به جای هو کردن «خیابان»، آن را فهم کنید!

همانگونه که بارها در بحث «تحول خواهی» نوشته ام تحول خواهان برخلاف اصلاح طلبان و سرنگونی طلبان روی هیچ‌یک از روش ها و ابزارهای متداول در مدل های گوناگون بهبود زندگی مردمان و «گذار» به دموکراسی که در چهارگوشه جهان آزموده شده، خط بطلان و ضربدرابدی نمی زنند. این ابزارها که به تناوب و براساس تحلیل مشخص از شرایط مشخص قابل استفاده اند، عبارتند از: صندوق رای، مطالبه محوری صنفی و مدنی، اعتصاب و اعتراض خیابانی.(در باره تحول خواهی به عنوان نمونه نگاه کنید به اینجا و اینجا)

غالب سرنگونی طلبان حساسیت و ضدیت آلرژِیکی روی صندوق رای دارند و غالب اصلاح طلبان روی «عرصه خیابان».

همانگونه که قبلا پس از ذکر مثالهای متعدد از نمونه های مختلفی در جهان نوشته ام: «خیابان» با تاثیرات کم و بیش از نقش کاتالیزوری تا نقش اصلی و تعیینکننده، یکی از مولفه هایتقریبا ثابت «گذار» است.(اینجا)

پس از نگارش یادداشت کوتاه «آیا زمان آشتی با عرصه‌ی خیابان نرسیده است؟»(اینجا) که با استناد به سخنان آقای خاتمی (که گفته بود:هم در ساختار و هم در رویکرد اشکال هست… دیگر خیلی سخت است که به مردم بگوییم  بیایید رای  بدهید. آیا فکر می‌کنید در دور آینده انتخابات به حرف من و شما مردم پای صندوق‌ها خواهند آمد؟ بعید میدانم مگر این‌که در یکسال آینده تحولی رخ دهد)، یک سئوال سیاسی ساده را با اصلاح طلبان و بدنه هوادارشان مطرح کرده بودم، مطالب چندی در نقد این پرسش و پیشنهاد به صورت رسمی و نقد و نیش های گوناگونی در گروههای مختلف مجازی نسبت به این یادداشت منتشر شد که برخی شان مایه شگفتی است.

پرسش از این بخش از اصلاح طلبان این است که چرا شما روی «خیابان» این همه حساسیت و آلرژی دارید که دقیقا مشابه حساسیت سرنگونی طلبان روی صندوق رای است. در این صورت باید پاسخ دهید که:

-نظرتان روی جنبش سبز چیست؟ آیا جنبش سبز یک حضور اعتراضی خیابانی وقتی که همه مسیرها برای شنیدن صدای معترضان بسته شده بود و حکومت عزمش را جزم کرده بود که تقلب انتخاباتی اش را به کرسی بنشاند، نبود؟ آن بخش از اصلاح طلبان که در آن هنگام طرفدار جنبش سبز بودند و اینک با عرصه خیابان ضدیت دارند باید به روشنی توضیح دهند که اگر به نقد و نفی آن جنبش و توبه از حمایت از آن رسیده اند چرا دلایل شان را منتشر نمی کنند و چرا همچنان میخواهند «کاسب»جنبش سبز و حصر رهبران آن باقی بمانند؟

-به عنوان یک تحول خواه و همانگونه که به سرنگونی طلبان در تفکیک کارکرد صندوق رای میگوییم که گاه می تواند مفید و راهگشا و گاه مضر و در خدمت تثبیت استبداد دینی باشد، آیا اصلاح طلبان نیز نمی توانند «لااقل» عرصه خیابان را سیاه و سفید نکنند و با نحوه ای حضور موافق و با نحوه دیگریمخالف باشند!؟ یکسره ضربدر زدن بر عرصه خیابان جدا از اینکه به لحاظ نظری پشت کردن به یک تجربه بزرگ بشری است به گمان بنده بیشتر «علت» دارد تا «دلیل»!

