گزارشی از سمينار ايران - آمريكا
رمضانزاده، نقيبزاده، هرميداسباوند، حميدينيا و متقي
1385/02/19
آمريكا به دليل داشتن قدرت بازدارندگي ميتواند جلوي تحقق منافع حياتي ما را در مناطق مختلف از جمله آسياي ميانه و قفقاز بگيرد؛ بنابراين ضروري است كه ما مشكلمان را با آمريكا حل كنيم. بيترديد منافع آمريكا پس از جنگ سرد با منافع ايران همسويي داشته است. تبديل روابط حسنه آمريكا با كشورهاي عربي منطقه مساله عراق و يا طالبان قاعدتا منافعي مشترك بين ايران و آمريكا را در بر داشته است. اما متاسفانه بيش از آنچه از فرصتها در اين بحث استفاده كنيم فرصتسوزي كردهايم.
سخنان وجلسه پرسش وپاسخ رمضانزاده،نقيبزاده،هرميداسباوند،حميدينيا و متقي
پاسخ و پرسش
پس از پايان سخنراني حاضران در نشست پيش از ظهر امروز سمينار ايران - آمريكا هر يك از سخنران به سوالات دانشجويان حاضر در اين همايش پاسخ دادند.
عبدالله رمضانزاده:
سخنگوي دولت سابق در پاسخ به سوالهاي متعدد دانشجويان كه دربارهي علت و تاثير نامهي رييسجمهوری اسلامی به رييسجمهور آمريكا ميپرسيدند، گفت: معتقدم ديگر دوران اين كه كسي فكر كند در دورهي آخرالزمان، پيامبر است، گذشته است.
هر كس در چارچوب عمل و رفتار سياسي خود بروز و ظهور پيدا ميكند. اميدوارم اين نامه نيز در اين راستا باشد.
نگراني من مربوط به تغيير نقشهي سياسي منطقه است كه متاسفانه از سوي مسوولان تصميمگيري جدي براي مقابله با اين اقدامات آمريكا صورت نميگيرد.
دكتر احمد نقيبزاده، استاد دانشگاه:
با توجه به اين كه متن نامه مشخص نيست، تصور ميكنم سه محور داشته باشد. اول آن كه از آنجايي كه آقاي احمدينژاد رسالتي جهاني براي خود قايلند، سعي كردند نامهشان شبيه به نامهي امام خميني (ره) به گورباچف باشد، دوم آن كه تصور ميكنم ايشان بوش را دعوت به اسلام كرده باشند و حداقل آن كه اگر بوش دعوت اسلام را نپذيرفت، حتما اين كار را در دستور كار خود قرار دهد.
داوود هرميداس باوند:
استاد دانشگاه دربارهي نامهي رييسجمهور ايران به بوش گفت:تصور ميكنم در اين نامه ايران قويا اعتقاد خود رابه حل مسالمتآميز مسالهي هستهيي ايران به خاطر منافع جامعهي جهاني اعلام كرده است.
من در نگاهي بدبينانه به اين مساله فكر ميكنم اين نامه بيش از آن كه براي مسايل و مشكلات ميان ايران و آمريكا باشد، يك حالت بومرنگي داشته باشد. به همان مواضع صرف ارزشي كه اخيرا مسوولان كشور در مورد بحث هستهيي ايران تاكيد ميكنند.
احتمالا اين نوع بيان بازتاب منفي در بر داشته باشد.
دكتر ابراهيم متقي:
استاد روابط بينالملل دانشگاه تهران در اين باره با توجه به اظهارات وزير امور خارجهي آمريكا كه اين نامه را ١٧ صفحه و بيشتر پيرامون مسايل مذهبي و تاريخي دانسته است، اظهار داشت: در عين حال تصور ميكنم با توجه به فضاي فعلي اين نامه مبتني بر هماهنگي نيست. در عين حال اين نامه معطوف به عقبنشيني ايران از مواضعش نخواهد بود.
براساس فضايي تبليغاتي كه شبكهي خبري سي.ان.ان به شدت دنبال ميكند، اين نامه ماهيتي از جلوههاي تعارضگونه دارد.
