درس عبرت


مرتضی ملک محمدی

3.8.2006

باید از آن بیمناک بود که رهبران جمهوری اسلامی بخصوص سرداران سپاه که پایگاه های جدیدی در قدرت به چنگ آورده اند و به جنگ های آینده همچون نردبان هایی برای صعود به بالاترین مراکز قدرت می نگرند در رویاهای ظاهرا شیرین ابر قدرتی خود غرق شده باشند. زیرا درآن صورت دردرون آتش جنگی که درحال گر گرفتن است فقط این رویا های پوچ آنها نیست که خواهد سوخت بلکه جان هزاران نفر از مردم ایران و منطقه و حاصل کار و زحمت انها نابود خواهد شد.

آن زمان که محمود احمدی نژاد طی سخنانی تحقیرآمیز و گزاف، خواهان پاک شدن کشور اسراییل از روی نقشه جهان شد و حیرت جهانیان را برانگیخت شاید به همه عواقب خطرناک گفتار خود آگاه نبود و نمی دانست در چه کوره آتش جنون آمیزی میدمد؛ اما از نگاه اهل سیاست و آگاهان به مسایل امروزجهان پنهان نبود که این سخنان ناسنجیده هزینه های بس سنگینی در پی خواهد داشت. بخشی از این هزینه سهمگین را این روزها حزب الله لبنان یعنی یکی ازاقمار جمهوری اسلامی و مردم بی دفاع جنوب این کشور می پردازند.

در پی جویی علل و اهداف حزب الله لبنان از دست زدن به عمل گروگان گیری سرجوخه های اسراییلی که به شعله ورشدن آتش جنگ لبنان انجامید و نقش و کارگردانی ایران در این میان، گمانه زنی ها همچنان ادامه دارد. برخی تحلیل گران دست جمهوری اسلامی را مستقیم در این جریان می بینند و برخی دیگر آنرا انکار می کنند. می توان با تردید و صبورانه این ارزیابی ها را تعقیب کرد ولی در یک حقیقت تردیدی نیست و آن اینکه این عملیات بخودی خود واجد هیج اهمیت نظامی نبود و عملیات انتقام جویانه اسراییل پاسخی به این اقدام نیست بلکه حامل نشانه های دیگری است. بی تردید پیش از این اسراییل بارها نشان داده بود که در انتقام جویی جنون افسارگسیخته ای دارد اما در این عملیات علاوه بر تلافی جویی، پیام های دیگری هم هست. پیام هایی به جمهوری اسلامی که از خواب خوش دوران جنگ سرد بیدار شود و عصر مبارزه با تروریسم را جدی بگیرد. و این پیام مهمتر که جمهوری اسلامی روی معنای حذف اسراییل از روی نفشه جهان بیشتر بی اندیشد.

در تقریبا یکسال گذشته اسراییل یکی از سخترین دوره های حیات سیاسی خود را تجربه کرد. آریل شارون این ناپلئون اسراییل از صحنه حذف شد. پیش از آن او آن قدر ضعیف شده بود که دیگر از متحد کردن نه تنها اسراییل بلکه حتا حزب لیکود درمانده بود. تمامی قدرت او در سرکوب رهبری فلسطین و به زانو در آوردن فلسطینیان به فرسودن بیشتر خود او منجر شد. او هنگامی روانه بیمارستان می شد که حماس در هلهله شادی مردم فلسطین برجایگاه رهبری حکو مت فلسطین صعود می کرد. پیروزی حماس کابوس بزرگ اسراییل بود. هنگامی که صدام توسط ارتش آمریکا به زیر کشیده شد اسراییل نفسی به راحتی کشید و چشم امید به روزهای آرام تر و آفتابی تری برای خود و متحد قدرت مندش آمریکا دوخت. اما جشن این پیروزی خیلی کوتاه بود و در پس پشت پیروزی نظامی آمریکا در عراق علایم یک کابوس دیگر در افق نمایان گردید. ایران در جایگاه برنده اصلی در صحنه سیاسی عراق ظاهر شد و سپس پیروزی غیرمنتظره احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری این کابوس ها را کامل کرد. هنگامی که آتشبار های جنگ روانی از تهران به سوی تل اویو باریدن گرفت دیگر کاملا روشن بود که اسراییل به جای ارامش باید در انتظار روزهای سختری باشد. حملات سیاسی و روانی دولت جدید ایران به اسراییل و انکار تحقیر آمیز فلسفه وجودی این کشور توازن نیرو را لااقل در عرصه جنگ روانی به سود جمهوری اسلامی و جریان بنیاد گرایی اسلامی برهم می زد.

