انتظار از روحانی: واکنش ها و نقد سخنان رییس جمهور در نشست هم اندیشی مدیران ارشد دولت
مجموعه سخنان رییس جمهوری در نشست هم اندیشی مدیران ارشد دولت، درحد یک خطابه حماسی بود. از فردی که برای حل مسایل و مشکلات کشور گمارده شده، توقع این است که خیلی مشخصتر به تحلیل برنامهها، عملکرد و نقشههای عملیاتی پیش رو بپردازد.
در صحنه رویارویی با مشکلات، حرفهای خطابی و شعاری هم قابل قبول است، اما سخنوران بیشماری در کشور وجود دارند که به چنین سبکی حرف میزنند. از رییس قوه مجریه توقع هست که از چنین الگویی فاصله بگیرد و اجرائیتَر و شفافتر سخن بگوید.
اگر واقعا یقین دارد که کشور در شرایط بحرانی به سر میبرد و با شرایط فوق العاده و غیر مترقبهای که برای ما رقم زدهاند، بحرانها بیشتر هم شده، یا میشود باید در عمل فکری اساسی کند و از مدیرانش پاسخگویی بخواهد.
اینکه در اجلاس سران و با پخش مستقیم از صداوسیما، حرفهای کلی و دستورات مبهم را به مدیران کابینه دستور دهد، چه بازتابی دارد؟ چنین رفتاری نشاندهنده این نیست که نه تنها با اطرافیانش رودربایستی دارد، بلکه اگر دستور مکتوبی به وزرایش بدهد، انجام نمیدهند؟ بنابراین مجبور شده در معرض عموم به آنها تذکر بدهد و به دیگران بگوید که من به مدیرانم چنین حرفهایی زدهام؟
اگر آقای رئیس جمهور میخواهد در ادارات یک ساعت بیشتر کار کنند؛ در مصرف آب و برق صرفه جوئی شود؛ زمینی در اختیار مسکن قرار گیرد یا…، با بخشنامه و دستور اداری میشود، نه سخنرانی عمومی.
در محتوای حرفهای آقای روحانی در خصوص سیاست خارجی نیز چیزی تغییر نکرده. همیشه این موضوع واضح و مبرهن بوده که ایران هرگز نخواسته و نمیخواهد استقلال و آزادیاش را از دست بدهد و تا آخر هم مقاومت خواهد کرد. اما سیاستورزی رئیس جمهوری منتخب مردم، ایجاب میکند که با همه تجربیات خود و تیمش، میدان بازی جدیدی را بوجود آورد که کشور و ملت را از زمین بازی تعریف شده دو قطبی تسلیم یا شهادت(بخوانید خسارت سنگین) بیرون ببرد.
در دور دوم انتخابات هم شاخصترین مشخصه آقای روحانی، به فرجام رساندن روابط متشنج خارجی و بیرون آوردن کشور از زیربار قطعنامههای شورای امنیت بود که نه تنها برای ملت ما که برای همه ناظران سیاسی جهان کاری فوقالعاده بود. مردم با این باور به توانائی سیاسی و دیپلماتیک رای دادهاند.
اگر قرار است ایشان دست مخالفان داخلی خود را ببوسد و همه را دعوت به همکاری کند، چرا همان ٥ سال پیش این کار را انجام نداد؟ اگر با روحیه اینچنینی قصد مدارا کردن با مخالفانش را داشت، بهتر نبود که از آغاز تحویل دولتهایش، با نیروهای مختلف تعامل میکرد تا در همه برنامههای دولت جدید از جمله مساله برجام و مذاکرات تا این اندازه دچار معضلات پیچیده نشویم؟
اگر آقای روحانی در همه برنامههایی که داشت، روحیه تعاملی در برنامه چند شب پیش را رعایت میکرد، شاید بسیاری از مخالفتها در زمینه برجام و مشکلات داخلی و خارجی که به وضعیت کنونی منتهی شده، تقلیل پیدا میکرد.