اين استاد دانشگاه در پاسخ به سوال ديگري مبني بر اين كه پرداختن به موضوع اپوزيسيون شايد به نوعي ايجاد فضاها براي سوء استفاده باشد تا تامين منافع ملي، گفت: منافع ملي تعريف مشخصي ندارد. زماني كه آقاي رمضانزاده سخنگوي دولت بودند يك تعريف داشت و امروز كه آقاي الهام سخنگوي دولت هستند، تعريفي ديگر. بنابراين منافع ملي طبق انعكاس ادراك نخبگان سياسي ميباشند.
نبايد در اين كه سياست خارجي آمريكا در ديپلماسي عمومي خود و يا در مراكز اصلي حكومتياش به حمايت از اپوزيسيون ميپردازد، شك كرد. همچنان كه نميتوانيد وجود ٣٠٠٠ نيروي اپوزيسيون برانداز در عراق را نفي كنيد. اينها واقعيتي سياسي هستند كه بر اساس نوع بازنما نتايج متفاوتي را در بر ميگيرند.
استراتژي آمريكا در فعالسازي اپوزيسيونها را ميتوانيد در كتاب موج سوم دموكراسي هانتينگتون مطالعه كنيد.
در تعارض بين آزادي و اقتدار، كشورها خواهان اقتدارند. اگر اين فضاي اقتدارگرايانه را طوري تصور كنيم كه در آن افراد موضوعات در سطح حكومت را به تبديل به يك طنز كنند، اين حس به وجود ميآيد كه افراد آن مساله را نميتوانند با ذهن خود تطبيق دهند، لذا مسالهاي كه در سطح حكومت مطرح ميشود را به شكل طنز بيان ميكنند.
ساختار سياسي با ساختار اجتماعي پيوند خورده با يكديگر است. من نگران وضعيتي هستم كه ساختار قدرت در شرايط تهاجم قرار گيرد. در شرايطي كه اقتدار از حكومت گرفته شود با افت اخلاق و بيقانوني مواجه مي شويم.
در اين فضا مسووليت حكومت در رابطه با بقا بسيار دشوار است. بقا زماني شكل ميگيرد كه همبستگي اجتماعي در جامعه ايجاد شود. بهترين فضا اين است كه اقتدار به گونهاي تدريجي شكل بگيرد.
فضاي فعلي در عرصهي سياست خارجي ايران بحراني است و در اين فضا حكومت و نهادهاي آن بيش از آن كه دغدغهي هيجانات شعاري را داشته باشند، بايد نگاهي مقاومتگونه را به لايههاي دروني جامعه انتقال دهند.
احمد نقيب زاده:
در بخش ديگري از اين جلسهي پرسش و پاسخ دربارهي اين كه تيم جديد هستهيي ايران تنها سه كشور اروپايي را به عنوان طرف مذاكره در موضوع هستهيي نميداند، گفت: منظور از جامعهي جهاني چيزي جز كشورهاي قدرتمند دنيا نيست و كشورهاي اروپايي جزو قدرتهاي بزرگ و موثر دنيا بودند. اروپاييها در گفتههاي خود صادق بودند، ولي اين توهم بود كه مسير را بايد در جهتي ديگر قرار داد.
اگر ايران واقعا بپذيرد كه خطري وجود دارد، بايد تغييرات ١٨٠ درجهاي در حوزههاي مختلف استاتيك، خاورميانه، بينالملل و سياست خارجي كشور صورت بگيرد.
مساله انرژي هستهيي را نميبايد با مساله ملي شدن صنعت نفت مقايسه كرد، در اين شرايط بايد اجازه دهيم كه نخبگان، كارشناسان و اساتيد در اين زمينه وارد شوند.
حسين حميدينيا:
در پاسخ به سوالي كه در رابطه با امكان عملي شدن طرح خاورميانه بزرگ و بيان دو نگاه در اين باره پاسخ داد: طرح خاورميانه بزرگ يك طرح كاملا علمي است كه در سطح دانشگاهي تحقيقاتي روي آن كار شده است و ضامن اجرايي آن پشتيبانياش از سوي آمريكا و يك استراتژي مشخص است.
