پنج نشست با دو درک از وضعیت سیاسی

در نیویورک مجاهدین خلق به همراه برخی گرو‌ه‌های اتنیک، و شاخه‌ای ناشناخته از ‌چریک‌های فدایی، با عنوان «اجلاس آینده ایران» نشستی مشترک را اعلام کردند که در آن رودی جولیانی عده ای دیگر سخنرانی داشته است. بعدا ۴ حزب مهم کردی از این اجلاس اعلام برائت کردند.[۱]

۲- در لندن «شورای مدیریت گذار» تشکیل جلسه می دهد و اعلام موجودیت می‌کند. قرار است آقای حسن شریعتمداری را به عنوان دبیر کل برگزینند. در سند سیاسی این شورا گفته شده جمهوری اسلامی ایران بخش اعظم پایگاه اجتماعی خود را از دست داده، و در اثر چالش‌های بسیار در سیاست داخلی و خارجی “در مسیر فروپاشی قرار گرفته است”. در اسناد این تشکل بر «مقابله با مداخله خارجی در روند گذار» تصریح نشده و جلب حمایت بین المللی مورد تاکید قرار گرفته است[۲]

۳- در کلن هشتمین همایش اتحاد جمهوری خواهان تشکیل می شود و فعالین اصلاح طلب و تغییر و تحول خواه، با شعارهایی چون «نه تحریم، تهدید و تنش»، «آری! به مذاکره، صلح و همزیستی با همه کشورها»، «فضای باز سیاسی، انتخابات آزاد» و «همبستگی و اتحاد جمهوری خواهان» در آن شرکت می کنند.

۴- در همین ماه در کلن سمیناری با عنوان «همگام با خیزش دیماه ۹۶» زیر شعارِ «بگذار برخیزد مردم بی‌لبخند» شروع به کار می کند. هدف این سمینار «گفتگو در باره مسائل مربوط به رهایی از نظام جمهوری اسلامی و برپایی حاکمیت مردم.» اعلام شده است.

۵- نیز در واشینگتن پنجمین نشست همبستگی جمهوری خواهان تشکیل شده بود. در فراخوان این نشست گفته شده «مخاطرات مربوط به تشدید تنش در سیاست خارجی و احتمال درگیری‌های نظامی، الگوهای مناسب در مدیریت دوران گذار، ضرورت عبور خشونت پرهیز از جمهوری اسلامی» در این همایش مورد بررسی قرار خواهد گرفت. و نائوم چامسکی برای این نشست پیام داد «من مایل به پیوستن به کسانی هستم که قویاً خواستار اتحاد در زمینه اقدامات و حرکات خشونت‌پرهیز برای پیشبرد استقراریک جمهوری سکولار در ایران بوده و مخالف هرگونه دخالت بیگانگان در امور ایران هستند.»

اگر توافق دوفاکتوی شورای مدیریت گذار با ولیِ عهد سابق ایران را حقیقی تلقی کنیم متوجه می شویم که نشست‌های فوق تمایلات عموم گروه‌ها و فعالین سیاسی شناخته شده را پوشش می‌دهد و کمتر کسی است، به شمول سلطنت طلبان و مجاهدین، که دست کم به یکی از این نشست ها چشم امید، تعلق خاطر، یا موضع حمایتی نداشته باشد.

این نشست ها هم به لحاظ هویتی، پیشینه تاریخی، و اهداف و آرمان‌ها بسیار متنوع‌اند، هم به لحاظ مشی سیاسی و منابع قدرت.

اما بسیار جالب توجه است که علیرغم تمام این تنوعات، بحثِ روزِ آنها حول تحلیل موقعیت و روند کنونی است.

