نگاهی گلوبال به بحران هسته ای (۳)
بدون پیشگویی در بارهء جایگاه اقتصادی و سیاسی، بویژه سیاست انرژی ایران در آسیای میانه و جنوب قفقاز، با مروری بر تعهدات و قراردادهایی که در زمینه موادنفتی و گاز، و مسیر ترانسپورت آنها بین کشورهای مربوطه صورت گرفته، عملأ در یافتیم که جای ایران در همهء کنش و واکنش ها خالی و در هیچ زمینه ای مشارکتی ندارد و در واقع در این میادین قیچی شده است و در اثر سیاست ورزی نادرست اسلامگرایان تهران فرصت های اقتصادی مهم که حق ملّت ایران بود از دست رفته اند.
قسمت دوم این مطلب
ایالات متحد آمریکا اوّلین مصرف کنندهء نفت جهان، از سال 1974 بالاترین استخراج تولیدات مواد نفتی را در سرزمین خود داشته است. در سال 2001 مقدار مصرف مواد نفتی آن روزانه تقریبأ 20 میلیون تن و سالانه 23 تریلیون مترمکعب گاز بوده است. کارشناسان انرژی پیش بینی میکنند که این ارقام تا سال 2025 روزانه به 35 میلیون تن نفت و 40 تریلیون مترمکعب گاز در سال افزایش پیدا خواهد کرد.
در سال 2000 ایالات متحد آمریکا 53 % مواد نفتی مصرفی مورد نیاز خود را از خارج وارد کرده است، که از این مقدار یک چهارم آن از ناحیهء خلیج فارس بوده است، تا سال 2020 احتیاجات مواد نفتی آمریکا به خارج به 60% خواهد رسید. به همین مناسبت سعی بر آن دارد که در استخراج نفت در عرصهء گلوبال چه ار طریق دولت ها و چه از طریق کمپانی های نفتی فراملیّتی، یا ترکیبی از هردو، مشارکت مستقیم داشته باشد.
حضور شرکت های نفتی آمریکا در آسیای میانه و جنوب قفقاز به دوران قبل از انقلاب اکتبر 1917 و قبل از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی بوده است. در دوران هزارهء اوّل میلادی در نواحی در یای خزر برای استخراج نفت تلاش فراوان شده است. با کشف مخازن نفتی و با تأسیس اوّلین پالایشگاه نفت در باکو در سال 1863م. در نمایشگاه پاریس 1878 م. روسیه خود را به عنوان قدرت استعماری بزرگ به نمایش گذاشت و از سرمایه گذاری بورژوازی اروپا برای استخراج مواد نفتی این نواحی تبلیغ و استقبال کرد.
از نیمهء دوّم قرن نوزده با آغاز دوران صنعتی و دوران مدرن استخراج نفت، حوالی نفت خیز باکو مورد توجّه آمریکا قرار گرفت. برادران" روبرت و لودویگ نوبل" امریکایی در سال 1875م. محوطهء نفت خیز بزرگی را در محدودهء باکو خریداری کردند. از سال 1893 - 2003 م. باکو بالاترین رقم استخراج نفت را داشته، 1901م. حتی 50% نفت جهان از همین دیار استخراج شده است.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کشورهای دارای مواد نفتی و گاز آسیای میانه و جنوب قفقاز از سرمایه گذاری و حضور کشورهای غربی بویژه آمریکا در کشورهای خود نه اینکه استقبال، بلکه برای نایل آمدن به دو هدف الف: آفریدن دیوار امنیّت در مقابل استعمارگر تزار روسی و کمونیستی و روسیه امروز،
ب: با بهره گیری از تجربه و تکنولوژی غرب اقتصاد خود را سامانی دهند که بتواند روی پای خود بایستند، دعوت رسمی به عمل آوردند.
