افول اقتدار بازار در ایران
بررسي علل كاهش نفوذ اصناف قديمي  ترين نهاد مدني ايران
سيدعلي امامي
Mon, Oct 31, 2005-دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴   
 
•	اصناف و بازار به عنوان يكي از قديمي ترين نهادهاي مدني كشور از ديرباز نقشي اساسي در عرصه  هاي مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه ايران داشته اند، به گونه اي كه حمايت و پشتوانه اقتصادي آنها در تامين هزينه هاي جنگ تحميلي انكار ناپذير است، اما سئوال اساسي اين است كه چه عامل يا عواملي سبب كاهش نفوذ اصناف در سالهاي اخير شده است؛ مقاله اي كه از نظرتان مي گذرد، برآن است تا موضوع فوق را از ابعاد مختلف مورد بررسي قرار دهد.
سيدهاشم قندي، يكي از كسبه معتمد بازار را فلك كردند. او و پسرش از تجار قند بودند. در آن ايام به دليل حمله متفقين، قند كمياب شده و بازاريان، آن را به چند برابر قيمت مي  فروختند. حاكم تهران، علاءالدوله به خاطر گراني قيمت قند دستور داد كه 17 نفر از تجار را تحت  الحفظ به دارالحكومه بياورند. چهار نفر از اين 17 نفر از تاجران تراز اول بودند. علاءالدوله به سيدهاشم قندي و مابقي تجار اخطار كرد كه چنانچه قند را به نرخ سابق نفروشند، آنان را تاديب مي  كند. سيدهاشم زير بار حرف حاكم تهران نرفت و قند را به قيمت روز   فروخت. علاءالدوله نيز تاب نياورد و سيدهاشم و پسرش را در مقابل بازار فلك كرد. تجار كه اين اقدام را توهين به تمام كسبه دانستند، بر سر كار خود نرفتند. بازار يكپارچه تعطيل شد. كاسبان تهران براي اينكه قدرت خود را نشان دهند در مسجد شاه تحصن كردند و به همراه علما غائله مشروطه را علم كردند. تحصن و اعتراض كسبه و علما كار را بدان جا كشاند كه مظفرالدين  شاه تن به خواسته معترضان داد و سند مشروطه را امضا كرد.
تاثير سياسي اصناف ايران فقط به دوره مشروطه ختم نمي  شود. آنان چه قبل از مشروطه و چه بعد از آن نقش تعيين  كننده  اي در نظام سياسي ايران داشتند. اصناف در جنبش ملي شدن صنعت نفت، قيام پانزده خرداد و مبارزات دوران انقلاب اسلامي و فروپاشي نظام شاهنشاهي بسيار مثمر ثمر بودند. با اين حال پس از انقلاب اسلامي و گذشت 26 سال حضور در متن حكومت، نقش شان در ساختار حكومتي كمرنگ شده، به گونه  اي كه قديمي  ترين نهاد مدني ايران آهسته آهسته كم فروغ مي  شود.
خاستگاه تاريخي اصناف
هرچند ظهور واحدهاي صنفي به زماني مربوط مي  شود كه انسان دريافت براي تامين مايحتاج خود نياز به مبادله دارد و به اين فهم رسيد كه تمام احتياجات خود را نمي  تواند به صورت انفرادي تامين كند، با اين حال سازماندهي و تشكيلات اصناف به رغم اعتقادات برخي مورخان ايراني به زمان ظهور اسلام و دوره قرامطه برمي  گردد؛ البته برخي ديگر از مورخان سازماندهي اصناف را به قرن چهارم و پنجم نسبت مي  دهند، اما آنچه مهم است اينكه تشكيلات اصناف داراي ريشه  هاي بلند تاريخي  بوده و همواره نقشي اساسي در عرصه  هاي مختلف اجتماعي، سياسي و اقتصادي و فرهنگي ايفا كرده است.