سوالی که ذهن حاضران و پیگیرندگان این نشست‌ها را به خود مشغول داشته این است که آیا بالایی‌ها قادرند در برابر فشار امریکا و متحدان، و یا فشار مردم از پائین، دوام بیاورند؟ آیا «توده‌های مردم بی‌لبخند» همچنان دارند به روال سابق به زندگی ادامه می‌دهند؟

هر نوع تصمیم سیاسی در روندهای جاری به نوعی تحت تاثیر و برخاسته از پاسخی است که به سوال فوق داده می‌شود: آیا حکومت در برابر فشار خارجی و نارضایی مردم دوام می‌آورد یا فرو‌می‌پاشد؟ تسلیم می‌شود؟ سرنگون می‌شود؟ آیا ثبات سیاسی و امنیت حکومت از دست رفته و روند گذار از حکومت فعلی به «نظام مطلوب» آغاز شده است؟

آنچه امروز صف نیروهای سیاسی اپوزیسیون را از هم مجزا می‌کند قبل از همه پاسخ مثبت و منفی به همین سوال است.

آنها که امروز به این پرسش پاسخ منفی می‌دهند، عموما به همان نوع فعالیت‌هایی ادامه می دهند از سال‌ها قبل بدان مشغول بوده‌اند. از جمله:

– تلاش برای تغییر در تناسب قدرت در حکومت و بین نیروهای سیاسی کشور، با هدفِ تغییر در رفتار حکومت و ساختارهای حقوقی آن باتکای افزایش فشار اجتماعی یا انتخابات.

– دعوت به مذاکره با هدف حفظ صلح و تنش زدایی و بسط و بهبود روابط با سایر کشورهای جهان.

– پالایش فکری و هویت سازی، جذب نیرو و سازمانگری.
و آنها که شرایط را شرایط گذار می بینند، بسته به این که نیروی محرکه اصلی گذار را تا چه میزان فشار امریکا و متحدان را تلقی کنند، و تا چه میزان خیزش توده‌ای، در نشست های جداگانه گرد هم می آیند:

– از نگاه شرکت کنندگان در نشست نیویورک «گذار» از جمهوری اسلامی اساسا در واشینگتن باید فیصله شود. این امید همچنان در آنها وجود دارد که ترامپ سرانجام به نظر پمپيو عمل کند.

– در دیدگاه شرکت کنندکان در نشست لندن فشار امریکا تعیین کننده است. اما بدون داشتن تکیه‌گاه در داخل و بدون خیزش مردمی گذار رخ نخواهد داد. آنها می گویند اکنون ما شاهد شکل‌گیری هر دو هستیم اما به صورت روند.

– از نگاه سازمانگران سمینار «همگام با خیزش دیماه ۹۶» و همفکران پتانسیل اعتراضات مردمی در حدی است که می تواند به قیام سراسری تکامل یابد و توان و مقاومت بالایی‌ها را عملا فلج کند. آنها مخالف مداخله امریکا و اتکای به ان هستند. اما آنها در مبارزه علیه تحریم ها و در تلاش برای عادی سازی مناسبات ایران و امریکا حضور فعال ندارند.

سوال مرکزی را مجددا پیش می کشم:

آیا ایران در «موقعیت انقلابی» است؟ آیا بالایی‌ها نمی‌توانند و پائینی‌ها نمی‌خواهند؟ آیا نظام در روند فروپاشی است؟ آیا فصل گذار فرارسیده و باید برای مدیریت آن خیز برداشت؟
یا:

ثبات سیاسی و اقتدار حکومتی، علیرغم نارضایی گسترده و فشار حداکثری خارجی، دوام می‌آورد و چشم‌اندازی برای گذار فعلا وجود ندارد؟

ایران، پس از آغاز اعمال سیاست «فشار حداکثری» از سوی آقای ترامپ، در وضعیتی قرار گرفته است که دیگر نه ماهیت و هویت تاریخی و نظری نیروهای سیاسی کشور عامل تعیین کننده در رفتار روزمره آنهاست و نه اهداف برنامه‌ای و راهبردی آنها.
آنچه عملِ روزمره آنها را سمت می دهد همانا پاسخ آری یا نه به «موقعیت انقلابی» است.

