روز همبستگی زنان جهان ،علیه نابرابری و بی عدالتی گرامی باد !

سخنرانی در جمع صمیمانه ی ایرانیان در کتابخانه ایرانیان اشتوتگارت
روزهای سختی ،پیش روی زنان ایران است !

روز همبستگی زنان جهان ،علیه نابرابری و بی عدالتی گرامی باد !
برای من هشت مارس ، روزی بس خجسته است ، چرا که در این روز ،همه ی سرخوردگی و یاس هایم را در این جهان بی رحم نابرابر، فراموش می کنم. هشت مارس به من یادآوری می کند ، زنان برای رهایی از ستم های چندگانه ی طبقاتی، جنسیتی ، ملی و قومی متحد اند . یادآوری می کند که زنان ایرانی طی سال های طولانی و مستمر در راه برابری ، آزادی و عدالت اجتماعی، از پای ننشسته اند .یادآوری می کند، زندگی آرمانی و خواهرانه ی جهانی چه زیباست. این روز برایم عزیز است ،چرا که در بدترین شرایط زندگی ام در ایران یعنی در دهه شصت ، از معدود روزهایی بوده که با دوستان ،گرد هم می آمدیم ،از هم می آموختیم و با امید پیش می رفتیم .
اگر به این روز ،در سی و نه سال گذشته ایران نگاهی گذرا بیاندازیم ، اولین سالی که هشت مارس ، روز جهانی زن با صدای بلند اعلام شد ،هنوز یک ماه از انقلاب و سرنگونی استبداد شاه نگذشته بود ، بسیاری از ما، زنان با تفکر چپ ،که مبارزه با امپریالیسم و عدالت اجتماعی و سعادت و بهروزی مردم را هدف اصلی مبارزه خود قرار داده بودیم از حقوق مستقل خود چشم پوشی کردیم و صدای استبداد جدید را ، نشنیدیم و یا نخواستیم بشنویم و در تظاهرات اعتراضی علیه حجاب ، در روز ۱۸ اسفند سال ۵۷ شرکت نکردیم . این اولین خاطره جمعی ما زنان ،از هشت مارس بعد از انقلاب است که هنوز موضوع بحث عده ای است ، و البته ، برنامه هایی که در دانشگاه ها از سوی سازمان های چپ اجرا می شد و موجب بالا رفتن شور و شوق اتقلابی ما می شد ، که آن هم متاسفانه هرگز فرصت تکرار پیدا نکرد .
زندگی پس از انقلاب برای ما زنان نسل انقلاب ،تنها ،کار بود و کار . در چندین جبهه ، محکم ، باید می ایستادیم ، در دفاع از ارزش های انقلاب با مصادره کنندگان انقلاب ، در دفاع از مرزها و کمک به رزمندگان و هوطنان جنگ زده . در سنگر دفاع از حقوق زنان کارگر و کارمند در محل کار و برپایی کلاس های سوادآموزی و بهداشت و ایجاد مهد های کودک که یادگارها های آن هنوز باقی است . در سنگر خانواده به عنوان ، زن ، همسر ، مادر ، دخترو خواهر با مردسالاری های آشکار و پنهان ، باید سینه خیز حرکت می کردیم و در صفوف مبارزان سیاسی ، جان بر کف بودیم . ،گاهی که به پشت سر نگاه می کنم ،این همه جان سختی ، باورم نمی شود.
پس از دوران کوتاه آزادی که پس از انقلاب ناکام ۵۷ به وجود آمده بود ،همه ی زندگی مان برای مدتی از دست رفت ،شغل ، خانه، خانواده ، دوستان ، همه وهمه را از دست دادیم و بخش بزرگی از زندگی مان در دربدری و تنهایی گذشت ولی درهمان شرایط ، باز هشت مارس ، پیوند دهنده بود .
دوستان به خاطر دارند که از سال ۱۳۶۱ که دیگر مجال نفس کشیدن برای مان باقی نمانده بود و به طور کلی، سکوت غریبی فضای سیاسی ایران را در بر گرفته بود، با بسیاری از زنان فمینیست ، محفل هایی تشکیل دادیم و از زنان طبقات و گروه های مختلف اجتماعی که بهم اعتماد داشتیم دعوت کردیم و مخفیانه روز جهانی زن را جشن گرفتیم . برگزاری چنین روزی در آن شرایط ،خود ، میثاق نانوشته ای ،بر ادامه راه برابری خواهانه مان بود. حدود سی سال مراسم هشت مارس در محافل زنان ، بدون وقفه برگزار شد و خاطرات تلخ و شیرین فراوانی از آن روزها برایمان به یادگار ماند که می تواند خوراک ده ها جلد کتاب باشد.
در دهمین سالگرد برگزاری هشت مارس ، محفل هشت مارس ما ، یعنی سال ۱۳۷۱ از من خواسته شد ،چیزی بنویسم ،از ده سال کنارهم بودن ، و من که به کوتاه سخن گفتن، بیشتر خوش می دارم، این چندسطر را نوشتم و در دهمین سالگرد وسپس در بیستمین سالگرد هم، آن را برای جمع، قرائت کردم و برای این که شما را به فضای آن سال های ایران ببرم، برایتان می خوانم .
خاطرات ده سال یک روز
دست هامان سرد
دل ها سردتر
پیوند در تنهایی
در توان چه کسی است
ندایی از یک دوست
برای دیدار جمعی
دوستان مشتاق ، حیران ، مضطرب
محمود بقال کنجکاو ، فامیل کنجکاو ، همسایه ها کنجکاو
کرکره ها را باید بست
چه کسی را شاید
یاران می رسند از راه
دست ها گرم می شود و دل ها گرم تر
حوری گرمای وجودش را در استکان های چای می ریزد
فریده نگران است ، پیوستگی در آهستگی است
برق چشمان طاهر بیشتر شده
چه مشتاق اند همه
راضیه سخن می گوید
از خاطرات چنین روزی در سال های اختناق شاه
باور نکردنی است ، امروز باور می کنیم
گویا ، نازنینی از تاریخچه هشت مارس می گوید
چیزی نمی شنوم
یاد دوستان در بند قلبم را می فشرد
اشک هایم را پاک می کنم
بر می خیزیم برای رقص و پایکوبی
و طراوت خود را باز می یابیم
صدای دلنشین دوستان
مجلسی دیگر و سالی دیگر
آوازهای دسته جمعی
هدیه دادن ها و هدیه گرفتن ها
و هدیه ی دسته جمعی دوستان برای انگشتان نیرومند مینا

