صنعت چاپ ایران: یک فنجان چای با زهرا جلیلثانی
طبقه دوم ساختمانی با نمای سنگ مرمر در ابتدای خیابان شریعتی دفتر کار «زهرا جلیلثانی» است. زنی که با تلاش و پشتکاری که داشته توانسته شرکت بازرگانی «مجلسی» را به یک شرکت معتبر و بنام بینالمللی تبدیل کند. بخش عمده کار او در این شرکت واردات ماشینآلات صنعت چاپ از کشورهای انگلستان، آلمان، چین و هند است و شاید به جرات بتوان جلیلثانی را نخستین و تنها زنی دانست که به واردات ماشینآلات پس از چاپ در کشور مبادرت میورزد. او همچنین نخستین زنی است که در سال ۱۳۸۴ اقدام به خرید یک چاپخانه رل نشریات کرد که هم اکنون کار چاپ تعدادی از روزنامههای ورزشی صبح کشور را انجام میدهد. در شرکت او ۱۰ نفر و در چاپخانه ۱۶ نفر مشغول به کار هستند که اگر دستگاههای جدیدی که در راه هستند به چاپخانه اضافه شوند، تعداد کارگران چاپخانه اضافه خواهد شد.
اتاق کار جلیلثانی مانند شغلی که دارد یک اتاق فرهنگی است. دور تا دورش را کتابخانه فراگرفته و کتابهایی که در قفسههای آن قرار دارد اغلب کتابهای تاریخی، رمان و مذهبی هستند. اتاق با سلیقه خاصی چیده شده، کارتهای تبریک و عکسهای خانوادگی روی میز کار و آکواریوم بزرگی هم کل یک دیوار را در برگرفته. زهرا جلیلثانی هر روز تقریبا از ساعت ۹ تا هر زمان که کارش طول بکشد در این اتاق کار ميکند. او در سال ۱۳۲۸ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد و دیپلم بازرگانی گرفت اما به قول خودش از چیزهایی که در هنرستان آموخت کمتر توانست در حوزه کاریاش هم بهره گیرد و تجربههای حین کارش بسیار ارزشمندتر و گرانبهاتر از درسهایی بود که در مدرسه آموخت. او معتقد است که اگر در جامعه خلاقیت وجود داشته باشد جامعه ميتواند پیشرفت کند. «در جامعهای که آمار و نیازسنجی وجود نداشته باشد خلاقیتها هم از بین ميرود و افراد دل خطر کردن را از دست ميدهند وقتی که ميبینند به راحتی فکر بکر آنها را دیگران اجرایی ميکنند بدون آنکه نامي از صاحب فکر برده شود. دیگر هیچ انگیزهای برای کسی نميماند.»
از خانهداری تا مدیرعاملی
«در سال ۱۳۴۹ با همسرم که مدیر تولید چاپخانه افست بود ازدواج کردم و به این ترتیب برای نخستین بار با صنعت چاپ آشنا شدم. در سال ۱۳۶۷ همسرم بازنشسته شد و سه سال بعد همراه هم شرکت بازرگانی«مجلسی» را که اسمش را از نام خانوادگی همسرم گرفتهایم، تاسیس کردیم. همسرم سالها عمرش را در صنعت چاپ گذاشته بود و نام و نشانی برای خود داشت و قوانین کار را به خوبی ميشناخت.» جلیلثانی در ادامه ميگوید:« اما مدیریت بخش دولتی با مدیریت بخش خصوصی متفاوت است. اگر مدیری در بخش دولتی قوی و کارآمد عمل ميکند لزومي ندارد در بخش خصوصی هم خوب کار کند چرا که مدیر بخش دولتی سر ماه حقوقش را ميگیرد و ذینفع مالی در سود و ضرر شرکت نیست و به ریخت و پاشهای همکاران و دخل و خرجها دقتی ندارد اما از آنجا که مدیر بخش خصوصی خودش سرمایهگذار است باید حواسش به همه چیز باشد البته نه آنکه مته به خشخاش بگذارد اما باید روی هزینهها نظارت داشته باشد.» به این ترتیب پس از اتفاقات و تحولات سختی که در شرکت رخ داد، از سال ۱۳۷۴ جلیلثانی، مدیرعامل شرکت شد؛ «من تا قبل از سال ۷۴ به صورت نمادین عضو هیات مدیره شرکت بودم و بیشتر وقتم را در خانه ميگذراندم ولی وقتی مدیرعامل شدم زندگیام تغییر کرد و پسرم هم که از ۱۳ سالگی به آلمان رفته و آنجا در رشته صنعت چاپ تحصلیکرده بود به ایران بازگشت تا به شرکت کمک کند. ما هم که در طول این چهار سال فقط در کار ارائه مواد مصرفی و ملزومات صنعت چاپ مانند مرکب، زینک، فیلم، گالینگور و… بودیم با بررسی اوضاع صنعت چاپ تصمیم گرفتیم به واردات ماشینآلات پس از چاپ روی آوریم که شامل حدود ۵۰ نوع دستگاه از جمله دستگاههایی برای بستهبندی، سلفونکشی و یووی و جعبه چسبان ميشود.»
