شورشها و جنبش ها را بهتر بشناسیم

قسمت اول
شرایط جامعه ایران به مرحله ای از رشد خود رسیده که ادامه شورشهای قبلی در ایران تداوم پیدا کرده و در حال رشد و در اقشار جامعه هر روز بیشتر دامن گستر می شوند. شورش اجتماعی ناگهانی شروع می شوند. اما اتکا زیاد به ناگهانی بودن شورش معنی درست خود را نمی رساند و این خیلی خطرناک و باعث می شود که ما تصور درستی از شورش نداشته و این به دشمنان ملت ایران کمک میکند تا بر شورش کنترل صد در صدی یافته و آن را منحرف کند. در این زمان خیلی حساس احتیاج است که ملت ایران و اپوزیسیون ایرانی شناخت بهتری از شورش و جنبش داشته باشند تا افراد بتوانند خودشان و این شورش ها را بهتر کنترل و جلوی انحراف آنها از طرف هر کسی را بگیرند. شورش و جنبش با وجودی که با هم فرق دارند هر دو در اندازه های مختلف متناسب با رشد انسانها رشد یابنده و تاثیرات کوتاه مدت و بلند مدت بر روی ذهن، روح، عقل و احساس فرد و افراد دارند. تک تک افراد در ارتباط و برخورد با همدیگر و تحت تاثیر میزان اصطکاک با همدیگر در محیط اجتماعی و محیط زیست تاثیرات مختلفی روی این محیط ها و این محیطها هم متقابلا روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم فرد و افراد تاثیرات متفاوت و متضادی می گذارند، نتیجه اینکه نوع و میزان برخورد افراد با این محیطها و یا برعکس تعیین کننده میزان و شدت رشد این شورشها و جنبش ها می باشند.

درونی شدن شورش درون فردی و شورش اجتماعی:
درونی بودن و درونی شدن شورش درون فردی و شورش جمعی رشدیابنده و ریشه در یک موضوع مشخص ندارند و یک شبه هم رشد نمی کنند. روند رو به رشد آنها ناگهانی نمی باشد و ریشه و رشد چند صده و یا چند دهه دارند.
در اجتماعی که بی قانونی و بی نظم و بی حساب و کتاب رشد کرده است رفتار و گفتار افراد بر اثر اصطکاک زیاد خیلی بی قاعده، بی تظم، بی حساب و کتاب و افراد از همدیگر تاثیر گرفته که همراه با فراز و نشیب زیاد است . چنین بحران فردی و جمعی تاثیرات متضاد و مخرب تکراری روی روان، ذهن، عقل، احساس و جسم افراد می گذارند‌، به عبارت دیگر در مرحله ای از بحران اجتماعی‌ افراد آنچه به عنوان شورش درونی فردی در ذهن، روح، عقل و احساس خودشان ذخیره کرده بودند را تحمل نمی کنند . فرد و افراد دیگر تحمل خود و تحمل دیگران را‌ ندارند . در اندازه های مختلف فرد و افراد بیمار ذهنی، روحی و جسمی و وضعیت طاقت فرسا پیدا می کنند که نه فقط فرد با خودش مسئله دارد و هزار بلا سر خود می آورد، بلکه خواسته و نا خواسته بجا و نا بجا افراد به جان و مال هم می افتند. این افراد که از درون بیمار و شورشی هستند در تضاد با هم و در برخوردهای خودشان با هم شورش درون فردی خود را تشدید و بیشتر بروز داده و با هم آن را به شورش درون جمعی و یا شورش اجتماعی تبدیل می کنند و یا ترکیبی از شورش و جنبش اجتماعی که ممکن است ضد حکومت وقت باشد و یا ضدیت با اقوام دیگر ، یا ضدیت با مذاهب دیگر و یا ترکیبی از اینها که در این جریانات شورشی نه فقط حکومت، مردم و تشکلها در اندازه های مختلف مقصر هستند، بلکه عوامل نفوزی داخلی و خارجی هم در آنها دست بالا را دارند که به آن در اندازه های مختلف شورش طبقاتی هم می گویند.

چند مثال برای شورش درونی فردی و شورش اجتماعی‌:
مثلا فردی را در نظر بگیرید که شورش درون فردیش‌ بالا است و به آخر خط رسیده و خودش را از روی پل یا ساختمان پایین پرت می کند، یا خودش را به آتش می کشد، یا خود زنی می کند، یا بچه و زنش را می کشد و یا مثال ساده تر، اگر کسی بیش از حد تحمل رفتار کسی را کرد و به روی خود نیاورد، نهایتا یک زمانی صبرش تمام می شود و هر چه از این شخص در درون خود ذخیره کرده به صورت شورش وار سر طرف مقابل خالی می کند، حتی اگر اشتباه از خودش بوده باشد. یا فرد فقیری از روی نا علاجی کابل برق می دزدد‌، خودفروشی می کند و یا اندام بدنش را می فروشد و یا برای یک تکه نان به زباله دانی روی می آورد. این نمونه های شورشهای درون فردی هستند که به شکلهای مختلف خودشان را نشان می دهند و فرد را مجبور می کنند که مطیعشان باشد تا انتهای مرز تحمل و مرگ.