سالی دیگر و فضایی دیگر
دوستان جمع اند
خطر حمله هوایی !
پرده ها کشیده ، شمع ها روشن ، دل ها روشن تر
دوستی از روستای هشتپر
ملودی های ساده روستایی را می خواند و ضرب می گیرد
ترانه های عاشقانه ، تو را با عزیزانت پیوند می دهد

سالی دیگر
جنگ به خانه کوچک ما رسیده
برادرم را به سربازی برده اند
با دوستان ،می خوانیم و می نوازیم ولی دلم باز نمی شود

مجلسی دیگر
دیدار دوستی رها شده از بند
نور امید فضا را روشن کرده است
و لرزش صدای پر طنین او دل ها را
براستی یادش بخیر

موشک باران تهران
عشق به زندگی ،مراسم را به محدوده خانواده در پناهگاه کشانده
نشست کوچک ما با ورود فرزانه، شعله می کشد
آه ! هنوز ما زنده ایم

نشستی دیگر
فاجعه ملی را پشت سرگذاشته ایم
هزاران تن از بهترین های ملت ،تنها نام شان باقی است
بی خبری ،بی خبری ، شایعه
چه قدر دلم گرفته است

سالی دیگر در یک فضای شاد
تنی چند از دوستان از بند رهایی یافته اند
غلغله ایست
آواز دسته جمعی دوستان
امشب در سر شوری دارم
و صدای نجیبانه سه تار
چه با شکوه است حضور دوستان

سالی دیگر
فروپاشی ها شک به دل ها انداخته
مهین ، پایدار باد گویان وارد می شود
حقانیت ما در بودن ماست
برای جاودانه شدن عاشقانه باید زیست

و سال بعد
طوفان ها از سر گذشته
آرامشی ظاهری بر قرار است
به سلامت زمین می اندیشم و مبارزات زنان دنیا
دوستی از حقوق زنان می گوید و می خواند
دوست خوبم ، بگو ، بخوان ، بنواز ، برقص
و امید سال های بهتر را صلا ده !
اسفند ماه ۷۱ ۱۳تهران

