شکست جمهوری اسلامی و پيروزی امريکا در پرونده هسته ای ايران
آنچه در دورنمای نزديک قرار دارد، تشديد تقابل بين جمهوری اسلامی و جامعه جهانی و بويژه امريکا و اسرائيل است. شورای امنيت در صورت پاسخ منفی جمهوری اسلامی به خواست جهانی، به اقدامات تنبيهی دست زده و بتدريج برفشار خود خواهد افزود.
ميتوان گفت که عامل بين المللی در ماههای آتی بطور موثر صحنه سياسی کشور را تحث تاثير قرار داده و بر ساير عوامل ـ بطور موقتی هم شده ـ سايه خواهد انداخت. بر اين پايه صفبنديهای جديدی در درون و بيرون از حکومت شکل خواهد گرفت.
سرانجام پرونده هسته ای ايران بعد از چالش چندين ماهه، از جانب شورای حکام به شورای امنيت ارجاع شد و تلاشهای جمهوری اسلامی و تحرک ديپلماتيک چند هفته اخير برای اينکه پرونده در آژانس بماند، به نتيجه نرسيد و رژيم حاکم متحمل شکست سختی شد.
در پشت پرونده هسته ای ايران چالش سنگينی در طی دو سال و نيم بين جمهوری اسلامی و دولت بوش در جريان بوده است. جمهوری اسلامی در اين مدت می کوشيد که اقدامات دولت بوش عليه ايران را خنثی سازد و دولت بوش هم تلاش داشت که جمهوری اسلامی را در سطح جهان منزوی و پرونده هسته ای را به شورای امنيت بکشاند. جائيکه امريکا ابتکار عمل را در دست دارد و از حق وتو برخوردار است. در حاليکه در آژانس از چنين موقعيتی برخوردار نيست و بهمين خاطر مجبور شد که ابتکار عمل را در ارتباط با پرونده ايران به تروئيکای اروپا بسپارد.
شکست جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی شکست سختی در همآوردی با امريکا خورد. بقول محسن امين زاده، معاون سابق وزارت خارجه : "اين بزرگترين شکست ديپلماتيک جمهوري اسلامي بود". جمهوری اسلامی:
ـ در جلوگيری از ارجاع پرونده هسته ای به شورای امنيت شکست خورد.
ـ در چند ماه گذشته از بهره گيری ازشکاف موجود بين اروپا و امريکا ناکام ماند و با سياستهای ناسنجيده در زمينه پرونده هسته ای اروپا را بجانب امريکا سوق داد.
ـ "سياست رو بشرق" کارساز واقع نگرديد و روسيه و چين بعنوان متحدين ايران جانب امريکا را گرفتند.
ـ تلاشهای رژيم برای جلب کشورهای غير متهعد بجائی نرسيد.
ـ جمهوری اسلامی در مقابل افکار عمومی جهان و در صندلی اتهام تهيه سلاح هسته ای قرار گرفت
ـ رژيم حاکم بر ايران در سطح جهان تنها ماند و فقط چند کشور که در معادلات جهانی نقش چندانی ندارند با او همراه شدند.
ـ جمهوری اسلامی در مهلکه بزرگی گرفتار آمد و کشور ما را به چالش سنگين با جامعه جهانی سوق داد.
پيروزی امريکا
دولت بوش در چالش با جمهوری اسلامی بر اثر سياستهای نابخردانه و بحران آفرين جمهوری اسلامی و درسايه تلاشهای خود به پيروزی بزرگی دست يافت و موفق شد:
ـ پرونده هسته ای ايران را به شورای امنيت ارجاع دهد
ـ اجماع جهانی عليه جمهوری اسلامی بوجود آورد
ـ جمهوری اسلامی را در سطح بين المللی منزوی سازد
ـ تلاش جمهوری اسلامی را برای قوه گذاشتن بين امريکا و اتحاديه اروپا خنثی سازد
ـ به دولتهای جهان و افکار عمومی در اروپا و امريکا بقبولاند که جمهوری اسلامی در پی ساخت سلاح هسته ای است.
ـ سياست رو بشرق جمهوری اسلامی که بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد و علی لاريجانی اتخاد شده بود، را خنثی و روسيه و چين را در ارجاع پرونده به شورای امنيت با خود همراه سازد.
ـ توافق نسبی جمهوری اسلامی با روسيه مبنی بر غنی سازی اورانيوم در اندازه محدود در ايران و در ابعاد صنعتی در روسيه را برهم زند.
وضعيت کنونی
اجماع جهانی که عليه جمهوری اسلامی شکل گرفته است، بی سابقه است. در زمان حمله نظامی دولت بوش به عراق بين اروپا و امريکا شکاف افتاد. روسيه و چين و تعدادی زيادی از کشورها به مخالفت با جنگ برخاستند. در آنزمان افکار عمومی در سطح جهان و بويژه در اروپا عليه جنگ بود و بهمين خاطر تظاهرات گسترده ای در تعدادی از کشورها عليه اقدام دولت بوش برگزار گرديد. اما امروز امريکا، اروپا، روسيه، چين، هند، ژاپن بهمراه اکثر کشورهای جهان در يک صف قرار گرفته اند و جمهوری اسلامی در صف مقابل. بندرت در سطح جهان چنين صفبندی شکل ميگيرد. بعلاوه افکار عمومی در اروپا و امريکا در جانب دولتهای آنها قرار دارد. لذا بعيد بنظر ميرسد که در مخالفت با تصميات شورای امنيت عليه جمهوری اسلامی در کشورهای اروپائی تظاهراتی برگزار شود و يا مخالفتهای جدی شکل گيرد.
