فضاهاي عمومي حلقه گمشده شهرسازي


ليلا صادق پور

18 آبان 1384

• از ديدگاه كارشناسان شهري فضاهاي عمومي در شهرهاي سنتي ايران با وجود شكل گيري ارگانيك آنها، تعريف مشخص و مطلوب تري داشته اند اما فرايند شتاب زده توسعه خارج از ضابطه و اصول شهرسازي در اغلب شهرهاي ايران شرايط را به گونه اي تغيير داده كه اين شهرها به ويژه محله هاي نوساز و تازه شكل گرفته آنها از داشتن فضاهاي عمومي بي بهره اند

فضاهاي عمومي شهري،‌ فضاهايي هستند كه فعاليت‌هاي اقتصادي،‌ فرهنگي و سياسي شهر را يكپارچه مي‌كنند. در طول تاريخ فضاهاي عمومي همواره نقش مهمي در دگي اجتماعي شهروندان ايفا كرده‌اند. اما امروزه به دليل تحول در فرهنگ شهرنشيني و هم‌چنين تغيير شيوه شهرسازي و معماري، اهميت خود را تا حدودي از دست داده‌اند.


سعي و تمايل انسان بر اين است در هر محيطي كه دگي مي‌كند، تسلط خود را بر آن محيط اعمال كند تا از اين راه احساس آرامش و تعادل داشته باشد. اما در مقياس شهرهاي بزرگ امروز نه تنها اين تسلط وجود ندارد، بلكه نوعي بريدگي و جدايي بين فضاها و تجسم و ذهنيت انسان نيز به وجود آمده است و در نتيجه حس تعلق به فضا و مكان را از بين برده است.


از ديدگاه كارشناسان شهري فضاهاي عمومي در شهرهاي سنتي ايران با وجود شكل گيري ارگانيك آنها، تعريف مشخص و مطلوب تري داشته اند اما فرايند شتاب زده توسعه خارج از ضابطه و اصول شهرسازي در اغلب شهرهاي ايران شرايط را به گونه اي تغيير داده كه اين شهرها به ويژه محله هاي نوساز و تازه شكل گرفته آنها از داشتن فضاهاي عمومي بي بهره اند.


مهندس «محمدحسين جهانشاهي» صاحب‌نظر و طراح فضاهاي شهري در اين باره مي‌گويد: «به نظر من فضاي شهري، فضايي عمومي و بيروني است. فضايي است كه شهروند از آن استفاده مي‌كند و مي‌تواند مثبت يا منفي باشد.»

به گفته اين كارشناس، فضاهاي عمومي شهري با توجه به كاركردها وفعاليت هاي موجود در انها به دو گونه سنتي و نو تقسيم مي شوند. فضاهاي قديمي كه از آنها به عنوان فضايي سنتي و يا تاريخي ياد مي‌شود، بيشتر شامل ميدان ها ، بازارها،‌ تكيه‌ها و يا ساير فضاهايي مي‌شود كه استفاده چندمنظوره داشتند.

بعد از ورود به تحولات دنياي امروز،‌ عناصر مدرنيسم وارد دگي انسان شد كه اساس آن را خيابان و اتومبيل تشكيل مي‌داد و اين امر به كلي تعريفي كه تا پيش از اين از فضاي عمومي وجود داشت را تغيير داد.

به نظر "جهانشاهي " ، فضاي عمومي شهر ها در نتيجه احداث خيابان هاي جديد و ورود اتومبيل ها به كلي تغيير كرده و متحول شده است .

او معتقد است با ورود اتومبيل به شهر هر چند خيابان به عنوان يك عنصر عصر مدرنيسم و عامل بيروني به شهر تحميل شد، ولي كاملا با دگي آنها پيوند نخورد. خيابان به جاي آنكه محل حضور و تعامل مردم و عابران پياده شود به فضايي براي‌ عبور و مرور خودروها و مشاغل دلالي تبديل شد و نتوانست به عنوان يك عنصر اساسي از نظر فضاهاي شهري در دگي مردم جايگاهي به دست آورد.