اما نکته مهم این که رییس جمهوری باز باید به شعارها و تعهداتش با مردم در آستانه انتخابات ٩٢ و ٩٦ برگردد. آن آقای روحانیای که اصلاحطلبان در سال ٩٢ دنبال میکردند و با جمعبندی مجموعه شرایط به ایشان رای دادند، روحانیای بود که در مجموع از شرایط کشور تجریه و تحلیل کاملی داشت. برداشت همگان این بود که او خوب میداند در ایران رئیس جمهور در کجای نردبان قدرت ایستاده و چطور میتواند از همان پلهای که ایستاده، مسایل کشور را هماهنگ کند و به سامان برساند.
در دور دوم انتخابات هم پس از موفقیتهای برجام و کنترل موفق تورم و برخی اصلاحات اقتصادی و … امید این بود که رییس جمهور بتواند با برنامههای عملی و دقیق، مسایل و مشکلات رکود را حل و فصل کند و با توجه به موفقیتهای پیشین و رأی قاطعتر مردم، با انتخاب نیروهای کارآمد و توجه به نیروهای صادق و اصیلی که همه توان وحیثیت اجتماعی و سیاسی خودرا بپای ایشان ریختند، بهوعدههای انتخاباتی خود عمل کند و امید بهبود شرایط را تقویت کند.
اما آنچه اتفاق افتاد غیر از این بود. نه در انتخاب وزرا و همکاران ارشد و نه در گزینش مدیران ارشد استانی و نه بسیاری از توقعات دیگر و نه حتی دربرخورد با کوتاهیها و کاستیهای عوامل دولت، توقع رای دهندگان و حامیان برآورده نشد.
اکنون هم اگر آقای روحانی بخواهد در باقی مانده دورهاش موفق باشد و کاری انجام دهد، باید همان امیدها و درخواستهای اصلاحطلبها و مردمی که به ایشان رای دادند را دنبال کند. بنابراین اگر شعارها و سخنانش در دورههای انتخابات را بازبینی کند، خواستههای جامعه کاملا مشخص و بارز است. هرجایی که ایشان با مشکلی مواجه شده و نتوانسته مسالهای را حل کند، مردم هم معجزه از او و مسولانش نخواستهاند، مطالبه مردم تلاش جدی، مدیریت پیگیر و شجاعانه، مرعوب نشدن در برابر جوسازیها، صداقت، شفافیت و همراهی و همگامی با خواستههای جامعه است.
سرمقاله روزنامه سازندگی
***
خروج از موقعیت آچمز
«از فردای انقلاب، حکومت تا جایی که توانسته همه ناتواناییهایش را به حساب توطئه دشمن گذاشته و البته سالها زیر این اسم هرچه خواسته کرده است. بهانه با برکتی بوده است. هم میشده ناکارایی و خطاها را توجیه کرد و هم به کار سرکوب مخالفان میآمده است. اما آشکار است آن دوران سر آمده که هیچ، حکومت به تدریج باید به خاطر سیاست خارجی خود نزد جامعه پاسخگو هم باشد.»
شب جمعه، در محفلی خانوادگی و مرکب از معمولیترین اقشار، جمع وسیعی از زنان و مردان همه ردههای سنی واکنش مشابهی نسبت به حرفهای رئیس جمهوری داشتند آنجا که از کار بیشتر و مصرف کمتر برای کمک به کشور حرف میزد: «کمتر ببر سوریه، از حزبالله بگیر، کمتر در عراق گنبد بارگاه بساز، ما از یمنیها گشنهتریم….»
