بيانيه کنگره حزب مشارکت پيرامون نهمين دوره انتخابات رياست جمهوری


گفت و گو با رضا خاتمی

7/8/84



متن مصاحبه داريوش سجادی بامحمد رضا خاتمی دبير کل حزب مشارکت در برنامه «از نگاه ميهمانان» پخش شده در شبکه تلويزيونی هما ـ پنج شنبه 5 آبان 84
داریوش سجادی:
کنگره اخیر حزب مشارکت بمنظور بررسی النتخابات نهم رياست جمهوری ايران برگزار شد و بیانیه ای هم در خصوص نتایج حاصله در این کنگره را دبیرخانه حزب منتشر کرد. من ابتداً لازم می دانم این را صراحتاً اعتراف کنم که بیانیه اخیر حزب مشارکت، بیانیه شجاعانه ای بود. یعنی خیلی منصفانه و واقع بینانه نقاط قوت و ضعف خودتان را بدون کوچکترین اغماضی مطرح کرديد. اما علی رغم آن باز هم جای طرح سوالاتی هست از جمله اينکه در فرازی از اين بيانيه اشاره شده به نفوذ جبهه رقیب در برخی سازمانها و سازماندهی و بسیج نیروهای وابسته در تغییر آراء انتخابات، البته این مسئله از تریبونهای دیگر هم مطرح شده بود اما در تمامی تریبونهای رسمی وابسته به احزاب جناحهای سیاسی یک حالت ابهامی وجود داشت که در واقع پروایی دیده می شد از اینکه با بیانی صریح منظور خود را بيان کنند اما در تریبونهای غیر رسمی صراحتا گفته می شد که منظور از این سازماندهی، استفاده ای بود که جناح رقیب شما از ارگانهایی مثل بسیج بُرد و با رای سازمانی که به یک کانديدا دادند که منظور جناب آقای احمدی نژاد بود بدينوسيله موفق شدند تا ايشان را وارد دور دوم انتخابات کنند.
جناب آقای خاتمی آیا اساساً این موضوع صحت دارد و چنانچه صحت دارد اساساً می توان آنرا نوعی تخلف انتخاباتی تلقی کرد؟