در گذشته، براي گذران اوقات فراغت و تفريح،‌ باغ‌هاي متعددي در داخل و بيرون شهرها وجود داشت كه به نحوي جز فضاهاي شهري محسوب مي‌شد اما امروز پارك‌ها با كاستي‌هايي جايگزين باغ‌ها شدند.

«محسن خراساني‌زاده» به عنوان متخصص طراحي منظر در اين باره معتقد است: «ماهيت شهر ايجاب مي‌كند كه تجمع انسان‌ها و تكثر مشاغل و فعاليت‌ها در مقياسي كلان‌تر انجام شود. به بياني ديگر، اين رابطه انسان‌هاست كه منجر به شكل‌گيري فضاهاي شهري و به دنبال آن شكل‌گيري شهرها مي‌شود.»
.

- ويژگي‌ فضاهاي شهري در گذشته


در حال حاضر به دليل تغيير عناصر و كاركردها ي گذشته در برخي فضاهاي شهري، اين فضاها جنبه منفي به خود گرفته اند.

«غلامرضا پاسبان حضرت» كارشناس شهري كه طراح طرح‌هاي متعدد فضاهاي شهري بوده است، در اين باره مي‌گويد: «ما در گذشته، فضايي با عنوان پارك نداشتيم. به جاي آن باغ‌هاي مقدس داشتيم كه فضا و محوطه پيرامون مقابر يا امامزاده‌ها يا قبرستان‌ها پردرخت و خوش‌منظر بودند. همه اينها به عنوان يك فضاي مثبت مورد استفاده قرار مي‌گرفتند، ولي الان قبرستان به عنوان يك فضاي عمومي، حداقل از جنبه‌ گذران اوقات فراغت منفي تلقي مي‌شود. در حالي كه در گذشته‌هاي دور استفاده از اين فضاها جنبه مثبت و نشاط‌بخش داشت.»

مي توان گفت كه نوع برخورد و نگرش ها به جنبه‌هاي منفي و يا مثبت فضاهاي شهري نسبت به گذشته فرق كرده است و به جاي فضاهاي سنتي، فضاهاي جديدي را مورد توجه قرار گرفته است.به اعتقاد جهانشاهي در گذشته سلسله مراتبي از فضاها از خصوصي تا عمومي در شهرها شكل گرفته بود. براي مثال فضاهاي نيمه‌خصوصي داشتيم كه در آن تعامل اجتماعي محدودتري انجام مي‌گرفت. با ورود عنصر خيابان به دگي شهري تمامي اين سلسله مراتب آسيب ديدند.

وي معتقد است در اوايل خيابان‌كشي‌ها، مانند كشورهاي اروپايي، مفهوم فضاي شهري رعايت مي‌شد اما اكنون ديگر نه لاله‌زار،‌ لاله‌زار سي سال گذشته است و نه خيابان جمهوري.‌ دخالت‌ها در پياده‌رو و كاربري‌هاي واقع در آنها به جايي رسيده كه ديگر تعامل اجتماعي و حس تعلق در اين فضاها وجود ندارد.

از بين رفتن حس تعلق به نوعي معلول افت كيفيت فضاي شهري و بي‌رنگ شدن عملكرد گذشته آن،‌ آسيب‌هاي متعددي را متوجه شهروندان مي‌كند و به نظر مي‌رسد بررسي دلايل كارشناسانه اين موضوع، از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.

«جهانشاه پاكزاد» نظريه‌پرداز، طراح شهري و مدرس دانشگاه براي هر يك از فضاهاي شهري جايگاه ويژه‌اي قايل است و مفاهيم واژگان و حتي تصاوير ذهني هر كدام را متفاوت مي‌داند و مي‌گويد:‌ «رفتاري كه يك نفر در ميدان دارد با رفتاري كه در يك اتوبان يا خيابان و كوچه از خود بروز مي‌دهد،‌ فرق مي‌كند. چرا كه هر كدام از اين فضاها در طول زمان به مكان تبديل شده‌اند و تصويري كه بر اساس مفهوم آنها در ذهن انسان‌ها ساخته مي‌شود متفاوت است و خواه ناخواه رفتار انسان‌ها نيز بر مبناي آن تصوير ذهني، متفاوت خواهد بود.»
از ديد طراحي شهري، سه عامل را مي‌توان مولفه‌هاي هر پديده تعريف كرد: فرم، عملكرد و معنا كه بر اساس آن نيز هر طراح شهري وظيفه خود مي‌داند، بين اين عوامل ارتباط و هماهنگي ايجاد كند.