در شورش اجتماعی افراد این وضعیت بحرانی تر می شود. افراد گرفتار شورش درون فردی و از همدیگر دلخور و تقصیر ها را به حق و یا نا به حق به گردن هم می اندازند. خبری هم از منطق و قانون و نظم و تعامل و تفاهم بین افراد وجود ندارد. افراد نمی توانند مشکلات همدیگر را با هم حل کنند، زیرا سالیان سال است که در رابطه با هم این شورشهای درونی را از هم گرفته اند. ‌ذهنیت و روح آنها خراب ، متوهم، ترسو، بی منطق، دشمن تراش ، دشمن طلب، دروغگو، عوام فریب، باری به هر جهت، سطحی نگر، بی احساس و بی عقل و … شده اند. این شورشهای درونی فردی که همراه با دلخوری و تنفر و دشمنی از همدیگر است یک سرشان در ذهن و روح تک تک افراد و سر دیگرشان در اجتماع و محیط زیست و سر سومشان در دست عوامل نفوزی داخلی و خارجی می باشند. این شورشهای درونی فردی افراد به شکلهای مختلف در هر زمان و در هر زمینه و به هر کجا و به هر شکل و به هر چیز در اندازه های مختلف با هم گره خورده اند و رشد متضاد همدیگر را تشدید می کنند، چون همه اینها در رابطه با هم خوب یا بد رشدیابنده بوده و هستند. در جامعه بحرانزا این شورشهای درونی فردی تمام افراد کم کم جمع می شوند و به شکلهای مختلف خودشان را در جامعه نشان می دهند تا به یک مرز مشخص که مرز آخر تحمل و خط قرمز افراد است برسند. از اینجا به بعد سر یک موضوع حساس مثلا فرض بگیرید انتخابات ۸۸ و یا « نه به گرانی» دی ماه ۹۶ و یا گران شدن سوخت بنزین در آبان ۹۸ و یا مشکل آب و نان انفجار آنها کلید می خورد. این شورشهای درون فردی افراد که روی هم جمع شده و به هم گره خورده و از هم تاثیر گرفته اند یک مرتبه از درون آتشفشان نیمه خاموش ذهن و روح فرد و افراد فوران کرده و شورش درون فردی افراد به شورش درون جمعی و یا شورش اجتماعی تبدیل می شوند. دشمن داخلی و خارجی هم آگاهانه به آن دامن می زند و این حرکت‌های شورشی مخرب و غیر قابل کنترل و ضرر های مالی و جانی برای افراد شورشی دارند.

اصلاح شورشها و تبدیل آنها به جنبش:
اما این امکان برای شورش درونی فردی و شورش درونی جمعی(اجتماعی) وجود دارد که خودشان را اصلاح کنند، چون آنها در ارتباط با فرد و افراد و محیطهای اجتماعی و طبیعی رشدیابنده هستند. این در صورتی ممکن است که فرد و افراد شورشگر بر اثر حرکات خوب و بد خودشان که مدام تکرار می شوند در زمانهای مختلف قبل از شورش، در شورش و بعد از شورش درس بگیرند و خودشان و شورش درونی فردی خودشان و شورش اجتماعی خودشان را مطابق واقعیات اجتماعی و محیط زیست در هر زمان اصلاح کنند، حتی اگر این شورشها با تلفات سنگینی همراه باشند. در هر صورت هر راه حلی از سه حالت خارج نیست. یا باید عقلانی برخورد کرد و یا عاطفی و یا باید از هر دو در اندازه های مختلف استفاده کرد، پس بنابراین لازم است که فرد و افراد از نظر انسانیت و احساس همدردی و مسؤلیت پذیری و از نظر تخصص در زمینه های مختلف حد اقل شناخت و تجربه لازم را داشته باشند تا بتوانند در زمینه های مختلف به هم اطمینان بکنند و درست و بجا به هم کمک بکنند. این افراد در زمینه های مختلف با اتکا به عقل سلیم و احساس سالم می توانند و صلاحیت آن را دارند که با هم مشورت و به هم کمک کنند. در اینجا روی سخن من با افراد خلاف کار نیست ، چون افراد خلافکار با عقل سلیم و احساس سالم میانه ای ندارند. آنها بیشتر با احساسکور و عقلکور سر و کار دارند. در این مبحث وارد بحث آنها نمی شوم.

ناگهانی و طوفانی شروع شدن شورش:
ناگهانی و طوفانی بودن شورش اجتماعی معنی درست خودش را نمی رساند و فقط ما را با مقطعی از شورش آگاه می سازد و نه با روند طولانی رشدیابنده شورش در گذشته و در حال و آینده. همانطور که در بالا گفته شد شورش یک روند رشدیابنده دارد و ریشه چند صده و یا ریشه چند دهه به خود گرفته اند و به مرور در ذهن و روح درونی شده و در اصطکاک و برخورد افراد در جامعه تاثیرات مخربی را هم در فرد و اجتماع گذاشته و می گذارد که ریشه عمیق، گسترده و طولانی داشته و دارند. اما اگر ما شورش را ناگهانی و طوفانی و غیر قابل کنترل می بینیم. این بر می گردد به اینکه ما از روند رو به رشد آن در زمانهای مختلف خبر نداشته و نداریم و این عیب از ما است که معنی درست شورش را نمی دانیم و نمی توانیم روند رو به رشد آن را در فرد و در اجتماع و محیط زیست در زمان‌ها و شرایط مختلف دنبال کنیم.

اگر به سیر رشدیابنده شورشهای ایران نگاه کنیم می بینیم که مفهوم ناگهانی بودن خودشان را از دست داده اند، چون اولا فقط یک شورش نبوده اند. دوم شورشهای بعدی از شورشهای قبلی تاثیر و درس گرفته اند. سوم آنها در رابطه با هم رشد کرده و در مراحل بعدی متکامل تر و متداوم تر و گسترش بیشتری پیدا کرده و می رود تا این روند ادامه پیدا کند. چهارم به مرور آنها انتحاری تر شده و درگیری مردم با رژیم منفور آخوندی بیشتر و از مردم در هر زمان قربانی بیشتری گرفته اند و متقابلا مردم پی برده اند که باید راسخ تر بایستند و احتیاج به کمک بیشتر هم دارند. پنجم این شورشها نیز با رژیم منفور آخوندی در ارتباط بوده و با آگاهی جمعی بیشتر مردم و ایستادگی بیشتر آنها در این شورشها در برابر رژیم مذهبی این رژیم ضعیف تر و به پایان راه خود رسیده.