محمد رضا خاتمی:
ما در همین بیانیه و صحبت های ديگرمان هم بارها متذکر شده ايم که اصلاً مبنای تحلیل حزب مشارکت در مورد انتخابات اخیر ریاست جمهوری، دوره اول است.
من فکر می کنم در دور دوم هر چند عامل سازمان دهی موثر بود ولی عوامل سلبی نسبت به آقای هاشمی که کاندیدای رقیب بود،نقش بارزتر و تعیین کننده تری داشت. ما اين مطلب را خدمت خود آقای هاشمی هم قبل از انتخابات گفته بودیم، فکر می کنم خود ایشان هم تا حدودی به این مسئله واقف بودند و یکی دوبار نگرانی شان را اعلام کردند
ما قائل به آن بوديم که اگر انتخابات به دوره دوم برسد، هر کسی در مقابل آقای هاشمی قرار بگیرد به احتمال قریب به یقین پیروز انتخابات خواهد بود. این بخاطر همان جنبه سلبی بود که به درست یا غلط در داخل کشور ما وجود داشت. بنابراین من فکر می کنم در دوره دوم، درست است که سازمان دهی وجود داشت اما این سازمان دهی توانست بر روی یک زمینه روانی که در داخل کشور وجود داشت روی کار بيآيد و نتیجه انتخابات را تعیین کند اما من گمان نمی کنم که مثلا در پای صندوقها، آراء کسی را که نوشته شده بوده را عوض کرده باشند لااقل در دوره دوم این مشکل وجود نداشت. اما اين دور اول است که مبنای تحلیل ما قرار دارد.
ببینید در دوره اول سازمانهای اصلاح طلب و سازمانهای شناخته شده محافظه کار در جریان کار بودند. ما به عنوان اصلاح طلبان پیشرو خودمان را معرفی کرده بودیم. بخش دیگری از اصلاح طلبان بودند در قالب آقای کروبی و بخشی دیگر هم در قالب آقای هاشمی. اینها سازمان های شناخته شده ای بودند که در طول سالها در داخل کشور فعالیت داشتند. خط مشی آنها هم تا حدود زیادی مشخص بود. در طرف مقابل هم جبهه پیروان خط امام و رهبری وجود داشت که آقای ناطق نوری آن را هدایت و سرپرستی می کردند که کاندیدای آن هم آقای لاریجانی بود. تا اینجای کار سازمانهای تقریبا مدنی که وجود داشتند در جریان عمل می کردند. اما در اين ميان سازمانی پیدا شد که ما به آن می گوئیم حزب پادگانی.
شما توجه کنید به صحبتهای آقای ذوالقدر، حالا چقدر غلو هست چقدر درست من کاری ندارم. ولی رسماً گفتند که ما در جريان انتخابات بصورت لایه های گوناگون سازمان دهی کردیم تا بتوانیم در اين انتخابات پيروز شويم. خوب اين حرف یعنی چی؟ ایشان به هر حال فرد برجسته و شناخته شده نظامی کشور در داخل سپاه هستند. بنابراین در دور اول هست که ما شاهد بودیم سازمانها و احزاب مدنی در برابر یک حزب پادگانی قرار گرفته بودند هر چند و این حزب پادگانی به لحاظ کمیت آراء خیلی سنگین تر از و سازمانها و گروههای دیگر نبود اما به هر حال با توجه به امکانات و نفوذی که در بخشهای سنتی کشور داشتند، توانستند از این امکانات بهره ببرند و هیچ ابایی هم نداشتند تا بگویند ما اینکار را می کنیم. بنابراین تحلیل ما عمدتا در دوره اول متوجه سازمان دهی این حزب پادگانی است. و به همين دليل است که ما معتقديم از این به بعد ما متوجه خطری که آینده کشور را تهدید می کند باید باشیم. الان این حزب پادگانی تبدیل شده است به یک کابینه امنیتی ـ نظامی. اینها کسانی هستند که از این به بعد انتخابات را باید برگزار کنند. اگر ما تا کنون سازمان نظارت را در اختیار محافظه کارها و تندروهای محافظه کار داشتیم. اما از اين به بعد هیئت های اجرایی هم در اختیار اینها خواهد بود. بنابراین آن چشمان ناظری که در حقیقت هیئت نظارت و اجرایی را می پایید ، الان همه اینها یکدست شده و از این به بعد هست که خطراصلی انتخابات آینده کشور را تهدید می کند. ما بعید نمی دانیم که آنها اگر جریانی مانند جریان دوم خرداد بوجود بیاید بدون هیچ واهمه ای صندوق آراء را هم تغییر بدهند.

داریوش سجادی:
اساسا اگر بپذیریم که در مرحله اول انتخابات، آن حزب پادگانی تکلیفاً اعضای بسیج را مکلف به رای دادن به یک کاندیدای خاص کرده،آيا این امر از حیث حقوقی، تخلف محسوب می شود؟

محمد رضا خاتمی:
نکته اول رویه ای هست که ما در داخل کشور داریم مبنی بر آنکه نیروها و سازمانهای نظامی ، سپاه و بخصوص بسیج حق هیچگونه مداخله ای در امور سیاسی از جمله انتخابات را ندارند.
نکته دوم، قانون انتخابات است که استفاده از سازمانهای نظامی را کاملاً ممنوع اعلام کرده به این صورت که اگر فرد نظامی وجود داشته باشد تا وقتی که استعفا نداده نمی تواند کاندیدای ریاست جمهوری شود. بنابراین چه به لحاظ عرفی و رویه ای که در داخل کشور وجود داشته و چه به لحاظ حقوقی به نظرم یک تخلف آشکاری است که در جریان انتخابات صورت گرفته است. البته منحصر به این دوره هم نبوده، در دوره های قبلی هم وجود داشته اما در دوره های قبلی حداقل به این شکل بود که در قالب پوشش احزاب رسمی محافظه کار این کار را می کردند. ولی این بار با توجه به اختلافاتی که در درون شان بود رسما خودشان وارد کار شدند و در قالب یک تشکیلات بدون شناسنامه خیلی فعال عمل کردند. بنابراین قطعا این کار تخلف در امر انتخابات محسوب می شود.