زنان قویتر از مردان
جلیلثانی مانند خیلیهای دیگر معتقد است که زنان در هنگام وقوع سختیها بسیار قویتر و مقاومتر از مردان هستند؛ «مردها هنگام سختیها شکنندهتر هستند. در عرف جامعه ما همیشه این مطرح بوده که ميگویند مرد باید قوی باشد اما مردها هم انسان هستند و امکان شکست خوردن برایشان وجود دارد. مهم این نیست که چرا و چطور شکست خوردی مهم این است که وقتی شکست خوردی آن را بپذیری و از آن درس عبرت بگیری و تجربهای بر تجربههایت اضافه شود. اینکه قبول کنی که باعث این شکست خودت بودی و دنبال مقصر برای آن نگردی راهی برای پیشرفت تو در آینده است.»
مدیر همه چیزدان
کمتر مدیری پیدا ميشود که غیر از مدیریت، از ریزکارهای مجموعه تحت نظارتش هم سر در بیاورد. خیلیها هم ممکن است با آنکه ادعا داشته باشند که همه چیز ميدانند اما عملشان در واقعیت با حرفشان متفاوت باشد اما جلیلثانی از آن دسته مدیرانی است که همه زیر و بم کارهای تجارت را ميداند و هنوز هم برای ترخیص
زهرا جليل ثاني در 63 سالگي همچنان عاشق كارش است.او هر روز از 9صبح سركارش حاضر ميشود و تا هر زماني كه كارش طول بكشد به رتق و فتق امور شركت مي پردازد.با آنكه به قول خودش در لحظه و روز زندگي مي كند به پيروزي هاي آينده بسيار اميدوار است.او نمونه يك زن موفق و كارآفرين است
خیلی از کالاها خودش به گمرک ميرود؛ «من تمام روند واردات کالا از شروع ثبت سفارش تا گشایش اعتبار، بیمه کالا، تعامل با شرکتهای حمل و نقل بینالمللی و حتی ترخیص کالا از گمرک را بلد هستم و خودم ميتوانم کارهایم را انجام دهم. هنوز هم برای ترخیص یک دستگاه خاص که از انگلستان وارد ميشود و چون وزنش کم و حدود ۲۵۰ کیلوگرم است با هواپیما به ایران ميآید خودم به فرودگاه امام ميروم.»
کار سخت تجارت
تجارت چه برای زنان و چه برای مردان کار سخت و پرمخاطرهای است، به ویژه در این روزها با نوساناتی که قیمت ارز دارد و تحریمهایی که برای تاجران ایرانی دردسرهای زیادی برای ورود کالا ایجاد کرده؛ اما هرچه باشد زنان تاجر به دلیل نوع نگاه سنتی و عرفی که در جامعه امروز ایران درباره کار اقتصادی زنان وجود دارد، کارشان سختتر از مردان است؛«اوایل شروع کارم همکاران صنعت چاپ مرا به اعتبار همسرم پذیرفتند ولی امروزه اعتبار خودم است که کارهایم را پیش ميبرد و به جرات ميتوانم بگویم که تقریبا هیچ دری به روی من بسته نیست. خوشبختانه نگاه جامعه به حضور زنان نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است و من بر این باورم که وقتی زنان وارد حوزههای اقتصادی شوند خیلی سالمتر، راحتتر ، دقیقتر و مسئولیتپذیرتر کار ميکنند. امروز در صنعت چاپ حدود ۳ هزار زن در حوزههای مختلف مانند صحافی، ماشین چینی، کارشناس امور چاپ، لیتوگراف و طراح با تحصیلات مربوطه یا تجربهکاری کافی کار ميکنند.»
شورای بانوان صنعت چاپ
برای هماهنگی و انسجام زنان شاغل در صنعت چاپ به تشکلی نیاز بود که بتواند آنها را شناسایی و حمایت کند. هرچند که ایجاد این تشکل به هیچ وجه به معنای جدا کردن زنان از مردان و ایجاد تبعیض برای آنان نبود. جلیلثانی سرانجام توانست با پافشاریهای مکرری که داشت در سال ۱۳۸۸ شورای بانوان صنعت چاپ را تاسیس کند؛ «صنعت چاپ یک صنعت مردانه است. چاپخانهها محیطی کاملا مردانه با ادبیات مردانه دارند و به همین دلیل شاید بیشتر خانوادهها راضی نباشند که دختر یا همسرشان در چنین محیطی کار کند. به طوری که تعداد دختران چاپخانه دارانی که در محیط کاری پدرشان کار ميکنند نیز خیلی کم است. من مدتها به این مساله فکر کردم و متوجه شدم دخترانی که سالانه از رشتههای مرتبط با صنعت چاپ فارغالتحصیل ميشوند خیلی زیاد هستند و مشکلاتی که آنها دارند با مشکلاتی که پسران فارغالتحصیل دارند متفاوت است. بزرگترین مشکل این است که گرچه آنها از نظر علمي توانایی کسب کردهاند ولی از نظر تجربی نتوانستهاند دانش خود را ارتقا دهند چرا که محیطهای کاری برایشان مهیا نیست. بنابراین تصمیم گرفتم با ایجاد این شورا زنان فعال در این صنعت شناسایی شوند و به یکدیگر کمک کنند. ضمن آنکه بتوان بانک اطلاعاتی از زنان فعال در این صنعت نیز گردآوری کرد و برای ارتقای دانش آنها دورههای آموزشی برگزار کرد.»