اين طرح بعد از فروپاشي شوروي سابق پيريزي و بعد از ١١ سپتامبر مطرح شد و چيزي نبوده كه بلافاصله بعد از ١١ سپتامبر بيان شده باشد.
استراتژي بايد روي زمين اجرا شود و حدود منطقهاي كه طرح ميخواهد روي آن انجام شود، كاملا مشخص شود. در دوره جنگ سرد خاورميانه به عنوان سدي در مقابل نفوذ شوروي سابق محسوب ميشد، ولي بعد از فروپاشي شرايط به گونهاي تغيير كرد كه لازم بود براي اين حوزه ژئواستراتژيك يك استراتژي تبيين شود.
خاورميانه از موقعيت خاصي در سطح بينالمللي برخوردار است. يك طرف آن چين و هند و طرف ديگر آن روسيه و ايالات متحده آمريكا. اين با توجه به بحثهايي كه در ساختار اجرايي و نظام حكومتي آمريكا ميشود، بسيار جدي است. به گفتهها و اظهارات گروهها و افراد مختلف كه حتي موضعگيري مشخصي ندارند، قابل استناد نيست.
دكتر رمضان زاده:
در پاسخ به اين سوال كه با توجه به بافت سياسي جديد عراق و تصريح بند فدراليسم در قانون اساسي عراق تاثيرات نرم افزاري و سخت افزاري آن بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران چگونه است؟ گفت: در ابتدا بايد درباره امنيت ملي به مفهوم مشتركي برسيم كه آيا منظور از امنيت ملي امنيت رهبران سياسي و نخبگان سياسي است يا اين كه رفاه عمومي و توسعه جامعه.
تعريفي كه در دنيا از امنيت ملي ارايه شده، مبني بر اين است كه امنيت ملي يك نظام سياسي برآمده از مردم است كه در برابر خواست مردم فروتن بوده و سعي در گسترش رفاه عام دارد.
تحولات عراق در خواستههاي مردم كردستان ايران موثر بوده است و ميزان توقع مردم كردستان را بالا برد و اگر درايت به خرج داده نشود، مشكل ساز خواهد بود. لذا هر كسي كه خواهان اين است كه مسايل ملي ايران بر طبق منفعت مردم شكل بگيرد، بايد از دامن زدن به تنش در مناطق قومي كشور جلوگيري كند.
«ما راهي جز كار نرم افزاري براي تضمين حقوق همه مردم ايران براي دفاع از تماميت ارضي ايران نداريم»، تكرار كرد: نگراني من امروز تغيير رژيم ايران نيست نگراني من تغيير نقشهي سياسي ايران است.
سخنرانيهاي نشست صبح
دكتر عبدالله رمضانزاده، استاد گروه روابط بينالملل دانشگاه تهران و سخنگوي سابق دولت در سمينار "ايران - آمريكا" كه صبح امروز در محل دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار شد، در سخناني پيرامون كردستان عراق پس از حضور آمريكا و تاثير آن بر كردهاي منطقه گفت: موضوع بينالمللي شدن تنشهاي قومي پس از دههي ١٩٩٠ مطرح شده است كه به لحاظ داخلي براي بسياري از كشورها و نيز به لحاظ بينالمللي و منطقهيي قابل توجه بوده است.
وي با اشاره به اين مطلب كه از حدود ٢٠٠ كشور دنيا پنج كشور همگن محسوب ميشوند، اظهار داشت: در بقيهي جوامع ما چند قوميتي و چندپارگي را شاهد هستيم.
سخنگوي سابق دولت افزود: واقعيت تاريخ اين است كه گروه كردها يكي از گروههاي باستاني هستند كه وارد فلات ايران شده و از بنيانگذاران ايران باستان ميباشند.
اين استاد دانشگاه ادامه داد: حدود ٢٥ تا ٣٥ ميليون نفر كرد در منطقه وجود دارد. البته دولتها سعي دارند اين رقم را پايينتر بياورند. اين درحالي است كه ناسيوناليستهاي كرد سعي دارند اين رقم را افزايش دهند.
