شکست دیپلماسی و تدارک حمله به ایران؟
مسعود فتحی
august 21, 2007
انتشار خبر احتمال قرار دادن سپاه پاسداران یا بخش معروف به سپاه قدس آن در لیست سازمان های تروریستی در ایالات متحده آمریکا، بحث هائی را در مورد امکان و انگیزه این کار و نیز عواقبی که چنین تصمیمی می تواند داشته باشد، بر انگیخته است. این امر هم چنین سوالات متعددی را مطرح ساخته است. مفهوم قراردادن سپاه پاسداران در فهرست سازمان های تروریستی چیست؟ اتهامی که به سپاه وارد شده است، در صورت تبدیل شدن به یک سیاست عملی، چه پیآمدهائی خواهد داشت؟ آیا این امر به معنی تغییر سیاست دولت آمریکا در قبال ایران خواهد بود؟
برخورد ما با این سیاست چه باید باشد؟
سپاه پاسداران در لیست سازمان های تروریستی:
شکست دیپلماسی و تدارک حمله به ایران؟
درآمد:
خبری که منتشر شده است، یک خبر رسمی نیست، اما از قول مقامات عالیرتبه دولت آمریکا در دو روزنامه معتبر آمریکائی، واشنگتن پست و نيويورک تايمز نوشته شده است که دولت آمریکا تصمیم دارد سپاه پاسداران را در فهرست سازمان های تروريستی وزارت امورخارجه ايالات متحده قرار دهد. این اقدام براساس بخشنامه ای صورت می گیرد که جرج بوش رئیس جمهوری آمریکا دو هفته بعد از حملات ۱۱ سپتامبر صادر نموده است. تهیه این فهرست تلاشی برای قطع ارتباطات مالی و اعمال تحریم علیه این قبیل سازمان ها به دلیل نقش آن ها در «تروريسم بين المللی» است.
از قرار معلوم دلیل قرار دادن سپاه پاسداران در لیست این سازمان ها، دخالت در درگیری ها با سربازان آمریکائی در عراق و افغانستان، نیز حمایت از حزب الله در لبنان، حماس و ... می تواند باشد. از جمله سازمان هائی که جزو این لیست هستند، سازمان مجاهدین خلق، هم چنین حماس و القاعده است.
به دنبال درج این خبر در روزنامه ها، منابع اطلاعاتی ایالات متحده اعلام نموده اند که ۵۰ نفر از نيروهای سپاه قدس در عراق در حال آموزش شبه نظاميان شيعه برای چگونگی حملات راکتی و خمپاره ای هستند. یک ژنرال آمریکائی ( ژنرال ريک لينچ، فرمانده ارتش آمريکا در جنوب بغداد) گفته است که «تعدادی از افراد سپاه قدس در منطقه فرماندهی من حضور دارند که به آموزش شبه نظاميان شيعه مشغول هستند و فکر می کنيم که تعداد آنها بالغ بر ۵۰ نفر است. ما می دانيم که آنها اينجا هستند و آنها را مورد هدف قرار می دهيم.»
این ژنرال در عین حال تلویحا نیروهای ایرانی را در کشتار آمریکائیان مقصر دانسته است و گفته است که ۲۵ سرباز آمريکايی که در ۶۰ روز گذشته در اين منطقه کشته شده اند، هدف «آتش غير مستقيم» قرار گرفته بودند. او اضافه کرده است که نيروهای تحت فرماندهی او از ماه آوريل گذشته تاکنون، ۱۲۷ قبضه سلاح با مارک ايرانی را ضبط کرده اند.
تاکنون، دولت آمریکا و فرماندهان نظامی آن در عراق تحت عنوان عمومی دخالت دولت ایران و نیروهای ایرانی در امور عراق سخن گفته اند، اکنون برای نخستین بار، آن ها سپاه قدس را به آموزش شبه نظامیان شیعه در خاک عراق و انتقال قطعات مین و بمب های کنار جاده ای و مونتاژ آن ها در عراق و نیز انتقال تسلیحات دیگر به این کشور متهم کرده اند.
در هر صورت اگر سپاه پاسداران یا بخشی از آن به عنوان یک سازمان تروریستی اعلام شود، برای نخستين بار يک سازمان نظامی رسمی یک کشور دیگر از سوی وزارت امور خارجه آمريکا رسما «تروريست» معرفی می شود.