داریوش سجادی:
در بند شش از بخش « راهبردهای حزب» در بیانیه اخیرتان تاکید کرده ايد به حضورعناصر و کارگزاران موثر و پیش برنده در حکومت، در واقع می شود این نتیجه را گرفت که اين امر بازگشتی به شیخوخیت یا ریش سفیدی در رويه حزب مشارکت؟
آیا می توان این را نوعی اعاده حیثیت يا دلجوئی نسبت به آقایان کروبی يا خاتمی تلقی کرد که در آن ايام حزب با ايشان به خط کشی هائی سياسی رسيده بود؟

محمد رضا خاتمی:
ما منظورمان شخص نبود و لزوماً ریش سفیدهای جریان اصلاح طلب نبودند. مثلا زمانی که ما در درون مجلس ششم بودیم در کنار اين عزیزانی که شما اسم بردید جریان اصلی کار در دست نیروهای اصلاح طلب نوگرا و نواندیش و جدیدتری بود که وارد عرصه سیاست شده بودند. بدنه اجرایی کشور در دوران اصلاحات در اختیار نیروهای تازه نفس و جوانی بود که وارد این عرصه شده بودند. بنابراین منظور ما در زمان حاضر که حکومت يکدست شده، مجموعه عناصر اصلاحات چه آنها که قدرت چانه ی دارند و چه آنهایی که پرانرژی و پر توان اند و امور اجرایی را می توانند پیش ببرند می باشد
ما قدر دان همه افراد و نقشی که داشتند از جمله جناب آقای کروبی وخاتمی هستیم. ولی شاید این جفا به انبوه نیروهای اصلاحات باشد که ما همه دست آوردهایمان را منحصر به اشخاصی خاص نمائيم.
در بيانيه اخير حزب منظور ما کل جریانات اصلاحات بود که به عنوان کارگزاران درون حکومت کار می کردیم.

داریوش سجادی:
در بخشی از بیانيه تان اشاره به این مطلب داريد که حزب مشارکت در طول روند انتخابات از تن زدن به روندهای کاریزماتیک یا عوام فریبی و پوپولیستی اجتناب کرد ، من نمی خواهم وارد بحث انتخابات بشم اما اساس دموکراسی در انتخابات آنست که یک بخش موثری از آراء اتفاقا تکیه بر آراء پوپولیستی است. در دموکراسی کیفیت رای اهمیتی ندارد، کما اینکه می گویند رای یک کارگر ساختمان با رای استاد دانشگاه از نظر ارزش برابر است. بنابراین در دموکراسی شما باید بدنبال کسب حداکثر آراء باشید. کما اینکه در همين آمریکائی که ما در خدمتتانيم و علی الظاهر مرجع دمکراسی هم هست ملاحظه می فرمائید در انتخابات ، کاندیداهای حاضر خیلی راحت با جميع ابزار موجود سعی می کنند تا حداکثر ممکن حتی شده با عوامفریبی درصد آراء خودشان را افزايش دهند.
آیا این فضيلتی دارد که با تکیه بر آراء کیفی،شکست خورده انتخابات شد؟ يا آنکه بايد واقعگرايانه ولو با تکيه بر روندهای پوپولیستی بمنظور موفقيت در انتخابات آراء مکتسبه را افزايش داد؟