وي با بيان اين عقيده كه در هيچ يك از مناطقي كه كردها در آن ساكن هستند با كردها به شكل يك شهروند واقعي برخورد نشده است، ابراز داشت: در بررسي تاريخ ١٠٠ سال گذشته به لحاظ مبارزه مشترك نشان ميدهد كه گروههاي فعال قومي در مقاطع همكاري مشترك در مبارزه عليه دولتها داشتهاند. بايد تاكيد كرد كه اين گروهها از نخبگان كرد بودند.
وي با بيان اين عقيده كه «كردها عوامل تاريخي، زباني، اسطورهيي و غيره را براي شكلدهي يك دولت مستقل دارند»، افزود: نوع نارضايتيهاي كردها در هر جامعهاي متفاوت است. در حالي كه در تركيه كردها به رسميت شناخته نميشدند و اساسا ماهيت به نام كرد در تركيه حذف شده است.
اين استاد دانشگاه با اشاره به عامل ساختار سازماني اظهار داشت: قدرت پيوندي اين گروهها و جوامع به طريق سازماني افزايش يافته است و آنها از ابزارها و امكانات ارتباطي موثر و مفيدي برخوردارند. اين عامل توانايي گروههاي قومي را در بسيج نيروها افزايش ميدهد. در كردستان عراق يك دولت نيمه مستقل به شكل فدرال شكل گرفته است. بارزاني گفته است ما استقلال را حق قانوني خود ميدانيم اما امروز ميخواهيم در داخل عراق زندگي كنيم.
وي در ادامه سخنان خود با بيان اينكه دولت آمريكا از عوامل ديگري است كه بر چگونگي زندگي قوميتها در منطقه تاثير گذاشته است، افزود: دولت آمريكا از اواسط دههي ٩٠ با برقراري يك منطقه امنيتي توانست از كردها حمايت كند و در حال حاضر بزرگترين پشتيبان كردها در منطقه است. قبل از حضور فعال آمريكاييها، اروپاييها از آنها حمايت ميكردند.
وي ادامه داد: اما نوع حمايت آمريكا نشان داد كه از يك تصميم جديد براي حمايت از اين گروهها برخوردار است. اين تصميم اين است كه دليلي براي يكپارچه شدن عراق وجود ندارد، نوع رفتار مقامات آمريكا نسبت به اين منطقه و ايران نشان ميدهد كه راهحلي براي اين مشكل وجود ندارد.
وي بااشاره به فعاليت آمريكا در ٩ ماه اخير در مرزهاي جنوبي ايران اظهار داشت: براي اولين بار است كه در اين مدت آنها به شدت در مورد مسايل قومي ايران فعال شدهاند.
سخنران ديگر اين سمينار، استاد علوم سياسي دانشگاه سوربون فرانسه بود كه اعتقاد دارد آمريكا به دنبال ايجاد اركستري جهاني براي برخورد با ايران است و افزود: اروپا در گزينش ميان ايران و آمريكا طرف آمريكا را ميگيرد.
احمد نقيبزاده، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران و سوربون فرانسه در رابطه با نقش ميانجيگري اتحاديه اروپا در مسالهي هستهيي ايران گفت: اين مساله كه چطور اروپا در مساله ميان ايران - آمريكا طرف آمريكا را گرفته و ايران را رها كرده بحث توطئه مطرح نبود، بلكه حكايت از حقايق كاملا روشني داشت.
وي ادامه داد: آمريكا و اروپا داراي مسايل تمدني مشتركي هستند و به يك سري ارزشهاي يكساني پايبندند. تعريف آنها از حقوق بشر، آزادي، دموكراسي، تجارت آزاد و غيره يكسان است و هم چنين نگاه آنها به جهان نيز نگاه يكساني است.
نقيبزاده با بيان اين كه بسياري از تنشها ميان ايران و غرب نيز به دليل تفاوت نوع نگاهها ميباشد، گفت: در كنار اين اشتراكات فاكتور ديگري به نام رقابت كه جزو لاينفك اقتصاد سرمايهداري است و هم در حوزه سياست هم در حوزه اقتصاد جريان دارد، بايد نام برد.
