حملۀ پوتین به ایالات متحدۀ امریکا در همایش امنیتی مونیخ، چرخش استراتژیک ؟
بهروز بیات
اول اسفند 1385
آیا فدراسیون روسیه میتواند به یک تکیه گاه مطمئن برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود؟
همایش امنیتی مونیخ همه ساله در ماه های آغازین سال نو میلادی از جانب یک سازمان غیر دولتی به ریاست هرست تلچیک مشاور عالی امنیتی دولت هلموت کهل صدراعظم پیشین آلمان و رئیس فعلی شعبۀ شرکت هواپیماسازی بوئینگ در آلمان،و با پشتیبانی وزارتخانه های دفاع و امور خارجه آلمان برگزار میشود. در این همایش که "داوس امنیتی" لقب گرفته است، شخصیتها و کارشناسان امنیتی نامدار دنیای غرب به بررسی و تبادل نظر در بارۀ وضعیت امنیتی جهان، چالش های پیش رو و طرح دورنما های آینده میپردازند.
آنچه که همایش امسال را نسبت به سال های قبل برجسته می کرد همانا شرکت پوتین رئیس جمهور روسیه و علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی و سرپرست مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی ایران( ج.ا.ا.) بود. این نخستین بار بود که روسیه به میانجی رئیس جمهورش در این همایش حضور می یافت.. شرکت لاریجانی نیز از این نظر حائز اهمیت بود که بحران هسته ای در پیرامون دولت ج.ا.ا. هر روز وخیم تر می شود و این همایش میتوانست زمینه ای برای تبادل نظر و یافتن راه حل برای کاهش تنش فراهم آورد.
حملات پوتین
و امّا پوتین از فرصت سخن گفتن در این همایش به عنوان تریبونی جهانی استفاده کرد که شدیدترین و بی پرده ترین حملات خود را نسبت به سیاست" نظامیگری لگام گسیخته"، و"سیادت طلبی یکسو نگرانۀ" دولت ایالات متحدۀ امریکا (ا.م.آ.) ابراز دارد. حملاتی که از بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد همانند نداشته است. بازتاب این سخنرانی در رسانه های غربی بسیار شدید بود به شیوه ای که پاره ای آنرا به مثابه بازگشت روسیه به دوران جنگ سرد قلمداد کردند.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا روسیه در تکاپوی تغییر سیستماتیک استراتژی سیاسی خود در برابر غرب، به ویژه ا.م.آ. و پایان دادن به تعاملات با آنان است؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت باشد طبیعتأ پیامدهائی برای جهان و به ویژه ایران به همراه خواهد داشت.
چرا احتمال چرخش استراتزیک پائین است؟
روسیه پس از فروپاشی شوروی به ناچار جایگاه ابرقدرتی خود را از دست داده و تنها ابرقدرت باقیمانده یعنی ایالات متحدۀ امریکا جهان را همچون جولانگاه خود به چالش کشیده است. فزون بر این روسیه برای جبران واپسمانده گی تکنولوژیکی و نتیجتأ اقتصادی خود شدیدأ به غرب نیازمند است که برآوردن این نیاز ها جز از طریق بازکردن بازار خود به سوی کالا، سرمایه و تکنولوژی غرب امکان پذیر نیست. و امّا غرب هرگز حاضرنشده است روسیه را در سیستم اقتصادی خود ادغام و مانند سایر متحدان شوروی در اروپای شرقی جزء لاینفک خود گرداند. به دلایلی که در چهارچوب این مقال نمیگنجد غرب همیشه با نوعی سوء ظن به روسیه مینگرد. در واقع روسیه در حالتی برزخی گیرکرده است : نگهداری منافع اقتصادی کوتاه و میان مدت به میانجی ارتباط با اقتصاد دنیای غرب از یکسویه سیاست روسیه است. از دیگر سو روسیه به عنوان وارث ابر قدرت شوروی برای نگهداری و گسترش نفوذ و منافعش در سایر نقاط جهان منطبق با استراتژی درازمدتش کوشش میکند. چنین کوششی میتواند بالقوه به رودرروئی با رقیب پیشین یعنی ایالات متحدۀ امریکا بیانجامد. در این میان غرب موفق شده است که همۀ متحدان و اجزآء اروپائی شوروی را یجز اوکرائین و روسیۀ سفید هم از نظر اقتصادی و هم از نظر نظامی در خود ادغام کند و به نوعی روسیه را در "محاصرۀ" خود قرار دهد.