مهمترين ويژگي تشكيلات اصناف، انتخابي بودن رئيس اصناف بوده است. مورخان ادعا كردند از زماني كه صنوف تبديل به يك تشكل مدني شدند، موارد بسيار نادري ديده شده كه رئيس اصناف به طور موروثي برگزيده شود. به طور معمول تشكيلات اصناف انتخابي بوده و همين امر هم منجر به دوام و بقاي اين نهاد مدني شده است.
يكي از نكات جالب ويژگي  هاي قديمي  ترين نهاد مدني ايران، شيوه انتقال تجربه يا آموزش است. از ديرباز عضويت در صنف، همواره مستلزم گذراندن دوره شاگردي و رسيدن به مرحله استادي بوده است. هرچند پس از پيروزي انقلاب اين شيوه آهسته آهسته كمرنگ شده، با اين حال نظام مسلط بر آموزش و عضوگيري در صنوف، نظام استاد و شاگردي ست. همين نظام نيز باعث شده كه به طور معمول بزرگترهاي صنف از احترام خاصي برخوردار باشند و در صورت بروز اختلاف و دعاوي بين كسبه، بزرگترها و ريش  سفيدها با همكاري رئيس اصناف موضوع را حل و فصل كرده و غائله را خاتمه دهند. البته ريش  سفيدها كاركرد ديگري نيز داشتند؛ آنان نخ تسبيح صنف بودند و مي  توانستند صنف خود را دور هم جمع كنند و اجازه ندهند كه اختلافات باعث برهم خوردن اوضاع كسب و كار شود و حتي در صورت بروز مشكلي با حاكم، ريش  سفيدان حرف آخر را مي  زدند؛ يا مقاومت يا مصالحه. پرداخت ماليات صنوف به حكومت از جمله مواردي بود كه هميشه محل اختلاف بود. رابطه كسبه و معتمدين با حكومت، درجه وصول درآمد حكومت بود. اگر كسبه حكومت را از خود نمي  دانستند و او را محق حكومتداري نمي  شناختند، پرداخت ماليات بسختي انجام مي  شد و حاكمان به زور از آنان ماليات مي گرفتند و برعكس اگر رابطه حسنه بود بسياري از كسبه مشتاقانه و با كمال ميل و حتي بيشتر از سهم مالياتي خود پرداخت مي  كردند؛ البته گفتني ست كه اين رابطه با ورود درآمد نفتي به نظام دولتي و در اختيار گرفتن چاه  هاي نفتي توسط دولت كمرنگ شد.
يكي ديگر از ويژگي  هاي نظام صنفي ايران كه به زعم مورخان از همان ابتدا به آن پايبند بودند، ساعت كار معين براي صنوف مختلف بود. واحدهاي صنفي خود را هميشه مقيد مي  كردند كه براساس همان ساعت  كار تعيين  شده از سوي رئيس اصناف، مغازه  هاي خود را بازوبسته كنند و تقريبا در تمام طول تاريخ حيات مدني خود، هميشه به اين ساعت كاري پايبند بودند.
البته اصناف ايران داراي كاركردهاي فراواني بودند كه مهمترين كاركرد صنوف در اين بود كه به طور معمول در كارهاي عام  المنفعه شركت مي  كردند. تاريخ حكايت مي  كند كه تدين و دين  داري در واحدهاي صنفي بيش از ساير فعاليت  هاي اقتصادي بوده است و همين امر هم باعث شده كه آموزه  هاي ديني تاثير عمده  اي بر فعاليت اين قشر بگذارد و لذا نگرش و عملكرد اين بخش اقتصادي بسيار با احكام ديني نزديك است و بدين خاطر هم هست كه ارتباط تنگاتنگي بين اصناف و روحانيون وجود داشته و در جنبش  هاي اجتماعي و سياسي، اين دو طيف همانند دو بال پرنده، جنبش  ها را به پيش مي  بردند؛ البته در ايامي كه اصناف با حكومت سازگاري داشتند، امور انتظامي صنف به حكومت واگذار مي  شد. داروغه  ها از نظر انتظامي و امور اجرايي با كمك محتسب بر كيفيت كار اصناف، قيمت  گذاري توزيع كالا، عدم احتكار و تقلب در فروش كالا نظارت مي  كردند.
