حکومت روز به روز ترکیبی نظامی تر و امنیتی تر پیدا میکند
مصاحبه جرس با دکتر علیرضا علوی تبار
15.01.2011
اگر بخواهید یک ارزیابی مقایسه ای از وضعیتی که امروز جامعه و سیاست ایران در آن قرار دارد با وضعیتی که یک سال و اندی قبل یعنی پیش از انتخابات ریاست جمهوری و برآمدن جنبش سبز، در آن قرار داشته است داشته باشید آیا جامعه و سیاست ایرانی متاثر از این وقایع تغییر کرده است؟
وضع سیاسی ایران را میتوان تحت دو عنوان حکومت و مخالفان و حکومت و منتقدان بررسی کرد، البته از نظر حکومت گمان میکنم چند تحول مهم رخ داده است. در حال حاضر مشروعیت حکومتی کاهش بسیار داشته، تکیه گاه اجتماعی حکومت بسیار لاغرتر گردیده، همبستگی درونی جریانی که قدرت را در اختیار گرفته به حداقل کاهش یافته، تقریبا همه ی خط مشی های شعاری دولت به بن بست رسیده است. تمام این اتفاق ها به گونه ای رخ داده که هیچکس حاضر نیست مسوولیت شکست را بپذیرد و درنتیجه حکومت روز به روز ترکیبی نظامی تر و امنیتی تر پیدا میکند و دولت به بنگاه های کاریابی برای نظامیان رده های پایین تبدیل گردیده است. از طرفی دیگر گفتمان غالب در حکومت (به ویژه دولت) از هر نوع نشانه و نماد روشنفکری تهی شده و به گفتمان نوحه خوانهای سطح پایین نزدیک گردیده و از گفتمان فقهی حوزه های سنتی نیز دور شده است. در میان مخالفان و منتقدان نیز تغییراتی قابل مشاهده است به طوریکه روز به روز بر تعداد روحانیون و حوزه های منتقد افزوده میشود و بسیاری از هواداران روحانی و فعال قبلی گوشه نشین شده و یا به صف منتقدان پیوسته اند و به غیر از گروه اندکی از روحانیون که نیازمند حمایت مالی حکومت برای حفظ موقعیت و مشروعیت خود هستند و طلاب جوانی که به حمایت از دولت به عنوان نردبانی برای بالا رفتن از پلکان ترقی اجتماعی نگاه میکنند، کمتر روحانی موثر و جدی را میتوان یافت که مانند گذشته از دولت و حکومت دفاع کند. در حال حاضر چندگونگی درون مخالفان و منتقدان آشکارتر و صریح تر شده است و جریان های مختلف بدون پنهان کردن تفاوت هایشان و با تصریح آنها با دیگران یه گفتگو و گاه دعوا مشغول میشوند. از سویی دیگر علیرغم تلاش های نیروهای امنیتی و برخی از فسیل های سیاسی شکاف شکننده ای میان منتقدان و مخالفان پدید آمده است. نسل جدید نوآور و فاقد پیشینه ی سنگین و کند کننده سیاسی شکل گرفته است که در همه جا حضور داشته و پر امید و در عین حال واقع بین در حال تلاش مداوم است. در سطح رهبری، سه چهره ی اصلی داخل کشور (موسوی، کروبی، خاتمی) امتحان قابل قبولی را پشت سر گذاشته اند و از خویش چهره هایی اطمینان بخش و اعتماد آفرین نشان داده اند. تمامی حملات تبلیغاتی، دروغ پراکنی و پرونده سازی ها علیه آنان نتیجه ی معکوس داده و بر محبوبیت آنها افزوده است. دو تشکل اصلی منتقد (حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب) در مقابل همه فشارهای ویرانگر به خوبی مقاومت کرده اند و خالص تر، ریشه نگرتر و منسجم تر شده اند. در مجموع تصور من این است که جریان منتقد و مخالف سیر صعودی داشته و حکمرانان سیر نزولی داشته اند.
آیا این تحولات در زمینه های دیگر نیز تاثیر داشته و به غیر از سیاست و سیاستمداران توانسته که بر حوزه های دیگر نیز تاثیر بگذارد؟
از نظر اجتماعی نیز می توان تحولاتی را مشاهده کرد و خصوصا در اقتصاد این تحولات خود را بیشتر نشان می دهد و خط مشی های نادرست دولت در زمینه اقتصادی کم کم نتایج خود را آشکار می کند. همچنین بیکاری و کاهش فدرت خرید نوعی نا امیدی و دلهره را در طبقات متوسط تشدید کرده و چشم انداز روشنی برای آینده در میان بسیاری از افراد وجود ندارد. از طرفی دیگر برخی قرائن نشان دهنده ی گسترش آشفتگی اجتماعی (آنومی) هستند و افزایش کژرفتاریهای اجتماعی نیز آن را تایید می کند. بخشی از جوانان که در جریان انتخابات امید بسیاری یافته بودند اینک با نوعی وازدگی و آشفتگی دست و پنجه نرم می کنند. اما ایرادات در اقتصاد و اجتماع خلاصه نمی شود و از نظر فرهنگی نیز مشکلاتی وجود دارد. خط مشی های فرهنگی دولت باعث شده که میزان تولید و مصرف کالاها و خدمات فرهنگی به شدت کاهش یابد. به نظر می رسد سلیقه ی فرهنگی مردم هم تنزل یافته است. در حالی که بینندگان فیلم های ارزشمند کم می شوند، سریال ها و فیلم ها ی بسیار نازل روز بروز خواهان بیشتری پیدا میکنند. به نظر میرسد همبستگیهای صنفی و شاید طبقاتی رو به افزایش است. این نکته را با اطمینان نمیگویم اما شواهدی برای آن وجود دارد
متن کامل مصاحبه