درباره انتخابات آزاد
حبیب پرزین
فرخ عزیز
در ادبیات گذار به دمکراسی چیزی بنام استراتژی انتخابات آزاد وجود ندارد. اگر وجود داشت بخصوص دوستانی که من میدانم بدنبال آن خیلی جستجو کردهاند، آنرا بما نشان میدادند. چرا چنین چیزی وجود ندارد؟ برای اینکه در تمامی راههای قابل تصور برای رسیدن به دمکراسی در پایان انتخابات آزاد انجام میگیرد. در تلاش برای دمکراسی از طریق اشغال نظامی (نمونه عراق) از اولین کارها بعد از اشغال برگزاری انتخابات آزاد بود. در مدل انقلابی رمانی انتخابات آزاد برگزار شد. در مدل تحول از بالا مجارستان انتخابات آزاد برگزار شد. همینطور در تمامی مدلهایی که جنبههایی از این اشکال را داشتهاند هم انتخابات آزاد برگزار شده. حتی اگر بخاطر دمکراسی کودتا هم بشود باز باید بعد از آن انتخابات آزاد برگزار بکنند. بدین ترتیب استراتژی انتخابات آزاد هیچ راه معینی را نشان نمیدهد، چون همه راهها به انتخابات آزاد ختم میشوند.
از آنجایی که هر تغییر دمکراتیکی اجباراً باید از طریق انتخابات آزاد عملی بشود، هیچ جریان دمکراتیک یا حتا نیمه دمکرتیکی که مخالف آن باشد وجود ندارد. اصلاح طلبان از رفسنجانی تا کروبی، ملی مذهبیها، جمهوری خواهان سکولار، طیف طرفداران جنبش تودهای بدون خشونت تا مبلغان انقلاب و حتا طرفداران آشکار و پنهان اشغال خارجی، همه معتقد به انتخابات آزاد هستند. اگر قرار است وحدت همه این جریانات سیاسی حول هدف نهایی باشد و نه راه رسیدن به آن، چرا نباید از وحدت حول دمکراسی صحبت کرد. که هدفی روشن و دقیق است. میدانی که انتخابات آزاد لزوماً به معنی دمکراسی نیست. در کمون پاریس هم انتخابات آزاد برگزار شد ولی دیکتاتوری پرولتاریا بود و نه دمکراسی.
آنچه را که تو بنام استراتژی انتخابات آزاد توصیف کردی نه استراتژی است نه نامش انتخابات آزاد. نام دقیق آن آشتی ملی است. که اروپاییها آنرا «قرار داد»مینامند. آشتی ملی شکل شناخته شده گزار به دمکراسی است. آشتی ملی برخلاف انتخابات آزاد، روش معینی است که حساب خودش را از طرفداران اشغال و انقلاب و نظایر آن جدا میکند. علت اینکه شعار آشتی ملی برخلاف انتخابات آزاد طرفداران زیادی ندارد، این است که نمیتوان هم آشتی ملی را تبلیغ کرد و هم ژست انقلابی گرفت. آن بخش ازطرفاران انتخابات آزاد که از یک طرف آنرا راه مسالمت آمیز مینامند ولی از سوی دیگر انتخابات آزاد را با برچیده شدن ولایت فقیه عملی میدانند، این تناقض را فقط با یک شعار گنگ مانند انتخابات آزاد میتوانند حل کنند، آشتی ملی جایی برای ابهام باقی نمیگذارد.
انتخابات آزاد استراتژی نیست، حتا آشتی ملی هم با وجود اینکه روش معینی را انتخاب میکند، هنوز استراتژی نیست. برای اینکه موضوع اصلی استراتژی نیروها هستند. نیروهایی که برای تحقق دمکراسی تلاش میکنند و نیروهایی که در مقابل آن قرار گرفتهاند و رابطه و تعادل این نیروها. استراتژی چگونگی آرایش و تقابل نیروهای ما در مقابل نیروهای حریف است. برای درک درست استراتژی باید یک بازی که در آن دو یا چند بازیگر در مقابل هم تلاش میکنند را بررسی کرد. مانند بازی فوتبال در این بازی باید علاوه بر مهارتهای فردی به دهها تاکتیک و استراتژی جمعی هم مسلط بود. اینکه کدامیک از آنها بکار خواهند آمد در جریان بازی روشن میشود و از قبل قابل پیش بینی نیست. مهم آماده بودن برای هر شرایطی است.
شاد باشید
حبیب پرزین
*****