ششم شناختها و تجارب تلخ زمان شاه و بخصوص در زمان جمهوری اسلامی و همچنین شورشهای درونی فردی و همه این شورشهای اجتماعی تلخ و ناگوار ۸۸ و۹۶ و ۹۸ با تمام تلخ بودنشان به ما خیلی کمک کرده و می کنند اگر از آنها همه جانبه درست و بجا استفاده کنیم . آنها در ذهن، روح، عقل، احساسی و جسم ما هستند و روی تک تک ما فردی و یا به طور جمعی تاثیر مثبت و یا منفی گذاشته و می گذارند و متقابلا ما با آنها برخورد کرده ایم و در این جنگهای‌ شورش درون فردی و شورش اجتماعی خود تلفات مالی و جانی هم داشته ایم. اما از طرفی دیگر این شناختها، تجارب زمان شاه و زمان آخوندیسم با وجود تلفات زیاد جانی و مالی بر شناختها و تجارب بعدی ما مردم باقیمانده افزوده اند. شورشهای بعدی ما هم از شورشهای قبلی ما تاثیر گرفته اند. افراد تحت تاثیر این شناختها و تجارب و تلاطمهای شورشها درس گرفته و دوام آورده و آبدیده تر شده اند. این کاوه آهنگران در اندازه های مختلف از همه نظر آبدیده تر، منظم تر، منطقی تر، آگاه تر، متعادل تر، تعامل پذیر تر، جدی تر، راسخ تر و انتقاد پذیر تر شده اند. این کاوههای راستین باید به افراد دیگر که مشکلات زیاد ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی دارند و در اندازه های مختلف بیماری های ذهنی، روحی و جسمی گرفته اند کمک کنند. هر چند کار ساده و یک شبه نیست.

خوشبختانه این کاوه های آگاه دیگر به همدیگر گیر نمی دهند، بلکه تضاد و خرابی درونی خودشان را بیشتر از قبل به رژیم جنایتکار و غارتگر آخوندی نسبت می دهند و انگشت اتهام مردم و این کاوه ها به طرف رژیم نکبت آخوندی گرفته ‌شده . تمام فشارهای همه جانب مردم رژیم را به زانو در آورده. این یعنی شناخت و تجربه این چند دهه. این به اتحاد، همدلی و آگاهی فردی و جمعی افراد کمک می کند. این به آبدیدگی و کاوه آهنگر شدن آنها بیشتر می افزاید.این یعنی در رابطه با واقعیات محیطهای اجتماعی و طبیعی شناختها و تجارب درستی کسب کردن. این یعنی ذهن، روح، عقل و احساس فرد و افراد در رابطه با این شناختها و تجارب تنظیم تر و شورش درون فردی و شورش اجتماعی خود را هدفمند تر بکار برده و کم کم آنها را به جنبش درون فردی و درون جمعی (اجتماعی) نزدیک تر می کنند، مثلا در چند دهه قبل کسی به اعدام‌های دهه شصت چندان اعتراض نمی کرد. اما الآن نه فقط اعتراضات به اعدام‌های دهه شصت بالا گرفته ، حتی به زندانی شدن و بازداشت شدن و به اعدام تک تک افراد هم بطور گسترده اعتراض می شود و دامنه این اعتراضات هم کم و بیش به خارج سرایت کرده است. رسانه های ارتباط جمعی هم به این موضوع مهم کمک می کنند و صدای افراد را به گوش همه می رسانند. این یعنی تجربه ها و شناختهای دقیق تر و احساس مسؤلیت بیشتر افراد. هفتم وظیفه ما این است که افراد مخل و جاسوسان داخلی و خارجی را به موقع بشناسیم و به موقع توسط خود مردم آنها را رسوا و کنار بگذاریم. هشتم اگر تمام روندهای رو به رشد بالا درست ادامه پیدا بکند. کارهای مثبت زیادی انجام داده ایم. با این کار ها در رابطه با هم کم کم ار نظر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی نرمال تر می شویم و شورش درونی فردی و شورش درونی جمعی (اجتماعی) خودمان را یک دست تر، منظم تر و قابل کنترل تر و کم کم آن را به جنبش درون فردی و به جنبش درون جمعی و یا جنبش اجتماعی مردمی تبدیل می کنیم. این همان چیزی است که بعد از سرنگونی رژیم منفور آخوندی به آن احتیاج داریم تا با هم این مملکت را از نو بسازیم، یعنی جنبش مردمی همراه با عقل سلیم و احساس سالم و نه هر جنبشی که به ما دیکته کنند. نهم این به این معنی است که هیچ زمانی شورشها و جنبشها‌ از بین نمی روند. اما می توانند به هم تبدیل شوند و به نفع و یا به ضرر مردم تمام شوند. این مهم در هر زمان به چگونگی رشد ذهنی، روحی، عقلی و احساسی ما مردم در محیط های اجتماعی و طبیعی بستگی دارند ، پس بنابراین هر شورش و هر جنبشی نمی توانند به تنهایی مردمی باشند، چون رشدیابنده و بستگی به این دارد که چگونه ما آنها را رشد بدهیم. بعداً بیشتر به آن می پردازم.
در قسمت دوم به ادامه این بحث پرداخته خواهد شد. موفق باشید.

پاینده ایران عزیز ما
این مقاله قسمتی از کتابی است که اینجانب در آلمان منتشر و حقوق آن محفوظ می باشد.