با اين حال مي  توان پيشينه تاريخ اصناف را به چند دوره مختلف تقسيم كرد: نخست قرن پنجم و ششم هجري بود كه در اين دوره به دليل رونق رو به تزايد تجارت و گسترش شهرنشيني، دامنه فعاليت اصناف توسعه يافت. دوره دوم، انقلاب مشروطه است كه طي آن براي اولين بار نظام صنفي در جامعه ايران به رسميت شناخته شد و عنوان مشخص صنف بر آن اطلاق شد.
در اين دوره، صنوف علاوه بر فعاليت اقتصادي در امور سياسي و اجتماعي نيز دخالت مي  كردند. در دوره بعدي كه دوره جديد نام دارد، اصناف ايران صاحب قانون شدند و امور و فعاليت خود را براساس قانون تدوين  شده رتق و فتق مي  كردند. اين قانون در سال 1340 توسط شوراي ملي تصويب شد. قانون نظام صنفي بعد از انقلاب اسلامي در سال 1359 توسط شوراي انقلاب مورد بازبيني و باگري قرار گرفت و باتوجه به روند رو به رشد تكنولوژي و شكل  گيري شرايط اقتصاد جهاني و داخلي و رشد جمعيت، الحاقات و اصلاحاتي طي سالهاي 1367 و 1374 بر آن اعمال شد. به رغم اصلاحات فوق  الذكر و باتوجه به ظهور نيازهاي جديد آموزشي، خدماتي و تفريحي و گسترش رسانه  هاي جمعي، اين اصلاحات جوابگو نبود و در اسفند 1382 قانون جديد نظام صنفي از سوي مجلس تصويب شد و از آن زمان تاكنون صنوف با اين قانون اداره مي  شوند.
افول اصناف از نگاه كسبه
كاسبان معتقدند پس از پيروزي انقلاب ابتدا نقش موثري در ساختار اقتصادي داشتند و همين اقتصاد آنان بود كه توانست هزينه هاي جنگ را تامين كند، اما پس از جنگ رفته رفته جايگاه خود را در عرصه اقتصادي و سياسي كشور از دست داده اند و هم اكنون بشدت از كاهش نفوذ خود رنج مي برند. آنان پنج عامل ذيل را دليل افت خود در عرصه اقتصادي مي دانند.
۱ دولتي شدن همه چيز اصلي ترين عامل كاهش قدرت اقتصادي اصناف است. مديران صاحب نفوذ در سطوح مياني دستگاه ها به رغم خواست و تاكيد مسئولان عالي رتبه نظام در قالب وظايف قانوني كه خود براي خود تراشيده بودند، به تقويت جايگاهشان در بدنه دولت مشغول شدند. آنان به هيچ وجه اجازه ندادند كه بخش هاي غيردولتي در جايگاه اصلي خود قرار گيرند. آنان به علت روحيه قيم مآبانه خود بسياري از انتقادات و پيشنهادهاي مطرح شده از سوي اصناف را نپذيرفتند و با سوء مديريت و مقاومت هاي نابجا در مقابل تجار ايستادگي كردند.
۲ - بعد از پيروزي انقلاب و دولتي شدن همه چيز، نگاه خودي به اصناف، جايش را به نگاه سياسي مي دهد. اصنافي كه به عنوان بازوان انقلاب از آنان ياد مي شد، اندك اندك به دليل كمبودها و گراني هاي موجود در بازار با ديده ترديد نگريسته شدند. سازمان هاي تعزيراتي و نظارتي با رفتارهاي قهرآميز به جريمه و داني كردن آنها پرداختند. همين امر منجر به آن شد كه اصناف نيز از حكومت فاصله بگيرند و كمتر در فعاليت هاي اقتصادي و سياسي نقش بازي كنند.
