دلايل باخت تيم ملى از زبان رييس فدراسيون سابق


محسن صفايى فراهانى

June 22, 2006

ورزش امروزه در دنيا متكى به دولت نيست بلكه متكى به بخش خصوصى است و دولت از آن حمايت مى كند و با وضع قوانين و مقررات بسيار روشن و شفاف بركار آن نظارت دارد و دولت مى بايست همانگونه كه تسهيلاتى براى بخش هاى صنعتى درنظر مى گيرد، براى ورزش هم امكاناتى فراهم كند تا بخش خصوصى به گونه اى برروى آن سرمايه گذارى كند و بتواند جمعيت کشور را پوشش دهد.

موفقيت ها و ناكامى ها در هر تشكيلات از جمله فوتبال ايران مرهون و دستخوش مديريت آن است و به نوعى همه چيز به رأس هرم تشكيلاتى ربط دارد.

دلايل حذف تيم ملى در مرحله مقدماتى جام جهانى ۲۰۰۶ آلمان، آينده اين رشته در ايران و مشكلات مديريتى و برنامه ريزى در فوتبال ايران:

عمده مشكل ورزش كشور مقطعى فكر كردن است. معمولاً در رابطه با اتفاقاتى كه در ورزش رخ مى دهد، دو نوع برخورد داريم، يا خيلى زودگذر و احساسى به مسأله نگاه مى كنيم يا اينكه دنبال تغييرى مى گرديم كه از آن مقطع استفاده و مشكل خودمان را حل كنيم.
در پايان هر رويداد مهم مثل بازيهاى المپيك، بازيهاى آسيايى و جام جهانى كه تيم هاى كشورمان به نتايج دلخواه دست پيدا نمى كنند، با اين مشكلات مواجه هستيم.
جام جهانى هم جدا از اين موضوع نيست و در همان مجموعه قرار دارد و به نوعى سناريوهاى سابق تكرار مى شود.
در مورد تيم ملى فوتبال ايران اگر بخواهيم كار كوتاه مدت انجام دهيم يك بحث است و اگر بخواهيم فعاليت ورزش كشور را مرور كنيم بحث ديگرى است.
واقعيت اين است كه تشكيلات ورزش ما به هيچ وجه براى ساماندهى يك ورزش مناسب شكل نگرفته و ساختار منسجمى ندارد و اگر ما بخواهيم اين مشكل اساسى را حل كنيم مقوله ورزش بايد بيشتر مورد حمايت مسؤولان ورزش كشور قرار بگيرد و براى مثال به همان اندازه كه به مسأله آموزش اهميت مى دهند به ورزش هم اهميت بدهند.
در واقع مى توان گفت كه در بخش ورزش سازمان مناسبى نداريم ضمن اينكه اعتقاد ندارم كه سازمانى بايد متولى ورزش باشد.
ورزش امروزه در دنيا متكى به دولت نيست بلكه متكى به بخش خصوصى است و دولت از آن حمايت مى كند و با وضع قوانين و مقررات بسيار روشن و شفاف بركار آن نظارت دارد و دولت مى بايست همانگونه كه تسهيلاتى براى بخش هاى صنعتى درنظر مى گيرد، براى ورزش هم امكاناتى فراهم كند تا بخش خصوصى به گونه اى برروى آن سرمايه گذارى كند و بتواند جمعيت کشور را پوشش دهد.
چنين تشكيلاتى كارى زيربنايى و سنگين و منظم مى خواهد. در واقع ما بايد اول وضع ورزش كشور را درست كنيم و بعد به سراغ فدراسيون ها بياييم و ساختار آنها را درست كنيم.
در مورد فوتبال به طور خاص، اصولاً عادت كرديم وقتى مشكلى پيش مى آيد به جاى حل اساسى مشكلات با ضعيف ترين مهره ها برخورد كنيم و آنها را زير فشار مستمر قرار دهيم.
كجاى باخت هاى ما در جام جهانى فوتبال قابل پيش بينى نبود كه كارشناسان ورزشى، ورزشى نويسان، محققان و كسانى كه به نوعى با اين رشته سروكار دارند، با اين باخت ها اين گونه رفتار مى كنند واقعاً فكر مى كرديم كه از سد تيم هاى پرتغال و مكزيك مى گذريم وحالا كه نگذشتيم اين همه عناوين و مصيبت را به رخ مردم بكشيم و بگوييم مشكل به وجود آمده است.
نه، مشكل به وجود نيامده بلكه مشكل وجود داشته و ما نخواستيم به آن بپردازيم. خودمان را عادت داديم وقتى اتفاقى مى افتد شيون و واويلاى بيشترى بكنيم.
وقتى ما در مسابقات باشگاهى در طول ۳ سال گذشته هيچ توفيقى را در سطح باشگاه هاى آسيا نداشته ايم اول بايد به مشكلات ليگ و سطح بازيكنان مى پرداختيم. چطور انتظار داريم همان بازيكن ليگ كه نتوانسته در ليگ نتيجه خوبى به دست بياورد يكباره در بزرگترين رويداد ورزشى جهان نتيجه خوبى بگيرد.
مگر اينكه يك كار مقطعى انجام مى داديم و به اصطلاح يك كار گلخانه اى مى كرديم يعنى ۳ الى ۴ ماه مانده به شروع بازيها، ۴۰ بازيكن را جمع مى كرديم، يك كادر مربيگرى خوب و قدرتمند هم مى گذاشتيم تا بازيكنان را به لحاظ فيزيك بدنى و شرايط روحى و روانى و تكنيك هاى لازم آماده كنند.
