بازار داغ حمله به فمینیسم در وبلاگ ها
مریم حسین خواه
Sun, Mar 12, 2006- يكشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۴
فمینیسم گویا نمادی گشته است که در خیلی ها ترس ایجاد می کند. این ترس مانند بسیاری از ترس ها ناشی از ناآگاهی است. اما در فرهنگی که زن ستیزی ارکان سلطه مردسالاری است، این ناآگاهی ریشه در حفظ وضعیت موجود نیز دارد. جهان وبلاگ نیز پاکیزه از این ترس نیست.
لذا روشنگری درباره فمینیسم امر پایان ناپذیری است.
روزنامه نگار است و آن طور كه در وبلاگش مينويسد خواهان آزادي و برابري، اما همين كه پاي چت بهش ميگويم " من فمينيست هستم." آيكون آدمكي را كه دارد دود از كله اش بلند ميشود برايم ميفرستد و ميگويدچرا؟ آخه تو چرا؟ و شروع ميكند به نصيحت كردن كه به انسانيت فكر كن و اين قدر نگاه جنسيتي نداشته باش.
فمينيست است و در وبلاگش از حقوق زنان مينويسد و راهبردهاي فمينيستي، آنقدر فحش و حرفهاي ركيك در نظرخواهياش مينويسند كه مجبور ميشود نظرخواهي را ببندد.
آن يكي ديگر هم فمينيست است، اما نيازي نيست براي فحش خوردن از فمينيسم بنويسد، از هرچه كه بگويد هستند آدمهايي كه بگويند فمينيست ها فاحشه اند و ترشيده و عقدهاي و لزبين و هزار چيز ديگر.
آن يكي ديگر دختر جواني است كه از نابرابريها شاكي است و مينويسد كه بايد چارهاي براي اين همه تبعيض انديشيد، اما فورا اضافه ميكند كه: " يك وقت فكر نكنيد من فمينيست هستمها، نه من اصلا از فمينيست ها خوشم نميآيد."
همه اينها فقط گوشهاي از برخوردهايي است كه هر روز در فضاي مجازي وبلاگستان شاهد آن هستيم .
علياصغر سيد آبادي كه در وبلاگ گروهي هنوز مينويسد يكي ديگر از اين تجربهها را اين طور تعريف ميكند: "دو سال پیش با خانم کارگردان برجسته ای قرار گفت و گو داشتم که همه فیلم هایش درباره زنان است و طبیعی بود که نخستین پرسش از چنین کارگردانی در باره فمنیسم باشد ، یا اگر نخستین پرسش هم نباشد ، نمی توان از خیر چنین پرسشی گذشت .او وقتی در مقابل این پرسش قرار گرفت ، اول از هر سخنی از خودش رفع اتهام کرد که فمينیست نیستم! بعد ما توضیح دادیم که ای خانم اول این که فمينیست بودن که جرم نیست و اگر باشد جرم سنگینی نیست و بعد هم چیز عجیب و غریبی نیست و همین که شما این همه برای حقوق زنان و دغدغه های زنان می کوشید ، کار فمينیستی کرده اید ، حالا هم اصراری نیست و هر اسمی خودتان صلاح می دانید روی کارهایتان بگذارید! او البته حرف های ما را قبول کرد ، اما ترجیح داد که همچنان از این اتهام تبری جوید و جست!"
