درگيري فيلم هاي مصري ايراني
عبد الرحمن الراشد
07/07/2008
اما مناسب است از درگيري جديدي سخن بگوئيم كه ايراني ها نخستين گلوله آن را شليك كردند. ايراني ها، فيلمي را با عنوان "34 گلوله به فرعون" توليد كردند با اين تصور كه اين فيلم مصري ها را ناراحت خواهد كرد و اين درست است اما ايراني ها فراموش كردند كه در خانه اي از شيشه زندگي مي كنند.
منبع: ايران درجهان، الشرق الاوسط
مخالف اين موضوع نيستم كه ايراني ها فيلمي را توليد كنند كه در آن زندگي انور سادات رئيس جمهوري فقيد مصر يا ديگر چهره هاي برجسته وملي اين كشور را بد جلوه دهد. اين نظر را هم از نظر تساهل و تسامح بيان نمي كنم يا حتي با توسل به معيارهاي ليبراليسم كه حق اظهار نظر آزادانه را تاييد مي كند بلكه به دليل واقعيت هاي جديدي است كه شرايط را براي هر شخص و طرفي با هر اندازه قدرت و در هر جايگاهي ايجاد كرده تا نتواند مانع اقدام ديگران در توليد كالاي هنري يا رسانه اي شود.
ما در زمان و دوره آسمان هاي باز و بي ثباتي سازماندهي شده هستيم. نمي توانيم مانع از فعاليت كسي شويم كه مي خواهد كتابي را بنويسد و آن را توزيع كند يا ترانه اي را ضبط و منتشر كند يا وب سايت خبري، شبكه تلويزيوني يا شبكه راديويي الكترونيكي (اينترنتي) ايجاد كند.
آمريكايي ها كه رسانه هاي جديد را اختراع كردند و امروز كليد هاي آن را در دست دارند از پنج سال گذشته تلاش دارند تا سازمان القاعده را از نشر ادبيات، تصاوير، فيلم ها، سخنراني ها و برنامه هايش منع كند اما در اين زمينه شكست خوردند.
اما مناسب است از درگيري جديدي سخن بگوئيم كه ايراني ها نخستين گلوله آن را شليك كردند. ايراني ها، فيلمي را با عنوان "34 گلوله به فرعون" توليد كردند با اين تصور كه اين فيلم مصري ها را ناراحت خواهد كرد و اين درست است اما ايراني ها فراموش كردند كه در خانه اي از شيشه زندگي مي كنند.
آنها با آغاز درگيري فيلم ها، ديگران را عليه خود تحريك مي كنند اقدامي كه اعراب به استثناي صدام از آن دوري كردند. به دليل اين فيلم ، كابوسي از فيلم هاي توهين آميز متوجه چهره هاي برجسته و ملي ايراني خواهد شد. اما ايراني ها برخلاف مصري ها زياد به جنگ رواني عادت ندارند.
در خود مصر افرادي وجود دارند كه رئيس جمهوري فقيد اين كشور(انورسادات) و عملكردش را مورد انتقاد قرار مي دهند افرادي هم وجود دارند كه انور سادات را قهرمان ملي مي دانند كه بايد از او دفاع كرد. اين در حالي است كه در ايران به كسي اجازه داده نمي شود كه از شخصيت هاي ملي و برجسته انقلاب از آيت الله خميني گرفته تا زمامداران فعلي انتقاد شود.
همچنين مصري ها تا به امروز نمي توانند درك كنند كه چگونه نام مجرمي كه رئيس جمهورشان را به قتل رساند نام خياباني در ايران شد. اين نحوه نامگذاري، اقدام مودبانه يا هنري نيست. مي توان گفت كه حكومت اختياراتي در اين زمينه ندارد اين درحالي است كه در تمام جهان هرنامي كه درتابلو هرخياباني نوشته شود از جمله اقدامات مقامات رسمي آن كشور است. با اين حال مصري ها در برابر اين اهانت ساكت شدند چرا كه معتقدند روابط دو طرف ميان تهران و قاهره رو به پيشرفت است به ويژه در دوره رياست جمهوري سيد محمد خاتمي.اما سال ها گذشت و نام خالد اسلامبولي همچنان تا چندي پيش بر آن خيابان باقي ماند.
به رغم وجود وسایل متعدد براي گرفتن انتقام و انواع توهين ها ولي درتاريخ معاصر كشورها شاهد نيستيم كه دو كشور هرچقدرهم كه با يكديگر مشكل و اختلافي داشته باشند نام قاتلان را تقدير كنند البته ديده مي شود كه نام رهبران كشورهاي دشمن چون كاسترو امروزی يا چه گوارای دیروزی برافراشته يا تقدير شود اما نشنيده ايم كه تاكنون مثلا شوروي سابق، مجسمه قاتل جان كندي رئيس جمهوري پيشين آمريكا را بسازد.
بايد كه جهان بيني و طرز تفكر جديد ايران را درك كرد. جهان بيني كه به دنبال منع و به حاشيه راندن طرف هاي ديگرنه تنها در جامعه خود بلكه درمنطقه است. وارد درگيري هايي با رقيبان خود از گروه هاي اسلامي مي شود گروه هايي كه در حكومت كردن در ايران با آنها مشاركت داشت. اقدام به برچيدن روزنامه ها و شبكه هاي آنها مي كند و انتشاركتاب هاي آنها را منع مي كند؛ ناشران اين كتاب ها را نيز به زندان مي اندازد. پس بايد مواظب بود از طرف هايي كه ايراني ها آنها را دشمن خود مي دانند.
ترجمه از عربی: رضائیان