-آیا تجمع و تظاهرات یک حق و اصل قانونی مصرح در قانون اساسی که غالب اصلاح طلبان می خواهند در چارچوب آن فعالیت کنند، نیست؟ آیا آنها که عموما طرفدار اجرای بی تنازل قانون اساسی هستند مانند رهبر نظام به برخورد گزینشی با قانون نمی پردازند و اگر روزی در خیابان حضور داشتند بدان خاطر نبود که فکر می کردند خودشان رهبری اش را در دست دارند و حالا از اینکه خود در مسند رهبری نباشند ناخشنود و بلکه بیمناکند؟

-آیا وقتی اعتراضات دی ماه در جریان بود و حتی اصلاح طلبان پیشرو به جای اینکه این فشار از پایین (که خودشان در آن هیچ نقشی نداشتند و هچ خطر امنیتی از این بابت آنها را تهدید نمی کرد!) را به چانه زنی از بالا تبدیل کنند، در کمال شگفتی و استبعاد، خطر سوریه اش ایران را ساختند و بجای ترساندن بالایی ها پایینی ها را انذار دادند(اینجا)؛ آقای تاجزاده وعده نداد که ما هم به موقع از خیابان استفاده خواهیم کرد و مثال از تجمع و اعتراض به نظارت استصوابی به میان آورد؟ آیا این گونه مواضع این بدبینی را بوجود نمی آورد که وعده استفاده از خیابان برای اعتراض به نظارت استصوابی در هنگامه اعتراضات دی ماه ۹۶ به تناسب بازار سیاست و مصلحت روز بود وگرنه «اصل» مورد اعتقاد،ضدیت با خیابان و هراس افکنی نسبت به این تجربه آزموده بشری و اصل قانون اساسی مورد اعتقاد اصلاح طلبان است

دوستان اصلاح طلب فکر می کنند وقتی آقای خاتمی نیز به بن بست (حداقل تا اطلاع ثانوی) مسیر صندوق رای برای بهبود و تغییر، با سیاست مرغ یک پا دارد راس هرم سیاسی، اشاره می کند؛ آیا می توان گزافه گویی های برخی سراب سازان را که وعده می دهند «فعالیت نمایندگان اصلاح‌طلب یا نزدیک به اصلاح‌طلب در مجلس آینده براساس برنامه و پلتفرم از پیش تعین شده و امضا شده خواهد بود!!» را جدی بگیرند و با تمسخر با آن برخورد نکنند؟ مخصوصا از کسانی که حاضرند حتی وعده اصلاح ساختاری علی لاریجانی را جدی بگیرند و یا از وی حمایت کنند اما درد و رنج های رو به فزونی اکثریت مردم هیچ چینی بر پیشانی وجدانشان نمی اندازد. شگفت انگیز این که ابایی ندارند در تحلیل های شان صریحا بگویند در سال آینده موضع حکومت تغییر نخواهد کرد، وضع مردم هم بدتر خواهد شد اما با بی توجهی شرم آوری نسبت به شکست آخرین تجربه در پست و مقام بخشی به بعضی افراد در مجلس و ریاست جمهوری و شوراها و بی اعتنا به جمع‌بندی معدل اصلاح طلبان (آقای خاتمی) باز بر شعار جبرآسای «تنها ره رهایی، رای دادن به مایی» را تکرار می کنند.

-همانگونه که سرنگونی طلبان برای «هو کردن» صندوق رای (البته به درستی، اما) تنها به  حضور بعضی جنایتکاران در برخی فهرستهای انتخاباتی استناد می کنند، اصلاح طلبان دشمن عرصه خیابان نیز به صورت گزینشی تنها به نمونه های اعتراضی شورشی که حاصلی منفی ببار آورده اند استناد می کنند. با این روش تفکر و استناد باید در خانه نشست و نفس را هم آرام کشید و پا از اتاق و خانه بیرون ننهاد چون ممکن است دچار تصادف و سرقت و بیماریهای واگیر و … گردید!!