قسمت دوم

در قسمت اول به چگونگی رشد شورشهای درون فردی و شورشهای درون جمعی(شورشهای اجتماعی) پرداخته شد و مثالهایی هم از آنها آورده شد که عمق فاجعه درون بافتی جامعه ایران را نشان می دادند که همه ما ایرانی ها به شکلهای مختلف آنها را لمس کرده و می کنیم. در این قسمت دوم از زاویه دیگر رابطه این شورشها که با رهبری فردی و جمعی گره خورده اند را با همدیگر مؤرد بررسی قرار می دهیم که یک سر آنها در جامعه ایران و سر دومشان دست رژیم عقب افتاده متحجر فاسد آخوندی و سر سومشان به دست اربابان خارجی شرق و غرب است. اما این قسمت را به صورت داستان بیان می کنم که گیرا تر و تاثیر گذارتر باشد و به جای اینکه این قصه برای بعضی ها لالایی باشد و آنها را به خواب ببرد آنها را از خواب می پراند.

تلاطم رشد متضاد شورش با رهبری و رهبری با شورش 

مسابقات قایقرانی چند نفره است. اما این مسابقات دیگر در رودخانه دلی به چنگ نمی زند. کشورهای پیشرفته، مثل آمریکا، اروپا، ژاپن ، چین و کره جنوبی هوس کرده اند که به جای قایقرانی روی رودخانه دریا را انتخاب کنند تا برد و باخت آنها بیشتر مطرح و ارزشمند تر و بر مهارتهای قایقرانان آنها بیفزاید. به همین خاطر با هم نشستهایی داشته و اوضاع و احوال قایقرانی در دریا را مؤرد بررسی قرار دادند. همه احتمالات دریایی از طوفانها گرفته تا امواج مختلف تا جذر و مد دریا تا سونامی ها تا انتخاب نوع قایقهای استاندار برای امواج مختلف را در نظر گرفتند. از طرفی دیگر چندین ماه قایقرانان خود را تعلیم و تمرین و روی امواج مختلف دریا آموزش داده و همه خبره و ماهر و آماده برای مسابقه دادن شدند. یک روزی را هم برای مسابقه بین این کشورها تعیین و در سراسر جهان اعلام کردند. در این میان در ذهن ایرانی ها، بخصوص آخوند ها و دار و دسته آنها مطرح بودن و مطرح شدن مثل همیشه گل می کند که ای عزیز جون پس ما چی؟ ما که در منطقه و جهان با آمریکا و اروپا همتراز هستیم، حتی در بعضی زمینه ها از آنها بالاتر. چرا ما در این مسابقات شرکت نکنیم. آن هم مسابقه قایقرانی در دریا و پیروز شدن در دریا ما را مثل دریا به همان بزرگی در سراسر جهان مطرح می کند. با ژست تو خالی به کشورهای مسابقه دهنده گفتند ما هم هستیم. کشورهای مسابقه دهنده با لبخندی زیرکانه گفتند، چرا که نه. دریا تنگ نیست خیلی هم بزرگ است. شما هم مشارکت کنید. ایرانی ها ، بخصوص آخوند جماعت از روی خود شیفتگی فکر کردند که این لبخند از روی رضایت است و خیلی مغرور شدند. روز مسابقه قسمتی از دریا را برای چند کیلومتر مشخص می کند و محل شروع و پایان مسابقه در این چند کیلومتر را هم تعیین می کنند. قایقهای چند نفره از کشورهای مختلف مجهز به تمام امکانات. قایقرانان ماهر و ورزیده و کهنه کار کشورهای پیشرفته همه بر روی قایقها نشسته آماده شروع مسابقه هستند. قایق ایران هم با قایقرانانش‌ آماده برای شروع. طبق معمول همیشه رژیم ایران سعی می کرد که تمام قایقرانها را از خودیها‌ انتخاب کند و طبق معمول همیشه کم می آورد. این دفعه هم مجبور شد که به غیر از قایقرانهای خودی نظام تعدادی قایقران غیر خودی را از مردم ایران انتخاب کند. همه در قایقها در دریا آماده مسابقه شدند. یک کشتی نجات با چند هلیکوپتر نجات آماده که اگر اتفاقی برای قایقها و قایقرانها افتاد سریع نیروهای امدادی خودشان را به محل برسانند. بعضی از قایقرانان ایرانی خنده سرداده و با صدای بلند گفتند که جا داشت چند تا ناو جنگی هم می آوردید که اگر هر کدام از شما در این قایقرانی باخت به جنگ برنده ها برود و شروع کردند به مسخره کردن. صدای تپانچه از کشتی نجات برای شروع مسابقه شنیده شد و همه قایقهای کشورهای مختلف شروع کردند در دل امواج دریا پارو زدن و جلو رفتن. در قایق ایرانی دو دستگی بین قایقرانان ایرانی بالا گرفت. عده ای رژیمی‌ که با قایق های سپاه پاسداران روی خلیج فارس مانورهایی داده بودند از جمله دو تا آخوند برای تبرک و الهام گرفتن از نیرو های غیبی خودشان را جازده بودند به عنوان قایقرانان ما‌هر . عده ای هم از قایقرانان ایرانی که قایقرانی بلد بودند و در امواج های مختلف قایقرانی کرده بودند شروع به پارو زدن کردند. دو دستگی در جامعه بخت برگشته ایران در این قایقرانی خودش را نشان داد. قایقرانها تحمل همدیگر را نداشتند. رهبر تعیین شده ولایت فقیهی ها در یک سمت قایق و برای پیروزی نظام پارو می زدند و رهبر تعیین شده مردمی در سمت دیگر قایق برای پیروزی مردم ایران . قایقرانان مردمی به دستور رهبر مردمی خود در قایق و به سمت رهبر خود پارو می زدند و طرف مقابل، یعنی ولایت فقیهی ها به فرمان و سمت رهبر خود پارو زده و قایق آنها مدام به سمت جلو یا به سمت عقب در واکنش و مدام جلو و عقب می شد. مواقعی هم قایق به سمت چپ و یا راست می پیچید. تلاش و جنبش با هدف پیش به جلو برای پیروز شدن در مسابقه قایقرانی تبدیل شد به شورش و دعوا و درجا زدن مداوم. ولایت فقیهی ها می گفتند شما باید به فرمان ما پارو بزنید و قایرانهای مردمی می گفتند شما ماهر نیستید و درست بلد نیستید پارو بزنید باید به فرمان رهبر ما پاروزنهای‌ حرفه ای پارو بزنید. مدام این قایق بیچاره این ور و آن ور می افتاد عده ای می گفتند داریم غرق می شویم. طرفداران ولایت فقیه می گفتند به جهنم. یا شما به فرمان ما پارو می زنید یا ما این قایق را سوراخ می کنیم تا همه غرق شوند. عده ای گفتند که از پشت دارد یک موج به طرف ما می آید. ولایت فقیهی ها که از عقل و منطق و قدرت تشخیص درست و به موقع برخوردار نبودند از دور این موج را کوچک دیدند و گفتند چیزی نیست مستهلک می شود. از سمت چپ و از سمت راست هم موجهایی شروع به آمدن کردند. باز هم آنها گفتند چیزی نیست. آنها با اصرار اینکه ما درست می گوییم هر چه تمام تر به دعوای خود دامن می زدند و به عمد و لجبازی در جهت مخالف پارو می زدند تا حق به جانب بودن خودشان را بیشتر به طرف مقابل تحمیل کنند. نه فقط جنبش آنها به قصد مسابقه دادن به درجا ردن و شورش تبدیل و هر آن ممکن بود که قایق آنها در دریا غرق شود، بلکه از روی تنفر نسبت به هم پارو ها را توی سر هم می زدند. تا اینکه دیدند موجها از عقب و سمت راست و چپ دارند نزدیک می شوند با ارتفاع ده تا بیست متر . تازه دو ریالی بعضی ها در قایق افتاد که این موج ها سونامی هستند.