پاكزاد، در اين باره مي‌گويد: «ايجاد حس تعلق در شهروندان شرط و شروط بسياري دارد. يكي از شرايط اين است كه فضاي شهري بتواند عملكرد درستي ايفا كند و يكي از ويژگي‌هاي اين فضاها در ايجاد حس تعلق،‌ حضور فعال و مداوم، حركت و تعامل اجتماعي شهروندان در اين مناطق است.»

خاطره‌انگيز بودن فضا يكي ديگر از ويژگي‌هاي عمده فضاهاي شهري محسوب مي‌شود. بديهي است به دليل كاهش و از بين رفتن اين ويژگي‌ها و به خصوص عملكرد مناسب فضاهاي شهري، حس تعلق نيز از شهروند گرفته مي‌شود و آنچه در اين ميان، از مفهوم عملكرد باقي مي‌ماند،‌ بيشتر رواني ترافيكي است.

خراساني‌زاده، اما فضاهاي شهري را متاثر از عوامل طبيعي مي‌داند و شهر را در بستر يك محيط طبيعي ده و ملموس مي‌سنجد. وي هم‌چنين تحركات شهروندان در شهر را به دو نوع حركت كند و سريع تقسيم مي‌كند و مي‌افزايد: «هنگام حركت شهروندان در شهر است كه انسان خود را درك مي‌كند و مي‌تواند فضا را ببيند و لمس كند.»

به گفته خراساني‌زاده، در شهرهاي ما به ويژه شهرهاي بزرگ و كلان شهرها، مدت‌هاست كه حركت پياده فدا شده و جنبه‌هاي انساني از آنها گرفته شده در نتيجه شهرهاي ما به شهرهاي عملكردي، حركت سريع و شهرهاي سرعت تبديل شده‌اند.
در مقايسه حال و گذشته و اينكه در زمينه سلسله مراتب عملكردي فضاهاي قديم، محله تعريفي ويژه داشت و به طور عمده بر اساس ضرورت‌ها و ويژگي‌هاي قومي،‌ فرهنگي و حتي فضايي ساكنان آنها تبيين مي‌شد،‌ ولي در تعريف محلات امروز آنچه به طور عمده مورد توجه طرح‌هاي شهري ما قرار دارد، عبور شبكه، عرض و مقطع آن است كه عمل مي‌كند و مرز محله را مشخص مي‌كند. معيارهاي گذشته اصولي‌تر و انساني‌تر از معيارهاي امروزي به نظر مي‌رسند.

