زهرمار هسته ای


احمد شيرزاد

5 فوريه 1384

حالا هم فصل، فصل غنی سازی است. فصل گفتن و شنيدن و خبر ساختن از معجزات فناوری هسته ای و كشفيات باور ناكردنی نوابغ ايرانی در اين زمينه. درهمين زمينه به تازگی خانم عشرت شايق نماينده تبريز هم فرموده اند: "دولتمردان امریکا می‌خواهند که خود از نبوغ ایرانی‌ها در دستگاههای علمی کشور خود استفاده کنند و به نام خود ثبت نمایند و از این بابت نیز عصبانی هستند". وقتی کار به "نابغه يابی" برسد آنوقت خانم عشرت شايق هم نابغه پيدا می کنند.

مدتی است تبليغات صدا و سيما درباره دستاوردهای باصطلاح تحقيقاتی ايران در فيزيك هسته ای شدت گرفته و وضعيت چندش آوری پيدا كرده است.
گاه با خودم می گويم ای كاش اين چهار كلمه درس فيزيك را بلد نبودم، كاش هيچوقت به مجلس پا نگذاشته بودم تا به عنوان رئيس كميسيون آموزش و تحقيقات يك حداقل اطلاعاتی از وضعيت تحقيقاتی كشور داشته باشم، كاش همين مختصر آشنايی را با محققان كشور نداشتم كه بدانم علم واقعی در ايران در چه سطحی است و در كجا و چگونه رشد می يابد، كاش من هم می توانستم مثل برخی مردم عادی و ايضا برخی سياستمداران از ديدن چهار تا وسيله آزمايشی و ظواهر يك آزمايشگاه تحقيقاتی حيرت زده شوم، و كاش بعضی چيزهای ديگر حالی ام نمی شد تا برخی گزارش های بی پرو پايه صدا و سيما كه ترجيع بند برنامه های اين روزهايش شده تا اين حد آزارم نمی داد.

اين روزها هم پيچ راديو و تلويزيون را كه باز می كني هر طرف كه می چرخانی خبر، گزارش، مصاحبه، تفسير و برنامه است در منقبت فيزيك هسته ای، انرژی هسته ای، فناوری هسته ای، برق هسته ای، كوفت و زهرمار هسته ای و ... . مثل اينكه در آسمان باز شده و تمام علوم و معارف انسانی خلاصه شده در فيزيك هسته ای و آن هم يك مرتبه و يك جا نازل شده است بر مغز "دانشمندان جوان هسته اي" ايران كه تاكنون يك نفر هم نام يكی از آنها را نشنيده است تا بداند اين كدام نوابغ فوق بشری اند كه اينشتين را در يك جيب شان می گذارند و بوعلی سينا را در جيب ديگرشان!


جالب است كه آنقدر گفته اند فيزيك هسته ای، كه مردم به خيالشان كه تمام فيزيك يعنی فيزيك هسته ای، و بقيه علوم هم به درد كشك سابيدن می خورند. و آنقدر گفته اند "دانشمندان جوان هسته اي" كه افكار عمومی قاعدتاً بايد تصور كنند تمام رازهای علمی هسته ها همين اخيراً توسط دانشمندان گمنامی كه هيچ يك از محققان ايران و جهان اسمشان را نشنيده اند در مراكز علمی كه هنوز كسی نامی بر آنها ننهاده است كشف شده اند و ارزش اين كشف ها آنچنان زياد است كه نسل های بعد آنها را درك خواهند كرد! و از طرف ديگر اين كشف ها آنقدر اهميت دارند كه اصلاً نمی شود آنها را منتشر كرد، چون ممكن است باعث شود "اين غربی های دزد" از اين طريق با رازهای هسته ها آشنا شوند! و ضمناً به دليل غرض ورزی ها و حسادتهای محافل علمی غربی ها اين كشفيات شگفت انگيز مورد انكار واقع خواهند شد(!) بنابراين چه بهتر كه اين رازها سر به مهر بمانند تا روزگاری كه آيندگان چشم به تحسين نوابغ گمنام هسته ای امروز ايران بگشايند.

از سوی ديگر ناگهان بر ملا شده است كه با فناوری هسته ای می توان از شير مرغ تا جان آدميزاد همه چيز را توليد كرد به قيمت مفت و با بهترين كيفيت! با دو گوش خودم شنيدم كه تلويزيون با يك بنده خدايی در خيابان مصاحبه می كرد و از او می خواست در توصيف مزايای انرژی هسته ای صحبت كند و آن بنده خدا هم كه يك چيزهايی شنيده بود (يا همان چند دقيقه ياد گرفته بود!) می گفت: "ببينيد منبع فعلی انرژی ما چيست؟ خوب نفت. می دانيم كه اين نفت يك روزی تمام می شود. اما (بقول معروف آما)، انرژی هسته ای هيچ وقت تمام نمی شود. هميشه هست"!