قایقرانان ماهر در دل طوفانی از امواج

قایقرانان قایق های کشورهای پیشرفته که همه با هم متحد، کارآمد و ورزیده بودند و هر کدام در پارو زدن رهبر و استاد و ماهر بودند و همه یک هدف داشتند. بین آنها در رهبری و هدایت و حرکت قایق خود به جلو اتحاد بود و در جنبش و تکاپو به. طرف جلو کم نمی آوردند. تقسیم دقیق کار با هدف مشخص و مشترک، آنها را به همکاری درست و درست پارو زدن و درست رهبری شدن و رهبری کردن و هدایت درست قایق به سمت جلو یاری می داد. به عبارت دیگر قایقرانان و یا پاروزنها تابع رهبری ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و مهارتهای جسمی خود و متقابلا تابع رهبری کنندگی رهبر جلوی قایق خود بودند. به همین نسبت رهبر جلویی قایق هم تابع ذهن، روح، عقل، احساس و مهارتهای جسمی خود و برای هماهنگی با رهبری پاروزنها باید نسبت به رهبری پاروزنها شناخت کامل و تابع رهبری مهارتهای افراد پاروزن هم می بود تا همه بتوانند روی هم تاثیر درست بگذارند و با هم کار جنبش قایقرانی با هدف مشخص را با هم تکمیل کنند تا به مقصد، یعنی به آخر خط پیروزی برسند.
. هر کدام از این قایقرانها اگر خللی جزئی و کلی در رهبری آنها بوجود می آمد روی رهبری قایقرانهای دیگر موجود در قایق تاثیر و می توانست در سرنوشت مسابقه آنها و سرنوشت غرق شدن و غرق نشدن آنها در دریا تعیین کننده باشد. اما از آنجایی که همه آنها یک هدف، همه آنها ماهر همه آنها متحد، همه آنها به تمام معنی تلاشگر برای رسیدن به هدف مشخص بودند، پس بنابراین تمام تلاش آنها به جنبش هماهنگ و هدفمند تبدیل و مسابقات را بردند. سپس برای استراحت و جشن پیروزی به کشتی نجات که انتظار آنها را می کشید رفتند و جشن گرفتند.