قراردادها و مسیری که مواد نفت و گاز ناحیهء در یای خزر، آسیای میانه، جنوب قفقاز را به بازار جهانی انتقال میدهد:
سه سال قبل از فروپاشی شوروی با گرایش نسبی میشائیل گرباچف که در آن زمان دبیر کل کمیتهء مرکزی حزب کمونیست بود، میان نمایندگان جمهوری سوسیالیستی قزاقستان و کنسرن انرژی آمریکایی" شورون" که در بیش از 180 کشور فعالیّت دارد، گفتگوی بستن قرارداد نفتی سرزمین"تن گیز "در قزاقستان صورت گرفت، که به دلایلی چند تا سال 1993 و بعد از فروپاشی شوروی به تعویق افتاد. طبق این قرارداد شرکت" شورون" متعهد شده که در عرض 30 سال بیش از 20 میلیارد دلار آمریکایی در استخراج نفت سرمایه گذاری کند و 80% سود آن هم باید در قزاقستان بماند. سرمایه گذاریها در پروژههای بعدی در سالهای 90، قزاقستان را به کشوری تبدیل کرد که بزرگترین سرمایه گذاری خارجی را در آن زمان داشته است.
قرارداد اول مواد نفتی بین نخست وزیر کشور چین" لی پنگ" و پرزیدنت قزاقستان" نظربایف" در سال 1997 با ارزش 10 میلیارد دلار آمریکایی بسته شد. طبق این قرارداد دولت چین مواد نفتی شرق دریای خزر دو منطقهء "اوزن و آکتوبه" را استخراج و انتقال آن با خط لوله بطول 3000 کیلومتر تا چین بود، به دلیل هزینهء بسیار بالا که تا کنون دولت چین چنین سرمایه گذاری در خارج را نداشته، از سویی در اختیار داشتن نفت ارزان ایران از ادامهء این پروژه منصرف شد. در سپتامبر 2004 هردو کشور اقدام به بستن قراردادی جدیدی کرده اند که بسرعت روی آن کار میشود که در سال 2006 مورد بهره برداری قرار گیرد.
1994 م. در باکو قرارداد نفتی بسته شد که فتوکپی از قرارداد" تن گیز" قزاقستان و شرکت آمریکایی
"شورون" بود با این تفاوت که در این قرارداد بجای یک شرکت، 11 شرکت (آمریکایی، روسی،ژاپنی، ایتالیایی، نروژی، فرانسوی، ترکیه، و شرکت دولتی آذربایجان) خارجی با رهبری کمپانی نفتی"ب پ" آمریکایی و انگلیسی با داشتن 30% سهم از نفت استخراجی در آن شرکت داشتند که آنرا پروژهء قرن و با نام: کمپانی بین المللی آذربایجان "ب ت س" معرفی کردند.
خط لولهء دیگر بطول690 کیلومتر که گاز باکو را به ارزروم ترکیه انتقال میدهد و آنرا گاز قفقاز جنوبی "اس س پ" نامگذاری، و موازی با لولهء نفتی "ب ت س" کشیده شده که آنرا دوقلوی آن هم مینامند.
ایران و ترکیه با وجود داشتن اختلافات سیاسی در آسیای میانه، قفقاز جنوبی، بر اثر نیازمندی مبرم ترکیه به گاز، و ایران برای فروش مازاد گاز خویش، در سال 1997 قراردادی برای کشیدن لوله گاز از ایران به ترکیه بسته شد. بر اثر روابط دوستی غیر معمولی ایران با کشور سوریه، که این کشور و ترکیه مشکل مرزی و آبی دارند، مخالفت ایران و سوریه در مقابل سیاست آمریکا در منطقه، کینه توزی آنها با کشور اسرائیل که پیمان نظامی با ترکیه را دارد، از سویی دیگر ترکیه برای دامن زدن هدفمند به مسئله قومی پان ترکیسم در آسیای میانه و قفقاز، این قرارداد را باطل اعلام کرد و نخست وزیر آن آقای "طیب اردوغان" سفر از قبل اعلام شده و رسمی 2003 خود به تهران را لغو کرد.
رهبران کشور ترکیه بجای وارد کردن گاز ایران به کشور خود، با بستن قراردادی با ترکمنستان طرح کشیدن خط لولهء: ترانس- کاسپین- گاز پی پلین، " ت س گ پ" که از ترکمنستان از طریق دریای خزر به باکو، گرجستان، و از آنجا به ترکیه بود را برنامه ریزی کردند، دولت روسیه با این پروژه به بهانهء سالم نگهداشتن محیط زیست مخالفت کرد، ولی هدف اصلی روسیه آن بود که گاز منطقهء غرب سیبری کشور خود را به ترکیه بفروشد و از پا گرفتن رقیبی مانند ترکمنستان جلوگیری کند.