معلوم می شود سه قرن پيش اصل پايستگی انرژی اشتباهاً توسط جيمز وات و ديگران پايه گذاری شد. گويا تمام آزمايش هايی كه در اين سيصد سال مردم انجام دادند و در آنها هر شكلی از انرژی كه در پديده ها ظاهر شده به قيمت از ميان رفتن يا كاسته شدن از شكل ديگری از انرژی بوده است، اشتباه بوده و گزارشگران صدا و سيما قادرند دنيای جديد فيزيكی درست كنند كه در آن نوعی انرژی به نام انرژی هسته ای همين طور خود به خود و بدون مصرف شدن منابع توليد آن، می جوشد و بيرون می آيد، جل الخالق، عجب كلاهی اين فيزيكدانان غربی سر ما گذاشتند كه گفتند انرژی بقا دارد و فقط از نوعی به نوع ديگر تبديل می شود!

معلوم شد چند هزار معلم فيزيك هر سال دارند اشتباهی به بچه های مردم فيزيك درس می دهند وقرار است صدا و سيما يك فيزيك جديدی كه حاصل تراوشات نابغه های ناشناس است را به جامعه ايران آموزش دهد كه به دليل ضرورت حفظ اين مغزهای پر ارزش حرفشان را مخاطبين كوچه و بازار در پاسخ به گزارش گران صدا وسيما به اطلاع مردم می رسانند.

آنقدر گفتند "دانشمندان جوان" كه بعضی ها ديدند خوب بازار گرمی است، بهتر است تا تنور داغ است بچسبانند. چند هفته پيش خبر دختر خانم نابغه ای كه از شيراز ظهور كرد حرص فيزيك دان ها را در آورده بود. چند تا از دانشجوبان دكترا و دوستان تازه فارغ التحصيل را ديدم كه از ناراحتی خون خونشان را می خورد كه چرا صدا و سيما اين طور علم را به مسخره گرفته است. در برخی از روزنامه هايی كه امكان داشت، مقالاتی نوشتند و نسبت به اين نوع سرسری گرفتن برخورد رسانه رسمی كشور با اخبار علمی هشدار دادند. همه مانده بودند متعجب كه چطور يك دختر خانم زرنگ با درست كردن يك فايل قلابی از خبر يك روزنامه خارجی، که البته وجود خارجی ندارد، با همكاری يك خبرنگار شيرازی اين طور جامعه علمی كشور را به مسخره می گيرد و آب از آب تكان نمی خورد. برخی مسئولان انجمن فيزيك هم مصاحبه كردند، توضيح دادند، از صدا و سيما درخواست كردند مسئولانه تر برخورد كند و خبر بی پر و پايه خود را كه در چندين بخش متنوع با آب و تاب منعكس كرده بود تكذيب كند، اما دريغ از اين كار. اگر از سنگ صدايی درآمد صدا و سيما هم حاضر شد دسته گلی را كه به آب داده بود تصحيح كند.

البته به زعم اين حقير اين پديده طبيعی است. در اين روزها بعيد ندانيد كه از يمين و يسار مملكت دانشمند ظهور كند. علتش روشن است. مسئولان كشور يكريز دم از دانشمندان معجزه گر و نابغه ايرانی می زنند اما كسی را معرفی نمی كنند، چون هر كه را بگويند جامعه علمی كشور خوشبختانه در قد و قواره ای است كه می تواند او را ارزيابی كند. به همين دليل وقتی افكار در به در حساس اند كه اين نوابغ برجسته ايرانی، چه كسانی هستند، آنوقت بعيد نيست كه دو تا آدم زرنگ سر برآورند و به تشنگی افكار عمومی پاسخ دهند كه آری اين منم كاووس عليين شده!

خوشمزه است برايتان تعريف كنم كه در همين راستا چند شب پيش يكی از دوستان (با استناد روشن) نقل می كرد كه يكی از استانداران دولت فخيمه در جلسه رؤسای دانشگاههای استان مربوطه سخنان مبسوطی ارائه فرموده اند كه آری علم و دانش چقدر نيكوست و جوانهای ما چه كرده اند در اين عرصه و... خلاصه جناب ايشان مبهوت سخنان خودشان بوده اند كه از دهانشان در رفته است كه: "بله من شنيده ام دختر خانم نابغه ای هستند در كرج كه در خانه خودشان اورانيوم غنی می كنند. آشنايان شان او را به آقای رئيس جمهور معرفی كرده اند و ايشان هم گفته اند برود پيش آقای آقازاده راجع به روش غنی سازی اش توضيح بدهد." خوانندگان عزيز اهل فيزيك اگر اعصابش را ندارند اين حرفها را نخوانند. اما به هر حال اينها واقعيت است. آن آقای استاندار كه يك قدم با هيأت دولت فاصله دارند بالاخره چنين چيزهايی باورشان هست كه آنها را نقل می كنند، آن هم با شهامت قابل توجهی در جمع دانشگاهيان استان. دنباله خبر معلوم نيست چی شده. البته اگر اين نابغه غنی سازی موفق شود آقای آقازاده را سر كار بگذارد بايد به جهت ديگری به او مدال داد!