تعدادى هم مسابقات قابل قبول تداركاتى برگزار مى كرديم و دركل فضاى مسابقه را به شكل مقطعى برايشان فراهم مى كرديم آن وقت متوقع مى شديم كه تيم در جام جهانى حداقل نتايج آبرومندى به دست آورد.
ما كه هيچ كدام از اين كارها را نكرديم، هيچ كس هم نمى تواند توقع داشته باشد كه نتايج بهتر از اين كسب كنيم.
بايد بازيكنانى به عرصه بين المللى فرستاده مى شدند كه از نظر روانى آماده باشند و حضور بازيكنى مانند«خطيبى» كه از سال ۱۹۹۸ در تيم ملى به صورت ثابت قرار ندارد و در بازيهاى تداركاتى نيز حضور فيزيكى نداشته و يكباره در برابر تيم پرتغال وارد زمين مى شود، قطعاً از نظر روحى و روانى مشكل پيدا مى كند.
اين مشكل بر ما وارد است نه به خطيبى و دست اندركاران و برنامه ريزان تيم ملى بايد به اين مسائل توجه كنند.
بازيكنى همچون نويدكيا به تيم ملى دعوت مى شود در حاليكه اين بازيكن در ۱۰ ماه گذشته در هيچ رويداد مهمى حضور نيافته است كه بتواند در ميدان جام جهانى بازى كند. اين ايراد نويدكيا نيست اين ايراد به سازماندهى فوتبال است.
همه اينها مورد توجه قرار مى گيرند در حالى كه به اعتقاد من اين افراد اصلاً مقصر نيستند و اين ناشى از يكسرى اتفاقاتى كه افتاده و ما به سادگى از كنارش مى گذريم و به اين مسائل كوچك مى پردازيم و تصور مى كنيم كه اگر به اين مسائل بپردازيم مشكل حل مى شود.
چرا كره توانست ۹۰ دقيقه برابر فرانسه طاقت بياورد و به تساوى يك - يك برسد، چون فيزيك بدنى بازيكنانش به اين شرايط رسيده بود و تداركات خوبى هم ديده بودند.
داشتن مربى خوب و آماده سازى بازيكنان باعث خواهد شد كه بازيكن بتواند بدود و در دقيقه ۸۰ گل مساوى را بزند و تصميم بگيرد.
ما چگونه توقع داريم جوان ۲۳ ساله زير فشار شديد قرار بگيرد، فيزيك بدنى و توان روانى اش اجازه ندهد، آمادگى مسابقه را نداشته باشد و ما توقع داشته باشيم براى ما خوب بازى كند ، خوب تصميم بگيرد و خوب مانور كند و اين امكان ندارد، اين امرى محال است و ما دنبال محالات هستيم و اظهار نظر مى كنيم كه اين مربى بايد عوض شود، اين بازيكن را راه ندهيد اين بازيكن را اخراج كنيد و...
وقتى كه به جاى پرداختن به مشكلات اساسى، تيتر اول روزنامه ها چيز ديگرى است ، حالا مى خواهيم يك گروه ويژه را مسؤول پيدا كردن دلايل شكست هاى تيم ملى در جام جهانى بكنيم.
مگر آقاى سرمربى تيم ملى براى مسؤولان فوتبال ايران شناخته شده نبود، وى آدمى نبود كه فقط ۶ ماه به ايران آمده باشد، وى از ۶ سال پيش در ايران كار كرده بود.
مسؤولان فدراسيون فوتبال و حتى ورزشى نويسان با روحيه، توان، نقاط مثبت و منفى وى كاملاً آشنا بودند. مگر مى خواست با توانى كه داشت و مى شناختيم معجزه بكند و نتوانست. اگر مى خواستيم معجزه اتفاق بيفتد بايد شرايط معجزه را فراهم مى كرديم.
من تصور مى كنم كه به جاى اين حرف ها بايد به اصل موضوع كه سازماندهى و مديريت چه مقطعى، چه ميان مدت وچه بلند مدت است بپردازيم، پرداختن به مسايل روزمره و محكوم كردن آدم هايى كه شرايط و مسؤوليت مهمى نداشتند، كار درستى به نظر نمى رسد.
متأسفم كه در بهترين ويترين جام جهانى نتوانستيم حداقل فوتبال خودمان را به آسيا و اروپا نشان دهيم و بازيكنان در سطح قابل قبولى مطرح شوند.
پس از مسابقات جام جهانى ۱۹۹۸ فرانسه بود كه ما جايگاه مناسبى در سطح فوتبال آسيا به دست آورديم و فوتبال آسيا قبول كرد كه دو مرتبه ايران را بپذيرد و به همين دليل هم توانستيم جايگاه هاى مختلفى در كنفدراسيون فوتبال آسيا به دست بياوريم.
جام جهانى آلمان فرصتى بود كه بتوانيم فوتباليست هاى خودمان را پيدا كنيم، جايگاه خودمان را در كنفدراسيون ارتقا دهيم، در كشور خودمان در بين مسؤولان جايگاهى پيدا كنيم تا فوتبال را به عنوان مقوله اى كه مورد توجه و عنايت مردم است بيشتر مورد توجه قرار دهند وكمك بيشترى به آن بكنند.
كسانى كه مى گويند عمرى در فوتبال گذاشتيم و مى خواهند نگرانى هاى خودشان را مطرح كنند، نبايد بگويند فلان بازيكن پايش را به ساك مى زند.
اينها نگرانى هاى فوتبال ما نيست.
