اگر صداقتی در کار باشد

تا چند ساعت دیگر اتومبیل نتانیاهو در حالی به مقابل کنگره‌ی امریکا می‌رسد که در این‌سو گرته‌ای از لبخند ژوکوند و در آن سو صبغه‌ای از فریاد مونک بر ضمیر زمان ضبط می‌شود.

اکنون که این تحلیل را می‌نویسم هنوز سخنرانی آقای نتان‌یاهو در کنگره‌ی امریکا انجام نشده است. اما برای کسانی که سیر ماجرا را از خرداد ۹۲ تا امروز به دقت دنبال کرده‌اند، تا همین جا داستان به نظرم بدون شرح است. لزومی ندارد تا نطق آقای «بی‌بی» منتظر بمانیم. «واشینگتن‌پست» کار او را «قمار خطرناک» می‌نامد. «وال استریت جورنال» آن را «یک نمایش رویارویی میان نتان‌یاهو با دولت امریکا» ارزیابی می‌کند. «دیلی بیست» می‌نویسد: «حتی بازهای اسرائیلی هم از دست بی بی عصبانی‌اند» گاردین نوشت: «با نتان یاهو به خاطر جلوگیری از معامله‌ی هسته‌ای با ایران با مهر برخورد نخواهد شد.»
وضعیت سه ضلعی ایران-امریکا-اسراییل با دو سال پیش، زمان روی کار آمدن دولت روحانی، به حد کافی دگرگون شده است که بتوان در باره‌ی حد کارآمدی سیاست ظریف-روحانی و سیاست دولت احمدی‌نژاد و در باره‌ی عیار حقیقت در دلواپسی‌هایی که ابراز می‌شود، با اطمینان کافی داوری کنیم. وضعیت حاضر هم‌چنین به ما رخصت می‌دهد که عیار سخن برخی صاحب‌نظران در باره‌ی گره‌خوردگی امکان بازگشایی در مناسبات ایران و غرب با یک چرخش بنیادین در روابط ایران و اسراییل را نیز مورد سنجش قرار دهیم.پیشینه‌ی بحث
چند ماه پیش بحث این بود که آیا ایران می‌تواند بدون تغییر بنیادین سیاست خود، به معنای پذیرش حق موجودیت اسراییل، در راه مذاکره با غرب پیشرفتی محسوس به دست آورد؟ آیا هرنوع چرخش در نگاه غرب به جمهوری اسلامی، مستلزم تغییر بنیادین نگاه جمهوری اسلامی به اسراییل است؟
محمد جواد ظریف به این سوال در کتاب/مصاحبه طولانی تحت عنوان «آقای سفیر» که قبل از انتخابات ۹۲ منتشر شد، به سوال فوق به گونه‌ای شفاف پاسخ منفی می‌دهد. او می‌گوید: این نظریه که ایران برای تشنج‌زدایی با غرب، برای عادی سازی مناسبات با غرب، لزوماً باید در سیاست بنیادین خود در مسئله‌ی خاورمیانه تجدید نظر کند، فرضیه‌ای بی‌پایه است. ظریف می‌گوید ایران برای حل مشکلات خود با غرب نیاز به تغییر بنیادین رویکرد خود در قبال اسراییل ندارد.
ابتدا برای ذهن من، معنای عبارت «تغییر بنیادین» روشن نبود. اما در عمل دریافتم که ظریف و روحانی قائل به این نیستند که روش و منشی که دولت دهم در قبال اسراییل پی می‌گرفته، لزوماً درست است و باید پی گرفته شود. برداشت من از نقطه نظرهای آن دو این است که آن‌ها می‌گویند گرچه رفتار دولت دهم در قبال اسراییل به شدت مخرب و علیه منافع ملی بوده است، اما این نقد به آن معنا نیست که ما اکنون برای تغییر بهبود رابطه با جهان غرب، باید شناسایی اسراییل را در دستور قرار دهیم. ما می‌توانیم همان‌قدر از شناسایی اسراییل فاصله بگیریم که از سیاست براندازی و انهدام اسراییل. روحانی-ظریف معتقد نیستند که هر جایگزین انکار هولوکاست و تکرار ضرورت محو اسراییل، لزوماً به رسمیت‌شناسی اسراییل و عادی سازی مناسبات با این کشور است.