کشور ترکیه با موافت خرید گاز خود از دولت روسیه و چشم پوشی از گاز ترکمنستان، با وجود مخالفت آمریکا، شرکت منوپلیست"گازپروم" روسیه با همکاری شرکت ایتالیایی این خط لولهء گاز (جوی آبی) را که 1226 کیلومتر طول دارد، از غرب سیبری به ساحل دریای سیاه و از آنجا با گذاشتن این لوله در کف این در یا تا شهر "سامسون" ترکیه کشیده شد که در تاریخ 18.11.2005 با حضور پرزیدنت" پوتین" و رئیس وقت کشور ایتالیا "زیلویو برلو سکنی" رئیس دولت ترکیه" طیب اردوغان" گشایش یافت. با وجود اینکه 392 کیلومتر از این لوله در آب دریای سیاه هست اینجا کسی از محیط زیست سخنی به میان نیاورد، چون منافع روسی ها برآورده شده است.
شرکت گازپروم روسیه و کنسرن گاز کشور ترکیه (بوتاس)، پیوسته بر موضوعات، نا هماهنگی در تناسب عرضه و تقاضای گاز، و کاهش دادن هدفمند صدور آن از سوی روسیه و در مقابل بالا بردن قیمت آن، و کنترل بازار گاز اروپا از طرف روسیه حکومت ترکیه را تحت فشار گذاشته است. به همین مناسبت در نظر دارند گاز روسیه را رها کنند و دوباره به وارد کردن گاز از ایران بپردازند و از سال 2008 با وارد کردن گاز ایران و ناحیهء دریای خزر به کشور خود و صدور آن به بازار اروپا به رقابت جدی با گازپروم روسیه بپردازند که در همین رابطه در سال 2002 با یونان پروژهء " دایرهء گاز اروپای جنوبی" را آغاز کرده است.
در نیمهء سالهای 90 آمریکا و غرب بر آن شدند که گاز کشور ترکمنستان را از طریق ایران و ترکیه به اروپا برسانند، که با مساعد نبودن شرایط سیاسی در ایران این پروژه عملی نشد، بنابراین آمریکا طرح لوله گازی "ترانس افغانستان پاکستان،" ت آ پ " را به میان آورد که با این روش با گاز کشور ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و حتی کشور هندوستان را در بر گیرد. که در عرصه ای دیگر، مسئلهء انتقال گاز ایران به پاکستان و هندوستان به میان آمد، که مورد پسند سیاست آمریکا نبود و نیست، بتازگی کشور هند آمادگی خود را برای وارد کردن گاز از ترکمنستان از طریق همین خط لوله اعلام کرده است، با این وصف خرید گاز از ایران در ابهام خواهد ماند.
با سهل انگاری و اهمیّت ندادن غرب به اقتصاد گاز آسیای میانه و قفقاز، و بستن قراردادهای گاز بین اروپا و روسیه، رهبران مسکو در این میان برندهء نهایی سیاست گاز منطقه بیرون آمد و اکنون لیدر صدور گاز به
اروپایی که 65% احتیاجات گاز خود را باید وارد کند هست.
پرزیدنت پوتین به آلیانس کشورهای گاز خیز اروآسیا رسمأ اعلام کرده است که صدور و کنترل گاز منطقه زیر نظر مسکو صورت میگیرد. که بر همین مبنا شرکت دولتی گازپرم روسیه قرارداد 25 ساله گاز با ترکمنستان را بسته است و در صدد اتمام قراردادی 20 ساله با قزاقستان هست. به بیانی دیگر در حال حاضر مجموع مواد نفتی و گاز آسیای میانه برای رسیدن به بازار جهانی از خاک روسیه میگذرد که منابع آنها در این کشورها را هم در کنترل خود دارد.
ترانسپورت :
ترانسپورت مواد نفتی و انرژی از طریق مسیر های خشکی و دریایی از نظر اقتصادی، امنیّتی، بویژه از دید سیاسی مانند آمریکا و ایران و حتی درگیریهای محلی و منطقه ای و قومی مانند آذربایجان و ارمنستان، از فاکتورهای تأثیرگذار استراتژیک عصر انرژی جدید دولت ها ست.