تعويض فلان بازيكن يا برخورد با يك بازيكن، شده مسأله اصلى ما در حالى كه اينها مسايل اصلى ما نبوده بلكه مسائلى است كه به طبع مسائل ديگر پيش مى آيد، اينها تمام مسائل حاشيه اى است نه اصل موضوع. اصل موضوع مشكل مديريتى است، ما توان مديريتى مان بسيار محدود است و توان اينكه از قبل سازماندهى و برنامه ريزى كنيم ،نداريم.
ما ديگر در دهه هشتاد نيستيم كه اطلاعاتمان محدود باشد، امروزه اكثر دنيا برنامه هايشان را از يك سال قبل تنظيم مى كنند برنامه هاى فيفا مشخص است مى دانيم اگر از اين برنامه ها تبعيت نكنيم نمى توانيم از لژيونرهاى خودمان استفاده كنيم.
كنفدراسيون فوتبال آسيا روز شمار ۴ ساله مى دهد، اينها يعنى برنامه ريزى و مديريت، فدراسيون هاى ملى هم بايد از اين برنامه ها تبعيت كنند و براساس آن برنامه هاى داخلى خود را تدوين نمايند.
برنامه ها از ۴ سال قبل تعيين شده است و ما بايد برنامه ها را تدوين كنيم، مگر ۲ هفته مانده به مسابقات به ما مى گويند، ما حداقل يك سال يا ۱۰ ماه قبل از آن خبر داريم ، حتى از ۴ سال قبل خبر داريم كه مسابقات جام جهانى چه زمانى و در كجا برگزار مى شود.
ما از يك سال قبل مى دانستيم كه به جام جهانى مى رويم، يك سال وقت براى برنامه ريزى داشتيم، مى دانستيم چقدر ليگ مان طول مى كشد مطمئنا ليگ ما از ليگ هاى ايتاليا و اسپانيا بزرگ تر نيست دليل نداشت ليگ ما با آنها تمام شود مى توانست زودتر و فشرده تر تمام شود تا زمان بيشترى به تيم ملى بدهيم.
ما مى دانيم به عنوان يك كشور جهان سومى مشكلات خاص خودمان را داريم وقتى اينها را مى دانيم بايد برنامه ريزى مى كرديم.
نبايد بازيكن و مربى را مقصر بدانيم چون انتخاب اينها هم با مديران است، ما مى دانستيم نقاط قوت و ضعف سرمربى تيم چيست، بايد اين نقاط ضعف را از بين مى برديم نه اينكه آنها را تقويت كنيم. وقتى روزنامه ها مى نويسند كه درانتخاب اعضاى تيم ملى دخالت كردند و گفتند فلان بازيكن بايد در تيم ملى بازى كند نشان مى دهد كه به جاى از بين بردن نقاط ضعف سرمربى تلاش شده از آن سوء استفاده كنند. يعنى نيامديم نقاط ضعف سرمربى را با برجسته كردن توانايى هاى وى از بين ببريم بلكه با دخالت كردن در كار او، نقاط ضعفش را تشديد كرديم كه نتيجه اش، اين مى شود.
به نظر من اين نتايج براى امروز و ديروز، براى يك بازى و دو بازى نيست ، ما در جام جهانى نسبت به آنچه كاشتيم خوب درو كرديم، يعنى نتيجه ۲- صفر مقابل پرتغال نتيجه خوبى است. اگر در بازى با مكزيك آن اشتباه را نمى كرديم كه گل بخوريم، يقيناً هر اشتباه ديگرى هم مى كرديم بازهم گل مى خورديم. چون فيزيك بدنى بازيكنان به گونه اى بود كه هركارى مى كرديم بازهم جواب نمى داد.
ببينيم آيا كارى كه غنا در مسابقات جام جهانى كرده ما هم انجام داديم، توانايى هاى خودمان را در مقابل تيم هايى مثل جمهورى چك بسنجيم. آنها چه كار كردند و ما چه كار كرديم.
من فكر مى كنم آنچه انتقاد به ما بود نتيجه بازى نبود نوع بازى و آمادگى بازيكنان در زمين بود وگرنه نتيجه به دست آمده نتيجه بسيار مطلوبى بود، نبايد فكر كنيم كه نتايج نگران كننده اى بود.
دلايل شكست ايران را در جام جهانى نتيجه ضعف مديريت و برنامه ريزى كوتاه مدت در خود تيم ملى مى دانم، نه اينكه مسائلى كه الان دارد مطرح مى شود چون اين مسائل چيزهاى ناشناخته و جديدى نبود كه تازه با آنها برخورد كرده باشيم.
ما با فيزيك بدنى بازيكنان آشنا بوديم و مى دانستيم كه آمادگى ۹۰ دقيقه دويدن را ندارند. آيا ما تيم و بازيكنانى را آماده كرده ايم كه بتوانند ۹۰ دقيقه زير فشار دوام بياورند.
بايد براى رشد فوتبال از نيروهاى خوب دنيا استفاده كنيم. مربيان خوبى را براى رده هاى پايه بياوريم، كلاس هاى آموزشى در رده هاى مختلف بگذاريم، شركت در كلاس هاى آموزشى بين المللى را جدى بگيريم.
آقايان درخشان و جلالى ۵ سال پيش دوره حرفه اى ديدند بعد از آن ديگر هيچ كس را اعزام نكرديم درحالى كه ما حداقل ۱۶ تيم در سطح ليگ دسته برتر داريم حالا نگوييم هر تيم بايد ۲ مربى داشته باشد، حداقل بايد يك مربى داشته باشد، پس لازمه اش اين بود كه تعداد مربيان حرفه اى ما بالا بروند البته اگر ادعا داريم كه مى خواهيم از نيروهاى داخلى استفاده كنيم وگرنه بايد از نيروهاى خارجى استفاده كنيم.