هرچند جمع یادشده نمونه کاملی از اکثریت جامعه ما بود، ولی موید جمعبندیاش را میشد در سیلی از اظهار نظر پیرامون حرفهای روزهای چهار و پنجشنبه رئیسجمهوری بخوبی یافت. افکار عمومی بتدریج مخالفت صریحی با نمودهای مشخص سیاست خارجی کشور نشان میدهد و از آن مهمتر، سیاست خارجی را در کانون عللی قرارداده که برای توضیح گرفتاریهای اقتصادی خود جستجو میکند. آیا برای حکومت، این پدیده مفیدی میتواند باشد؟
در دورانی، حکومت وجود این تلقی را مفید یافته است. از فردای انقلاب، حکومت تا جایی که توانسته همه ناتواناییهایش را به حساب توطئه دشمن گذاشته و البته سالها زیر این اسم هرچه خواسته کرده است. بهانه با برکتی بوده است. هم میشده ناکارایی و خطاها را توجیه کرد و هم به کار سرکوب مخالفان میآمده است.
اما آشکار است آن دوران سر آمده که هیچ، حکومت به تدریج باید به خاطر سیاست خارجی خود نزد جامعه پاسخگو هم باشد. ظاهرا آن سرکنگبین چنان صفرای مردم را افزایش داده که حالا حتی دزدیده شدن پولشان توسط کلاهبرداران داخلی وابسته به حکومت را با گفتن اینکه «دروغ میگن آمریکاست، دشمن ما همینجاست» اسباب طعنه زدن به حکومتی میسازند که ربط دادن مشکلات به آمریکا شگرد همیشگیاش بوده است.
اما داستان از ماجرای طلبکاران موسسات کلاهبردار پولی فراتر است. افکار عمومی به صورت بازگشتناپذیری از دستگاه تبلیغاتی و توجیهات معمول دور شده است. پریروز، صدای علی لاریجانی هنگام اصرار بر درستی تحرکات خارجی کشور در جلسهای که البته فضای آن هم کاملاً خودی بود میلرزید. شاید در دل میگفت اگر از بین جمع یک نفر بپرسد توجیه فعلی حضور پرهزینه ما در سوریه چیست، چه پاسخی میتوانم بدهم.
واقعا توجیه قابل قبولی که هم اندازه پرسشهای صریح و متلکها و طعنههای پرمعنای مردم باشد در دسترس حکومت نیست، دولت که جای خود دارد. خودش هم به توجیهات کممایه عدالتطلبی و ظلمستیزی به عنوان پایه سیاست خارجی باور ندارد. باور دارد؟ باور ندارد و البته این بیباوری میتواند مسیر برونرفتی از وضعیت کنونی در برابر جمهوری ما قرار دهد و روحانی را از موقعیت آچمز بیرون آورد. او را که اکنون به پیروی از سیاست «سختسری منجر به سازش از روی اجبار» وادار کردهاند و دچار لکنت زبان بسیار عمیقی شده است (حرفها و لحن او در پنجشنبه و چهارشنبه) فقط یک چیز به بازی منطقی سیاسی برمیگرداند: مخالفت صریح با عملیات و سیاستهای پرهزینه خارجی و توقف آنها، فارغ از اینکه طبق خواستهای پومپئو از کار در میآید یا نتانیاهو آنها را تائید میکند.
حرف او درست است که با آمریکا هیچ مذاکرهای نکنیم (تا وقتی به برجام برنگشته است) ولی رفتار ما اشتباه خواهد بود که در سیاست خارجی خود خانهتکانی نکنیم و بار آن را سبک نسازیم. مقاومت ما در مقابل زورگوییهای اخیر آمریکا فقط از طریق به خرج دادن درایت در سایر عرصههای جهانی منطقی و سازنده است. افسانه نجات محرومین جهان و یا دنیای اسلام توسط ما دیگر در کشور خودمان خریدار ندارد. اگر آنرا دور نیندازیم، بزودی مردم ایران ما را دور میاندازند. روحانی به جای دستوپا زدنهای اخیر، باید حکومت را در این باره توجیه کند.
جامعه نو / شورای سردبیری