-اگر صندوق رای را نباید سفید و سیاه کرد عرصه خیابان را نیز نباید چنین کرد و به خیابان هراسی دامن زد. در همان یادداشت کوتاه پس از اشاره به وقایع الجزایر و ونزوئلا (که مثل هر مبحث دیگری طبعا می توان ده ها دلیل برای تفاوت کشورها و حتی شهرها نسبت به هم آورد! و پاسخش تنها یک جمله است «در مثل مناقشه نیست»!)؛ وقتی به ایران پرداختم مثال از اعتراضات و اعتصابات معلمان و کارگران آورده بودم. آیا اصلاح طلبان اگر به هر دلیل و علتی نمی خواهند اصلا اسمی از خیابان ببرند؛ چون برخی ملاحظه پرونده های باز در دستگاه قضایی را دارند و بعضی ملاحظه تلفنها و قرارهای گهگاهی نیروهای امنیتی را و بعضی که در دهه شصت کارهایی انجام داده اند، فکر میکنند عرصه خیابان بزودی به سرنگونی حکومت منجر می شود! و آنها احتمالا باید پاسخگوی آن پرونده های نیمه مکشوف و یا بعضا غیرمکشوف باشند و بعضی نیز تنها حرکاتی را قبول دارند که رهبری اش دست خودشان باشد وبسیاری شان نیز حفظ نظام را بالاتر از حفظ ایران و نجات مردم می دانند؛ آیا بدنه اصلاح طلبان هم نمی توانند لااقل از مطالبه محوری و اعتراضات خیابانی و اعتصابات مدنی و صنفی معلمان و کارگران که حتی بخشی از بدنه سابق بسیج که بوی عدالتخواهی به مشامشان خورده نیز از آن حمایت می کنند، پشتیبانی کنند؟

اصلاح طلبان روزی می گفتند فشار از پایین چانه زنی از بالا. امروز چرا از فشار از پایین وحشت دارند؟ شاید منظورشان از فشار از پایین هم به پای صندوق رای آمدن مردم بود و تیم آنها مثل تیم های علی پروین به جز یک سبک بازی (نفوذ از جناحین و سانتر روی دروازه!) بیشتر بلد نیست! آیا مدعیان «سواد» و آشنایی با جهان و جنبشهای امروزین اش ندیده و نخوانده اند که اکثر چانه زنی ها از بالا بدنبال اعتراضات وسیع خیابانی از پایین بوده است؟

هر ابزار اجتماعی ممکن است کژکارکرد هم داشته باشد. مگر صندوق رای قابل سوء استفاده نیست؟بارها و بارها دیده ایم، آخرینش هم ورود انبوهی از فرصت طلبان به مجلس و ریاست جمهوری و شورا.عرصه خیابان هم قابل سوء استفاده است. این دلیل ضربدر زدن و سیاه و سفید کردن نیست. البته نیک میدانیم که این مخالفت بیشتر علت دارد تا دلیل علتش هم از مطالباتی است که ممکن است در خیابان جاری شود…

نکته آخر اینکه ناراضیان جان به لب رسیده اقتصادی برای حضور در خیابان از کسی اجازه نمی گیرند و به هشدار و انذار کسانی که شکم شان سیر است و در دو سه دهک بالای جامعه و در بالا شهر تهران سکونت فرموده اند مبنی بر خطر سوریه ای شدن ایران و نگرانی نسبت به از کنترل خارج شدنتظاهرات خیابانی و سوء استفاده دشمنان ملک و ملت از آن اعتنایی نمی کنند. بخشی از یادداشت کوتاه نگارنده توصیه دوستانه ای به افراد صادق و همچنان آرمانخواه در بین اصلاح طلبان پس از اعلام بن بست انتخاباتی آقای خاتمی، جهت بازاندیشی در راه ها وابزارهای مناسب برای گشودن این بن بست بود. متاسفانه فضای حداقل خواهی اصلاح طلبانه تا مغز استخوان برخی آنچنان رسوخ کرده است که حتی می ترسند فکر کنند که روزی روزگاری رویایی برای کشور و مردم شان و به خصوص محرومان و مستضعفان در دل و سرشان داشته اند. رویایی که برای تحقق آن جان دادن هم برایشان سخت نبود چه برسد یک حمایت ساده در یک بیانیه چند خطی! متاسفانه تحت تاثیر خیالپردازی های ذهنی و هراس های امنیتیِ، سقف خیال شان آنچنان پایین آمده که حتی می ترسند به رویای شان فکر کنند چه رسد به اینکه بر زبان آرند…