سپس ، ذره ذره ، فضا ، دست کم ، برای فعالیت های محیط زیستی ، حقوق کودکان و حقوق زنان ،گشوده شد . در سال ۱۳۷۶ که به همت زنان ناشر، نمایشگاه کتابی در فرهنگسرای اندیشه ،حول و حوش روز جهانی زن بدون اشاره ای به هشت مارس، برگزار شد، ولی به قول معروف فقط خواجه حافظ شیرازی نمی دانست که مناسبت این نمایشگاه چیست. پس از آن ، کم کم از لاک خود بیرون آمدیم و با احتیاط به فعالیت های مدنی مشغول شدیم .من که در غرفه ی کتاب “جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست “همراه دوستان ، ایستاده بودم و از دوربقیه را نظاره می کردم .با تعدادی از دوستان که چند سالی از هم بی خبربودیم ، ناگاه چشم در چشم شدیم ،تلاقی نگاه مان ،هزاران سخن با خود داشت ،اول بهم لبخند زدیم و بعد صدای قهقهه های بلندمان، فضای سالن را پر کرد …. ما هنوز زنده ایم و باز در کنار هم .
سال بعد برای مراسم روز جهانی زن به شهر کتاب ، تهران خیابان زرتشت دعوت شدیم که باز به همت زنان ناشر برپا شده بود . این اولین باری بود پس از آن سال های سیاه ، در فضای عمومی نامی از روز جهانی زن ، برده می شد، قبل از آن، تنها ، زاد روز فاطمه زهرا دختر پیامبر اسلام ، روز مادر و روز زن به طور رسمی از طرف دولت اعلام می شد . انگار عمل مجرمانه ای را در حضور جمع بزرگی می خواستیم مرتکب شویم ،تک تک با احتیاط ،وارد سالن شهر کتاب می شدیم ، همه وجودمان چشم شده بودو نگهبانی می داد، پس از مدت کوتاهی دیگر ترسمان ریخته بود و دوباره در فضای عمومی راه افتاده بودیم .از برگزاری هشت مارس درشهر های مختلف از جمله : رشت ، تبریز ، سنندج ، اصفهان ،کرمانشاه و در دفاتر سازمان های غیردولتی مدنی ، در دانشگاه ها ی سراسر کشور ، در دفتر تعاونی های زنان ، و پس از آن ، در پارک لاله سال ۱۳۸۱ به همت مرکز فرهنگی زنان ، با شعار – صلح ! صلح برای همه ! به دلیل حمله آمریکا به عراق و اعتراض به سیاست های جنگ طبانه و نابودی زندگی زنان و کودکان و سال بعد یعنی سال ۱۳۸۲ چندین نهاد مدنی ، دعوت به مراسم هشت مارس در پارک لاله کردند اما با وجود داشتن مجوز ، نیروهای امنیتی ، از برگزاری آن ممانعت به عمل آوردند.اما ،در فرهنگسرا ها از طرف گروه های مختلف زنان ، طی چند سال ، مراسم باشکوهی ، در حد توان ، برگزار شد .، درپارک دانشجو سال ۸۴ ۱۳به همت جمع هم اندیشی زنان و زنان هوادار منشور جهانی زن ، با شعار ، جهان بهتری ممکن است تجمعی ، برگزار شد ، همان سالی که بسیاری از شرکت کنندگان و سیمین بهبهانی بانوی غزل ایران مورد ضرب و شتم قرار گرفت .
مراسم هشت مارس، مقابل مجلس شورا در تهران سال۱۳۸۵ ، در حالی که بیشتر اعضای کمیته برگزار کننده ،تا صبح روز مراسم در زندان بودند و همزمانی جالب اعتراض زنان به قوانین تبعیض آمیز بااعتراض معلمان مقابل مجلس شورا برای حق و حقوق خود ، بعدی دیگر به تجمع داد .و همه ی روزها و سال هایی که به عنوان اعضای کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان مشغول گفتگوی چهره به چهره با مردم ، بودیم و نابرابری ها رادر بین توده های زنان عمومی می کردیم ، برای من ، برابر بود با هشت مارس هایی که سال ها ، به چشم دیده بودم .
ما زنان سرد و گرم چشیده هیچ گاه، اعتمادی به فضای باز عمومی نداشتیم و بهمین دلیل ، محافل هشت مارس را حفظ کرده بودیم . هزینه های برگزاری مراسم عمومی : ضربه های باتوم نیروهای امنیتی ، اخراج از محل کار ، از دست دادن محل زندگی ، احضار، بازداشت و تهدید های جانی و مالی ، احکام سنگین زندان و مهاجرت ، آن هم پس از سی سال مقاومت ، گویی حفظ محفل های زنان را در کنار جوانان ،هر روز به ما یادآوری می کرد