برای ایالات متحدهء آمریکا بهترین نقاط برای حفاظت نظامی از منابع انرژی آن و در کنترل داشتن جوّ سیاسی اش، تنها ناحیهء خلیج فارس و بعد از آن غرب قارهء آفریقا هست و بارها بیان داشته اند که مناسب ترین مسیر ترانسپورت مواد نفتی و انرژی آسیای میانه و جنوب قفقاز به کشور خود، خلیج فارس یا دریای عمان هست که خطوط لوله های نفتی یا گازی آن باید از خاک ایران بگذرد و از آنجا از طریق اقیانوس هند و اقیانوس آنتلانتیک تا سرزمین آمریکا هدایت شود.
برهمین اساس کنسرن انرژی "شورون" آمریکایی مسیر انتقال مواد نفتی و انرژی قزاقستان از طریق ترکمنستان و ایران را از چند جهت بهترین گزینه ارزیابی و انتخاب کرد و از سال 1993 تا 1997 منتظر رفرمهای دموکراتیک سیاسی در ایران شد که شاید به بهبودی روابط آمریکا و ایران دامن زند، که رفرمی در ایران صورت نگرفت و بافشار حکومت آمریکا این کمپانی مجبور شد به فکر چاره ای دیگر بیفتد.
کنسرن انرژی "شورون" با پشتیبانی دولت خود بفکر طرح مسیری دیگر که از خاک روسیه نگذرد، بلکه مستقیم از قزاقستان و افقی از میان دریای خزر( از شرق آن به سوی غرب)، به ساحل باکو و از آنجا به در یای سیاه و دریای میانه را مناسب دیدند، که این طرح با مخالفت شدید روسیه قرار گرفت، از سویی دیگر با کسب رضایت و مشاجرهء چند کشور ساحل نشین در یای خزر مواجه خواهند شد.
تنها گزینهء مناسب که روسیه هم آنرا در نظر داشت، کشیدن خطوط لوله های انرژِی از سرزمین روسیه به دریای سیاه پس از آنجا به ساحل های دریای میانه و از آنجا به بازار اروپا و امریکا و جهان بود.
از آنجا که روسیه خود را صادر کنندهء مواد نفتی معرفی و قزاقستان را رقابت خود قلمداد میکرد به مخالفت برخاست، اما با پرداخت مبلغ هزینهء بالای حق ترانزیت از سوی شرکت: " س پ س" که اگر خود روسیه در استخراج مواد نفتی قزاقستان شرکت مستقیم هم میداشت عایدش نمیشد، با طرح آن موافقت کرد، که در نهایت امر خط لولهء" س پ س " از طریق خاک روسیه کشیده شد و در سال 2001 مورد بهره برداری قرارگرفت.
روسیه در این دادو ستد با یک تیر دو هدف را نشانه گرفت،1 - در یافت هنگفت دلار آمریکایی، 2- دستیابی به منابع نفتی و گاز در کشور فروشنده و کنترل آن.
در دوران پرزیدنت بیل کلینتون برای ترانسپورت آغازین مواد نفتی باکو، دو راه حل وجود داشت: یکی به ظرفیّت سالانه 6 میلیون تن در سال، از باکو به بندر سوپزا در سواحل دریای میانه گرجستان که در سال 1999 آمادهء بهره برداری شد، و دیگری به ظرفیّت سالانه پنج میلیون تن از طریق گرزنی (چه چنین) به بندر روسی" نو روسیسک" در دریای سیاه بود.
از آنجا که ظرفیّت این خطوط کم بودند آمریکا بفکر کشیدن خط لوله ای را کرد که اولأ ظرفیّت بالایی داشته باشد، دوّمأ از محدودهء جغرافیای سیاسی روسیه مانند شرق در یای خزر نگذرد.
ترکیه که از سالهای 90 به افکار پان ترکیسم در مردمان ترک نژاد آسیای میانه و جنوب قفقاز دامن می زد، و در منطقه همسو و یا دست کش آمریکا بود و هست، زمینه را مناسب دید و طرح لولهء نفتی را از باکو به دریای میانه و از آنجا به اروپا و یا از تنگهء بسفور به بازار جهانی را با اسرار به آمریکا پیشنهاد کرد.
صرف نظر از سرزمین آذربایجان ایران، مسیر مناسب برای کشیدن این خط لوله خاک کشور ارمنستان بود، که بنا به جنگ بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان (1989م.) که به آتش بست 1994 انجامیده این درگیری هنوز ادامه دارد. ارمنی های ساکن ناحیهء کوهستانی "کاراباخ" که تقریبأ وسط محدودهء جغرافیایی جمهوری آذریایجان هست از سال 1991 استقلال خود را اعلام کرده و خواهان پیوستن خود به کشور ارمنستان هستند، که خواستهء آنها از پشتیبانی استوار سیاسی و نظامی روسیه بر خوردار هست. به مناسبت وجود این اختلافات، ارمنستان از عملی شدن این پروژه سرباز زد.