برای هراس افکنی از «عرصه خیابان» لازم نیست در باره آن سیاه نمایی کرد و خیابان را شورشی کور و مخالف تعامل و توافق از بالا معرفی نمود. تا از پایین فشاری نباشد بالا عقب نشینی نخواهد کرد. و صد البته اگر بالا حاضر به توافق و عقب نشینی و مصالحه (در ساختار و سیاست) نشود جامعه مدنی ایران به عنوان پیشرفته ترین جامعه مدنی منطقه طبق سنتهای الهی تاریخ روزی رویای خودش را به کرسی خواهد نشاند. تعامل انتخابی است که حکومت باید بکند و نه پایین. پایین ضد تعامل نیست. بارها و بارها نشان داده است. ولی تجربه بر تجربه می نهد و مطالبه و خواستش را علاوه بر تناسب قوا طبق تجارب تلخ پیشین تنظیم می کند. اگر قبول ندارید منتظر بنشینید و تماشا کنید. روزی بازجویم در بازداشتگاه دو الف در اوین با استناد به یک آیه قران می گفت ما هم «سنت تداول» (چرخه قدرت) را قبول داریم، جمهوری اسلامی هم اگر به مردم ظلم کند تغییر خواهد کرد! به نفع اصلاح طلبان صادق و رها از قید و بند منافع و مصالح شخصی است که آنها هم به این اعتراف بازجو  باور داشته باشند.

***

آیا زمان آشتی با عرصه‌ی خیابان نرسیده است؟

رضا علیجانی

محمد خاتمی: هم در ساختار و هم در رویکرد اشکال هست… دیگر خیلی سخت است که به مردم بگوییم بیایید رای بدهید. آیا فکر می‌کنید در دور آینده انتخابات به حرف من و شما مردم پای صندوق‌ها خواهند آمد؟ بعید می‌دانم مگر اینکه در یک‌سال آینده تحولی رخ دهد.

در الجزایر مردم ناراضی به میدانداری جوانان و شبکه های اجتماعی چندین روز به صورت گسترده به اعتراض خیابانی پرداختند. این اعتراضات با چند ده کشته نیز همراه شد. تعطیلی دانشگاه ها برای برگشتن دانشجویان به خانه های شان جواب نداد. هزار قاضی دادگستری در بیانیه‌ای گفتند که بر انتخاباتی که بوتفلیقه در آن شرکت کند نظارت نخواهند کرد. جمعیت علمای الجزایر نیز با بوتفلیقه از در مخالفت در آمد. بخش‌هایی از اتحادیه‌های کارگری و کارفرمایی نزدیک به دولت هم در هراس از آبروریزی به همبستگی با معترضان روی آوردند. بخشی از پلیس هم روز جمعه با معترضان همراهی کرد. در بخش حمل و نقل هم اعتصاب موفقی صورت گرفت. دو تیم فوتبالی که رقیب دیرینه هم هستند نیز اعلام کردند که در دیدار این هفته شان در کنار هم خواهند ایستاد و سرودی واحد سر خواهند داد.