دولت روحانی و اسراییل
رفتار روحانی/ظریف در قبال اسراییل طی دو ساله‌ی اخیرنشان می‌دهد که آن‌ها می‌گویند ایران می‌تواند نه تنها موضوع مناسبات با اسراییل را از دستور خود خارج کند، بلکه چنان رفتاری پیشه کند که جهان غرب بیش از آن‌که ایران را علیه اسراییل متعرض ببیند، اسراییل را علیه ایران متعرض ببیند.
دقت کنیم که آن‌ها می‌گویند برای بازگشایی مناسبات با غرب، لزومی ندارد که غرب از سیاست ما در قبال اسراییل احساس رضایت کند. آن‌ها می‌گویند ایران باید طوری رفتار کند که غرب تهدید و خصومت اسراییل علیه ایران را سنگین‌تر و جدی‌تر از تهدید و خصومت ایران علیه اسراییل تلقی کند.
ظریف-روحانی می‌گویند ایران می‌تواند در زمینه‌ی مناسبات با غرب، از جمله رفع تحریم‌ها، به موفقیت‌های معین دست یابد، بی‌آن‌که سیاست بنیادین و همیشگی خود در قبال اسراییل را، امتناع از شناسایی حق موجودیت آن کشور، را‌‌ رها کند.
وقتی من دیدم که آقای روحانی در سخنرانی خود در مجمع عمومی با ظرافت تمام هیچ نامی از اسراییل نبرد، و از آن سو، نتان‌یاهو موضوع اصلی سخنرانی خود در سازمان ملل را به «خطر ایران» اختصاص داد، باور کردم که استراتژی ظریف-روحانی در قبال اسراییل و غرب با مهارت کافی به اجرا گذاشته شده است و امکان ثمرمندی آن واقعی است. اصرار آقای روحانی بر خارج‌سازی مناسبات ایران و اسراییل از دستور، چنان اکید بود که ایشان در مصاحبه با سی.ان.ان به اشتباه کوشید در باره‌ی قتل عام یهودیان توسط هیتلر هم اظهار نظر نکند.
به فاصله‌ی چند ساعت از آن سخنرانی مذاکرات و دیدار‌ها میان ایران و امریکا به جریان افتاد، بی‌آن‌که هیچ تغییر بنیادینی در ماهیت نگاه ایران در قبال اسراییل -جز عبور از یک سیاست تهاجمی به تدافعی در قبال اسراییل- شکل گرفته باشد.
سیر رویداد‌ها حجت است
سیر رویداد‌ها در یک سال‌ونیم اخیر نشانه‌ی کارآمدی رویکرد تازه‌ی ایران در قبال اسراییل است. اکنون هر روز آشکار‌تر می‌شود که حل عمده‌ترین مشکلات ما با ایالات متحده، از جمله نداشتن رابطه‌ی دیپلماتیک، لزوماً به شناسایی اسراییل و گشودن باب مذاکرات با آن کشور، گره نخورده است.
حقیقت این است که سمت‌گیری نوین دولت روحانی در قبال اسراییل و غرب، کم‌تر از آن‌چه من در تصور داشتم، با مشکل روبرو شد.
برداشت اولیه‌ی من البته این بود که احیای مناسبات میان ایران و غرب مستلزم تغییر سیاست تهاجمی به تدافعی در قبال اسراییل است. اما من براین گمان نبودم که هر یک گام ایران به سوی احیای مناسبات با غرب، لزوماً یک گام بزرگ نیز اسراییل را از اصلی‌ترین تکیه‌گاه خود در جهان دور می‌کند.