يكي از دلائل واهمه داشتن از فمنيسم، شايد كامنتي باشد كه امير براي يك بلاگر فمينيست نوشته است:"در ايران خيلي ها از کلمه اي که پسوند ايسم داشته باشد ترس دارند حالا اين ايسم ميخواد کمونيست باشه يا فمينيسم . و خيلي ها اونو يک چيز کاملا وارداتي از غرب ميدونن و معتقد بودن ايسم یعنی غرب زدگي . اين يکدليل بر تابو بودن فمينيسم ميتونه باشه." شايد هم همانطور كه گلناز نوشته براي اين است كه : " هنوز کم نیستند زنان و مردانی که تا با کلمه ی فمنیسم مواجه می شوند صحنه جنگ بین زنان و مردان در ذهنشان تداعی می شود . کم نیستند کسانی که فمنیست ها را ضد مرد می دانند . وقتی می گویی " من فمنیست هستم " به سرعت گارد می گیرند که شما می خواهید زن سالاری را جایگزین مرد سالاری کنید . شما فمنیست ها می خواهید زنانگی تان را نابود کنید و مرد شوید . می خواهید مردان را بنشانید در خانه تا آشپزی و ظرف شویی و بچه داری کنند و خودتان بروید بیل بزنید و یخچال بلند کنید و پشت تانک بنشینید . " و هيچ هم گوششان بدهكار نيست كه : " فمنيست ها ضد مرد نيستند . جنبش هاي فمنيستي هم جز در مقاطعي از تاريخ اش افراطي نبوده اند . جنبش زنان ايران هم راديكال نيست . فمنيسم جنگ و دعواي بين جنسيت ها نيست . اعتراضي ست به مناسبات غير منطقي و غير عادلانه ي جامعه و ارزش هاي جامعه ي مردسالار."
هر قدر هم كه فمينيستها در وبلاگهايشان اين حرفها را با درشت ترين فونت بنويسند و راجع به انواع و اقسام فمنيسيم توضيح دهند باز هم هستند كساني كه بگويند: " فمنيست بودن يعنی چه؟ يعنی مردا رو ديگه دوست نداشتن؟ به مردا توهين کردن؟ ديگه دست به سياه و سفيد نزدن توی خونه؟ رفتن به کلاسهای جورواجور مثل همون آقايون!!؟ داد زدن اينکه ازدواج اخه؟ بچه دار شدن اخ تره!!؟ باید گوش مردا رو قبل از ازدواج بريد و...؟" وآخرش هم اضافه كنند:"من هر جا این واژه رو شنیدم کلی گشتم ببینم اصلا در مورد این فمنیست توضیحی داده شده ولی هیچ چیزی دستگیرم نشده تا حالا. "در حالي كه به قول مهشيد اگر يك سرچ كوچك در گوگل بدهيم ميتوانيم كلي اطلاعات درباره فمينيسم به دست آوريم و لااقل براي كسي كه كاربر اينترنت است،اين حرفها بهانه خوبي نيست.
شايد هم مشكل اصلا از ناآگاهي نباشد و لااقل درباره خيلي از آدمها نتوان انكار و ترس از فمينيسم را به خاطر نادانيشان دانست . شايد حق با خورشيد خانوم است كه ميگويد: " خيلي ها نمیدونن فمینیسم یعنی چی. اما احساس کردن که فمینیسم فقط یه زمینه فکری برای برابری زن و مرد نیست، فهمیدن که فمینیسم با زیر سوال بردن قدرت سر و کار داره. قدرت به هرشکلی، از رابطههای خرد گرفته تا رابطههای کلان. میدونن فمينيسم قدرتشون رو زیر سوال میبره، قدرتی که دارن برای تعریف دنیا، اونجوری که اونها باهاش حال میکنن و خوششون میآد. برای همین اینقدر از فمینیسم بدشون میآد بدون اینکه واقعا بدونن یعنی چی! از ازدستدادن قدرت میترسن!"