۳ تا زماني نه چندان دور، فردان كسبه بر كرسي پدران تكيه مي زدند و آب و جاروي حجره با اجازه پدر به عهده آنان گذاشته مي شد. آنان در كنار پدر با فوت و فن كاسبي آشنا مي شدند، اميدوار به اينكه پس از چند سال عصاي دست پدر مي شوند و به جاي پدر پشت دخل مي نشينند. پدران نيز جگرگوشه هاي خود را آموزش مي دادند و از هيچ چيز دريغ نمي كردند و تمام راه و چاه ها را به آنان ياد مي دادند، اما پس از آنكه نظام آموزشي تغيير كرد و مدرسه و دانشگاه باب شده و ارزش بر داشتن مدرك تحصيلي قرار گرفت، شكاف بين پدران و پسران هويدا شد. ديگر فردان حاضر نبودند پشت دكه پدر رفته و صبح خود را شب كنند. اين عدم حضور نسل جديد عاملي شد كه تجارت سنتي در ايران با تمام مزاياي آن آهسته آهسته از صحنه بازرگاني ايران خارج شود.
۴ با پيروزي انقلاب بسياري از نيروهاي ريزشي حكومت سابق به علت رونق نداشتن صنعت و كشاورزي به بازار آمدند. بدين ترتيب با سپري شدن چند سال و ورود برخي باشستگان لشكري و كشوري (نيروهاي فاقد تخصص بازار و تجارت ) و البته بدون تعهد به نظام سنتي، وضعيت آشفته بازار آشفته تر شد. در حقيقت طيفي وارد بازار شدند كه به ارزش هاي اسلامي و سنتي در كسب و كار وقعي نمي گذاشتند و به همين خاطر پايه هاي قدرت اصناف به خاطر اين لاقيدي سست شد. 
۵ ناتواني از فراهم كردن رفاه و اشتغال در روستاها و مراكز اصلي كار و توليد و كشاورزي و به تبع آن مهاجرت هاي گسترده روستاييان به شهرهاي بزرگ، پيامدهاي منفي فراواني را بر جاي گذاشت. يكي از معضلات افزايش تعداد كسبه در بازار بدون پيمودن نظام آموزشي اين بخش يعني همان نظام شاگردي و استادي بود. همين امر باعث شد كه فعالان تازه كسب و كار نسبت به اصول و شيوه هاي سنتي تجارت بي توجهي كرده و بازار كشور را نابسامان كنند.
تنگناهاي اصناف از نگاه دولتي ها
برخلاف نگاه اصناف كه معتقدند مشكلات پيش روي كسبه و كاهش قدرت سياسي شان مربوط به خارج از حوزه اصناف است و عوامل بيروني نقش مهمي در كاهش سهم آنان در قدرت و اقتصاد داشته است، بخش دولتي اصناف، اصلي ترين علت افول قدرت سياسي و اقتصادي اين حوزه را مربوط به خودشان مي دانند.
به گفته خود اصناف ورود افراد غيرخودي به اين حوزه و عدم آموزش به روش استاد و شاگردي افراد جديد و تغيير نگرش دولت و مديران مياني به اصناف، عواملي هستند كه اصناف كشور را به اين روز كشاندند
دولتي ها معتقدند ساختار سنتي و عدم اهتمام آنان به تغيير ساختار موجود به دليل پايين بودن سطح تحصيلات كلاسيك، عامل اصلي در كاهش سهم اصناف در اقتصاد است. عدم برنامه ريزي و تمايل متصديان واحدهاي صنفي به توسعه حوزه كاري خود و قانع شدن به سودهاي محدود و ترس و مقاومت در برابر تغيير و تحول، باعث شده كه آنان به مقوله هاي جديد بازاريابي، بازرگاني، صادرات، واردات و بيمه آشنا نباشند و در راه آموزش و به روزكردن اطلاعات خود كوششي نكنند. بخش سنتي اصناف بشدت در برابر جذب نيروهاي تحصيلكرده و بادانش مقاومت مي كند و همين امر منجر شده كه وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري و ساير موسسات آموزشي و پژوهشي نسبت به تربيت نيروهاي موردنياز براي اين بخش اقدامي نكنند و با وجود تجربه بسيار طولاني اين واحدها در عرصه دادوستد، هرگز تجربيات به صورت مكتوب و علمي در جايي درج نشود تا به صورت گسترده در اختيار ديگران قرار بگيرد.