من اصلا در تصور نداشتم با سیر احیای مناسبات ایران و غرب، این نگاه تند و پرتنش کنونی که این روز‌ها بین دولت اوباما و دولت اسراییل پدید آمده، ممکن است شکل بگیرد. انتظار واقعی من این بود که در مناسبات اسراییل و متحدان، تغییری یا تنشی به وجود نیاید. این عجیب است که هر یک گام پیش‌رفت در مناسبات ایران و غرب، با یک گام پس‌رفت در مناسبات اسراییل و غرب هم‌زمان شده است. شگفت‌انگیز است که آقای بی‌بی، برای جلوگیری از رابطه‌ی ایران و غرب، حتی مهم‌ترین پشتیبانان داخلی و بین‌المللی خود را هم، علیه خود به اعتراض واداشته.
اما، علی‌رغم هرگونه تقلا، حقایق متقن نشان می‌دهند که اسراییل واقعا نه در موقعیتی است که بتواند مانع احیای مناسبات گسیخته‌ی ایران و امریکا شود و نه می‌تواند آن سطح از یگانگی و اتکاء را که در طول سال‌ها با دنیای غرب داشت، حفظ کند. امتناع آشکار رییس‌جمهور امریکا از دیدار با نخست‌وزیر اسراییل به هنگام سفر کنونی‌اش به امریکا، سخنرانی در کنگره به دعوت حزب مخالف (جمهوری خواه) علی‌رغم مخالفت گروه بزرگی از دموکرات‌ها و دولت اوباما، و القاء این حس از سوی نتان‌یاهو که گویا امریکا دارد اسراییل را به ایران می‌فروشد، چیزهایی نبودند که من شش ماه پیش امکانِ تصور یا پیش‌بینی آن را داشته باشم.
آری. برای آغاز و ثمرمندی مذکرات هسته‌ای، فاصله‌گیری ایران از مواضع دولت دهم، و نوعی تعدیل در مواضع ایران در قبال اسراییل، الزامی بوده است. جمهوری اسلامی ایران هرگز نمی‌توانست و نمی‌تواند با پیش‌برد یک سیاست و خط مشی براندازانه و تهاجمی علیه اسراییل، با تمرکز تمام فشار خود روی اسراییل، در عین حال انتظار داشته باشد که در زمینه‌ی بسط مناسبات با غرب، به‌خصوص با امریکا، هم موفقیت‌هایی به‌دست آورد. و عمده‌ترین مؤلفه‌های قدرت نیز امروز دریافته‌اند که پی‌ریزی یک سیاست خارجی حول انکار هولوکاست و نفی حق موجودیت اسراییل، تنها به هم‌بستگی بیشتر غرب با اسراییل و انزوا و تحریم بیشتر ایران کمک خواهد کرد.
تجربه نشان می‌دهد که هرگاه ایران در مرحله‌ی کنونی از سیاست تهاجمی و براندازانه علیه اسراییل فقط تا آنجا فاصله بگیرد که جهان خطر اسراییل برای ایران را بیش از خطر ایران علیه اسراییل ارزیابی کند، آن‌گاه نه فقط زمینه‌ی اولیه برای گشایش مذاکرات هسته‌ای مساعد می‌شود، بلکه مخالفت اسراییل با این مذاکرات نیز در تعادل قوای بین‌المللی موجود می‌تواند بیشتر به زیان اسراییل تمام شود تا ایران.
آیا همزمانی ممکن است؟
هم ایران و هم امریکا برای امضای توافق هسته‌ای نیاز به حفظ یک تعادل قوای وسیعاً مثبت در کشور خود دارند. به حساب سرانگشتی بگویم: این توافق در یک تعادل داخلی ۵۰-۵۰ در درون ساختار قدرت سیاسی محال است شکل گیرد.
یک تعادل قوی و کارآمد، مثل ۸۰-۲۰، در درون ساختار قدرت در درون جمهوری اسلامی ایران احتمالاً مولود تدابیری است که طی آن ایران با کم‌ترین امتیاز دادن‌ها -یا عقب نشینی‌ها- از مواضع خود برآمد کند.