اين استاد دانشگاه با بيان اين كه اروپا و آمريكا در جاهايي با يكديگر اشتراك دارند و در جاي ديگر رقابت ابراز عقيده كرد: جمهوري اسلامي ايران زماني تلاش كرد از اين رقابت استفاده كند، ولي غافل از اين كه نه ما و نه هيچ كشور جهان سومي ديگري نميتواند از اين رقابت به نفع خود سود ببرد، چرا كه اين كار توان ميخواهد.
وي با اشاره به اين كه اين رقابت بعد از جنگ جهاني دوم در قالب جنگ سرد ايجاد شد، گفت: رابطه ايران - اروپا را بايد در چارچوب سياستهاي خاورميانهيي اروپا تجزيه و تحليل كرد.
نقيبزاده ادامه داد: در زماني كه توجه آمريكا و اسراييل به خاورميانه به دليل موقعيت استراتژيك نفت و بازار آن جلب شد، اروپا تلاشهاي گستردهيي را براي يافتن ردپايي در خاورميانه صورت داد، ولي هيچ يك از اين تلاشها به تلاشهايي كه فرانسهي دوگل به صورت انفرادي انجام داد و چه تلاشهايي كه به صورت دست جمعي صورت گرفت، هيچ كدام نتيجه نداد؛ اروپا دريافت در نظام دو قطبي جايي براي او در خاورميانه نيست.
اين استاد دانشگاه سوربون فرانسه به تلاش اروپاييها براي اتخاذ مواضع مشترك اشاره كرد و گفت: اين تلاشها را در حوزه خاورميانه به آزمون گذاشتند و نتيجه آن پذيرش سازمان آزادي بخش فلسطين بود. در اين زمينه نيز موفق نشدند، بنابراين به دنبال سياست دوطرفهاي رفتند تا از طريق مذاكرات مختلف بتوانند جاي پايي در خاورميانه پيدا كنند كه اين با فروش سلاح به كشورهاي قطر امارات و عربستان آغاز شد.
وي ادامه داد: در راستاي همين سياست دو طرفه مذاكراتي ميان ژاك شيراك، نخست وزير وقت فرانسه و صدام، ديكتاتور مخلوع عراق صورت گرفت و توافقاتي كه حاصل شد به اين جهت بود كه در حمله آمريكا به عراق اروپا به نوعي طرف عراق را گرفت.
دكتر نقيبزاده افزود: زماني كه اروپا ديد صدام به يك جنازه سياسي تبديل شده است و سرمايهگذاري روي عراق ديگر فايدهاي ندارد، به سمت ايران آمده است.
وي ادامه داد: اروپاييها با اين رويكرد كه ميتوان ايران را از طريق مذاكره كم كم تعديل كرد و از سياست ضدآمريكايي آن استفاده نمود و معادلهاي به سود خود ساخت به سوي ايران آمدند.
اين استاد دانشگاه با بيان اين كه اروپا در اين زمان مطمئن شده بود كه آمريكا هيچ جايي براي او در خاورميانه قايل نيست و درصدد است كه در نيمه اول قرن بيست و يكم با كمترين هزينه هژموني خود براي ٤٠ تا ٥٠ سال آينده را از طريق نفت خاورميانه تامين كند، گفت: در اين زمان به اين نتيجه رسيدند كه طرف همه اين اقدامات خود اروپاست و در ابتدا اروپا از آن متضرر ميشود. بنابراين با اين رويكرد به سراغ ايران آمدند.
وي ادامه داد: آمدن خاتمي همزمان شد با صدور يكسري مذاكرات انتقادي با ايران و اروپاييها اميدوار بودند كه تعديل لازم را پيدا كرده و به راحتي ميتوان از آن، يك طرف معامله را براي اروپا به وجود آورد.
اين استاد دانشگاه با بيان اين كه اين مذاكرات انتقادي ادامه يافت و تبديل به مذاكرات سازنده شد تا زماني كه احمدي نژاد روي كار آمد، گفت: با آمدن احمدي نژاد شرايط تغيير كرد و به نوعي به تعبير اروپاييها بازگشت به عقب رخ داد. علاوه بر اين كه احمدي نژاد تاكيد زيادي بر مسالهي انرژي هستهيي دارد و به هيچ وجه از اين موضع كوتاه نميآيد.