شادي صدر هم ماجرا را از هيمن منظر نگاه ميكند و معتقد است:" ما هنوزقبيلهاي زندگي ميكنيم و فمينيسم از آنجايی که نظم پيشين در روابط زن و مرد را به چالش می کشد و نظم يا حتی نظم های تازه ای پيشنهاد می کند، تمام عرق قبيله گرايی را در مقابل به جوش آورده است. قبيله، از هر چيز تازه و ناشناخته ای می ترسد. قبيله، نه ابزار شناخت چيزهای تازه را دارد و نه ميل به آن. از آن روست که رعد و برق را خشم خداوند می داند و فمينيسم را زن سالاری و مرد ستيزي "
به غير از عدهاي كه اصلا مشكلشان فمينيسم نيست و ميخواهند با فحش دادن به فمينيسم و فمينيست ها هيت وبلاگشان را بالا ببرند، يك عده ديگر هم هستند با فمينيستها يا بهتر بگويم چند فمينيستي كه دور و برشان ديدهاند مشكل دارند و اين مشكل را به همه فمينيست ها و فمينيسمها تعميم ميدهند و وقتي ميخواهند به اين سوال كه چرا فیمینیست نشدم؟جواب بدهند، ميگويند:" اکثر وبلاگهایی که فیمینست هستند،خیلی تلخ صحبت می کنند،تند هستند و نظرات رو قبول ندارند وفقط از یک زاویه نگاه می کنند و گاهی اون حجب و حیای دخترونه در نوشته هاشون نیست و چه بسا که اینگونه نوشتن را حق خودشون می دونند. "
حرفهايي نظير اينكه "اینها خودشونو عقل کل هایی فرض میکنن که دارن از حقوق پایمال شده ی موجود تو سری خوری به نام زن ایرانی دفاع می کنند یا بهتر بگم جنگ می کنند." و " واقعا دوست دارم بدونم که این دوستان فیمینسم ما فکر می کنند که مبارزه برای احقاق حقوق خانم ها فقط در این مکتب معنا پیدا میکنه؟ " هم بارها و بارها در وبلاگهاي مختلف شنيده ميشود. نويسنده وبلاگ شرح با اعتقاد به اينكه :قرائت رادیکال از فمنیسم و آنچه که در بسیاری از وبلاگ های زنانه دیده ایم و می بینیم دردی را دوا نخواهد کرد، پيشنهادميكند:"شاید بهتر باشد به جای آنکه مخاطب را با بیانی تند و عصبی از خود برانیم ؛ سعی کنیم که کم و بیش ؛ مرد و زن را بر قطار فرهنگ برابری سوار کنیم. شاید همه مثل ما فکر نکنند اما مهم این است که نبض حرکت برای همه تفهیم شود. "
با وجود اينكه اين حرفها قابل تامل است و تاثير رفتار كساني كه خود را به هر مكتب و طرز فكري منتسب ميدانند در واكنش عامه مردم به آن مكتب، غير قابل انكار است. اما بايد يادمان باشد كه به قول فرنگوپوليس: " اصلا از کجا حجت شده که فهم يك تعداد محدود آدم فهم درستی از فمينيست هست و اين تعداد آدم در واقع تعريف کننده جانوری به نام فمينيست هستند؟ که بتونيم هرکاری، کلامی، فکری که از اينها سر زد رو به تمام افراد تسری بديم." و از طرف ديگر فمنيستها داعيه نمايندگي جامعه زنان و احقاق حقوق همه زنان عالم را ندارند و حرف مهشيد شايد حرف خيلي از فمينيستها باشد: "من از زنان هواداری نمی کنم. من نمی خواهم نقش قهرمان را داشته باشم ، من هوای خودم را دارم. من برای حق مساوی خودم با تو فرياد می زنم.برای حق مساوی که ديده ام هم جنسان تو بسيار راحت تر از آن می گذرند، نه اينکه بگويم اين دنيا بهشت مردان است. که من اين را باور ندارم و معتقدم فمينيسم برای حقوق زن و مرد با هم مبارزه می کند."
با همه اين حرفها اما نبايد حرفهاي پويا را كه هم فمينيسم را ميشناسد و هم در نوشتههايش به برابري زن ومرد احترام ميگذارد، نشنيده گذاشت:" دیدگاه فمینسیتی مدرن چون مدت زیادی نیست که در جامعه ایران راه پیدا کرده و بخصوص با انواع محدودیت ها در تعریف و آشکارسازی خودش روبه روست، باید بکوشد که مفاهیم خودش را برای مخاطب ایرانی تبیین کند.
من فکر می کنم مدافعان حقوق زنان وظیفه دارند که مفاهیم فمینیستی را به زبان ساده (نه عوامانه که در آخر همه چیز درهم بریزد و مفاهیم گم شوند) به میان مردم ببرند. بسیار بیشتر از آنچه امروز می شود
منبع: زنستان