۱- اصلا تصادفی نیست که هیچ یک از کسانی که روند جاری را روند فروپاشی سیاسی و گذر می‌بینند، هیچ گونه تلاش یا دغدغه‌ای برای تنش‌زدایی و گفتگوی جمهوری اسلامی با امریکا ندارند.

۲- اصلا تصادفی نیست که برای هیچ یک از این «فروپاشی باوران» اصلا اهمیتی ندارد که تشدید و تداوم تحریم‌ها چه به روزگار مردم می‌آورد و چگونه سیاست فشار حداکثری رفتار حکومت با مردم را خشن تر می کند و حکومت را به قرق نظامی‌گران و افراط‌گرایان در می‌آورد.

۳- اصلا تصادفی نیست که مطلقا هیچ یک از کسانی که بعد از پیروزی ترامپ در انتخابات امریکا برای گذر شال و کلاه کرده اند حاضر نیستند زیر شعار نه به تحریم، نه به تهدید، نه به تنش بیایستند.

۴- اصلا تصادفی نیست که عموم کسانی که به شعار «دیگه تمومه ماجرا» باور دارند اصلاح طلبان و اصلاح طلبی را «مانع اصلی گذر» می پندارند و سمت اصلی ضربه را متوجه آنان ساخته اند.

اما فاجعه تنها به این ۴ درد منتهی نیست. مهم ترین پی آمدِ توهمِ «وضعیت شبه انقلابی» خطر موثر افتادن وسوسه هایی است که فعالین سیاسی ایرانی، از جنس شرکت کنندگان در نشست نیویورک، در باب «ناتوانی حاکمان و نخواستن مردم» به گوش امریکائیان می خوانند. یک لحظه تصور کنیم اگر این وسوسه گری ها صدای همه گروه های ناراضی از حکومت بود، اگر اصلی ترین حلقه تصمیم گیران و سیاست سازان در امریکا هم باور می کردند که ایران در آستانه وضعیت انقلابی است، آیا جز این بود که بر کشور ما هم همان میرفت که اپوزیسیون وطن فروش افغانی، عراقی، سوری و لیبیایی با کشور خویش کرد؟

از طنزهای تلخ تاریخ است که مضمون اصلی همان بحثی که بین مسعود احمدزاده و بیژن جزنی ۵۰ سال پیش شکل گرفت امروز با از نو صفوف نیروهای سیاسی ایرانی در خارج کشور از نو سر برکشیده است. با یک تفاوت عمده. در آن سال ها طرفین این بحث هر دو به صداقت، سلامت، صمیمیت و میهن دوستی یک دیگر عمیقا باور داشتند. و امروز عمق وجود اصلی ترین جریان های سیاسی فعال در خارج کشور از آن شور و عشق بیکرانِ دوسویه بکلی تهی شده و جای آن، در این سو کمتر و در آن سو بیشتر، برائت، بدگمانی، خشم و دشمن خویی ریشه دوانیده است.

_____________________

[۱] عنوان «اجلاس آینده ایران» عنوانی ساختگی است. برگزار کننده این اجلاس همان گروه «اتحاد علیه ایران هسته ای» United Against Nuclear Iran یا UANI است. خبر دقیق این است که این UANI در واقع دو نشست در نیوزیورک برگزار کرده. روز سه شنبه ۲۴ سپتامبر که سخنران اصلی آن رودی جولیانی بوده و شرکت کنندگان اصلی آن هم مجاهدین خلق بوده اند. آنها روز چهارشنبه 25 سپتامبر جلسه دیگری برگزار کردند که سخنران اصلی مایک پومپئو بوده و نمایندگانی از اسرائیل عربستان بحرین و امارات در آن صحبت کرده اند.
[۲] سال گذشته زمانی که نخستین خبرها حول تشکیل این شورا انتشار یافت ارزیابی خود را با عنوان شوراي مديريت گذار و گمانه زني ها انتشار دادم.

Print Friendly, PDF & Email