در کشتی نجات از هر دری که بخواهی خبرهایی است

پس از کلی رقص و پایکوبی در کشتی نجات و بزرگوارانه و بزرگمنشانه نوشیدن نهایتا رغبت آنها از سر مهربانی کمی گل می کند. همه وضعیت قایق ایران را ورانداز می کنند و می بینند که اینها از اینکه نتوانسته اند کاری بکنند توی سرکله هم می زنند. از طرفی دیگر از عقب و سمت راست و چپ سونامی ها به آنها نزدیک می شوند. عده ای در کشتی نجات از روی میل باطنی خودشان خوشحال که با این پیروزی ما سیصد سال از ایرانی ها جلو افتادیم و ایرانی ها بر گشته اند به عصر حجر و از اینکه دارد سر قایق ایرانی بلا نازل می شود خیلی خوشحال هستند و سر اینکه کدام سونامی دخل اینها را در می آورد با هم بحث می کردند. عده ای.هم با وجودی که شراب خورده اند ملاحظاتی دارند و مخالف غرق شدن قایق ایران هستند. اما ساکت و منفعل هستند. عده ای هم با تمام افراطی بودن در رفتار و گفتار نوشابه های الکلی زیاد خورده و کمی مهربان شده و کم و بیش انصاف پیدا کرده و می گویند که باید رفت و آنها را نجات داد. عده ای از افراد هم فهمیده، متین و انسان دوست اما مست و سر موضوع قایق ایرانی گرایشات انسانی آنها گل می کند و با دیگرانی که مخالف نجات قایق ایرانی هستند بگو مگو و اختلاف آنها با هم بالا می گیرد و با هم سر این موضوع که باید آنها را نجات داد و یا نداد کلی کلنجار و با هم دو قطب متضاد پیدا کرده و همه حرفهای رکیک به هم پرتاب می کنند. همدیگر را مقصر می دانند اگر که قایق ایرانی غرق شود. بدون اینکه این دعوا ها به نتیجه برسد. بی نتیجه بودن این بحث ها آدم را به این فکر فرو می برد در این کشتی نجات افراد افراطی و غیر افراطی که با هم از قبل دعوا داشته اند الآن دعواهای آنها به قایق فلاکت زده ایران در تلاطم دریا گره خورده و می خواهند به بهانه قایق ایران از هم تلافی کنند و تقصیر ها را گردن هم می اندازند و از هم انتقام می گیرند، یعنی دعوا سر لحاف ملا است. چیزی در این دعوای آنها برای قایق ایرانی نمی ماسد. با وجود این همه هیاهو بلاتکلیف در میان این جماعت یک نفر که زیاد مست نبوده و عقلش را از دست نداده و منطقی تر و مرد عمل بود با بعضی ها که وراجی‌ نمی کردند و کمی عقل و منطق سرشان می شد به طرف فرمانده کشتی نجات رفته و از فرمانده کشتی تقاضای خلبان می کند که تا با هلیکوپتر سر نشینان داخل قایق ایرانی در حال غرق شدن را نجات دهند. کاپیتان کشتی یک خلبان که آماده خدمت بوده است معرفی و این اشخاص خَیر و این خلبان با یک هلیکوپتر به طرف قایق ایرانی حرکت و بالای سر قایق ایرانی قرار گرفته و هنوز سرنشینان قایق ایرانی توی سر و کله هم می زنند و متوجه نیستند که هلیکوپتر بالای سر آنها ایستاده. از داخل هلیکوپتر طناب نجات را می فرستند به داخل قایق. قایقرانان متوحش ایرانی تازه متوجه می شوند که برای نجات آنها هلیکوپتر آمده. از داخل هلیکوپتر با بلندگو گفته می شود که هر چه زودتر تا سونامی ها نرسیده اند خودتان را یکی یکی ببندید به این طناب تا شما را بالا بکشیم. طرفداران ولایت فقیهی ها که خیلی قُد و یک دنده بوده و هستند و کسر شأنشان می شود که مثلا آمریکایی ها برای نجات آنها آمده اند می گویند ما به نجات آمریکایی ها احتیاج نداریم. یک نفر از قایقرانهای ایرانی که عاقل تر بود به قایق ایران و نجات آن فکر می کند. به ناگاه یادش به قایق افغانی ها می افتد که آمریکایی ها آن را تسلیم طالبان کردند و رفتند. در جواب سرنشینان هلیکوپتر می گوید که خیلی ممنون که زحمت کشیده اید و آمدید. اما ما باید دعواهای خودمان را کنار بگذاریم و یاد بگیریم که چگونه این قایق ایران را رهبری و پارو بزنیم تا آن را به مقصد درست برسانیم. قایق ایرانی احتیاج به رهبری درست و مهارتهای درست دارد. رهبری و مهارتهای ما در تضاد با هم رشد کرده اند همانطور که این تضاد در افغان‌ها هم رشد کرد و شما آمریکایی ها نه فقط نتوانستید آنها را نجات دهید و قایق آنها را هم در اختیار متوهم هایی مثل طالبان قرار دادید. بدون اتحاد و نداشتند رهبری درست و یک هدف مشخص و بدون همکاری ما با هم به مقصد نمی رسیم و قایق ایران را هم از روی نفهمی و جاه طلبی متاسفانه غرق خواهیم کرد. ما باید متحد شویم و در جهت مشخص با هدف مشخص با هم و برای هم پارو بزنیم تا این قایق ایران را از این سونامی ها نجات دهیم. تلاش سرنشینهای هلیکوپتر بی نتیجه می ماند و قایق ایرانیان را ترک می کنند و به طرف کشتی نجات خود پرواز می کنند و ماجرا را با ساکنان کشتی در میان می گذارند. آنها هنوز سر این موضوع قایق ایرانی با هم کلنجار دارند و هنوز دو قطبی هستند. اما گزارش سرنشینان هلیکوپتر جبهه مخالفان نجات قایق ایرانی را تقویت می کند. بعضی ها از روی مستی و کیف ناشی از مستی، بعضی ها از روی دشمنی و غرض ورزی با ایرانیان، بعضی ها از خود بزرگ بینی و ژن برتر خود و نژاد پرستی، بعضی ها هم از روی لج که چرا سرنشینان قایق تقاضای نجات را پس زده اند. همه آنها سر قایق ایرانی گفتگو دارند و بعضی از سرنشینان کشتی با انگشت اشاره به سونامی ها می کنند و منتظرند که کی این سونامی ها این قایق را با سرنشینانش‌ در می نوردند، عده ای هم از روی دلسوزی و عده ای هم از روی انفعال فقط نظاره گر هستند. عده ای هم از این وضعیت ناراحت و به غیر از پیچیدن به خود کار دیگری نمی توانند بکنند.