محمد رضا خاتمی:
روندهای پوپولیستی در کشور ما با جاهای دیگر شاید کاملا متفاوت باشد. در کشورهای کاملا دموکراتیک اگر یک نفر بیآید و قولی هم به مردم بدهد و آراء مردم را به هر قیمتی بخواهد جلب بکند، مردم این اطمینان را دارند که فاتح انتخابات بعد به قدرت رسيدن کاملا قدرت را هم در اختیار خواهد داشت و در حقيقت می تواند همه توان خود را بکار ببرد تا برنامه هایش تحقق بخشد. اما در کشور ما که در ابتدای حرکت دموکراسی هستیم مهمترین مسئله ای که برای مردم وجود دارد و می تواند آنها را نسبت به کل روند دموکراسی امیدوار ویا ناامید کند این است که شعارهایی که کاندیداها یا احزاب و گروهها می دهند تا چه حد در ساختار حقوقی که در درون جامعه اسلامی مان وجود دارد، قابل عمل کردن است؟ بنابراین شما ممکن است بتوانید یک شعاری را بدهید و یک دوره هم رای بدست آورید اما وقتی که تحقق آن با موانع مختلف مواجه شد در حقیقت ضربه ای زده ایم به کل روند دموکراسی
و اين يعنی آنکه در دور بعد نتنها مردم به شما اعتماد نمی کنند بلکه بنيان دمکراسی هم لطمه خواهد خورد. بنابراین این فقط ساختار حقوقی نیست بلکه ساختار حقیقی کشور هم بايد مورد توجه قرار داد. مثلا آيا ساختار اقتصادی کشور طوری هست تا بتوان بعضی شعارهای اقتصادی در خصوص سفره مردم یا معیشت مردم و حق سهم نفت به مردم دادن را مطرح کرد؟
شایدبتوان با اين شعارها یک دوره هم رای آورد اما به نظر من این تعیین کننده نخواهد بود. لذا به این معنا ما پوپولیستی را یک نوع عوامفریبی می دانیم. ما به خودمان اجازه عوامفریبی نمی دهيم حتی اگر در کوتاه مدت ما برنده باشیم. چرا که معتقدیم در دراز مدت به کل روند دموکراسی در کشوری که هنوز فرهنگ دموکراسی در آن جا نیافتاده ضربه می يم.
اما نکته دوم این است که یکی از نقاط ضعف ما ناتوانی مان در همزبانی با مردم بود. قطعا نیاز کشور ما دموکراسی است. اما ما برای توده های مردم باید دموکراسی را به گونه ای ترجمه کنیم تا احساس کنند این دموکراسی می تواند به نان شب یا نیازهای روزمره و معیشت آنها هم تبدیل شود. اين در حقیقت کاری علمی، فرهنگی و روشمند است که ما باید انجام دهیم ضمن اینکه از آرمانهای خودمان هم دست برنمی داریم. این مسائلی که عنوان کردم دیگر عوامفریبی در آن نیست. بنابراین اگر پوپولیستی به معنای عوامفریبی باشد به اين معنا که کاری را که ما مطمئن هستیم نمی توانیم انجام بدهیم، بگوئیم ما در 4 سال آینده انجام خواهیم داد، این روش از نظر ما مذموم است و ما به هیچ وجه به آن تن نخواهيم داد اما اگر بتوانیم شرایطی فراهم کنیم که آرمانهای خودمان را به زبانی بگوئیم که مردم بهتر بفهمند، این معنا اگر حرکتهای پوپولیستی باشد، به نظرم ناپسند نیست و باید حتما از آن استفاده کرد.

داریوش سجادی:
همانطوری که خودتان اشاره فرمودید، یکی از مسائلی که حزب مشارکت در بیانیه اخیر مطرح کرد، عدم همزبانی با توده های مردم بخصوص توده های محروم و روستایی بود. حال اگر آقای معین و حزب مشارکت به عنوان حامی ایشان در انتخابات را سمبُل گفتمان روشنفکری بمنظور مخاطب قرار دادن توده های روشنفکر قرار دهیم و متقابلاً آقای دکتر لاریجانی کانديدای رقيب شما را سمبلی از همین ادبیات در جناح مقابل بدانیم، می بینیم که هم آقای معین و هم آقای لاریجانی مجموعاً نتوانستند آراء چشمگیری کسب کنند.
آیا از مجموعه آراء متخذه آقایان معین و لاریجانی می توان این تلقی را کرد که حزب مشارکت و حزب حامی آقای لاریجانی نتوانستند پایگاه روشنفکری را به نفع خودشان حرکت دهند و در واقع از آن اين نتيجه را مستفاد کرد که گفتمان روشنفکری در ایران شکست خورده تلقی می شود؟