يك زمانی در جايی جلوی يكی از خبرنگاران صدا و سيما را گرفتم و به هر شكلی بود از او خواستم به من بگويد علت آن همه خبرسازی ها و گزارش های تخريبی عليه نمايندگان مجلس ششم و ساير اصلاح طلبان، از طريق ساخته و پرداخته كردن سوژه هايی كه به عقل جن هم نمی رسد، چيست. يواشی در گوشم گفت: جايزه می دهند. ظاهراً علتی هم جز آن نمی توانست داشته باشد. يك دفعه می ديدی فضايی شده كه برخی از خبرنگارها، فيلمبردارها و گزارشگران كه چندان هم به تيپ و تبار راستی ها نمی خوردند در به در دنبال سوژه می گردند تا بگذارند توی كاسه و كوزه يك نماينده، يك وزير يا يك مدير اصلاح طلب. به اين ترتيب سيلابی از اخبار و گزارش های جهت دار به راه می افتاد، كه اگر بر فرض طرف مقابل سمج می شد و بطلان برخی از آنها به اثبات می رسيد، و يا حداكثر دولت يك اعتراضی می كرد، خوب دوتاش را هم تكذيب می كردند، آن هم در يك شكل حق به جانب و به صورتی كه از نكردنش بدتر بود. اما در هر حال آن سيلاب گزارش ها تأثير تخريبی خودش را می گذاشت.

حالا هم فصل، فصل غنی سازی است. فصل گفتن و شنيدن و خبر ساختن از معجزات فناوری هسته ای و كشفيات باور ناكردنی نوابغ ايرانی در اين زمينه. درهمين زمينه به تازگی خانم عشرت شايق نماينده تبريز هم فرموده اند: "دولتمردان امریکا می‌خواهند که خود از نبوغ ایرانی‌ها در دستگاههای علمی کشور خود استفاده کنند و به نام خود ثبت نمایند و از این بابت نیز عصبانی هستند". وقتی کار به "نابغه يابی" برسد آنوقت خانم عشرت شايق هم نابغه پيدا می کنند. در جامعه ما هم وقتی چيزی فصل اش بشود مثل آنفلوآنزای مرغی يك دفعه همه جا شايع می شود. يك دفعه در كشور همه خواب امام زمان را می بينند، يك دفعه پشت سر هم اتفاقات معجزه گونه مشابه هم به وقوع می پيوندد. همزمان با ظهور هاله نورانی بر فراز سر مقامات كشور در حرم امام رضا هم رفتار خارق العاده از يك جانور گزارش می شود. وقتی يك چيزی فضا و جوش بگيرد، پشت سر هم تكرار می شود. چند سال پيش در يك مدتی هر چند هفته يك بار مرد علمی سال يا چهره برجسته علمی قرن از ايران معرفی می شد. حالا هم زمان بازگويی معجزات فناوری هسته ای است.

چند هفته پيش خانمی از آشنايان دور كه در صدا و سيما برنامه سازی می كند با من تماس گرفته بود كه "می خواهم يك سری برنامه درباره فناوری هسته ای در ايران تهيه كنم، شما بيا به عنوان محقق با من همكاری كن". به طور مؤدبانه ای هم رساند كه دستمزدش بد نيست. به او گفتم هم من اين در و دكان ها را قبول ندارم، هم رؤسای شما اگر بدانند من در تهيه برنامه ای همكاری دارم اجازه پخش نمی دهند و هم احتياجی به اين پولها ندارم. از من خواست كسان ديگری را معرفی كنم كه گفتم برو سراغ روابط عمومی انرژی اتمی شايد آنها كسانی را معرفی كنند. بعد از چند هفته دوباره زنگ زد و اين بار گفت: قصد دارم برنامه هايی در مورد موضوعی ديگر تهيه كنم كه بخشهايی از آن هم با انرژی هسته ای مربوط است. نكته جالب اش اينجا بود كه يك جوری از حرفهايش فهميدم می خواهد برنامه را به گونه ای به مسايل هسته ای ربط دهد تا از اين طريق بهتر بتواند بودجه بگيرد.