البته موارد ديگري نيز وجود دارد كه باعث شده تا اصناف آن قدرت گذشته را نداشته باشند و نتوانند سيطره گذشته خود را در اقتصاد و سياست حفظ كنند. اين موارد به شرح ذيل است:
- نبود امكانات مالي صنوف خرده فروش براي ارتقا و افزايش ميزان دادوستد.
- عدم حمايت بانك ها و موسسات پولي و اعتباري از اصناف و اختلاف خاص بهره تسهيلات اعطايي به اصناف در مقايسه با ساير بخش ها (واحدهاي صنفي 24 درصد و واحدهاي صنعتي 16 درصد)
- نداشتن يك تشكل كشوري مناسب جهت برقراري تعامل منطقي با دولت و نهادها و موسسات وابسته.
- فقدان قانوني قوي جهت حمايت از صاحبان واحدهاي صنفي و عدم حمايت كافي دولت در امر بيمه متصديان واحدهاي صنفي.
- فقدان ارتباط نهادي اصناف با بازارهاي بين المللي صادراتي و حضور در بازارهاي جهاني در حوزه اصناف.
بي شك نقش اصناف در فرآيند اقتصادي، اجتماعي و سياسي در تاريخ ايران انكارناپذير است. صنوف ايران تا نيم قرن گذشته بشدت در نظام اقتصادي و سياسي كشور تاثيرگذار بودند و همين امر نيز منجر به آن شد كه حوادث بسيار مهم تاريخي ايران به نام آنان ثبت شود. با اين حال طي 25 سال گذشته آهسته آهسته از نقش آنان كاسته شد و پس از حضور موثر در انقلاب و جنگ، ديگر اصناف آن پايگاه سابق خود را ندارند، هرچند به زعم دولتي ها، اصناف خود باعث افول قدرت خود شدند و بي توجهي به اتفاقات پيرامون و عدم پويايي آنان و همراهي با تحولات روز، آنان را به چنين وضعيتي كشاند. البته به گفته خود اصناف ورود افراد غيرخودي به اين حوزه و عدم آموزش به روش استاد و شاگردي افراد جديد و تغيير نگرش دولت و مديران مياني به اصناف، عواملي هستند كه اصناف كشور را به اين روز كشاندند، اما به نظر مي رسد آنچه باعث شده تا اصناف ايران جايگاه سابق را از دست بدهند و در اين دو دهه نقش تعيين كننده اي در نظام اقتصادي و سياسي نداشته باشند، از بين رفتن استقلال آنهاست.
در ابتداي جنگ و به خاطر شرايط ويژه اقتصادي، عرضه مايحتاج عمومي و بسياري از كالاها دولتي شد. اصناف نيز براي آنكه قفسه هاي مغازه هايشان را پر كنند، مجبور شدند به دولت رجوع كنند و كالاهايي كه دولت مي خواست به دست مردم برساند از طريق آنان توزيع شود. اين اتفاق، آغاز ارتباط ناميمون اصناف و دولت شد. اين ارتباط، حريت و آزادي صنوف را برخلاف هشت سال گرفت و در حقيقت واحدهاي صنفي محتاج دولت شدند. از سوي ديگر برخي از اعضاي قديمي و پرنفود اتحاديه هاي صنفي نيز وارد دستگاه هاي دولتي شدند و پيراهن غيردولتي بودن را از تن درآوردند و به نوعي دولتي شدند. نفوذ آنان نيز باعث شد كه نهاد صنفي زيرنظرشان هم به دولت وابسته شود. اين رويه به همراه قدرت مافوق دولت باعث افول قدرت قديمي ترين نهاد مدني ايران شد. كار به جايي رسيده كه اكنون اصناف اميدي به احياي مجدد قدرت سياسي و اقتصادي خود ندارند و حاضر نيستند در تشكيل شوراي اصناف كه بزرگترين شوراي غيردولتي در كشور است، مشاركت داشته باشند.
 
 منبع: همشهری
 - مهر ۱۳۸۴ . ويژه نامه ماه . شماره دهم -