در دقایق آخر در قایق ایران هنوز بیداد حاکم است

هنگامی که هلیکوپتر از بالای سر قایق ایرانی به پرواز در آمد قایرانهای طرفدار رژیم آخوندی به سونامی ها نگاه کردند که با ارتفاع بالا و قدرت زیاد و خروشان می آمدند. همه آنها ترسیده بودند. عده ای از قُد بودن و یک دنده بودن دست برداشته و کمی عاقل تر شده و تا حدودی به خاطر نجات خودشان هم که شده گرایشهای مردمی پیدا و به سمت قایقرانان مردمی ایران تمایل پیدا کردند. اما هنوز تعدادی مغرور و کله شق‌ و یک دنده افراد رژیمی که از قایقرانی و دریا و امواج دریا و مهم تر از همه از منطق و عقل سلیم و احساس سالم و انسانیت اصلا بویی نبرده بودند و فقط غرور، پر رویی، بی عقلی، کمبود و توهم آنها را قایقران بین المللی کرده بود ‌با وجودی که سونامی ها را می دیدند و حتی احساس خطر کرده و از ترس شلوارهای خود را خراب کرده بودند باز هم نمی خواستند خودشان را از تا بیندازند و کوتاه بیایند و از خر خریت و شیطان صفتی پایین بیایند.

هر چه بعضی ها می گفتند که شما پارو زدن بلد نیستید و بازی تمام و ما بازی را باخته ایم. الآن تا دیر نشده باید خودمان را از غرق شدن نجات بدهیم. سونامی ها ما را در هم خواهند کوبید و ما را نابود می کنند. باز هم مذهبی های ولایت فقیهی که به اصطلاح قایقران بودند می گفتند که شما مقصر هستید و تا زمانی که شما از ما حرف شنوی نکنید همین است، حتی اگر سونامی ها ما را درنوردند. ما بر حق هستیم و حرف اول و آخر را در منطقه و جهان زده ایم. اینجا هم حرف اول و آخر را می زنیم. یک نفر که مردمی و عاقل تر بود گفت ببینید سونامی عقبی قحطی و گرسنگی را با خود می آورد. سونامی که از سمت راست دریا به طرف ما می آید حمله آمریکا ،اسرائیل، انگلیس، اروپا، چین و روسیه را با خود دارد و قرار است که بمب هایشان را روی سر ما بریزند. سونامی سمت چپی هم برجام و پولهای نقد میلیلردی را برای ما می آورد و به جای اینکه ما را پولدار کنند ما را پول داغ خواهند کرد. خوب گوش کنید! تنها سمت جلو است به طرف دهانه خلیج فارس است که بتوانیم از این دریا و سونامی هایش فرار بکنیم. اگر همه ما با هم به یک طرف که طرف جلو به سمت دهانه تنگه هرمز و خلیج فارس پارو بزنیم ، در نتیجه اولا همه با هم یک هدف پیدا می کنیم و هدف ما مشخص و فرار از این سونامی ها می باشد. دوماً مسیر هم مشخص به طرف مسیر خلیج فارس و فرار از سونامی ها است. سوماً می ماند اتحاد ما که اگر همه با هم متحد باشیم و با انرژی تمام تر به طرف تنگه هرمز و خلیج فارس پارو بزنیم شاید بتوانیم از این سونامی ها فرار بکنیم، یعنی سونامیها از عقب و چپ و راست دارند به طرف ما می آیند کدام اول به ما برخورد کنند نمی دانیم. ممکن هم هست که هر سه به ما برخورد و ما را در نوردند. قبل از برخورد آنها به ما ما اگر از تیر رس آنها فرار کرده باشیم این دو سونامی چپ و راست که به طرف هم می آیند به هم برخورد کرده و بر اثر برخورد با هم بالا می آیند و همدیگر را خنثی و سدی می شوند در برابر حرکت سونامی عقبی و حرکت سونامی پشتی به طرف ما ترمز زده می شود و به ما برخورد نمی کند.

طرز نگاه های نا بجا و انحرافی سر بزنگاه سونامی

افراد مذهبی خود شیفته از اینکه شنیدند که سونامی ها همدیگر را خنثی می کنند خوشحال و. گفتند که این معجزه الهی است و حتما همینطور خواهد شد. دست های خود را برای دعا کردن بالا بردند و از همه خواستند که دعا و نماز وحشت و نماز ترک بلاهای آسمانی بخوانند. مرد عاقل فریاد زد! فراموش نکنید! هیچ چیز سر جایش نیست. فعلا مسابقه قایقرانی را باخته ایم. همین کشورهای پیشرفته که الآن در کشتی نجات هستند و از سونامی ها ککشان‌ هم نمی گزد‌ بازی را بردند و از ما سیصد سال جلو افتادند. فعلا بازی را همه جوری باخته ایم.