در فوتبال كشورمان چه درون دروازه و چه هر پست ديگر، نيروى كافى هست منتهى مربى كافى بايد باشد كه اين نيروها را تربيت كند.
گرچه در سطح باشگاهى هيچ مشكلى نداريم اما اگر بتوانيم در مسابقات ليگ هم از بازيكنان خوب دنيا نه بازيكنان درجه ۳ كه هيچ كمكى به ما نمى كنند استفاده كنيم مى تواند آثار رقابتى اش در بازيهاى ما مشخص شود.
من وارد اين مسأله نمى شوم كه كدام بازيكن توان دارد كدام ندارد اما آقاى ميرزاپور امروز نيامده وى نزديك ۵ سال است كه در دروازه تيم ايران مى ايستد، وقتى ما نتوانيم در اين مدت بازيكنى تربيت كنيم كه شايستگى لازم را داشته باشد آن هم در ليگى كه به صورت ۱۶ تيمى برگزار مى شود، اين واقعاً يك نقطه ضعف است بايد به آنها پرداخته شود.
اين امر وظيفه سرمربى تيم ملى نيست و از آن انتظار چنين كارى نداريم ولى آنهايى كه براى فوتبال كشور برنامه ريزى مى كنند بايد به اين نكات توجه كنند.
اگر در دروازه بانى ضعف داريم مى بايست مربى خاص مى آورديم، مشكلاتمان را در سنين پايه شناسايى كنيم، مربيان خوب تربيت كنيم و مدرسه هاى فوتبال راه اندازى كنيم.
ما زمانى مى توانيم ليگ را بعد از ۳ سال در حالت ليگ نگه داريم كه در تمام سطوح پايه تيم داشته باشد و در مسابقات شركت بكنند، اگر چنين برنامه ريزى هاى داشته باشيم مطمئن باشيد كه در سطح گسترده اى مشكلات ما حل مى شود، و اينها همه بر مى گردد به برنامه ريزى و مديريت.»
منبع: ايران ورزشی