بیعقلی در تاریخ


حبيب پرزين

26 فروردین 1385

سخنان خامنهای و احمدی نژاد در کنفرانس حمایت از فلسطین، موضع نمایندگان روسیه وچین را در دفاع از ایران ضعیفتر میکند. اگر شورای امنیت هر مجازاتی را، ولو خفیف و بی اثر، بر اساس بند 7 علیه ایران تصویب کند، پرونده ایران وارد فاز جدیدتری میشود. دیگر درباره اینکه آیا برنامه هستهای ایران صلح آمیز است یا نه، بحثی نخواهد شد. و از آن پس پرونده ایران بعنوان کشوری که صلح جهان را تهدید میکند مورد بررسی قرار خواهد گرفت. و این پایهای میشود برای اقدامات بعدی.

در برنامهای که باید چشم جهانیان را خیره میکرد و دشمنان کشور را وحشت زده، همراه با باله زنان و مردان با لباسهای محلی، آقای احمدی نژاد اعلام کرد که دانشمندان ایران توانستند به اورانیوم 5/3 درصد غنی شده دست پیدا کنند. و روز 20 فروردین روز وقوع این معجزه علمی را روزی تاریخی نامید که دست آورد آن با ملی شدن صنعت نفت قابل مقایسه است.
خبر موفقیت دانشمندان ایرانی در غنی سازی 5/3 درصدی اورانیم خبری سیاسی است و نه علمی. ایران از مدتها قبل امکان غنی سازی در حد آزمایشگاهی را داشت. دستگاههای سانتریفوژ با دستورالعمل و نقشههای لازم برای راه اندازی آنها چند سال قبل از شبکه عبدالقادر خان خریداری شده بود. تنها مسئله باقیمانده وصل کردن آنها به هم و راه اندازی آنها بر پایه نقشههای موجود بود.
در مورد پیام سیاسی هیاهوی اتمی تفسیرهای متفاوتی وجود دارد تفسیر رایج این است که اینکار مصرف داخلی دارد. سران رژیم می خواهند بگویند ما اکنون به آن درجه علمی که میخواستیم دست یافتیم و حالا در صورتیکه مصالح کشور ایجاب کند میتوانیم ادامه کار را متوقف کنیم. یعنی این هیاهو مقدمهای خواهد بود برای مذاکره و رسیدن به توافق با غرب.
این تصور که سران رژیم برای نجات خودشان هم که شده بالاخره روزی با گرفتن امتیازاتی با دولتهای غربی کنار خواهند آمد، همیشه وجود داشته، علت آن هم این است که تحلیل سیاسی عملی است منطقی و برپایه عقل سلیم، بررسی سیاسی همیشه برمبنای دادههای مختلف در مورد شرایط، امکانات، قدرت طرفهای درگیر و ارزیابی واقعی از تعادل نیروها صورت میگیرد، برای تحلیلگری که معمولا بدنبال پیدا کردن دلایل عقلانی برای هر تصمیم سیاسی است، تشخیص بیعقلی بعنوان علت اصلی، آسان نیست.
هنری کیسینجر در کتاب با ارزش «دیپلماسی» هنگام توضیح علت غافلگیر شدن استالین در حمله آلمان هیتلری به اتحاد شوروی، ضمن اینکه استالین را سیاستمداری واقع بین و برجسته در حد رشیلیو ارزیابی میکند، مینویسد اشتباه استالین این بود که فکر میکرد هیتلر هم مسایل را مانند خودش واقع بینانه ارزیابی میکند. بر اساس تحلیل سیاسی واقع بینانه، هیتلر باید اول تکلیف جنگ با بریتانیا را روشن میکرد و بعد وارد جنگ در جبهه شرق با شوروی میشد. بههمین دلیل استالین تصور می کرد هنوز چند سال دیگر وقت دارد، اما هیتلر نه عاقلانه فکر میکرد ونه حوصله صبرکردن را داشت. تاریخ خاور میانه نمونههای متعددی از بیعقلی در تحلیلهای سیاسی را نشان میدهد. جمال عبدالناصر که در جنگ کانال سوئز فاتح شده بود (البته با کمک آمریکا و شوروی) آنچنان از این پیروزی مغرور بود که تصور می کرد تاریخ رسالت نجات جهان عرب را بعهده او گذاشته است، او که شکست مصر در جنگ سال 1948 با اسرائیل را بخاطر بی لیاقتی رژیم فاروق میدانست، تصمیم گرفت اسرائیل را از نقشه جغرافیا حذف کند. خلیج عقبه را مینگذاری کرد و راه دریایی اسرائیل را بست و به رجز خوانی مشغول شد. اما بعد از هفت روز علاوه بر شبه جزیر سینا، بلندیهای جولان و بخشی از خاک اردن هم به اشغال اسرائیل در آمد. فاجعه این شکست برای جهان عرب در این است که اکنون پس از 39 سال، بازگشت به مرزهای قبل از سال 67 ، که مرزهای آتش بس پس از شکست سال 48 بود را بعنوان خواست خود برای برسمیت شناختن اسرائیل مطرح میکنند و اسرائیل رضایت نمیدهد. رژیم طالبان فکر میکرد علاوه بر بیرون راندن ارتش شوروی از افغانستان،عامل اصلی از هم پاشیدن آن کشور و شکست کمونیسم بوده است، ملا عمر تصور میکرد رسالتی الهی برای نجات جهان اسلام دارد خود را خلیفه مسلمانان