انگیزه ها:
نیویورک تایمز از خانم رایس به عنوان حامی اصلی طرح سپاه پاسداران یا بخشی از آن به عنوان یک سازمان تروریست نام برده است. این روزنامه انگیزه خانم رایس از این کار را تلاشی برای آرام کردن جناحی از دولت فعلی آمریکا دانسته است که خواهان اقداماتی شدید تر علیه ایران و از جمله در دستور قرار دادن حمله نظامی به ایران است. هم چنین این روزنامه معتقد است که هدف دیگر خانم رایس فشار به متحدان اروپائی برای در پیش گرفتن اقدامات دیپلماتیک موثر در قبال برنامه اتمی ایران است.
در هر صورت آن چه که مسلم است، دولت ایالات متحده امریکا از روند پیشرفت امور در برخورد با برنامه اتمی دولت جمهوری اسلامی خشنود نیست. در عین حال، بخشی از مشکلات خود در عراق را، بخصوص در مواجهه با شبه نظامیان شیعه، ناشی از دخالت های دولت ایران در امور عراق می داند.
بنا براین، اگر تصمیم خانم رایس بر اعلام سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان تروریست، برای راضی نگهداشتن جناح تند رو دولت بوش هم باشد، اعلام این امر، در راستای پیشرفت استراتژی ای خواهد بود که لحن دیپلماتیک را در هیات حاکمه آمریکا هر چه بیشتر تضعیف خواهد نمود. خود این امر، اختلافات بین دولت ايران و آمريکا را بر سر اوضاع عراق و برنامه اتمی جمهوری اسلامی شدت بیشتری خواهد داد.
ظاهر امر این است که قبل از همه، سپاه پاسداران به طرز همه جانبه ای، مورد تحريم های اقتصادی و محدوديت های مالی قرار خواهد گرفت. این امر تنها به مسدود کردن دارايی های اعضای آن در خاک آمريکا يا ممنوعيت معامله با سپاه و شرکت های تابعه از طرف شرکت های آمریکائی ختم نخواهد شد، بلکه در ابعاد بین المللی نیز این استرانژی دنبال خواهد شد. هم اکنون نیز، نام شرکت های وابسته به سپاه و نیز چند تن از فرماندهان آن در لیست تحریم های مصوب سازمان ملل در مورد ایران قرار دارند.
اما اعلام سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان تروریست، فقط به تشدید تحریم ها محدود نخواهد شد. تحریم سپاه پاسداران، صرفا تحریم مالی یک سازمان و یا مسدود کردن حساب های بانکی اعضای آن نیست. اعمال تحریم علیه یک سازمان نظامی رسمی در کشوری است که همین سازمان، کنترل بر برنامه اتمی کشور را در دست خود دارد، بخش مهمی از اقتصاد کشور را کنترل می کند و در دولت حاضر، فرماندهان آن نقش موثری در پیشبرد سیاست های اجرائی، از جمله در عرصه سیاست خارجی دارند.
اعلام سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان تروریست، با هر انگیزه ای، عقبگردی از راه حل دیپلماتیک برای حل اختلافات دو دولت، در مورد مسائل فیمابین و دور شدن از آن است.
چرا عقبگرد؟
شکی نیست که سپاه پاسداران از هنگام تشکیل آن تاکنون، متناسب با تحولات در اوضاع سیاسی کشور تحول یافته است. از یک نیروی شبه نظامی در آغاز کار به یک نیروی حرفه ای با ساختاری در حد یک ارتش تغییر پیدا کرده است. سپاه پاسداران در آغار بازوی نظامی روحانیت حاکم بود و در سرکوب اپوزیسیون حکومت جدید در فردای انقلاب بهمن و حذف آن ها، نقش اصلی را ایفا نموده است. در دوران جنگ با عراق و همراه با این جنگ تا حد یک ارتش فرا روئیده است. در این تحولات، سپاه موقعیتی بسیار فراتر از یک نیروی نظامی برای دفاع از مرزها داشته و به عنوان ابزاری در خدمت انحصار قدرت در محافل خاصی از حکومت بوده است. نقش سپاه در این عرصه نیز، بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ دگرگون شده است. فرماندهان و محافل درون سپاه پاسداران بعد از شکست و فروپاشی جناح راست حکومت بعد از شکست ۲ خرداد، به صحنه گردانان اصلی مقابله با اصلاح طلبان و به شکست کشاندن برنامه های آن ها تبدیل شدند. آن ها با استفاده از امکاناتی که در اختیار داشتند، به طراحی و اجرای سیاست های دلخواه خود پرداختند. فرماندهان سپاه با تهدید به بریدن زبان ها و بستن دهان ها، برای اولین بار به نوشتن نامه سرگشاده علیه رئیس جمهور دست زدند. اکنون برنامه بستن دهان ها و بریدن زبان ها و انتشار آن هشدار نامه ها ثمر داده است، اصلاح طلبان از قدرت حذف شده اند. بخش قابل توجهی از آن فرماندهان در موقعیت های اجرائی کشور قرار گرفته اند. مجلس و دولت برای اولین بار در دست یک جناح از حکومت قرار دارد و در هر دو، حضور وابستگان به سپاه و نهاد های تابعه آن چشمگیر است.