امروز در آستانه هشت مارس از طرفی شاهد هستیم ، در حالی که جان مردم ایران، از تبعیض ها و بی عدالتی ها، به سر آمده و شعار، نان ، مسکن ، آزادی ، سر می دهند، زنان جوان هر یک چون رهبری جسور و بی باک ، خیابان ها را تسخیر کرده اند و حجاب اجباری خود را پرچمی از دادخواهی ، برابر خواهی و عدالت طلبی به دست گرفته و با نمایشی زیبا ،در سکوت ،در مقابل چشمان مردم ،علیه استبداد ، فریاد آزادی سر می دهند و هزینه های زیادی را هم متحمل می شوند .و از طرف دیگر شاهد فراخوان های مختلفی از نیروهای فعال زنان برای تجمع های حق طلبی در زمینه اشتغال و زنانه شدن فقر هستیم ، ضمن این که زنان در اندرونی های شان برگزاری هشت مارس را فراموش نکرده اند و سه نسل در کنار هم مشغول بحث و گفتگو برای پیشبرد اهداف شان هستند .
هشت مارس امسال در تاریخ مبارزات زنان ایران از اهمیت خاصی برخوردار است چرا که زنان ، ضمن این که : بلندای خیابان ها را فتح کرده اند و هر زنی خود یک رهبر است و به صورتی مسالمت آمیز خواسته ی خود را به نمایش می گذارد و با استفاده از تجربیات چهل ساله ، صف مستقل خود را تشکیل داده است و خواسته های مشخص و روشن خود را بیان می کند ، می داند ، تا حکومت دینی برقرار است ، برابری حقوقی به دست نخواهد آمد، می داند که عدالت اجتماعی بدون آزادی و آزادی بدون عدالت جتماعی معنایی ندارد .او در حالی که کنار مردم به جان آمده در خیابان ها و میدان ها حرکت می کند و سیاست های نابخردانه و ضد مردمی حکومت را به چالش می کشد و تن به زندگی دو گانه نمی دهد و با شال های رنگارنگ خود ، علیه استبداد وحجاب اجباری ، مبارزه می کند ، حیرتا با همه خشونتی که توسط نیروهای امنیتی ،به او روا داشته می شود ، هر روز تکثیر شده و شکل های تازه تری از ایستادگی ، خلق می کند. شال های رنگارنگ این زنان جوان ، جامعه ی رنگین کمانی را به ما یادآوری می کند ، دل ام می خواهد این شال ها را ببویم و ببوسم .
نقش ما در این بین چیست ؟ نقش ما در پشتیبانی از این زنان چه می تواند باشد . ما که در جهانی آزاد و در امنیت نسبی زندگی می کنیم ، جز هورا کشیدن و یا نقد حرکت های آنان ، چه می تواند باشد ؟ آیا نمی توانیم نقش پر رنگ تری داشته باشیم .به نظر من ، می توانیم . می توانیم از راه های مختلف از این حرکت ها با ابتکار های جدیدی حمایت کنیم و حمایت جهانیان را نیز جلب نماییم ، تکرار حرکت سمبلیک زنان ایران و تکرار نقدهای قدیمی می تواند ، همراه با عزمی جدی برای حمایت از جان زندانیان سیاسی – عقیدتی در ایران باشد .جان های شیفته ی آزادی خواهان و وکلای حقوق بشری آنان، در چنگال بی رحم حاکمانی است که به شدت دچار ترس و ناامیدی شده اند .آیا جای نگرانی نیست ؟ آیا برای همراهی بیشتر مردم پشتوانه ای مردمی لازم نیست .
ای کاش زندانیان سیاسی را که هر روز بر تعدادشان افزوده می شود ، تنها نگذاریم و تا رسیدن به همه ی حقوق برابری خواهانه و عدالت طلبانه شان ، به آنان پشتگرمی دهیم .
ای کاش از همه ی شیوه های ممکن استفاده کنیم و با ابتکار راه های نو ، به نجات آنان کمک کنیم .
بیاییم از اندیشمندان و متفکران ، سیاست مداران ، روشنفکران ، هنرمندان در عرصه های مختلف ، ورزشکاران ، از کانال های مختلف سازمان ملل ، سندیکاها ، اتحادیه ها و بسیاری راه های دیگر ، با خلق ابتکارهای نو، برای کمک به حفظ جان مبارزان ایران ، برنامه ریزی کنیم. روزهای سختی پیش روی مردم به ویژه زنان ایران است.

منبع فیسبوک خدیجه مقدم

Print Friendly, PDF & Email