جمهوری اسلامی يکه و تنها در مقابل جهانيان قرار گرفته است. روسيه و چين که بعنوان متحد جمهوری اسلامی بحساب ميآيند و در شورای امنيت از حق وتو برخوردارند، بسود ايران عمل نميکنند.تجربه نشان داده است که آنها ابتدا در موضع مخالف قرار ميگيرند و سپس زير فشار و يا با کسب امتياز از امريکا پشت جمهوری اسلامی را خالی ميکنند.
اکنون فرصت طلائی برای دولت بوش فراهم آمده است تا حملات خود را روی جمهوری اسلامی متمرکز سازد. اين حملات با شدت تمام آغاز شده است. بوش برنامه هستهای جمهوری اسلامی را تا حد خطر برای امنيت ملی آمريکا بالا برده است و "كاندوليزا رايس"، وزير امورخارجه آمريکا، در گزارشى به کنگره اين کشور، از ايران به عنوان بانکدار مرکزى تروريسم در خاورميانه نام برده و ادعا نموده است كه اين كشور مانع اصلى برقراري دموکراسى در منطقه است. وی تاكيد كردهاست كه هيچ كشوري بيشتر از ايران نسبت به آمريكا موضع نميگيرد و براي ايالات متحده دردسرساز نيست. رايس جمهوری اسلامی را جدی ترين چالش امريکا تلقی نموده است. جان بولتون سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد نيز تهدید کرده است چنانچه شوراى امنیت در مورد ایران سختگیرى نکند و ایران فعالیتهاى هستهاى را پى بگیرد، آمریکا گام بعدى را علیه ایران در نظر خواهد گرفت. این گام به احتمال زیاد مستقل از سازمان ملل برداشته خواهد شد. مقامات اسرائيل هم وارد اين نزاع شده و ايران را تهديد به حملات نظامی کرده اند. بنوشته اورشليم پست "موشه يعالون"، وزير دفاع سابق اسرائيل در سخنرانى در واشينگتن به تفصيل درباره حمله احتمالى اسرائيل به تأسيسات و پايگاههاي هستهاي ايران صحبت کرده است. او گفته است: " حمله اسراييل به ايران بسيار دقيق خواهد بود، همانطور که ما يک تروريست! را هدف قرار مىدهيم، مىتوانيم يک مرکز هستهاى را هم از بين ببريم".
از سوی ديگر علی خامنه ای در ديدار با اعضای مجلس خبرگان از مسئولين جمهوری اسلامی خواسته است که مقتدرتر از هر زمان: "در مقابل هر فشار و توطئه اى پايدارى مى كنند" و "حركت به سمت فناورى هاى پيشرفته از جمله انرژى هسته اى را ادامه دهند". احمدی نژاد نيز مواضع تندی عليه ارجاع پرونده هسته ای اتخاذ نموده است.
اين برخوردها نشان از حاد شدن بحران دارد و دورنمائی برای حل آن مشاهده نميشود. جلسه شورای امنيت در روزهای آتی تشکيل و احتمالا فرصت ديگری به جمهوری اسلامی خواهد داد که به خواست جهانی مبنی بر متوقف کردن غنی سازی اورانيوم تن دهد. ولی بعيد بنظر ميرسد که در اين فاصله جمهوری اسلامی عقب نشيند و يا راه حلی برای بحران اتمی پيدا شود.
آنچه در دورنمای نزديک قرار دارد، تشديد تقابل بين جمهوری اسلامی و جامعه جهانی و بويژه امريکا و اسرائيل است. شورای امنيت در صورت پاسخ منفی جمهوری اسلامی به خواست جهانی، به اقدامات تنبيهی دست زده و بتدريج برفشار خود خواهد افزود.
ميتوان گفت که عامل بين المللی در ماههای آتی بطور موثر صحنه سياسی کشور را تحث تاثير قرار داده و بر ساير عوامل ـ بطور موقتی هم شده ـ سايه خواهد انداخت. بر اين پايه صفبنديهای جديدی در درون و بيرون از حکومت شکل خواهد گرفت. همچنانکه در درون حکومت شاهد آن هستيم که رفسنجانی پرچم "همبستگی ملی" را بر داشته است و در کنار جريان حاکم قرار گرفته است.
در بين نيروهای سياسی بيرون از حکومت نيز با تشديد بحران صفبنديهای جديدی شکل گرفته و مواضع متفاوتی نسبت به مسئله تحريمهای هدفمند، تحريم اقتصادی، اقدامات نظامی و غيره اتخاذ خواهد گرديد. همچنانکه از هم اکنون شاهد پديد آمدن آن هستيم.
آنچه مشخص است دو پارامتر جديد وارد صحنه سياسی کشور شده است:
ـ ارجاع پرونده پروژه هسته ای به شورای امنيت و اقدامات آن عليه ايران
ـ اتخاذ سياست برکناری جمهوری اسلامی توسط دولت بوش
جامعه جهانی و دولت بوش و اسرائيل چالش با جمهوری اسلامی را پيگيرانه و بی وفقه پيش برده و بر روندهای سياسی کشور ما تاثير خواهند گذاشت. در وضعيت قبلی عمدتا شکافهای درونی جامعه عمل ميکردند. ولی اکنون شکاف بين جمهوری اسلامی و جامعه جهانی، امريکا و اسرائيل فعال شده و تحولات سياسی کشور ما را تحت تاثير قرار ميدهند.
لازم است که عملکرد پارامترهای مزبور را در صحنه سياسی کشور دريافت، مشخصه های وضعيتی که در حال شکل گيری است، شناخت و سياستها متناسب را تدوين و برای انجام اقدامات ضرور برنامه ريزی نمود.