از جمله برکات این حضور می توان امضای قراردادهای میلیاردی در صنعت نفت را بر شمرد و نیز قراردادهای دیگر که بدون هر گونه مناقصه ای در اختیار سپاه گذاشته می شوند و حوزه نفوذ فرماندهان سپاه را از کنترل بندرگاه ها و فرودگاه های اختصاصی به شرکت نفت و عرصه های اقتصادی دیگر نیز گسترش می دهند.
در واقع امر می توان گفت که سپاه پاسداران تحت فرماندهی کنونی آن، از اهداف نظامی آن دور تر شده است و در عمل به حزب سیاسی جریانی در حکومت تبدیل شده است که منافع اقتصادی و اهداف سیاسی خاص خود را دنبال می کند و تحت حمایت خامنه ای رهبر حکومت نیز قرار دارد. جریانی که بحران بر سر برنامه اتمی کشور را به یک بحران بین المللی سوق داده است؛ یک ائتلاف وسیع بین المللی را در شورای امنیت علیه ایران امکانپذیر ساخته و سیاست خارجی کشور را به سوی تنش بیشتر کشانده است؛ از سوی ایالات متحده متهم به دخالت در امور کشور های منطقه و تقویت نیروهای «تروریست» گشته است.
تردیدی نیست که فشار به سپاه پاسداران می تواند فشار مستقیم به گروهبندی حاکم باشد. اما نه سپاه پاسداران فقط گروهبندی حاکم است و نه تبدیل کل سپاه، یا حتی بخشی از آن، به یک سازمان تروریستی در حکم تشدید فشار به دولت فعلی ایران است. قبل از همه تقلیل دیپلماسی بین دو دولت به درگیری ارتش و نیروهای امنیتی دولت آمریکا با سپاه پاسداران و به نوعی باز کردن دروازه بر امکان حملات نظامی به خاک ایران به نام «مبارزه با تروریسم بین المللی» است.
سپاه پاسداران بمثابه یک نیروی نظامی رسمی جزو دستگاه های تابعه دولت ایران است. تبدیل برخورد با دولت جمهوری اسلامی که فرماندهی سپاه پاسداران امروز بیش از همیشه با آن یگانه است، به سپاه پاسداران و اعلام تروریست بودن آن معنائی جز سمت و سو دادن تلاش های دیپلماتیک در جهت برخورد های قهرآمیز نظامی و آغاز یک جنگ فرسایشی ظاهرا غیر رسمی ندارد.
تقویت یا تضعیف؟
اعلام سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان تروریستی:
- در ایران دست فرماندهان سپاه و حامیان آن ها را برای قبضه کامل قدرت و حذف هر گونه مقاومتی در برابر ایجاد حکومت وحشت و تروری که در این دو سال چهره خود را آشکار نموده است، باز تر خواهد نمود. منتقدان دولت کنونی را چه در درون حکومت و چه در بیرون آن در موقعیت دشوارتری قرار خواهد داد و هر انتقادی از دولت و حکومت فعلی را بیش از پیش با اتهام همکاری با دشمن و هم زبانی با آن روبرو خواهد ساخت. به هیچ وجه به معنای تضعیف دولت فعلی نخواهد بود، بلکه بر عکس، با تقویت فضای خشونت، مخالفین دولت در درون حکومت را خنثی و منفعل خواهد نمود. توجيهی برای عوامفریبی و سرکوب جنبش های آزادی خواهانه شده و وسیله ای برای ایجاد مشروعیت کاذب برای سرکوبگران فراهم خواهد آورد.
- در ایالات متحده ممکن است در ظاهر امر به طفره رفتن از اقدام نظامی تعبیر شود، اما در واقع امر طلیعه ای برای چنین اقدامی خواهد بود و در را به روی کسانی که در اندیشه کاربرد سلاح در مورد ایران هستند، باز خواهد گذاشت تا به نام حمله به پایگاه های «تروریست ها» یک گام به عملی کردن نقشه های مالیخولیائی خود نزدیک تر شوند و یک جنگ خصوصی را با سپاه پاسداران آغاز کنند.