یک مادر و همسر نمونه
جلیلثانی معتقد است که کار اقتصادی زنان نباید توجیهی برای سلب مسئولیتهای خانه از آنان باشد. او بعدازظهرهای پنجشنبه و جمعه دربست در اختیار خانواده است. روزهای جمعه معمولا خانواده دخترش به منزل او ميآیند. پسرش هم که چند سالی است شرکتی بازرگانی در چین دارد و ایران نیست؛ «من سعی ميکنم همه وظایفم را به عنوان همسر، مادر و مادربزرگ نمونه به خوبی انجام دهم. آشپزی و تزئین غذا را خیلی دوست دارم. اگر نیاز باشد خودم کارهای خیاطیام را انجام ميدهم. مثلا روتختی، ملحفه و پردههایم را خودم ميدوزم و برای نوههای ۱۷ ساله و ۱۴سالهام هم لباس ميدوزم. عاشق چیدن سفره هفتسین هستم و معمولا سفرههای هفتسینی که ميچینم به زیبایی سفرههای عقد است. برای زندگی شخصیام خیلی انرژی ميگذارم و از آن لذت ميبرم.» از دیگر علایق او گوش کردن به موسیقیهای ایرانی است؛ «صدای سالار عقیلی را خیلی دوست دارم و تقریبا با آلبوم «نیلوفرانه» علیرضا افتخاری زندگی ميکنم. اهل فیلم دیدن نیستم چون وقتش را ندارم. شعر را خیلی دوست دارم و چون شیرازی هستم به حافظ ارادت خاصی دارم ضمن آنکه رباعیات خیام را هم خیلی دوست دارم.»
ناامیدی ممنوع
جلیلثانی روی صحبتش با دختران جوان است که به نظرش از نظر دانستن علم و تکنولوژیهای روز بسیار جلوتر از نسل قبلشان هستند اما از نظر تجربه و اعتماد به نفس عقب ترند. «من دختری بودم که از کار کردن ابایی نداشتم. ۱۴ ساله بودم که به خاطر مشکلات مالی که برای پدرم به وجود آمد مجبور شدم مدرسه را رها کنم و به عنوان کارگر ساده به عنوان سه سال در شرکت تولیددارو کار کنم. من مثل خیلی از همسن و سالهای خودم مسئولیتپذیر بودم و خودم را در حل بحرانی که در خانواده ایجاد شده بود شریک ميدانستم. »
وقت را هدر ندهید
او ميگوید: «به نظر من دخترهای امروز باید از حالت شکنندگی در بیایند و آستانه تحملشان را بیشتر کنند. با نخستین مشکلی که پیش ميآید کاسه غم به بغل نگیرند و اشتباهاتشان را چراغی برای راه آینده کنند. خیلی خوب است که انسان آیندهبین باشد ولی نباید هیچ وقت امروز را فدای آینده کرد و از آن لذت نبرد. ضمن آنکه باید تلاش کرد و اگر به هدفی که مدنظر بود نرسید زیاد ناامید نشد مهم تلاشی است که صورت گرفته است.»
جلیلثانی ادامه ميدهد: « من هم مانند خیلیهای دیگر فرصتهای زیادی را در زندگی از دست دادم برای نمونه پس از ازدواج همسرم یک سال برای ماموریت به آلمان رفت و من این فرصت طلایی را از دست دادم و زبان آلمانی نیاموختم. همین طور هیچ وقت پیگیر یادگیری زبان انگلیسی هم نشدم که این مساله مرا همیشه آزار ميدهد.» به اعتقاد جلیلثانی استفاده از لحظات و زمان بهترین کاری است که هر انسانی ميتواند انجام دهد. او همین طور به خانوادهها توصیه ميکند که در تعطیلات تابستان فرزندانشان را به جاهای مطمئن برای یادگیری مشاغل مختلف بفرستند تا فرزندان هم با سختیهای درآمدزایی آشنا شوند و هم بتوانند استعدادهای خود را شناسایی کنند.
منبع: کسب و کار