در تصمیم نهایی مسیر این لوله از باکو به تفلیس گرجستان و از آنجا به بندر نفتی "جیحان" ترکیه در ساحل جنوبی در یای میانه که با کشور سوریه هم مرز هست گرفته شد. این خط نفتی بزرگ را باکو، تفلیس، جیحان (ب. ت. س) مینامند.
به بندر نفتی جیحان در ساحل در یای میانه ترکیه نه فقط نفت و گاز قزاقستان و آذربایجان و ناحیهء دریای خزر انتقال داده میشود، بلکه نفت کشور عراق و بوِیژه ناحیهء کرد نشین آن هم به این بندر انتقال داده میشود. بندر جیحان را بندر روتردام خاور نزدیک ارزیابی میکنند. بندر روتردام کشور هلند دومین بندر دریایی جهان است .
ساختن بندر نفتی جیحان یک استراتژیک اقتصادی و سیاسی دراز مدت کشورهای غربی هست که اکنون کنترل آنرا خود بر عهده دارند، در واقع بندر جیحان الترناتیو خلیج فارس هست که وابستگی کشورهای صنعتی و غرب به خلیج فارس و تنگهء هرمز را کاهش دهد و تا حد امکان بی نیاز سازد.
هدف کشورهای غربی از این سیاست که بنیادگرایان تهران عامل اصلی آن هستند، بر دو تاکتیک استوار هست، 1- بی اهمیّت کردن خلیج فارس و تنگهء هرمز از نظر اقتصادی و سیاسی 2- اگر تنگهء هرمز از طرف ایران بسته شود، از طریق نفت بندر جیحان چرخ اقتصادی غرب از کار نیفتد، از سویی دیگر نفت کشورهای ناحیهء خلیج فارس را از خاک عربستان سعودی به در یای سرخ و از آنجا به اروپا و به بازار جهانی ترانسپورت کنند.
روسیه با طرح مسیر باکو، تفلیس گرجستان و جیحان ترکیه مخالفت کرد و بر همان مسیر گرزنی و دریای سیاه در محدودهء جغرافیای سیاسی خود تأکید داشت حتی نزد آمریکایی ها برای این مسیر تبلیغ فراوان کردند. هزینهء این خط از طریق ترکیه حدود 3 تا 4 میلیارد دلار آمریکایی تخمین زده شده بود رو سیه حاضر شد با 1.7 میلیارد آنرا تا در یای سیاه به اتمام برساند.
با وجود هزینهء پائین پیشنهادی از جانب روسیه و با وجود کوههای بلند ترکیه تا 2800 متر، و 1760 کیلومتر طول این خط و گذشتن آن از هفت منطقهء نا آرام، از جمله کردستان ترکیه، و از سویی دیگر انتقاد و اخطاریهء محیط زیست اروپایی و ارگانهای دیگر جهانی که ایران و روسیه را برای عبور این خط لوله مناسبتر و با امنیّت تر میدیدند، آمریکا و ترکیه بر نظرات خود باقی ماندند و این شاه لولهء نفتی کشیده شد و در سال 2005 گشایش یافت و با ظرفیّت سالانه 50 میلیون تن اوّلین نفت را از باکو به بندر نفتی جیحان در سال 2006 صادر کرد و از نفوذ سیاسی و اقتصادی روسیه در قفقاز جنوبی بسیار کاست.
بدون پیشگویی در بارهء جایگاه اقتصادی و سیاسی، بویژه سیاست انرژی ایران در آسیای میانه و جنوب قفقاز، با مروری بر تعهدات و قراردادهایی که در زمینه موادنفتی و گاز، و مسیر ترانسپورت آنها بین کشورهای مربوطه صورت گرفته، عملأ در یافتیم که جای ایران در همهء کنش و واکنش ها خالی و در هیچ زمینه ای مشارکتی ندارد و در واقع در این میادین قیچی شده است و در اثر سیاست ورزی نادرست اسلامگرایان تهران فرصت های اقتصادی مهم که حق ملّت ایران بود از دست رفته اند.