و بالاخره عبدالعزیز بوتفلیقه پس از چند دهه حضور در قدرت، طی بیانیه ای انصراف خود را برای نامزدی ریاست جمهوری اعلام کرد. او در این بیانیه نوشت صدای جوانان را شنیده است و دغدغه آنها برای آینده کشور را درک می‌کند. وی از ورود الجزایر به دوره‌ای حساس از تاریخ خود سخن گفت و تظاهرات مسالمت‌آمیز جوانان را ستود. از برکناری نخست‌وزیر و تغییرات در دولت و تعویق انتخابات خبر داد تا کنفرانسی ملی قانون اساسی جدیدی را تا آخر سال تدوین کند و پس از رفراندوم تأیید قانون اساسی جدید، انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. نکته مهم اینکه وی به یک فرد ملی و نسبتا مورد قبول عموم ماموریت داد تا کنفرانس ملی برای تدوین قانون اساسی جدید را برعهده گیرد. معاون نخست‌وزیر الجزایرنیز وعده یک نظام جدید را داد و گفت: وظیفه ما گفت‌و‌گو است. اولویت اصلی ما همراه‌کردن تمام الجزایری‌ها با یکدیگر است. نظام جدید بر اراده مردم مبتنی خواهد بود. در اجلاسی که با حضور نمایندگان دولت و مخالفان برگزار می‌شود، قانون اساسی تازه‌ای نوشته خواهد شد و اغلب حاضران در این گردهم‌آیی را جوانان و زنان تشکیل خواهند داد. رئیس ستاد ارتش الجزایر نیز گفت: ارتش و مردم بینش یکسانی دارند.

این وعده های اصلاحی هنوز ناراضیان را آرام و راضی نکرده و تظاهرات خیابانی ادامه دارد و به تعبیر برخی ناظران سیاسی شطرنج سختی بین مخالفان و حکومت در جریان است.

در ونزوئلا نیز نارضایتی و اعتراض خیابانی گسترده بخش مهمی از مردم به شرایط دشوار زندگی که حکومت دیکتاتوری مادورو را مسبب آن می دانند به رهبری گوایدو رئیس پارلمان آن کشور ادامه دارد. در ونزوئلا هر چند دول بزرگ خارجی تلاش داشته اند در صف بندی داخلی این کشور دخالت کنند اما برخلاف بعضی نگاه های سنتی چپ، این کشاکش بین المللی چیزی از اصالت اعتراضات گسترده خیابانی که ناشی از درد و رنج مردم ونزوئلاست کم نمی کند. حضور گسترده خیابانی مردم تا همین جا حکومت دیکتاتوری و فاسد اما سر سخت مادورو را در بن بست قرار داده و وادار به عقب نشینی و پذیرش مذاکره و دادن وعده هایی البته غیرقابل اعتماد برای آینده کرده است.

به ایران برگردیم؛ آقای خاتمی فرد مورد اعتماد اکثر اصلاح طلبان و مرد معدل و متوسط اصلاح طلبی درون حکومتی صراحتا از «اشکال هم در ساختار و هم در رویکرد»(که همگان می دانند این اشکال به وضعیت حقوقی و حقیقی قدرت و به خصوص راس هرم سیاسی بر می گردد) و عدم استقبال مردم در انتخابات آینده یاد کرده است. حال سئوال تحول خواهان از اصلاح طلبان این است با توجه به تجارب مکرر جهانی و الگوهای نسبتا موفق و پیروز متعدد در شکستن قفل دیکتاتوری و تحول آرام و مسالمت آمیز از دیکتاتوری های یک‌دنده و سرسخت در چهارگوشه جهان، وقت آن نرسیده است که دست از ترس و هراس از عرصه خیابان بردارند و اگر خود حاضر به تغییر یا متنوع کردن عرصه های سیاست ورزی نیستند لااقل به تایید آن بپردازند و حداقل علیه آن موضع نگیرند؟ آیا اعتراضات و اعتصابات کاملا مدنی کارگران و معلمان و … نمونه هایی از این گسترده کردن زمین بازی علیه بن بستی که هسته اصلی قدرت مسلط بوجود آورده، نیست!؟

اگر سران و راس هرم اصلاح طلبی بنا به «علل»ی قابل تحلیل چنین نمی کنند بدنه اصلاح طلبی که فارغ البال تر و بی قید و هراس ترند، چرا چنین نمی کنند؟

زیتون

Print Friendly, PDF & Email