جهان نامید و افغانستان را به پایگاهی برای آموزش تروریسم مبدل ساخت. وقتی آمریکا از او درخواست تحویل دادن بن لادن را کرد، به خیال خودش به مانورهای دیپلماتیک دست زد و گفت اول ثابت کنید بن لادن در واقعه 11 سپتامبر دست داشته آنوقت ما او را تحویل خواهیم داد. او تهدید کرد اگر آمریکا به افغانستان حمله کند با شکستی سخت تر از ویتنام مواجه خواهد شد. اما پس از مدت کوتاهی به غارها بورا بورا پناه برد. صدام حسین پس از به قدرت رسیدن میتوانست با اتکا به درآمد نفت حداقل مانند دیکتاتورهایی نظیر پینوشه یا فرانکو به ساختن کشورش بپردازد اما به فکر نجات جهان عرب افتاد و اکنون در زندان در انتظار تعیین سرنوشتش است.
تفکر غالب در جناح راست رادیکال در ایران به رهبری خامنهای هم تفکر نجات جهان اسلام است. خامنهای در سخنرانی افتتاحی کنفرانس بینالمللی قدس در تهران، پس از اشاره به شکست ناسیونالیسم و کمونیسم در مبارزه با اسرائیل، با اشاره به انقلاب اسلامی ایران گفت؛ در این هنگام ناگهان خورشید انقلاب اسلامی از مشرق طلوع میکند. بر روی پرچم بلند این انقلاب الهی همراه با نام خدا و شریعت اسلامی، نام فلسطین نقش بسته است. از این مقطع، مسیر حوادث دگرگون میشود و روند زوال دولت غاصب و زوال سیطره مطلق آمریکا که در طول سالهای دراز، شریک جرم دولت غاصب بوده، در منطقه آغاز میشود.....خون مطهر جوانان شهادت طلب و حضور میدانی مبارزان از جان گذشته، همه محاسبات دنیاداران ماده پرست و لذت جو را در هم میریزد، و میدان تازهای را میگشاید که در آن، خون بر شمشیر پیروز است. در همین کنفرانس احمدی نژاد که احساس میکند «بر بام دانش هستهای جهان ایستاده است» ضمن تکرار دوباره مشکوک بودن واقعه هولوکوست، دولت اسرائیل را به درخت پوسیدهای تشبیه کرد که بزودی از هم میپاشد، او اضافه کرد چه بخواهید چه نخواهید رژیم صهیونیستی رو به اضمحلال است.
خامنهای، احمدی نژاد و سایر رهبران همفکر با آنان واقعا تصور میکنند که آمریکا رو به زوال است و با کمی مقاومت کشورهای اسلامی از هم میپاشد. این گفتهها از نظر خود آنان شعار نیست بلکه واقعیت است. تحلیلگران مسایل سیاسی ایران باید بی عقلی را بهعنوان یک فاکتور مهم در محاسبات خود در نظر بگیرند.
دولت ایران فکر میکند با اعلام موفقیت در غنی سازی اورانیوم، جهان در مقابل عمل انجام شدهای قرار میگیرد و چارهای ندارد جز اینکه دیر یا زود این واقعیت را برسمیت بشناسد. احمدی نژاد گفته است، ایران تا پایان سال، سه هزار دستگاه سانتریفوژ را در نطنز نصب خواهد کرد و به تولید صنعتی سوخت اتمی خواهد پرداخت. او هنگام سفر محمد البرادعی به ایران گفت، ایران یک قدم از غنی سازی اورانیوم عقب نشینی نخواهد کرد، جهان باید ایران بعنوان یک قدرت اتمی را به رسمیت بشناسد. زمانی ایران این امکان را داشت که خود را قربانی سیاستهای آمریکا نشان بدهد و در مذاکرات خواهان تضمین برای امنیتش باشد. اما با سیاستهای تهاجمی اخیر، این کشورهای عربی منطقه و کشورهای غربی هستند که امنیت خود را در خطر میبینند و احساس میکنند باید تصمیمات جدیتری در مورد ایران بگیرند.
روز سه شنبه 18 آوریل (29 فروردین) نمایندگان پنج کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل همراه با نماینده آلمان، در مورد نحوه برخورد با سرپیچی ایران از خواستههای شورای امنیت سازمان ملل مشورت خواهند کرد. به گفته سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، با استناد به بند 7 منشور سازمان ملل متحد، برای ایران بعنوان کشوری که صلح جهانی را تهدید میکند، مجازاتهایی در نظر گرفته خواهد شد. سخنان خامنهای و احمدی نژاد در کنفرانس حمایت از فلسطین، موضع نمایندگان روسیه وچین را در دفاع از ایران ضعیفتر میکند. اگر شورای امنیت هر مجازاتی را، ولو خفیف و بی اثر، بر اساس بند 7 علیه ایران تصویب کند، پرونده ایران وارد فاز جدیدتری میشود. دیگر درباره اینکه آیا برنامه هستهای ایران صلح آمیز است یا نه، بحثی نخواهد شد. و از آن پس پرونده ایران بعنوان کشوری که صلح جهان را تهدید میکند مورد بررسی قرار خواهد گرفت. و این پایهای میشود برای اقدامات بعدی.