Baku – Tiflis – Ceyhan - Pipeline
( B T C )
Turkmenistan - Afghanistan – Pakistan -Pipeline
( T A P )
------------------ قسمت نهائی -------------------
در اتحاد ها و قراردادهای اقتصادی و سیاسی و نظامی در آسیای میانه و جنوب قفقاز، ایران فقط عضو سازمان هماهنگی اقتصادی ( إکونومیک کوپراسیون، اورگانیزاسیون " إ س او" = إکو)، که یک منطقهء آزاد بازرگانی است، و در سال 1985م. از سوی کشورهای ترکیه، پاکستان و ایران تأسیس شده میباشد، کشورهای افغانستان، آذربایجان، قزاقستان، قیرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان، و ازبکستان، پاکستان، ترکیه، و ایران را در بر میگیرد. نهمین کنگرهء این سازمان در سال ماه مه 2006 در باکو آذربایجان برگزار شد.
با مرزبندیهای جدید سیاسی در منطقه، این سازمان کارایی چندانی دیگر ندارد و میتوان گفت بی اعتیار هست، نقش ایران در این سازمان هیچگاه برجسته نبوده و نیست.
اما چرا آقای رفسنجانی که در آن زمان رئیس دولت بوده و با آقای خامنه ای که بعد از وفات آقای خمینی تاکنون قدرت را درکنترل و بین خود تقسیم کردنده اند و میکنند، ایران را آگاهانه در بین کشورهای در بالا نامبرده حتی تا مغولستان، و در دوران 8 ساله پرزیدنتی آقای خاتمی که تلاش فراوان کرد ایران را در دایرهء کشورهای عربی جا دهند و هنوز هم بر آن اصرار دارند، و از استقرار هویت ایرانی بر اساس فرهنگ خویش در سرزمین خود و نزدیکی آن با جوامع اروپایی و آمریکایی پرهیز دارند، چه هدفی را دنبال کرده اند و میکنند قابل تأمل و بحث هست.
اتحادیه ای دیگری که کشورهای " گ. او. اس= گوس" را در برمیگیرد، و" اتحاد نظامی برای امنیّت" نامیده میشود و تحت رهبری و فرماندهی کشور روسیه هست، شامل کشورهای روسیه، ارمنستان، قزاقستان، قیر قیزستان، تاجیکستان، و کشور بلاروس میباشد. وظیفهء محوری این اتحاد، امنیّت کشورهای جنوبی روسیه و
جلوگیری از بنیادگرایان اسلامی و تروریست ها ست.
اتحادیه ای دیگر: کمیتهء اقتصادی کشورهای اورآسیا که آنرا " اتحاد اقتصادی کشورهای اورآسیا" مینامند، میباشد که شامل کشورهای: روسیه، بلاروس، قزاقستان، قیرقیزستان، تاجیکستان، و ازبکستان هست، کشورهای ملداوی، اوکرائین، ارمنستان، عضو نظارت کننده در این اتحادیه هستند.
اتحادیهء دیگر: شورای هماهنگی نظامی، اقتصادی، سیاسی شانگ های( شانگ های. کووپراسیون. ارگانیزاسیون =اس.س. او)، که از سال 1996 تاکنون مراحل و نامگذاری چندی را داشته است، شامل کشورهای چین، روسیه، قزاقستان، تاجیکستان، ازبکستان هست، هدف از تشکیل این جبهه رقابت با سیاست و حضور نظامی آمریکا در آسیای میانه هست که خواهان خروج ارتش آمریکا از این نواحی است.
همانطور که مشاهده شد جای کشور ایران در این اتحاد و هبستگی های اقتصادی و نظامی و سیاسی آسیای میانه نه اینکه فقط خالی است، بلکه درانزوای کامل هست و برای بیرون آمدن از این شرایط برای خوش خدمتی به روسیه و چین بر سیاست ضد آمریکایی بودن خود در چندین جبهه افزوده است.
با نگرشی بر 3 اتحاد در بالا ذکر شده بخوبی معلوم هست که دوران 70 سالهء دیدگاه ماتریالیسم دیالکتیک سوسیالیسم در مردمان ترک نژاد آسیای میانه اثرات عمیق جهان بینی گذاشته است، و بزودی پی برده اند که سیاست پان ترکیسم کشور ترکیه در آسیای میانه صرفأ شعاری برای نایل آمدن به منافع اقتصادی خود و دسترسی به منابع انرژی این کشورها بوده است، اکنون همهء آنها در کنار روسیه و چین حتی در پیمان نظامی آنها در مقابل کشور ترکیه هستند.