روسیه درواقع دارای دو ویژه گی است که همخوانی ندارند. با داشتن زرادخانه های عظیم نظامی مجهز به انواع جنگ افزارهای مدرن تا حد بمب های هیدروژنی که از شوروی به ارث برده است و با داشتن پتانسیل کافی برای نابود کردن مضاعف دنیا، به قول غربی ها over kill capacity هنوز مانند یک ابرقدرت نظامی است. منتها شرط لازم برای ابر قدرت بودن همانا داشتن بنیۀ ای اقتصادی هم ارز با نیروی نظامی است و این همان ویژه گی دومی است که روسیه به کمبودش مبتلاست و آنرا از عرض و اندام بنیاندار در گسترۀ جهانی محروم میکند. اساسأ این دوگانه گی هستی روسیه منجر به دوگانه گی رقتارش میشود.
در پرتو چنین برداشتی میتوان تا حدودی رفتار روسیه را گمانه زد.
چرا پرخاشگری روسیه در این برهه از زمان:
با توجه به اینکه در حال حاضر روسیه دارای یک آهنگ رشد سریع اقتصادی است میتوان تصور کرد که در طول یکی دو دهۀ آینده دوباره به رقیبی جدی با پتانسیل بالای نظامی برای ا.م.آ فراروید. چنین است که دولت ا.م.آ اکنون قصد دارد در دو کشور همسایۀ روسیه، لهستان و جمهوری چک، پایگاه های پدافند موشکی در خارج از چهارچوب پیمان ناتو برپا کند. هرچند که این برنامه ها را به بهانه تهدید از جانب جمهوری اسلامی ایران(ج.ا.ا.) و کره شمالی توجیه میکند ولی هر عقل سلیمی می تواند دریابد که این اقدامی است معطوف به روسیه و هدفش قراردادن ایالات متحدۀ امریکا در یک جایگاه استراتژیک برتر است در روزگاری که روسیه بنیه رودرروئی پیدا کند . حملۀ شدید پوتین به ایالات متحدۀ امریکا را میتوان به مثابه واکنش موضعی روسیه در برابر رانده شدن در یک تنگنای امنییتی آتی تعبیر و تفسیر کرد نه لزومأ بر مبنای یک برنامۀ از پیش تدوین شده. روسیه در سالهای اخیر پیوسته کوشیده است تعادلی هر چند ناپیدار میان منافع اقتصادی و مصالح استراتژیک نگهدارد. لیکن کفۀ ترازوی این تعادل به سوی منافع اقتصادی سنگینی میکند زیرا که بدون پیشرفت تکنولوژیکی و صنعتی، روسیه هرگز قابلیت بازیگری موثر در پهنۀ جهانی را نخواهد یافت. این امر بدین معنی است که در بزنگاه گزینش یکی از این دو راه به سود پیشرفت صنعتی که بدون رابطۀ تنگاتنگ با غرب شدنی نیست، تصمیم بگیرد. بدین شیوه میتوان نوسانات و ناروشنی های و تناقضات سیاست خارجی روس را توضیح داد.