آری، از ظواهر چنين بر می آيد كه ولوله ای در بين برنامه سازان صدا و سيما افتاده تا هر چه بيشتر در مورد دستاوردهای اعجاب آور تحقيقات هسته ای، ضرورت انجام تحقيقات هسته ای، نقش فناوری هسته ای در يك زندگی بهتر، لزوم بهره مندی از فناوری هسته ای در همه زوايای زندگی و امثال اين امور برنامه بسازند. شواهد نشان می دهد كه در اين راستا درآمد بيشتری قابل حصول است. البته نگران نباشيد، چون در كشور ما فصل ها زود به زود عوض می شند، قبل از آن كه كفگير برنامه سازها كاملاً به ته ديگ بخورد، يك چيز ديگری موضوع روز خواهد شد.

اما بگذاريد آخرين حكايت را هم در اين باب بگويم. يكی از شبهای اول همين بهمن ماه جاری بود كه با دو گوش خودم گزارشی را در حاشيه اخبار سيما شنيدم كه داشتم از تعجب شاخ در می آوردم. گزارش مربوط بود به قطارهای فوق سريع برقی كه در برخی كشورها مورد استفاده قرار گرفته است. گوينده انتقاد می كرد كه چرا اين طرح در ايران كند جلو رفته است. در مورد سرعت اين قطارها كه به حدود 300 كيلومتر بر ساعت است توضيح می داد و مطالبی از اين قبيل. خوب تا اينجای كار گزارش خوبی بود و من هم كه می دانستم اولين خط اين نوع قطارها قرار است در مسير تهران- اصفهان باشد با علاقه مندی گوش می دادم. يك دفعه ديدم خانم گوينده زد به صحرای كربلا و در مورد انرژی مصرفی قطارها شروع به صحبت كرد. تا ته خط را خواندم و به دقت گوش دادم. داشت می گفت قطارهای ديزلی خيلی مصرف انرژی دارند و حساب می كرد مجموع سوخت فطارهای ديزلی كشور پس از ده سال می شود چند ميليارد دلار. سپس نتيجه می گرفت كه اگر ما به جای لوكوموتيوهای ديزلی از قطارهای برقی استفاده كنيم و برای برق مصرفی آنها نيز از "برق ارزان قيمت هسته اي" استفاده كنيم اين مبلغ را صرفه جويی خواهيم كرد.

داشت كله ام دود می كشيد. يك جوری با مردم حرف می زنند مثل اينكه برق هسته ای يعنی برق مفت. گويا تمام اين سرمايه گذاری هايی كه تاكنون در نيروگاه بوشهر و بخش های وابسته انجام شده از خزانه غيب يا از جيب ملائكه صورت گرفته است. همين امسال اگر كتاب بودجه 85 را ورق بزنيد حدود 195 ميليارد تومان بابت بدهی های قبلی سازمان انرژی اتمی در طرح نيروگاه بوشهر منظور شده است. نيروگاهی كه سه دهه است روی زمين مانده و پول خرجش می شود. بعد هم يك طوری صحبت می كنند كه گويی اگر ما به چرخه سوخت دست پيدا كرديم قادر خواهيم بود بدون صرف هيچگونه هزينه ای سوخت نيروگاه هسته ای توليد كنيم. اينها همه در حالی است كه هر مهندس تازه از كار در آمده ای هم می داند كه انرژی الكتريكی در عين آنكه تميز و سهل المصرف است از همه گرانتر و پرهزينه تر است و در بين روشهای مختلف توليد انرژی الكتريكی هم محاسبات پيچيده ای لازم است تا با توجه به شرايط هر كشوری معلوم شود هزينه كدام روش كمتر است.

ولی خوب، حرف كه ماليات ندارد به خصوص اگر از طرف صدا و سيما باشد. همين طور روی هوا می گويند "برق ارزان قيمت هسته اي". حالا كی توليد كرده، كی فروخته، كی خريده، اينها مشكل گزارشگر نيست. مهم اين است كه در حال حاضر اين حرف هاست كه در عرصه برنامه سازی خريدار دارد. كسی هم نگران صحت و سقم علمی يا فنی آنها نيست. مگر اين همه آدمهای گنده مملكت روی هوا آمار و ارقام بی حساب و كتاب اعلام می كنند آسمان به زمين می آيد؟ حالا يك بار هم بگذار گزارشگران صدا و سيما حرفهای هوايی بزنند. گيرم چهار تا مهندس و كارشناس هم فردای آن روز اين خبر را برای يکديگر نقل كردند و با هم به آن خنديدند، مهم نيست. كی خنده آنها را می شنود؟ مهم آن است كه ميليونها نفر خبر صدا و سيما را می شنوند. پس حالا كه چنين است هر چه باداباد. تا اطلاع ثانوی سوار بر ارابه صدا و سيما می رانيم. به پيش!
منبع: سايت شيرزاد
http://shirzad.ir/