چه باید کرد؟
منافع ملی ما در حل اختلافات دو دولت ایران و آمریکا، از بحران اتمی تا مساله عراق و ... بر سر میز مذاکره و از طریق دیپلماتیک است. این که تاکنون این امر میسر نشده است، قطعا سیاست خارجی جمهوری اسلامی به سهم خود، نقش مهمی ایفا نموده است و بويژه دولت فعلی با تشدید تنش با خارج سهم قابل توجهی در آن داشته است. باید هم چنان طرفین را به اجتناب از ماجراجوئی و نشستن بر سر میز مذاکره دعوت نمود و از دست زدن به اقدامات تخریبی بیشتر برحذر داشت.
اتهام مداخله در امور عراق و یا اتهامات دیگری که ایالات متحده به سپاه پاسداران وارد می داند، می توانند بخشی از موضوعات مورد اختلاف دو طرف باشند. تردیدی نیست که سپاه پاسداران به عنوان یک نهاد نظامی در خدمت سیاست های رهبران جمهوری اسلامی قرار داشته و دارد. این که از این نیرو در ترور های سیاسی نیز استفاده شده است، امر پوشیده ای نیست. حداقل در یک مورد - ترور دکتر قاسملو و همراهان ایشان در وین- روشن است که این ترور توسط فرماندهان سپاه صورت گرفته است. ارگان های دولتی در چنین مواردی خود تصمیم نمی گیرند. اگر هم بگیرند مسئول اقدامات نهاد های دولتی، خود دولت ها و رهبران حکومت ها هستند. همانطور که مسئولیت اعمال ارتش آمریکا در عراق به عهده رهبران دولت آمریکا ست.
جدا از این که اعلام بخشی از نیروهای نظامی یک کشور عضو سازمان ملل از سوی یک دولت دیگر، نقض فاحش حقوق بین الملل است. باید دولت ایالات متحده آمریکا را به خویشتنداری و اجتناب از ماجراجوئی دعوت کرد و از همه طرفداران حل مسالمت آمیز اختلافات بین دو کشور خواستار آن بود که از هر اقدامی که به وخامت بیشتر وضعیت بحرانی کنونی بین دو کشور منجر می شود، جلوگیری نمایند. دولت آمریکا باید متوجه این واقعیت باشد، جنگی که امروز در عراق جریان دارد، با هر اقدام مشابه دیگری علیه یک کشور دیگر در منطقه، می تواند به یک فاجعه بزرگ و بمراتب گسترده تر از عراق منجر شده و کل منطقه را در آتش خود محو و نابود کند.
تشکیل یک کنفرانس امنیت و صلح منطقه ای با شرکت تمامی کشور های منطقه و با ایجاد امکانات تاثیر گذاری همه احزاب و نهاد های مدنی کشور های عضو در جریان تدارک و برگزاری این کنفرانس تنها راه ممکن برای جلوگیری از گسترش دامنه قهر و خشونت، ترور و جنگ در منطقه است. چنین کنفرانسی نه فقط راه حلی برای بحران های جاری از عراق تا لبنان و نیز مناقشه اعراب و فلسطین و حتی اختلافات بین دو جناح فلسطینی است، بلکه تنها طرح ممکن برای اعاده صلح پایدار بین کشور های منطقه و ایجاد مناسبات متقابل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بین آن ها به جای خصومت های کنونی نیز هست.
کشور ما باید از مشارکت در هر گونه تلاش مشترک برای تخفیف بحران های دامنگیر منطقه خاورمیانه استقبال کند.
راه رسیدن به صلح و امنیت در منطقه نه اعلام ارسال ده ها میلیارد دلار سلاح به آدرس کشور های متخاصم در منطقه و وارد کردن نیروی نظامی رسمی یک دولت دیگر به عنوان سازمان تروریستی توسط دولت آمریکا و نه تبدیل تکنولوژی اتمی به معیار قدرت و موضوع رقابت در منطقه توسط دولت احمدی نژاد است. این هر دو در خدمت ادامه خصومت ها و خشونت هائی است که تاکنون تاریخ پر درد و رنج مردم کشورهای خاورمیانه را رقم زده است.
راه بازگشت از این سیر ویرانگر، مسدود نمودن منابع تغذیه دیکتاتور ها و مستبدین، تلاش برای ایجاد امکان تنفس و عرض وجود برای مدافعان صلح و امنیت و آزادی های مدنی در منطقه است.