محمد رضا خاتمی:
اصلا اینطور نیست. آقای دکتر معین 3/2 نفر اول رای آوردند. یعنی به لحاظ آماری تفاوت آرای دوره اول بین کاندیدها خیلی تفاوت آراء چشم گیری نیست. البته در دموکراسی عددی، شما اگر یک رای بیشتر هم دارید پیروز هستید. اما تحلیل جامعه شناسانه از این آراء نمی توان انجام داد. به نظر من این انتخابات به خوبی نشان داد که جامعه ایران به شدت متکثر شده و متنوع است. فرض بگیرید 50% مردم ایران در روستاها وشهرهای کوچک و اگر طبقات حاشیه نشین شهرهای بزرگ را هم به اینها اضافه کنید، ظاهرا پیداست که اینها فقط دغدغه نان شب دارند واصلاً مباحث روشنفکری برایشان مطرح نیست. اما همه اینها تعدادشان چقدر شد، این نشان می دهد جامعه ایران بشکلی توامان مشکل معیشت و اقتصاد و دموکراسی دارد. در حقیقت جامعه به حدی متکثر شده که ما باید بر اساس این تکثر در برنامه های آینده مان برنامه ریزی کنیم.
ما با سخنان و شعارهایی که شاید برای خیلی از مردم مفهوم خاص خودش را نداشت و یا در بعضی جاها قابل درک نبود، توانستیم 3/2 آراء را بعد از نفر اول یا دوم که شعارهای بغایت معيشت طلبانه می دادند، کسب بکنیم. اگر ما می توانستیم با چاشنی حرکت خودمان برنامه ای طراحی کنيم تا مخاطبانی هم در اقشار محروم و فرودست جامعه را جذب کنيم، خیلی راحت می شد نسبت آرائمان را بهبود بخشيم. یا حتی اگر ما موفق می شدیم در دوره اول انتخابات با شعارهایی که دادیم آن طبقه ای که انتخابات را تحریم کرده بودند که بالغ بر بیست میلیون نفر می شدند، اگر می توانستیم فقط 2 میلیون از اين بیست میلیون نفر را با کار وفعالیت و تبلیغات بیشتر جذب خودمان کنیم الان ما با شما این تحلیل را نداشتیم که طبقات روشنفکر شکست خوردند. به نظر من انتخابات در دوره اول پیروز نداشت که ما تحلیل کنیم چه کسی شکست خورده است. طبقات مختلفی که آمدند در انتخابات شرکت کردند آنقدر متنوع بودند وآنقدر آراء کاندیدها به هم نزدیک بود که شاید یک کم ساده اندیشی باشد که در مورد نتایج دوره اول ما بخواهیم تحلیل بکنیم که یک جریان فکری در کشور ما شکست خورده است. البته این بدین معنی نیست که ما مشکلات تاریخی را که روشنفکری در ایران دارد از نظرمان دور بداریم و بگوئیم اینها هیچ اشتباهی نداشته اند. نه قطعا خیلی مشکلات و کم وکاستی ها وجود داشته است. اما این انتخابات را نمی توان به معنای شکست جریان روشنفکران در ایران تحلیل کرد.

داریوش سجادی:
اما اين چگونه است که تصادفاً برادر شما «جناب آقای محمد خاتمی» با همين ادبیات و گفتمان روشنفکری توانستند دو دوره بر تارک اقبال ماکزیممی مردم اعم از توده های محروم و سنتی و روستایی و نخبگان و روشنفکران قرار بگیرد؟
آيا اين يک تناقض نيست؟