نقيبزاده گفت: اروپا ايران اتمي را به مراتب خطرناكتر ميبيند، چرا كه براي ايران اتمي احتمال اين كه جريان نفت را به روي آنها قطع كند و با كمك به كشورهاي منطقه در شرايط مختلف تعادل منطقه را به هم بزند، وجود دارد.
وي ادامه داد: اروپا به دنبال جنگ نيست و از نظر اقتصادي و هم چنين از نظر تكنولوژي سرمايهگذاري زيادي بر روي جنگ ندارد، لذا در اينجا ميان آمريكا و اروپا موضع مشترك ديگري شكل ميگيرد و اروپا در گزينش ميان ايران و آمريكا طرف آمريكا را ميگيرد.
استاد علوم سياسي دانشگاه تهران با بيان اين كه آمريكا به دنبال ايجاد يك اركستر جهاني براي برخورد با ايران است و اروپاييها نيز بيش از اين كه به دنبال تهديد و حمله نظامي باشند، خواهان حل مساله هستهيي ايران از راه ديپلماتيك اند، افزود: به طور كلي اروپا به آمريكا در در نظر گرفتن اين نكته كه اقداماتي كه در خاورميانه صورت ميگيرد بايد به اين معنا باشد كه صلح نسبي و جريان نفت هم چنان برقرار باشد، اتحادنظر دارند، چرا كه عواقب آن در وهله اول متوجه خود اروپاست.
در بخش ديگري از اين نشست، يك كارشناس ارشد روابط بينالملل تاكيد كرد: براي حل مشكل هستهييمان بايد به جاي سياست صبر و انتظار مشاركت مردمي را در مقطع فعلي فراهم كرد.
دكتر داود هرميداس باوند، استاد دانشگاه اظهار داشت: يكي از نقاط تيرگي روابط ايران و آمريكا در طي تاريخ كودتاي ٢٨ مرداد است.
وي ادامه داد: كودتاي ٢٨ مرداد نقطه عطف منفي آمريكا بر نگاه مثبت و عاطفي ايرانيان به آمريكاييها بود.
هرميداس باوند با بيان اينكه كودتاي ٢٨ مرداد دگرگوني عميقي را در بين انديشمندان و نخبگان سياسي ايران نسبت به آمريكا به وجود آورد گفت: رفتار مردم ايران براي رسيدن به دموكراسي بود كه آمريكاييها مانع اين حركت شدند.
وي گفت: از اين مرحله تا انقلاب اسلامي ما با دو مقطع روبرو هستيم؛ دوران جنگ سرد كه مهار بلوك شرق در آن مطرح بود و ايران نيز در اين مرحله همانند ساير كشورها دنبالهروي آمريكا بود.
وي ادامه داد: آمريكاييها از همان ابتدا نظام بازدارنده محدود را در خاورميانه در مقابل هرگونه نفوذ شوروي سابق مطرح كردند؛ چرا كه اين منطقه را داراي منافع حياتي براي خود ميدانستند.
وي درخصوص تمايل ژاندارمي ايران در منطقه گفت: طبق حقوق بينالملل نيمي از خليج فارس منطقهي انحصاري اقتصادي ايران است؛ با نگاهي به سواحل و حريم ايران ميبينيم كه مقتضي منطقي تاريخ ايران اساسا تسلط ايران بر منطقه و در معناي خاص خود ژاندارمي بوده است؛ بنابراين اين مساله چيزي بيش از حق ايران نبوده؛ بلكه يك واقعيت متناسب با تاريخ ژئوپلتيك و ژئواستراتژيك ايران بوده است.
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه انقلاب اسلامي خلاف انقلابهاي ديگر در دنيا نبوده است گفت: خلاف آنچه بعضا گفته ميشود بسياري از كشورها به دنبال شناسايي اين انقلاب از همان اوايل بودهاند. نقطه عطف در روابط ايران و آمريكا كه موجب عكسالعمل از سوي آمريكاييها شد مساله گروگانگيري بود. پيامد فرايند گروگان گيري متاسفانه آثار بسيار منفي براي مردم ايران داشت كه هنوز هم ادامه دارد.
هرميداس باوند گفت: پس از گروگان گيري، جنگ تحميلي، انزواي سياسي ايران و تحريم اقتصادي بود.