در ساختار قدرت در ایالات متحده امریکا نیز تصمیم‌گیری‌های بسیار حساس قاعدتاً از همین قاعده پیروی می‌کنند.
حالا آیا در جمهوری اسلامی ایران این امکان این هست که یک توازن قوای موثر و کارآمد، مثل ۸۰-۲۰، به سود پذیرش حق موجودیت اسراییل، یا حتی به طرفداری از مذاکره با اسراییل، شکل بگیرد؟
شاید میان صاحب نظران در مورد تخمین وزن هر کفّه کمی با هم اختلاف نظر داشته باشیم، اما فکر نکنم در تشخیص «ناممکن بودن یک توازن کارآمد» به سود شناسایی اسراییل، یا گفت‌وگوی مستقیم با آن کشور، صاحب نظران متفق‌الرای نباشند.
برخلاف «کمپ دیوید» پذیرش حق موجودیت اسراییل نه تنها پیش شرط شروع و پیشرفت مذاکرات هسته‌ای نیست، بلکه پیشرفت هم‌زمان دو روند نیز عملاً ناممکن و منتفی است.
این‌که نظر و مصلحت مخالفان حکومت پیرامون مناسبات ایران و اسراییل چیست، یک مسئله است و این‌که کدام رویکرد در قبال اسراییل، هم در جمهوری اسلامی امری ممکن تلقی می‌شود و هم امکان شکل‌گیری توفیق مذاکرات هسته‌ای را مختل نمی‌کند، مسئله‌ی دیگری است.
یک عادت بد این است که این دو مسئله یکی تلقی شوند. عادت بد دیگر این است که گفته شود مخالفان حكومت باید مخالفت کنند. نه این‌که برای حکومت سرمشق بنویسد. مجرب‌ترین گرايشهاى سیاسی به سود توافق هسته‌ای و علیه افراط‌گرایی در هر دو سو موضع گرفته‌اند. تنها نگاه هاى بسیار افراطی منقد روند کنونی‌اند.
تبریک و لبخندی دیرهنگام
گرچه این حرف درست است که حالا هنوز وقت قضاوت قطعی در باره‌ی کارنامه‌ی روحانی-ظریف و حرف منقدان فرانرسیده است، هنوز به آخر شاهنامه ره نیافته‌ایم، اما امروز سر‌تیتر روزنامه‌ها همه جا سرشار است از خبرهای هسته‌ای و نام ایران و اسراییل.
تنها سرتیتر‌ها را که جمع می‌زنی، از خود می‌پرسی: راستی کدام طرف به موفقیت شگرد‌ها و تکنیک‌ها و تدبیرهای خود، بیش از طرف دیگر اعتماد دارد: تیم روحانی/ظریف یا تیم نتانیاهو/لیبرمن؟
تا چند ساعت دیگر اتومبیل نتانیاهو در حالی به مقابل کنگره‌ی امریکا می‌رسد که در این‌سو گرته‌ای از لبخند ژوکوند و در آن سو صبغه‌ای از فریاد مونک بر ضمیر زمان ضبط می‌شود.
فکر نکنم، اگر صداقتی در کار باشد، زدودن بقایای تردیدهای به جا مانده در برخی اذهان دلواپس از «الزامات گشایش باب مناسبات با غرب» به بیش از چند ساعت نیاز داشته باشد. نیازی نیست آن‌ها در انتظار پایان شاهنامه باشند.
حس و حال امروز آقای «بی‌بی» در راه بازگشت به تل آویو، و سرتیترهای روزنامه در چارسوی دنیا، یقیناً برای دلواپسان حجت کافی در توشه دارد که -هرگاه صداقتی در کار باشد- آن‌ها نیز روی از راه هشت ساله بگردانند و تبریکی و لبخندی دیرهنگام را به مردم کشور خود، بابت تصمیم درست ۹۲، هدیه کنند.

لندن – سوم مارس ۲۰۱۵ (۱۲ اسفند ۱۳۹۳)

Print Friendly, PDF & Email