حرافان دهن کج رژیمی که خودشان را به عنوان قایقران ماهر جا زده اند در جواب می گویند که اینها همه کافر و ضد دین هستند و دموکراسی و لائیسیته می خواهند. برای رستگاری ما سیصد سال کم است ما می خواهیم به صدر اسلام هزار و چهارصد سال پیش برگردیم و اسلام ناب محمدی را پیاده کنیم. قایقرانان مردمی گفتند اما ما دموکراسی و لائیسیته را می خواهیم. مرد عاقل سخنگو گفت همه ما می دانیم که شما عقب مانده های مذهبی دموکراسی و لائیسیته نمی فهمید و نمی خواهید. اما او خطاب به طرفداران دموکراسی و لائیسیته هم گفت، ما فعلا در دریا گرفتار طوفان سونامی ها هستیم و هیچ چیز هم سر جایش نیست و همه چیز ما به اما و اگر ها ختم می شود. برون رفت از این بحران شرطش این است که ما عاقل باشیم و همانطور که گفتم ما با هم دعواهای خود را کنار بگذاریم . درباره دموکراسی، سکولاریسم و لائیسیته در چند دهه آینده بهتر می شود صحبت کرد. فعلا با هم متحد و هر چه بیشتر به یک سمت که همان سمت دهانه خلیج فارس است پارو زده و هر چه زود تر خودمان را از سونامی جنگ آمریکا، اسرائیل، انگلیس و شرق ‌غرب و از سونامی برجام و پول داغ کردن آن و نه پولدار کردن آن خود را نجات و به این طریق از سونامی قحطی که از عقب می آید خودمان را فراری و نجات دهیم . در غیر این صورت ما به دام یک و یا تمام این سونامی ها افتاده و قایق ما که فعلا دیگر قایق برای بردن بازی نیست و معنی و مفهوم کشتی نجات را برای ما ایرانیان پیدا کرده ، غرق می شود. عده ای از قایقرانهای طرفدار رژیم سر عقل آمدند و تا حدودی خودشان را اصلاح و به سمت مردمی شدن روی آوردند.اما عده ای از قایقرانان افراطی مذهبی ولایت فقیهی هنوز دست بردار نبودند و مشغول دعا و نماز بودند. زمان دارد تمام می شود. سونامی قحطی، سونامی جنگ آمریکا، اسرائیل، انگلیس و اروپا و چین و روسیه همچنین سونامی برجام پول داغ کن نزدیک تر و نزدیک تر می شوند. یا این قایقرانها در قایق ایران به توافق می رسند برای نجات خود و قایق ایران و یا سرنشینان قایق ایران مجبورند به جان هم بیفتند و همدیگر را به قعر دریا پرت کنند و اگر در این دعوا قایق غرق نشد و طرفداران مردمی موجود در قایق پیروز شدند شاید بتوانند در ثانیه های آخر قایق ایران را از این سونامی ها نجات دهند. اما اگر ارتجاع و طرفداران ولایت فقیه پیروز شوند قایق ایران و یا کشتی ایران با امواج سونامی ها نابود خواهد شد، حتی بدون این سونامی ها هم قایق ایران نابود خواهد شد، چون تضادی که بین قایقرانان مردمی و قایقرانان متوهم مذهبی وجود دارد خیلی بالا است و ریشه مذهبی هزار و چهارصد ساله دارد، به عبارت دیگر مذهب افراطی که بر ذهن و روح آخوند و آخوندزده ها‌ و مذهبزده ها حکومت مطلقه می کند خودش به تنهایی یک سونامی بزرگ مخرب است که از تمام این سونامی ها خطرناک تر و ویرانگر تر است. نباید فراموش کرد که سونامی های قحطی، سونامی های جنگ اسرائیل، آمریکا، انگلیس، روسیه و چین و متحدانشان و سونامی برجام و پول داغ کردنش برای مردم فلک زده و فقیر ایران همه به برکت سونامی مذهبی و آخوندیسم بوجود آمده اند. این سونامی ها در تضاد و دشمنی و دشمن تراشیها‌ بر علیه هم می توانند رشد کنند و با قربانی گرفتن از مردم فقیر و غارت آنها رشد کرده و تقویت می شوند، هیچ بعید نیست که سونامی ها و درگیری آنها با سونامی جمهوری اسلامی در ایران به سونامی جنگ جهانی سوم ختم شود. امثال همین سونامی های بشری بوده اند که تا به حال دو تا جنگ جهانی روی دست مردم جهان گذاشته اند با میلیونها کشته. در آن زمان نصف جمعیت ایران از گرسنگی مردند با وجودی که ما با هیچ کس جنگ نداشتیم. همین سونامی ها هستند که جنگ ایران و عراق، حمله به عراق ، افغانستان و قبلا ویتنام و کوبا و امروز جنگ روسیه و ًاوکراین را ورق زده اند و کم کم به سراغ ایران هم خواهند آمد. الآن سونامی های آنها دارند به قایق ایران نزدیک می شوند، پس بنابراین در دقایق آخر راه چاره پیاده کردن آخوندیسم و طرز فکر ولایت فقیهی از قایق ایران است. چون آنها با عقل سر و کار ندارند و حتی با دیدن خطر سونامی ها عاقل نمی شوند و اصلاح پذیر نیستند. اگر قایقرانهای مردمی توانستند با آنها تصفیه و تسویه حساب کنند و قایقرانهای خود شیفته مذهبی را تسلیم خود کنند، چه بهتر. در غیر این صورت در یک نبرد جانانه‌ نیرو های مردمی عاقل با درایت آنها را از این قایق بیرون بیندازند تا بقیه شانس نجات پیدا بکنند. اگر این نیمچه پیروزی به دست آمد بعد از این مرحله زمینه فراهم می شود که همه یک دست تر و کم کم در این بحران سونامی ها معنی سر عقل آمدن، همجوشی، همدلی، درک واقعیات خود و دیگران، درک واقعیات دریا و سونامی ها و درک متحد شدن برای نجات خود را بهتر بفهمند. در این وضعیت خراب و بحرانی وظیفه ها در اندازه های مختلف برای همه مشخص و زمان تصمیم گیری درست در این بحران فرا رسیده و می رود تا چگونگی نجات خود از این سونامی ها و سونامی آخوندیسم را ورق بزند. اگر از بحران سونامی ها ، بخصوص سونامی آخوندیسم نجات پیدا کردند. کم کم آماده می شوند که چگونگی رشد ذهنی، روحی، عقلی، احساسی خود را با رهبری همدیگر سر و سامان داده و این موضوع مهم را با شیخ عطار نیشابوری در میان گذاشتیم و در قسمت سوم این مقاله شیخ عطار بزرگ چگونگی این راه را برای ما توضیح می فرمایند. موفق باشید.

این داستان در کتابی که بنده در آلمان چاپ کرده ام آمده و حقوقش محفوظ است.

تریبون رادیو زمانه

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *