما پيرامون بحث حركتهاى انقباضى يا انبساطى در مسائل فرهنگى كه اشاره كرديد بايد بگويم مسائل فرهنگى ، از مقولاتى هستند كه بتدريج شكل مى گيرد و همانطور كه عرض كردم علل و عوامل مختلف در شكل گيرى آنها مؤثر است . بايد توجه داشت جامعه ما كه يك جامعه انقلابى و پوياست نخبگان اين جامعه، دانشمندان وانديشمندان حوزه اى و دانشگاهى خودشان از ناظران فرهنگى جامعه هستند و به صورت طبيعى يك نظارتى بر مسائل فرهنگى دارند و اين انتظار از نخبگان هست كه به طور طبيعى وجدى بر مسائل فرهنگى جامعه، چه مسائل فرهنگى كه صبغه دينى دارد و چه مسائل فرهنگى كه صبغه عرفى دارد به طور مرتب نظارت كنند. احياناً حركتهايى كه شكل مى گيرد محصولات طبيعى فرهنگى كه حاصل مى شود. دچار انحراف از اصول و مبانى نشوند. براى نمونه مسأله مداحى در كشور ما يكى از مقولات دينى است كه در سالهاى اخير رشد زيادى كرده است و اين نشانه اى از دين گرايى مردم و نسل جوان است. الآن بيش از ۴۰هزار تشكل دينى و مذهبى در كشور فعاليت دارد و بسيارى از اينها جوانان هستند. يعنى ۷۰درصد شركت كنندگان در اين هيأت ها جوانان هستند. اين يك رويكرد مطلوبى است كه در جامعه فرهنگى و دينى ما پيدا شده است. امادر همين حركت مقدس يكسرى انحرافاتى پيدا مى شود و عده اى بى توجه به مبانى مذهبى و مداحى هرطور كه خودشان مى خواهند مخاطب بيشترى جذب كنند وارد مى شوند و در بيان معارف اهل بيت مطالب غيرمستند را مطرح مى كنند و بعضى از شبهات و مطالب خرافه انگيز را بيان مى كنند. چه بسا در آهنگ و لحن مداحى ها هم تقليدهايى از آهنگهايى كه متناسب با مسائل مذهبى و مداحى اصيل نيست انجام مى دهند. اينجا است كه نخبگان فرهنگى بايد وارد شوند و تذكر و هشدار بدهند و اصلاح كنند.
همان طور كه ما شاهديم از حوزه هاى علميه، علما و اساتيد حوزه و مراجع تذكراتى مى دهند و مواردى را مطرح مى كنند و در شوراى عالى انقلاب فرهنگى يكى از موضوعات مورد توجه در جلسات كميسيون فرهنگى نيز همين بحث ها بوده است. علاوه بر اين مقام معظم رهبرى هم وارد اين بحث شدند و تذكراتى را دادند يا مثلاً در بحث لباس و پوشش بايد گفت: خوب هر جامعه اى يك لباس و طرز پوششى دارد كه نماد فرهنگى آن جامعه است و بخشى از هويت ملى آن جامعه را مشخص مى كند.
اينجا يك نگاه افراطى مى تواند باشد و يك نگاه تفريطى. نگاه افراطى اين است كه ما بياييم بخشنامه اى رنگ و نوع لباس و... را تعيين كنيم. مثل مدرسه و بگوييم كه اينگونه بايد عمل شود. نگاه تفريطى اين است كه ما بگوييم ما با حوزه خصوصى مردم و لباس افراد چه كار داريم. خودشان هرطور كه دلشان مى خواهد لباس بپوشند آزاد هستند. اينها نگاههاى افراط و تفريطى است. نگاه صحيح و بينابين اين است كه لباس بخشى از فرهنگ و هويت جامعه است. بايد سياست گذارى شود. مجموعه هاى فرهنگى به طور مرتب بايد روى اين مسأله برنامه ريزى داشته باشند. ببينيم كجا انحراف حاصل مى شود و چگونه فرهنگ بيگانه در قالب لباس به داخل كشور وارد مى شود و چه كسانى پشت اين قضيه هستند. اين طرف هم كم كم به طور طبيعى اگر اين اقدام صورت نگيرد نسبت به لباس ملى عقب نشينى حاصل مى شود. بنابراين لازم است كه اينجا مسؤولان فرهنگى جامعه برنامه ريزى كنند و در همين رابطه كميسيون فرهنگى طرح سامان دهى مدل لباس را در كميسيون تصويب كرد تا جلوى برداشت هاى افراط و تفريطى در اين قضيه گرفته شود تا يك نوع سياست گذارى نسبت به لباس ملى و مدها و معيارهايى كه با جامعه ما سازگار است تدوين شود و از آنها پشتيبانى صورت گيرد. يعنى توليدكنندگان، فروشگاهها و نمايشگاههاى عرضه انواع لباسهاى مطلوب حمايت شوند تا در جامعه اين فضيلت مورد توجه قرار بگيرد. مسائل ديگرى از اين قبيل هم باز در جامعه پيش مى آيد كه توجه به احياى ارزشهاى اخلاقى در جامعه در قالب ارائه نظرات عمومى و احياى امر به معروف و نهى از منكر به صورت صحيح و منطقى را ضرورى مى كند.
به طور كلى در مسائل فرهنگ من معتقد هستم كه بايد كار فرهنگى كرد و توجه داشت كه فعاليتهاى فرهنگى به تدريج نتيجه مى دهد. در دولت جديد و با پشتيبانى مجلس، ما برنامه هاى مختلف فرهنگى را خواهيم داشت كه با توجه بيشتر عنايت و حمايت بيشتر پيش خواهد رفت. اين گفتمان فرهنگى، زمانى در جامعه بيشتر نتيجه خواهد داد كه با رفتار و عمل حاكمان جامعه و مديران و دولتمردان جامعه سازگار باشد. ما اگر ارزشهاى دينى و ارزشهاى اخلاقى را در جامعه مى خواهيم تبليغ كنيم مردم انتظار دارند كه ابتدا در رفتار حاكمان ببينند. اگر ادارات ما آنچنان باشد كه مردم صداقت و سلامتى را ببينند اين در رفتار مردم هم ظاهر خواهد شد. اما اگر مردم ببينند وقتى وارد يك اداره اى مى شوند تا دروغ نگويند و پارتى پيدا نكنند نمى توانند مشكل خودشان را حل كنند ما نمى توانيم بحث، صداقت، راستى و راست گفتارى را به راحتى درجامعه تبليغ كنيم. بنابراين بالاترين مسأله در مسائل فرهنگى، رفتار و منش صحيح حاكمان و مسؤولان است.
با توجه به مسائلى كه طرح كرديد فكر مى كنيد از زاويه آسيب شناسى فرهنگى چه آفت هايى مى تواند در دوره اصول گرايان مانع از تحقق ايده ها و آن چيزهايى كه اجمالاً تحت عنوان پرهيز از افراط و تفريط گفتيد بشود؟
آفت ها و موانعى كه اينجا مى تواند مؤثر باشد، سطحى نگرى است، برداشت سطحى و قشرى از مسائل فرهنگى و مسائل دينى يكى از موانع و آفت هاست. تحجر و نگاه خشك به مسائل فرهنگى و مسائل دينى هم از جمله اين موانع است. روشنفكرى افراطى، يعنى اينكه هيچ مبنايى نداشته باشد هم از جمله اينهاست. بالاخره روشنفكرى، مخصوصاً روشنفكرى دينى يك لم مطلوبى است و بارها بزرگان ما هم روى اين قضيه بحث كرده اند. اما روشنفكرى دينى يك پايه اى محكم و استوار بايد داشته باشد كه آن هم اصول و مبانى دينى است. روشنفكرى افراطى اين است كه بر پايه هاى لرزان قرار گرفته است و هيچ جايى ثباتى ندارد. اين مى تواند يكى از موانعى باشد كه مرتب از اين شاخه به شاخه ديگر مى پرد. در مسائل فرهنگى بى برنامه عمل كردن و نگاه كيفى نداشتن به برنامه هم خطرناك است. يعنى به جاى جامعه نگرى، بخش نگر باشيم. يك بخش را بگيريم و بخشهاى ديگر را رها كنيم. به جاى برنامه داشتن فقط مظاهر و نمودها را ببينيم و روى بعضى از آنها اصرار داشته باشيم و يك مورد را ببينيم و به جاى توجه به كيفيت، كميت را فقط ببينيم. اينكه چقدر كلاس تشكيل داديم يا چقدر اردو براى جوانان ترتيب داديم و چقدر سالن ورزشى، تفريحى براى جوانان ايجاد كرديم در واقع فقط كميت ها را ببينيم يعنى آمارگيرى و نظرسنجى كمى داشته باشيم نه كيفى، اينها همه آفت است ما بايد نگاه جامع داشته باشيم در عين حال كه آمار كمى هم مى گيريم بايد ببينيم فعاليت فرهنگى ما چه مقدار عمق پيدا كرده است و چه نتيجه اى داشته و چه مقدار جلو رفته ايم.
تدابيرى براى برداشتن اين موانع انديشيده ايد؟
طبيعى است كه در زمان عمل و برنامه ريزى، نخبگان فرهنگى، بايد توجه كنند و مرتب اين قضيه را پيگيرى كنند كه خوشبختانه هم در حوزه و هم در دانشگاه افراد زيادى در اين زمينه داريم.
وقتى اصلاح طلبان حاكميت را در عرصه هاى مختلف در دست گرفتند ايده هاى قابل ارزيابى و مشخص را پى گيرى مى كردند. مثلاً در عرصه فرهنگى معتقد به مبانى و اصول خاصى بودند. نمادها و نمودهاى ديدگاه اصول گرايان در بخش فرهنگ چيست؟ و اصول گرايان در اين دوره حاكميت خودشان به طور مشخص چه چيزهايى را پى گيرى خواهند كرد؟
اين بحث خيلى مفصلى است من خلاصه اشاره كنم در سطح كلان يك كشور سالم از نظر فرهنگى و متعالى و الهام بخش مى خواهيم يعنى اين جامعه بتواند الگويى براى جوامع اسلامى باشد و افراد اين جامعه رشد تعالى و فرهنگى و معنوى داشته باشند. جوانان اين جامعه، جوانان خود ساخته از نظر علمى، فكرى و اخلاقى باشند كه اينها هدفهاى ماست. جامعه اى باشد كه در جامعه فعلى جهان، احساس هويت و استقلال بكند و بتواند از جامعه و فرهنگ خودش دفاع بكند و بتواند در قافله پيشرفت جهان، آهنگ پيشرفت خودش را حفظ كند و در مسير علم، دانش، توسعه و ... حركت كند.
يكى از اهداف ديگر اين است كه جوانان تحصيلكرده و تربيت يافته اين نظام افرادى باشند كه اساس فعاليت و حركت خودشان را در خدمت بشر و جامعه بدانند. خودمحورى و دنياطلبى براى آنها اصل نباشد خدمت به ديگران و رشد جامعه، تعالى جامعه براى آنها هدف باشد. اينها هدفهاى مقدسى است كه اگر بخواهيم به آنها برسيم. در مسائل سياسى هم قطعاً افرادى رشد مى كنند كه بى تفاوت نبوده بلكه جسور و فعال باشند. و بصيرت سياسى و معرفت سياسى و شناخت از مسائل داخلى و جهانى داشته باشند و در مسائل معنوى و دينى هم يك معرفت دينى و اعتلا و ارتقاى معرفت دينى محسوس باشد.
منبع: ایران