اگربر روی نقشه نگاهی کنیم درخواهیم یافت که کوتاهترین، کم هزینه ترین، و با امنیّت ترین مسیر برای انتقال نفت باکو به بندر جیحان ترکیه در دریای میانه، مسیر باکو، آذربایجان ایران و ترکیه هست که از آنجا به بندر جیحان هدایت شود، اما ترکیه آگاهانه آنرا از مسیر گرجستان با مسافتی بسیار طولانی تر و خطرناکتر و با هزینه ای بسیار سنگین، تا بندر نفتی جیحان کشیده است.
دستیابی بدون واسطهء ترکان عثمانی و ترکیهء امروز به ساحل دریای خزر آرزویی دیرینه هست و برای دستیابی به این هدف کوتاهی نخواهند کرد . امروز سیاست دامن زدن مستقیم و غیر مستقیم کشور ترکیه به ناسیونالیسم پان ترکیسم در آذربایجان ایران بر همین اساس هست.
ترکیه امروز بطور کلی در فضای انرژی و اقتصادی و سیاسی آسیای میانه پایگاهی ندارد، فقط در قفقاز جنوبی در جمهوری آذربایجان حضور دارد، آنهم برای منافع اقتصادی و انرژی خود است و بس.
خروج ترکیه و یا عدم دخالت سیاسی آن در مسائل جمهوری آذربایجان، باعث خواهد شد که روسیه در پشتیبانی نظامی و سیاسی محکم خود به ارمنستان تجدید نظر کند، که این روند به حل درگیری آذربایجان و ارمنستان و برقراری صلح در بین این دو کشور کمک شایانی خواهد کرد.
همین جا مناسبت دارد بر نظر پژوهشگرانی که مطرح میکنند که کشور روسیه و رهبران اسلامی تهران بعد از فروپاشی شوروی برای جلوگیری از نفوذ آمریکا، اسرائیل، ترکیه، و شرکت های فراملیّتی در آسیای میانه و ناحیهء قفقاز در جبههء متحدی بودند، با اشاره به فاکتورها بالا خط بطلانی کشید و از آنها پاسخ این پرسشها را جویا شد:
که اگر روسیه و ایران در یک جبههء واحد بودند، مگر نمی بایستی دولت روسیه از قبول ترانسپورت آمریکایی مواد نفتی قزاقستان و باکو از خاک خود، و از تحویل دادن گاز به ترکیه، و از بستن قراردادهای سنگین گازی و انرژی با آلمان، که اکنون رئیس دولت آن خانم "مرکل" در کنار پرزیدنت بوش ایستاده، خوداری و سرپیچی کند تا آمریکا و شرکت های چند ملیّتی را از هر جهت زیر فشار قرار دهد تا مجبور شود یا منطقه را رها کند و یا ترانسپورت مواد نفتی و گازی آسیای میانه و جنوب قفقاز از خاک ایران صورت گیرد و ترکیه هم مجبور شود از ایران گاز خریداری کند ؟.
از سویی دیگر اتحاد ایران با روسیه در مقابل آمریکا در آسیای میانه برای چه ؟ برای نایل آمدن به کدام اهداف سیاسی و اقتصادی که به سود ملت ایران باشد ؟، اگر رئالیست باشیم و بحث ایدئولوژیک کمونیستی و اسلامی را کنار بگذاریم در تاریخ گذشته، دوست ملت و سرزمین ایران آمریکا بوده است یا سرزمین روسیه ؟
امروز جایگاه اقتصادی و سیاسی ایران غیر از مشارکت بی نتیجهء آن در اتحادیهء کشورهای "إ کو"، در آسیای میانه و در قفقاز کجاست ؟ در کدام قرارداد انرژی، اقتصادی، نظامی، سیاسی این منطقهء جغرافیایی سهیم و شریک هست ؟ میگویند ایران با همکاری روسیه میخواهد از پیشروی ناتو جلوگیری کند، مگر 50 سال نیست که کشور ایران از طریق ترکیه با ناتو همسایه هست چه خسارتی را بر ایران وارد ساخته هست ؟، یا با این بیان که ایرا