پیامدهای تغییر لحن پوتین نسبت به ا.م.ا. برای ایران:
بی شبهه روسیه در کشورهای همسایگی جنوبی اش بویژه ایران منافع و گاهی حتی منافع مشترکی دارد که از جملۀ آنها میتوان جلوگیری از هژمونی کامل امریکا در منطقه خاورمیانه و حوزۀ خلیج فارس را نام برد. و در اینجاست که سیاست ج.ا.ا. با سیاست روسیه همگرائی پیدا میکند. منتها این سیاست روسیه بخشی از استراتژی دراز مدتش به طریقی که در بالا ذکر شد، می باشد و عجالتأ آنرا با آن جدیتی پیگیری نمی کند که هزینه زا برای منافع اقتصادیش باشد . به گواه آمار منافع بلاواسطۀ تجاری روسیه با ج.ا.ا. نسبت به ابعاد مبادلاتش با غرب انقدر ناچیز است که نمیتواند موتور حرکت نسبتأجانب دارانه اش در رابطه با ایران پنداشته شود بلکه عمدأ محاسبات استراتژیک و هرازگاهی نیز بده بستان های سیاسی با غرب در پشت آن نهفته اند. کافی است نگاهی اجمالی به ابعاد معاملات روسیه با غرب و با ج.ا.ا. بیافکنیم تا دریابیم که هرچند که مبادلات اقتصادی در هر حال بی اهمیت نیستند امّا تجارت با ج.ا.ا نقش مرکزی را در ملاحظات روسیه نمیتواند بازی کند. در اینجا میتوان به نمونۀ آلمان بعنوان بخشی از دنیای غرب اشاره کرد: حجم کل مبادلات روسیه با آلمان در سال 2005 میلادی اندکی کمتر از 40 میلیارد یورو بوده است( منبع سازمان آمار فدرال آلمان*)، در حالیکه. برابر با روایت امار گمرکات ایران** حجم مبادلات میان روسیه و ایران درسال 1382 هجری شمسی کمتر از 1.2 میلیارد دلار (یک میلیارد یورو) بوده است .
بنابراین منافع اقتصادی بلاواسطۀ روسیه در غرب جای دارد و نه در ایران.
فزون برین روسیه علیرغم همگرائی سیاستش در جهت محدود کردن نفوذ بلامنازع ا.م.آ در خاورمیانه به لحاظی در نوعی رقابت با ایران نیز بسرمیبرد که یک مورد آن مناقشه به خاطر رژیم حقوقی دریا خزر است. از اینروی نمیتواند چندان تمایلی به هسته ای شدن ایران به لحاظ جنگ افزاری داشته باشد.
نتیجه :از آنچه شرحش رفت میتوان نتیجه گرفت : هرچند که وجود نیروئی دیگر که بتواند در برابر یکه تازی های دولت ا.م.ا ایستاده گی کند امری مثبت برای جهان به ویژه خاورمیانه است امّا. روسیه نمیتواند تکیه گاه مطمئنی برای نظام ج.ا.ا. در مناقشه اش با ا.م.ا باشد. بسته به منافع و مصالح موضعی اش، روسیه از سیاست های متغیر ، ناشفاف و گاه متضاد پیروی میکند.به عنوان نمونه های نو این رویکرد میتوان رفتارش را در مورد قطعنامۀ 1737شورای امنیت سازمان ملل در مورد تحریم ایران و باز هم نوترخودداریش را از به سرانجام رساندن نیروگاه بوشهر وتحویل سوخت هسته ای در مدت موعود، میتوان برشمرد.
در این رابطه آنچه را که میتوان به دولت ج.ا.ا یادآورشد اینستکه به امید و اتکا به قدرت های جهانی نمی توان چشو دوخت. با چشمپوشی موقت از غنی سازی اورانیوم برای فراهم کردن شرایط آغاز گفتگو با طرفهای ذینفع به هدف اعتماد سازی از غلطیدن کشور به پرتگاه تحریم های اقتصادسوز و یا حتی جنگی ویرانگرباید ممانعت به عمل آورد.
20 فوریۀ 2007 برابر با اول اسفند 1385
بهروز بیات
ماخذ:
http://www.destatis.de/download/d/aussh/rangfolge.pdf *
http://www.irica.gov.ir/Persian/AmarView/Reports/1382_add/exprep06.html**
http://www.irica.gov.ir/Persian/AmarView/Reports/1382_add/imprep06.html**