به موازات بالا گرفتن تنش در این جبهه؛ چالش در جبهه بزرگ تری میان ایران و آمریکا برسر مساله انرژی اتمی بالا می گرفت. در حاشیه این کشمکش تازه و تهدید های متقابل و گفتارهای مربوط به "رژیم چنج" ایران نیز انکار نمی کرد که از همه حوزه های نفوذ خود برای حفظ اقتدار سیاسی خود بهره خواهد برد و متقابلا منافع امریکا را در هرجا که بتواند مورد تعرض قرار خواهد داد و خاورمیانه را برای آمریکا و اسراییل غیر قابل حکومت خواهد کرد. به این ترتیب با درآمیختن این دو جبهه درگیری تغییری اساسی در محتوای بحران خاورمیانه و جنگ میان اسراییل با فلسطینیان رخ داد. بدین ترتیب جمهوری اسلامی خود را از پشت جبهه فلسطینیان به مرکز مبارزه با اسراییل پرتاب کرد. اکنون مبارزه اسلام گرایان فلسطین اعم از جهاد اسلامی، حماس و حزب الله جنوب لبنان می رود که به جزیی از مبارزه بزرگ تر جمهوری اسلامی با آمریکا و اسراییل تبدیل شود.

آدم ربایی حزب الله لبنان درچنین حال و هوایی رخ داد. این عمل چه بر اساس محاسبه های سیاسی صورت گرفته باشد چه حاصل یک خطای ساده بوده باشد با پیش زمینه های این چنین این وهم و گمان را در میان بنیاد گرایان اسلامی دامن میزد که اسراییل در موضع دفاعی قرار گرفته و زمان به چالش کشیدن اقتدار سیاسی و نظامی آن فرا رسیده است. و این است علت عمده واکنش خونین و خشماگین اسراییل. این واکنش اما حامل پیامی است هشدار دهنده به مرکز و نه اقمار. پیامی حامل این پند به جمهوری اسلامی که تا خیلی دیر نشده از ماجراجویی سیاسی دست بشوید و حقایق مربوط به رال پلیتيک منطقه یعنی به رسمیت شناختن موجودیت اسراییل و توازن قدرت در عرصه جهان را دریابد. جنگ در لبنان با همه تلخی و تحمل ناپذیری اش آزمایشگاهی است عبرت آموز برای آنها که در مقام رسمی ریاست جمهوری کشوری مثل ایران شعار حذف اسراییل را فریاد می زنند و بدین ترتیب سرنوشت و زندگی ملتی رابه بازی می گیرند. اما ایا رهبران حکومت از این آزمون خواهند آموخت و معنای این پیام ها را در خواهند یافت. باید از آن بیمناک بود که رهبران جمهوری اسلامی بخصوص سرداران سپاه که پایگاه های جدیدی در قدرت به چنگ آورده اند و به جنگ های آینده همچون نردبان هایی برای صعود به بالاترین مراکز قدرت می نگرند در رویاهای ظاهرا شیرین ابر قدرتی خود غرق شده باشند. زیرا درآن صورت دردرون آتش جنگی که درحال گر گرفتن است فقط این رویا های پوچ آنها نیست که خواهد سوخت بلکه جان هزاران نفر از مردم ایران و منطقه و حاصل کار و زحمت انها نابود خواهد شد.