آینده اصلاحات در ایران


کاظم علمداری

24 دسامبر 2005

دوره هشت ساله اصلاحات در ایران نیز به ما آموخت، سیاست باید کمتر در باره اعتماد به رهبران شناخته شده، و بیشتر در باره چگونگی قدرت بخشی به مردم در تصمیم گیری های خودباشد. دمکراسی نیز باید کمتر در شکل نمایندگی، و بیشتر در شکل مشارکتی، یعنی شرکت مستقیم مردم در قدرت باشد.

همانگونه که خانم نومی کلاین، یکی از ژورنالیست های برجسته و مترقی کانادا، همکارمجله نایشن و نویسنده کتاب معروف "بدون مارک" در نقد و تحلیلی از جنبش های اجتماعی جهانی می نویسد، و همچنانکه تجربه جمهوری اسلامی، از جمله دوره هشت ساله اصلاحات در ایران نیز به ما آموخت، سیاست باید کمتر در باره اعتماد به رهبران شناخته شده، و بیشتر در باره چگونگی قدرت بخشی به مردم در تصمیم گیری های خود باشد. دمکراسی نیز باید کمتر در شکل نمایندگی، و بیشتر در شکل مشارکتی، یعنی شرکت مستقیم مردم در قدرت باشد.

قدرت یابی شوراها و انجمن های محلی، شرکت مستقیم مردم در تنظیم و نظارت بودجه های محلی، تقویت حکومت در سطح شهرها و محلات از طریق شوراها، باید اساس سیاست آینده ایران باشد. برای این هدف مردم باید بیآموزند که چگونه خود روزانه و بطور فعال در جلسات شورای های شهر و روستا شرکت کنند و تصمیم گیری را به عهده نمایندگان نگذارند، تا ضمن نظارت و دخالت مستقیم در برنامه ریزی ها یاد بگیرند و یاد بدهند. آنجا که پای قدرت در میان است به هیچ کس نمی توان اعتماد مطلق کرد. قدرتمندان باید دائما زیر ذره بین نظارت مردم باشند. این شیوه اگر چه فعلا در تمام سطوح حکومتی ممکن نیست، ولی در سطح شهری و روستایی و انجمن های محلی قابل اجرا است.

برای نیروهای چپ که عادت کرده بودند راه حل هر مشکلی را در حکومتی قدرتمند و متمرکز ببیند، تأکید بر تمرکز زدایی و شرکت مستقیم در قدرت، یک جهش بزرگ به سوی دمکراسی مشارکتی است. نیروهای سرخورده دینی، و آنهائی که سیاست را در قالب مرید و مرادی و رهبرپروری می دیدند نیز به همین درک نزدیک می شوند. اما گذر از سد ذهنی و نظری به گام عملی هنوز چندان آسان نیست.

در ایران امروز شاید عملی ترین راه برای نیروهای معتقد به دمکراسی مشارکتی و غیر متمرکز، تدارک برای شرکت در پروژه های محلی، مانند شورای های شهر و روستا است، جایی که نخست، نهاد های کنترل کننده کاندیداها و آرای مردم کمتر قادرند آنرا به زیرسلطه مطلق خود درآورند، و دوم، برخلاف مجلس و ریاست جمهوری، هزاران نفر می توانند در شهر و روستا شرکت کنند و انتخاب شوند. فراموش نباید کرد که "آبادگران" در برخی از شهر ها مانند تهران، تنها با 5 در صد آرا، شهرداری های را در اختیار خود گرفتند و با استفاده از آن اهرم، نهاد های دیگر را.

روشن است که نیروهای سکولار اصلاح طلب به تنهایی قادر نیستند به این خواست دست یابند. نیرو های مذهبی نیز اگر چه سازمان یافته تر و توانا ترند، هیچ ضمانتی برای توفیق انحصاری آنها نیست. زیرا آنها نیز از انسجام فکری و سازمانی برخوردار نیستند، و مردم نیز به سادگی به آنها اعتماد نخواهند کرد. برای طیف اصلاح طلبان شکستن جو ناامیدی و بدبینی مردم نسبت به خود بزرگ ترین چالش دوره آینده است. شکستن این جو یکی از طریق شرکت دادن مردم در انتخاب شدن، و دوم همکاری با تمام نیروهای اصلاح طلب خودی و غیر خودی ممکن است. باید از سیاست شکست خورده دوره قبل، یعنی پشتیبانی یک جانبه از نیروهای اصلاح طلب حکومتی و امید بستن به آنها برای رفع مشکلات فاصله گرفت.

آنچه می توان به عنوان سیاستی نو از آن نام برد و دمکراسی مشارکتی را تضمین کرد، عهد و قرار بستن پیش از انتخابات و انتخاب شدن است. عهد و قراری بر سر طرح و سیاست عملی و شرکت دادن تمام طیف اصلاح طلب. اصلاح طلبان حکومتی باید بیاموزند که بدون دگرگونی ریشه ای درسیاستی که پشتیبانی یک جانبه مردم را طلب کند باز هم با تحریم و شکست روبرو خواهند شد. آنها باید به نیرو های دیگر و مردم به مانند سهام داران سرمایه سیاسی برخورد کنند، و پیش از انجام انتخابات با آنها وارد گفتگو و سیاست پردازی شوند و سهم و حق هر نیرویی که پایگاه اجتماعی دارد به روشنی معیین گردد. باید از زنان، کارگران، کشاورزان، کارمندان، دانشجویان و دانشگاهیان و کسبه و اقلیت های قومی و دینی برای مشارکت در انتخابات شورا های شهر و روستا دعوت به عمل آید.

در عین حال اگر قرار است سازمان و تشکیلاتی ، چه سیاسی و چه مدنی، در ایران بوجود آید از این مسیر خواهد گذشت. یعنی سازماندهی حین مشارکت عملی در قدرت سیاسی، نه بر عکس.