محمد رضا خاتمی:
دو تفاوت عمده در اینجا وجود دارد. یکی اینکه زمانی که آقای خاتمی در انتخابات بودند، انتخابات هر دو بار کاملا دو قطبی بود. اینجا هم ما می بینیم که در دوره دوم انتخابات وقتی که انتخابات دو قطبی شد در این مقطع آراء معنی دار شد.
یکی بدلیل اینکه در دوره اول بخاطر اینکه افکار و ایده های کاملاً گوناگونی وجود داشت، هر ايده ای طرفدار خودش در جامعه متکثر ایران را پیدا کرد.
نکته دوم اینکه ما نباید از نظر دور بداريم، 8 سال جریان اصلاحات بسیار بسیار چشم و گوش مردم را باز کرد. حوادثی که در داخل کشور ما و حوادث جهانی که اتفاق افتاده، قدرت رسانه ها و ارتباطاتی که در کشور ما و همه دنیا وجود دارد امروز سبب شده تا دانش سیاسی مردم ما کاملاً افزایش پیدا کند.
این دو تفاوت عمده ای است که انتخابات فعلی ما با دو انتخابات قبلی داشت. به نظر من مجموع چیزهایی که ما می توانیم بگوئیم این است که 8 سال روند اصلاحات سبب شده که دانش سیاسی مردم افزایش پیدا کند. در حال حاضر نکته اصلی که ما داریم این است که مراجع اجتماعی که 8 سال پیش در زمان خرداد 76 وجود داشت و مردم به آنها تکیه می کردند، امروز کاملا عوض شده.
همه اینها را اگر بخواهیم تحلیل کنیم من فکر می کنم که بجای يک تناقض بین الان و 8 سال پیش.

داریوش سجادی:
چون اشاره ای داشتید به روند 8 ساله جنبش اصلاحات، سوال بعدی را در همین چهارچوب مايلم مطرح کنم. بياد دارم جناب آقای سعید حجاریان قبل از آن سوء قصدی که برایشان پیش آمد، مصاحبه ای داشتند با جناب آقای عمادالدين باقی، و در بخشی از آن مصاحبه در اعتراض به انتصاب جناب آقای فلاحیان در مصدر وزارت اطلاعات می فرمودند که وقتی آقای ری شهری، آقای فلاحیان را به وزارت آوردند ایشان معترض این قضیه بودند چرا که بزعم ايشان آقای فلاحیان با توجه به سابقه کاری شان که در کمیته بوده، از نظر روحیه، شخصيتی عملیاتی دارند، در حالیکه وزارت اطلاعات روحیه عملیاتی را بر نمی تابد و تبعاتی پیش می آورد که علی الظاهر تبعات منفی را در همان دوره مدیریت آقای فلاحیان را در عملکرد وزارت اطلاعات شاهد باشیم
این مقدمه را از این حیث عرض کردم تا بتوانم دست به يک مقايسه در روند جنبش اصلاحات بم.
بر همين قیاس آیا می توانیم بخشی از شکست جنبش اصلاحات در سالهای گذشته را بازگردانيم به همان استدلال آقای حجاریان؟ چرا که آقای حجاریان نيز با تجربه ای اطلاعاتی در موقعیت مدیریت استراتژیک اصلاحات قرار گرفته بودند. لذا می شود این تلقی را کرد که گفتمان حاکم بر اصلاحات با مدیریت جناب آقای حجاریانی که سابقه اطلاعاتی هم داشتند مبدل به گفتمانی امنيتی شد بجای آنکه گفتمانی سياسی باشد؟ گفتمانی که تبعاتش را هم در درگیریهای مطبوعاتی و بحث قتل های جیره ایمشاهده کرديم.

