پست مدرنيسم در بوته‌ي نقد


گزارشی از سمينار دانشكده‌ي علوم اجتماعي

1385/02/05

پاکزاد: پسامدرنيسم يك فلسفه‌ي غمگين است و امكان هيچ تغييري را نمي‌بيند. پست مدرنيسم در عرصه‌ي نظام اجتماعي مولد نوعي نظام كاستي است. معتقد است كه رهايي ممكن نيست و همه‌ي چيزهايي كه فلسفه‌ي روشنگري مطرح كرده، بي‌ارزش است.

گزارشی از سمينار «پست مدرنيسم در بوته‌ي نقد» در دانشكده‌ي علوم اجتماعي دانشگاه تهران که از سوي انجمن اسلامي منتخب دانشجويان در سال 84 برگزار شد.

خلاصه سخنرانی های پولادی، فكوهي، پاكزاد و قضايي

كمال پولادي، پژوهشگر: ماركسيسم و سوسياليسم باعث تغيير در عرصه‌ي كلان سياسي؛ عرصه‌اي كه در قرن 19 و 20 و دهه‌ي 70 وجود داشت، به وضعيت جديد يعني وضعيت پست مدرن منجر شد. پست‌مدرنيسم با معاني گوناگوني به كار مي‌رود؛ به طوري كه در وهله‌ي اول مفهوم مبهمي است. اين واژه هم به وضعيت اجتماعي اشاره دارد و هم پارادايم فرهنگي است و هم سلسله نظريات اجتماعي را در بر دارد. پارادايم فرهنگي پست مدرنيسم يعني سلطه‌ي عرصه‌ي زيبايي‌شناختي بر عرصه‌ي اجتماعي. پست مدرنيسم، نقد عقل مدرن از لحاظ معرفتي است؛ عقلي كه در درجه‌ي اول با صفت سوژه‌محور شناخته مي‌شود. اين ديدگاه كه انسان يك موجود عاقل و داراي ذهن است و عقل انسان مي‌تواند دنياي بيروني را فاقد از منافع و اميال خويش منعكس كند.
پست مدرنيسم در درجه‌ي اول نقد عقل فردي و جريان روشنگري است؛ چون اصولا جريان روشنگري با عقل سوژه‌محور شناخته مي‌شود. خصوصيات اين عقل، عام‌گرايي، ساختارگرايي، روايت‌هاي كلان، آرمان‌هاي اجتماعي بزرگ چون انقلاب و جنبش‌هاي كلان اجتماعي براي ايجاد تغييرات بزرگ است. روشنگري يك جريان فكري، اجتماعي و سياسي است؛‌ جرياني كه مي‌خواست كليت انسان را نجات دهد و به آرمان‌هاي بزرگ چون حكومت آزادي، ترقي و سوسياليسم معتقد بود.

ناصر فكوهي، مدرس دانشگاه تهران - موضوع انسان‌شناسي: در كشور ما چندين سال است كه مفهوم پسامدرنيسم مطرح شده است. علت طرح اين بحث و رشد آن در شكلي مبالغه‌آميز قابل توجه است. ما هنوز مدرنيسم را تجربه نكرده‌ايم كه از پست مدرنيسم صحبت مي‌كنيم.

گفتمان پست‌مدرنيسم پتانسيلي دارد كه متاسفانه فقط انديشمندان چپ نمي‌توانند از آن استفاده كنند، بلكه راست‌ها هم آن را به كار مي‌برند و متاسفانه مقاومت‌ها و واكنش‌هايي كه واپس‌گرايانه است مي‌تواند از اين گفتمان استفاده كند؛ مسائلي كه لزوما در اين گفتمان نبوده است، چرا كه پست مدرنيسم نقد اتفاقاتي است كه در مدرنيته روي داد. در ظاهر تحت عنوان پست مدرنيسم مي‌توان به برخي از دستاوردهاي دنياي مدرن چون آزادي‌هاي سياسي، حقوق بشر و حقوق زنان حمله كرد و تحت عنوان اين مفهوم كه يك تيپ پرابلماتيك (مشكل‌ساز) است در كشورهاي جهان سوم با آن روبه‌رو هستيم.

هيچ قومي مرجع مقايسه با قوم‌هاي ديگر نيست، مفهوم خودي و غيرخودي يك مفهوم نسبي است. كسي نمي‌تواند بگويد مثلا اروپايي‌ها خودي هستند و ديگران غيرخودي. همان‌طور كه يكي از نويسندگان و متفكران غربي مطرح كرد كه طرح شرق و غرب بحثي كاملا سياسي است. غرب وجود دارد اما نمي‌توان از شرق سخن گفت و آن را در مقابل غرب قرار داد. نزديكي فرهنگ ايران به اروپا پيش از نزديكي آن فرهنگ به فرهنگ برخي از كشورهايي كه در اين نيمكره‌ي زمين قرار دارند است. پس چگونه شرق را در مقابل غرب قرار مي‌دهند؟

بابك پاكزاد، پژوهشگر اجتماعي: جنبش‌هايي در دوره‌ي مدرن شكل مي‌گيرد كه ممكن است خواسته‌هايشان تقريبا با هم يكسان و ويژگي‌هاي ملي و قومي در آنها دخيل باشد. در واقع اين جنبش‌ها در دوران مدرن همگن شده‌اند و بر ارزش‌هاي جهان‌شمول مبتني هستند.

پست مدرن‌ها در بحث‌هايي كه مطرح مي‌كنند جاي مناسبات قدرت را خالي گذاشته‌اند. روايت‌هايي كه مي‌گويد هر ايسمي نوعي فاشيسم است. پست مدرن‌ها بايد توجه داشته باشند بر پايه‌ي اين روايت‌هاي كلان و برخورد آنها بود كه حتي آن روايت‌هاي خرد را ايجاد مي‌كرد.

پسامدرنيسم يك فلسفه‌ي غمگين است و امكان هيچ تغييري را نمي‌بيند. پست مدرنيسم در عرصه‌ي نظام اجتماعي مولد نوعي نظام كاستي است. معتقد است كه رهايي ممكن نيست و همه‌ي چيزهايي كه فلسفه‌ي روشنگري مطرح كرده، بي‌ارزش است.

امين قضايي: پست مدرنيسم آخرين مرحله‌ي نظام طبقاتي و نمايشي است كه جهان برتر براي اكثريت مردم به ارمغان آورده است.

در پسامدرنيسم، توده‌ها مصرف‌كننده‌ي خود كالاها نيستند بلكه فقط يك نمايش و مهماني و ضيافت بزرگ است كه توده‌ها در آن شركت مي‌كنند. كالاها انسان‌ها را وارد فاز نمايشي كرده‌اند كه در اين فاز بي‌نهايت تصوير ارايه مي‌شود.
منبع: ايسنا