آیا سخنرانی اخیر جورج دبلیو بوش پیام آور بازگشت به استراتژی اولیۀ نومحافظه کاران است؟
سیاست اعلان شدۀ جدید بوش، به دلائلی که در زیر نقل خواهم کرد، نمی تواند ادامۀ سیاست تا کنونی نو محافظه کاران باشد و لزومأ در منافات با پیشنهادهای کمیسیون بیکر-هامیلتن تلقی شود.
بسیاری از شواهد بدیناشارت دارند که انگار بوش پیشنهاد های کمیسیون بیکر-هامیلتون را نه تنها نادیده گرفته است بلکه درست در جهت متضاد آن ها عمل میکند.امری که بسیاری از مفسرین روزنامه های متنفذ امریکائی چون نیویورک تایمز و اینترناشنال هرالد تریبیون و شماری از مطبوعات اروپائی بدان اشاره میکنند. کوشش میشود به کمک تمثیل و تشبیهات تاریخی همچون فرمان ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت،علیرغم افکار عمومی، برای حمله ارتش ایالات متحدۀ امریکا(ا.م.آ) و گسترش جنگ به کامبوج در زمانی که شکست ا.م.آ در ویتنام کاملأ قابل پیشبینی شده بود، نتیجه گیری کنند که این اقدامات را باید به مثابۀ فرار به جلو از جانب دولت بوش وادامۀ سیاست نومحافظه کاران تلقی کرد. افزایش تنش در میان دولت بوش و جمهوری اسلامی ایران(ج.ا.ا) در تشدید حملات لفظی اعضای دولت امریکا به موازات سعی در بر پا کردن ائتلافی از کشورهای سنی مذهب منطقه بر ضد ج.ا.ا بازتاب پیداکرده است. همچنین اقداماتی نظیر حملۀ نظامی به نمایندگی ایران در اربیل و بازداشت اعضای آن بر خلاف هنجارهای رایج دیپلماتیک همراه با گسیل ناوگان هواپیمابر جدید به خلیج فارس تبلور این تنش اند، و به عنوان نشانه هائی از سیاستی جدید تعبیر و تفسیر میشود که همانا ادامۀ سیاست همیشگی نو محافظه کاران است.
نا محتمل بودن امکان بازگشت به سیاست اولیّۀ نو محافظه کاران
اکنون پرسش اینست که با توجه به وضعیت موجود در ایالات متحدۀ امریکا و خاورمیانه ایا رویکردی که مبتنی بر سیاست بازگشت به وضع سابق (پیش از انتشار گزارش بیکر-هامیلتن) که تنها از جانب نومحافظه کاران تعریف و تحمیل میشد امکان پذیر است؟
به گمان نگارندۀ این سطور سیاست اعلان شدۀ جدید بوش، به دلائلی که در زیر نقل خواهم کرد، نمی تواند ادامۀ سیاست تا کنونی نو محافظه کاران باشد و لزومأ در منافات با پیشنهاد های کمیسیون بیکر-هامیلتن تلقی شود:
1. پشتیبانی ادامۀ جنگ به شیوه ای که تا کنون صورت گرفته است در میان شهروندان ا.م.آ بسیار پائین و در حال نزول است. ترمز کردن این سیر نزولی و برگرداندن آن به سوی افزایش می توانست به میانجی یک کارزار بزرگ تبلیغلتی مانند آنچه پیش از حمله به عراق به راه انداخته شد، صورت پذیرد. اما دولت بوش اعتبار و آبروی خود را در اثر دروغ های فاحشی که به بهانۀ آنهاهجوم به عراق را توجیه کرد از دست داده است و بعید به نظر میرسد که اتهامی بآ آن ابعاد از سوی افکار عمومی ا.م.آ پذیرفته شود. مگر اینکه خطای سیاسی کلانی از جانب هیئت حاکمۀ جمهوری اسلامی ایران(ج.ا.ا) رخ دهد.
2. تناسب نیروها در کنگرۀ ایالات متحدۀ امریکا در انتخابات اخیر درست به سبب سیاست نومحافظه کارانۀ دولت در عراق به زیان بوش به هم خورده است. دمکرات ها درست به خاطر جلوگیری از افراط کاری ها و ماجراجوئی های دولت بوش برندۀ انتخابات شدند.
3. فزون براین بوش در میان نمایندگان حزب جمهوریخواه نیز چندان اقبالی ندارد. حتی اگر بوش، که دیگر شخصأ ریسکی در کمین اش نیست، مایل به ادامۀ سیاست پیشین اش باشد ، بقیۀ دستگاه حزب جمهوریخواه به ویژه شخصیت هائی که قصد دارند در دورۀ بعدی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شوند، آنچنان که قرائن و شواهد نشان میدهند، با او همکاری نخواهند کرد.
4. تجربۀ جنگ عراق و لبنان به شهروندان و بخشی بزرگ از نخبه گان ا.م.آ نشان داده است که مشگل خاورمیانه راه حل نظامی ندارد. گزارش بیکر-هامیلتن که از شخصیت های برجستۀ هر دو حزب از جمله تا این اواخر وزیر دفاع فعلی ا.م.آ، گیتس، تشکیل شده بود، گواهی بر این مدعا ست.
5. دستۀ نومحافظه کاران مسلط بر واشنگتن از هم پاشیده، به حالت تدافعی رانده شده و کم رمق برای حرکتی خطیر است.
هدف از اقدامات و تحرکات جدید دولت بوش چیست
پس پرسشی که در اینجا میتوان مطرح کرد اینستکه چرا بوش این سیاست را پیش گرفته است؟
به گمان نگارنده گزینش این اقدامات بیشتر پیامد به بن بست رسیدن سیاست بوش در عراق است و تشبثاتی دراز مدت و پابرجا برای پیشبرد استراتژی اعلام شدۀ نومحافظه کاران، مانند طرح خاورمیانۀ بزرگ، نیستند بلکه چند هدف کوتاه مدت را در خدمت، نه لزومأ پیروزی در عراق، آنچنان که نو محافظه کاران اعلام کرده بودند، که محدود ساختن هزینه سیاسی، تبلیغاتی، حیثیتی و مالی تعقیب میکنند از جمله:
• کوشش برای آرام سازی عراق به کمک نیروی نظامی بیشتر به این امید که بتوان به تحولات اقتصادی دست یازید ، پروژۀ آشتی ملی را به پیش برد ( از جمله بازگرداندن بخشی از عناصر بعثی به مناصب شان)، باز سازی کشور و ایجاد فرصت های شغلی. بدیهی است که در شرایط هرج ومرج کنونی چنین اقداماتی شدنی نیستند. مادامیکه وضع زندگی و امنیتی مردم عراق بهبود نیافته باشد شمار کسانی که بالقوه آماده گی پیوستن به شورشیان را داشته باشند بیشتر است.
• تا کنون ا.م.آ متحد اصلی جریانات شیعه در عراق بوده است. لیکن سیر امور سران ا.م.آ را به این نتیجه رسانده است که این امر دراز مدت به نفع ج.ا.ا تمام میشود. از سوی دیگر دولت ا.م.آ تحت فشار دولت های سنی منطقه مانند عربستان سعودی، اردن، مصر و امارات متحدۀ عربی برای تجدید نظر در سیاستش نسبت به سنی های عراق قرار دارد. این کشورها از بوجود آمدن و تقویت یک هلال شیعه از ایران تا لبنان بویژه با توجه به اقلیّت شیعه در درون جوامع پاره ای از خودشان هراسناک اند. تبلیغات روزهای اخیر به ویژه بعد از اعدام صدام و چگونگی انجام آن، چه از طرف ا.م.آ و چه از طرف کشورهای سنی گواه بر اینند که تحولی در جهت تغییر ارجحیت های سیاست ا.م.آ در راه است.
نقش جمهوری اسلامی ایران
با توجه به اینکه دولت ج.ا.ا خود را پیروز جنگ ها، کشمکش ها و مناقشات اخیر در عراق و لبنان می داند، چندان نیازی به پای پیش نهادن برای مذاکره با ا.م.آ احساس نمی کند و بر این پندار است که زمان به نفعش کار میکند. فزون بر این دولت احمدی بژاد ج.ا.ا را به مثابه یک نیروی برتر منطقه ای تلقی میک، همزمان ا.م.آ را ضربه پذیر میپندارد و نفوذش را در منطقه به چالش می کشد. از اینرو است که گیتس وزیر دفاع جدید ا.م.آ امروز اعلام میکند که گسیل ناوگان هواپیمابر استنیس و موشکهای پاتریوت به منطقۀ خلیج فارس برای مقابله با توهم دولت ج.ا.ا در بارۀ ضربه پذیری ا.م.آ در این منطقه است.
بنابراین کوشش ا.م.آ در این نهفته است که ایران را به اندازۀ "واقعی اش" فروکاهد و بدینوسیله برای گرفتن پاره ای امتیازات مانند چشمپوشی از غنی سازی،از دخالت در عراق، ازدخالت در لبنان و از مخالفت با روند صلح بین فلسطین و اسرائیل آنرا آمادۀ کفتگو کند. اقدامات اخیر ا.م.آ به ویژه بعد از سخنرانی بوش مانند:
• تشدید مشاجرات و تهدیدات لفظی توسط شخص بوش وشاخه های گوناگون دولت ا.م.آ (چینی، رایس،نگروپنته، گیتس ...)
• سفر رایس به خاورمیانه برای بر پا کردن ائتلافی از کشورهای سنی منطقه بر ضد ج.ا.ا
• تکرار پیوستۀ این امر که گزینۀ نظامی هنوز مطرح است.
• گسیل ناو هواپیمابری دیگر به خلیج فارس
• اعلان قصد تحویل موشک های ضد موشک پاتریوت به امارات متحدۀ عربی
• انتشار شایعات در مورد امکان حمله هسته ای اسرائیل به مراکزهسته ای ایران
• حمله به نمایندگی ایران در اربیل و دستگیری دیپامات های آن، بدون توجه به هنجارهای دیپلماتیک، برای به نمایش گذاشتن ضعف دولت ج.ا.ا . از زمرۀ این اقدامات همچنین میتوان برشمرد: دستگیری دیپلماتهای ایرانی را که به همراه کسانی که به دعوت جلال طالبانی رئیس جمهور به عراق آمده بودند پیش ازماجرای اربیل.
• تشدید تحریم مالی نهادهای بانکی ج.ا.ا و قطع روابط بسیاری از بانک های بزرگ جهانی با آنان
دورنمای راه حل دیپلماتیک
از سوی دیگر شخصیّت های مختلف دولت بوش موضوع برتر دانستن راه حل دیپلماتیک را برای مناقشات با ج.ا.ا پیوسته مورد تاکید قرار می دهند تا آنجا که رایس وزیر خارجۀ ا.م.آ اعلام میکند که چنانچه ج.ا.ا به تعلیق غنی سازی اورانیوم تن در دهد دولت مطبوعه اش حاضر است در بارۀ همۀ امور با دولت ج.ا.ا به مذاکره بنشیند.
نگارنده براین گمان است که خطر بازگشت به سیاست عریان نومحافظه کاران مانند لشکرکشی برای تغییر رژیم و یا اقدامات شدید مشابه چندان محتمل نیستت. هدف اصلی دولت بوش در شرایط کنونی داخلی و جهانی میتواند براین امر مبتنی باشد که که با افزایش فشار به ج.ا.ا از یکسو از کارائی معطوف به خارج اش بکاهد و بدینوسیله به متحدانش در منطقه احساس امنیت ببخشد و از دیگرسو شکافی را که در درون هیئت حاکمۀ ایران میان بخش های واقعبین و بخش های افراطی هویدا شده است گسترش دهد. نومحافظه کاران ج.ا.ا درنتیجۀ انتخابات اخیر تضعیف شده اند .محاسبۀ ا.م.آ میتواند این باشد که در اثر افزایش تنش و تشدید بحران احتمال فرادست شدن بخش های واقعبین بزرگترشود و راه برای یک توافق همه جانبه گشایش یابد.
از خطر افروختن جنگ ، هر چند که نا محتمل است، نباید غافل ماند
البته در اینجا گوشزد ه چند نکته ضروری است:
الف. اگر افزایش نیروی نظامی منجر به آرامش و نظم در عراق نشود، ا.م.آ چه راهی را برخواهد گزید؟
ب. . آنچه را که نباید از نظر دور داشت این واقعیت است که افزایش حساب شدۀ تنش وگسترش بحران معلوم نیست تا چه اندازه حساب شده و زیر کنترل عاملین اش باقی بمانند. خطر اینکه تنش هر لحظه خودپویائی پیداکند واز کنترل خارج شود منتفی نیست. باید به خاطر سپرد که گرداندن لبۀ تیز حملات و پرخاشگری به سوی ج.ا.ا گریزگاهی نیزهست برای نومحافظه کاران ا.م.آ که بوسیلۀ آن از یکسو افکار عمومی را نسبت به خطاها و اشتباهاتی که خود مرتکب شده اند منحرف سازند و از دیگرسو در انتظار خطای رقیب برای روزهای مناسبتر به کمین بنشینند. فراموش نباید کرد که نومحافظه کاران هر چند که کم رمق شده اند اما هنوز با داشتن رئیس جمهور و معاونش به اندازۀ کافی نفوذ دارند که در لحظۀ مناسب ورق را برگردانند.
ج. علیرغم اینکه اخبار رسیده از ایران دلالت بر این دارند که موقعیت دولت احمدی نزاد دردرون هیئت حاکمۀ ج.ا.ا در حال تضعیف و متزلزل است، این احتمال را نمی توان منتفی دانست که نو محافظه کاران ایران برای برگرداندن ورق و تثبیت مجدد موقعیتشان دست به تشدید ستیزه جوئی و اقدامات رادیکال غیر قابل پیشبینی نسبت به غرب بزنند. چنین اعمالی به مثابه آب به آسیاب نو محافظه کاران ا.م.آ ریختن خواهد بود.
نتیجه: هر چند که احتمال یک برخورد تمام عیار نظامی میان ایالات متحدۀ امریکا و جمهوری اسلامی ایران چندان بزرگ نیست اما نظر به پیامدهای فاجعه آمیز در صورت رخدادنش باید بهر بهائی از وقوع آن جلوگیری کرد. وانگهی اگر مسیر تحریک، پرخاش و ستیزه جوئی از جانب دولت احمدی نژاد به شیوه کنونی تعقیب شود، حتا اگر به جنگ هم نیآنجامد، تحریم های رو به گسترش کافی خواهند بود که کشور را از پای درآورند. وظیفه جناح واقع بین هیئت حاکمۀجمهوری اسلامی است که از در غلطیدن ایران به این ورطۀ دهشتناک جلوگیری کند.
بهروز بیات
17 زانویۀ 2007 برابر با 27 دی 1385