محمد رضا خاتمی:
من فکر می کنم در این تحلیل ما کمی از واقعیت های کشور دور می افتيم.
قطعاً آقای حجاریان یک فرد موثر بود اما کسی که اصلاحات را بخواهد رهبری کند نبود، اتفاقا یکی از خصوصیت های اصلی روند اصلاحات بخصوص در دوران شکل گیری اش در ابتدای خرداد 1376 این بود که کارها جمعی انجام می شد. آقای حجاریان ممکن است بخاطر دانش و تجربه و تحلیل هایشان تاثیر گزاری بیشتری می گذاشت اما به هیچ وجه اینطور نبود که آقای حجاریان تصمیم گیری کند، برنامه ریزی کند وهمه هم آن را انجام دهند. اتفاقاً یکی از مشکلات جریان اصلاحات تکثر در رهبری اش بود تا جائی که ایرادی هم که به خود آقای خاتمی گرفته می شودآنست که ايشان هیچ وقت نخواستند رهبر جریان اصلاحات باشند، بلکه فقط در حد یک رئیس جمهوری بودند که افکار اصلاح طلبانه را در داخل حکومت پیگیری می کرد. بنابراین من فکر می کنم این نقشی را که برای آقای حجاریان ترسيم کرديد شايد کمی اغراق باشد ضمن اینکه من با این تحلیل موافق نیستم که آقای حجاریان آن سوابقی را که داشتند ،همان مشی را در داخل کشور و در دوران اصلاحات ادامه می داده اند. بنابراین علت ناکامی اصلاحات را نمی توان در این بخش خلاصه کرد و محدود به همین بخش کرد. البته من این را قبول می کنم که نه فقط آقای حجاریان، بلکه همه ما و بچه هایی که نسل انقلاب هستند و در درون انقلاب رشد کرده اند، روحیات و فرهنگ وادبی که دارند متاثر از روند انقلاب است .... الان خود ما به عنوان مشارکت، بعضی از جاها هنوز ادبیاتمان ممکن است متعصب از ادبیاتی باشد که با روند اصلاحات که یک روند آرام و مسالمت آمیز و سازش هست فاصله داشته باشد. این فرهنگی است که در درون ما وجود دارد. شما ببینید کسانی که در داخل روند اصلاحات خیلی روند مسالمت آمیزی داشتند وقتی در مسائل خارجی می شد لحن انقلابی به خود می گرفتند. بنابراین این اشکالی است که در ابعاد مختلف به نوعی در همه ما وجود دارد و نباید آن را منحصر به یک فرد کنيم.
در حقیقت اصلاحات یک کلاس آموزش بود و همه نیروها از جمله نیروهای انقلابی که آن شور را در 27 سال پیش داشتند، بدانند که واقعیت های جامعه با آن شعارها و خواسته هایی که آنها دارند متفاوت شده ،هر چند آن آرمانها مقدس است اما روشهایی تحصيل آن آرمانها باید با مقتضیات روز هماهنگ باشد. بنابراین همه ما به نوعی می خواستیم اصلاحات را با بعضی از روشهای انقلابی پیش ببریم و هر چند قبول داریم که این روش نمی تواند در همه جا جواب بدهد اما به خاطر اینکه جزیی از فرهنگ ما شده بود نمی توانستیم خیلی از آن دوری کنیم مگر اینکه گذشت زمان بتدریج ما را اصلاح کند.

داریوش سجادی:
اما جناب آقای خاتمی، شکست اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری را باید شکست در انتخابات تلقی کنیم یا شکست اصلاحات؟

محمد رضا خاتمی:
بستگی دارد که ما از اصلاحات چه برداشتی داشته باشیم. من معتقدم جریان اصلاحات یک جریان اجتماعی است. این جریان شکست نخورده و ادامه دارد و اگر به صخره ای هم بر بخورد آن صخره را به تدریج دور مید یا آن صخره را نرم می کند ویا سوراخ میکند و از آن می گذرد. برای همین من فکر می کنم این روند در داخل کشور در قالب نهادهای مدنی و سازمان های غیر دولتی ادامه پیدا خواهد کرد اما به یک معنا اصلاحات در تحقق اهدافی که برای اصلاح درون حکومت داشت با توجه به نتيجه انتخابات اخير شکست خورده است هر چند باز خیلی از روندهای درون حکومت را عوض کرد و ما حتی در زمان فعلی که یک حکومت نظامی ـ امنیتی بر سر کار است، خواهیم دید که چقدر رفتار آنها متفاوت خواهد بود با 8 سال پیش که در بعضی از سازمانهای نظامی و اطلاعاتی فقط آنها برنامه ها را اداره می کردند. به هر حال این را مجبوریم بپذیریم که در روند انتخابات اخیر جریان اصلاحات و برنامه هایی که داشت برای اصلاح درون حکومت با ناکامی روبرو شد. اما اين به معنای آن نیست که اصلاحات شکست مطلق خورده و در آینده هیچ امیدی برای اصلاح از درون حکومت نیست. به همین دلیل اس