پاكزاد، در اين باره مي‌گويد:‌ «يكي از معيارهاي تقسيم‌بندي محلات در حال حاضر شبكه و از آن بدتر، با ديدگاه برنامه‌ريزي حدود چهار يا پنج هزار نفر را در محدوده‌اي به نام محله محصور كردن است و از يك مركز مفروضي كه مي‌تواند مركز خدماتي باشد، براي سكونت و دگي آنها يك شعاع عملكردي تعيين و تعريف مي‌شود. با اين كار به نوعي نفس دگي را از انسان گرفته و آن را به يك ؟ و يا حوزه تبديل مي‌كنند.»
به اعتقاد كارشناسان، مشكل شهرها،‌ شهروندان نيستند بلكه منشا اين مشكلات به طور عمده مديران و طراحان شهري هستند.
جهانشاهي در اين ميان اظهار مي‌كند: «دو عامل باعث بروز چنين فاجعه‌اي در شهرهاي كشورمان شده است،‌ يكي فقدان برنامه و قانون براي زمين و ديگري دلالي و بورس زمين. يعني برنامه‌ريزان شهري در واقع همين دلال‌ها و بورس‌بازان زمين هستند.»
در اين ميان،‌ زمين به يك كالاي سودآور تبديل شده و همه مردم، امنيت اقتصادي خود را در داشتن يك قطعه زمين جست‌وجو مي‌كنند و دلال‌هاي زمين نيز با آگاهي به چنين مساله‌اي،‌ به تسخير زمين‌هاي جديد مي‌پرداد و با سرمايه‌گذاري، توسعه شهر را به همان سمت مي‌كشند. با خروج سكونت از فضاهاي داخلي و انتقال آن به زمين‌هاي جديد،‌ فعاليت‌هاي تجاري و انبارها به اشغال اين فضاها مي‌پرداد و دگي شبانه و امنيت را از اين فضاها مي‌گيرند.
جهانشاهي در اين زمينه به خيابان زند شيراز اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «اين خيابان به علت وجود سينماهاي متعدد و فضاهاي سبز يكي از راسته‌هاي اصلي گردش و حركت پياده و دگي در شيراز محسوب مي‌شد. با خروج و انتقال واحدهاي مسكوني و جايگزيني واحدها و فعاليت تجاري و انبار،‌ نه تنها جاذبه قبلي خود را حتي امنيت به ويژه امنيت شبانه خود را از دست داده است.»
به هر حال از آنجا كه مباحث گفته شده از زبان كارشناسان بيشتر ميان علت و معلول‌هاست، بررسي و ارزيابي راه خروج از اين بحران‌ها و آشفتگي‌هاي فضايي نيز از ديد كارشناسي، ضروري است.
پاكزاد، براي خروج از چنين مسايلي، تجديدنظر اساسي در افكار،‌ مهم و الزامي مي‌داند. وي برخورد با مسايل شهري را همواره انتزاعي دانسته و معتقد است: «بايد بپذيريم كه شهر محل دگي مجموعه‌اي از آدم‌ها با نيازها،‌ علايق و سلايق مختلف است و درك و لمس آنها از فضاهاي شهري بيشتر از كارشناسان به نظر مي‌رسد.»
به گفته پاكزاد الگوبرداري از كشورهاي اروپايي و آمريكايي در زمينه فضاهاي شهري بايد متوقف شود و شناخت نيازهاي روحي و رواني افراد جامعه و انعكاس آن در طرح‌هاي شهري، احترام به خاطرات جمعي و فردي انساني در فضاها و معنابخشي به هر يك از فضاهاي شهري در سرلوحه برنامه طراحان و مديران شهري قرار گيرد.
در عين حال وي معتقد است: «نمي‌توان ارزش‌هاي گذشته را دوباره به فضاهاي شهري بازگرداند. زيرا آن ارزش‌ها در يك شرايط خاص با نيازهاي خاص ايجاد شده و امروز نيازها و شرايط با گذشته فرق كرده است.»
خراساني‌زاده افت كيفيت فضاهاي شهري را در اثر قطع رابطه منطقي بين شهروندان،‌ طراحان و مديران از خويشتن خويش مي‌داند و معتقد است نوعي بي‌اعتنايي و بي‌اعتمادي به فضاهاي شهري ايجاد شده و شهروندان براي اصلاح اين فضاها، تقاضا يا پيشنهادي را ارايه نمي‌دهند.
جهانشاهي اما تغيير وضعيت فضاهاي شهري را منوط به حل تكليف سه مساله اساسي در كشور مي‌داند.
زمين،‌ تنوع كاربري‌ها در فضاهاي شهري و سامان‌دهي پهنه‌هاي مركزي شهر،‌ مناطق،‌ نواحي و محلات مواردي هستند كه جهانشاهي به آن تاكيد دارد و رهايي از آشفتگي و فرسودگي فضاهاي فعلي را دغدغه مهم كارشناسان و طراحان شهري مي‌داند.

منبع:
پايگاه اطلاع‌رساني شهرسازي و معماري ،