وي با اشاره به اقدام سازمان ملل متحد در زمان حمله عراق به ايران در تعيين نماينده عراق به عنوان رييس مجمع عمومي سازمان ملل گفت: بسياري از كشورها راه حمايت سياسي و تسليحاتي از عراق را در آن زمان پيش گرفتند. تمام كشورهاي عربي حتي سازمان آزادي بخش فلسطين منهاي سوريه و كمي هم ليبي و الجزاير از عراق حمايت ميكردند.
اين كارشناس روابط بينالملل معتقد است: ما در دنيايي هستيم كه بايد خودمان منافع خودمان را تامين كنيم. من معتقدم نسل آينده و نسل فعلي بايد مديون كساني باشند كه با هر انگيزهاي به جنگ رفته و از خاك خود دفاع كردند. اقدام آنها در تاريخ جاودانه است.
اين استاد دانشگاه در ادامه اظهارات خود به هژمون بودن و توانايي بازدارندگي آن اشاره كرد و افزود: در شرايطي كه تمام كنوانسيونهاي امنيتي و تسليحاتي از سوي قدرتهاي بزرگ پايهريزي ميشود نميتوان انتظار معجزه را در اين كنوانسيونها و قطعنامهها براي ايران داشت.
وي با اشاره به برخي اظهارات عدالت طلبانه از سوي ايران و يا برخي كشورهاي ديگر گفت: در هيچ جايي از منشور ملل متحد به جز فصل شش واژه عدالت را نميبينيد. اين منشور بر اساس واقعيتهاي بينالمللي طراحي شده است.
باوند تاكيد كرد: حتي كشورهايي چون چين و روسيه با ملاحظاتي نسبت به قدرت هژمون برخورد ميكنند.
وي درباره استفاده ايران از قدرت اروپا در مقابل آمريكا در بحث هستهيياش گفت: رقابت امري مسلم است اما اگر در اين رقابت به دنبال خلع جايگاه يكديگر هستيم امكان پذير نميباشد. اما در مقاطعي مرزهاي رقابتي محدود است. آمريكا و اروپا در چارچوب سياستهايشان با يكديگر هماهنگ و همسو هستند و تنها در نقاطي از حركتشان اختلاف نظر دارند. اينكه ما فكر ميكنيم امپرياليستها در مقابل همديگر صف آرايي ميكنند اشتباه است.
اين استاد دانشگاه تاكيد كرد: اينكه در اختلافات و رقابتهاي قدرتهاي بزرگ مبالغه ميكنيم مثل آنچه در برخورد چين و روسيه در مقابل آمريكا دنبال ميكنيم مورد پذيرش نيست. متاسفانه ما به هند در بحث هستهييمان شخصيت و پرستيژ داديم و آن را در كنار چين و روسيه قرار داديم. اما اولين كاري كه هند انجام داد گرفتن امتيازاتي بيشتر از آمريكا بود. اين كشورها تنها به دنبال تثبيت و گسترش جايگاه خود از پس موضوع ايران هستند.
هرميداس باوند ابراز عقيده كرد: ماداميكه مشكلمان را با آمريكا حل و فصل نكنيم مسايلمان و مشكلاتمان پايان نمييابد.
وي ادامه داد: آمريكا به دليل داشتن قدرت بازدارندگي ميتواند جلوي تحقق منافع حياتي ما را در مناطق مختلف از جمله آسياي ميانه و قفقاز بگيرد؛ بنابراين ضروري است كه ما مشكلمان را با آمريكا حل كنيم. بيترديد منافع آمريكا پس از جنگ سرد با منافع ايران همسويي داشته است. تبديل روابط حسنه آمريكا با كشورهاي عربي منطقه مساله عراق و يا طالبان قاعدتا منافعي مشترك بين ايران و آمريكا را در بر داشته است. اما متاسفانه بيش از آنچه از فرصتها در اين بحث استفاده كنيم فرصتسوزي كردهايم.
وي با اشاره به بحث انرژي در منطقه گفت: انرژي هستهيي مهمترين و چالش برانگيزترين مساله است.
هرميداس باوند گفت: ايران ميتواند روند موضعگيري