مذهب و خشونت

توصیح عسر نو: هدایت سلطان‌زاده، یکی از شناخته‌شده‌ترین شخصیت‌های چپ تاریخ معاصر ایران، در پانزدهم ماه مارس در لندن، در پی چند سال مبارزه با سرطان، درگذشت. او که پیش از انقلاب در جمع “گروه فلسطین” سال‌ها در زندان به سر برد، از جمله نخستین افرادی بود که در شانزده شماره از نشریه “راه کارگر” در نقد و نفی قانون اساسی جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه نوشت.

هدایت سلطانزاده اگرچه در سالیان آخر زندگی خود با هیچ حزب و سازمانی همکاری نداشت ولی هم‌چنان می‌نوشت. در آرشیو “عصرنو” می‌توان نوشته‌هایی از او را بازیافت. نوشته زیر را به یاد و در گرامیداشت او منتشر کرده‌ایم.


مذهب و خشونت

« می دانی ، گناهکار پیری در قرن هیجدهم بود که اظهار داشت که اگر خدا نبود ، لازم بود که آنرا اختراع کنند، و انسان در واقع خدا را اختراع کرده است ، و آنچه که غریب است ، آنچنان حیرت آور است که چنان اندیشه ای ، یعنی اندیشه وجود خدا ، در ذهن چنان جانور وحشی و شریری چون انسان وارد شود.

بنظرم اگر شیطان وجود نداشته باشد و انسان اورا آفریده باشد ، او را به صورت و شباهت خودش آفریده است»

آلیوشا گفت : « یعنی درست همانگونه که خدا را آفریده است ؟».(۱)

اسطوره شیطان و خدا ، دو تصویر ذهنی انسان از خویشتن ِخویش اند . در این دوگانگی زیستی که بیان حیوان- انسان در تکوین هستی اوست ، شیطان تصویری انتزاعی از هوشمندی و خرد شک آمیز در میان آدمیان و خداوند ،سمبل پدیده قهربرهنهِ بی زمان است که شک و تردید در برابر قدرت را بر نمی تابد .در این جهان خیالی ، رمزآلود ترین پدیده در آفرینش ، تصویر آدم بصورت تمثیلی از صورتِ خداست ؛ از یکسو انسان متصور در بهشت ، موجودی غریزی همانند همه جانوران دیگردر طبیعت، فاقد معرفت است واز سوی دیگر او گستره ای از خدا ، یعنی بهم تنیدگی خود آگاهی و قدرت در تجسم مادی اوست . در دوگانگی دیگر ، انتقال آگاهی از طریق آفریده دیگر بنام شیطان به او با خوردن ازمیوه ممنوعه درباغ عدن و متاخر بودن معرفت انسان نسبت به دنیای بیرون است .در این تصویر رازآلودِ آفرینش ، شیطان بیان معرفت انسان به خود دریک رابطه اجتماعی است ، زیرا آگاهی در فردیت زاده نمی شود .

قصه آفرینش در عین حال« بازی لویاتان » خدا دراستعلاء(۲) مفهوم قدرت است که دربرابر آن باید به کرنش و ستایش به زانو افتاد . آفرینش با فرمان ممنوعه ها و باتهدید به انتقام از سوی قدرت آغاز می گردد و کیفر نا فرمانی ، عقوبت بی درنگ طرد آدم به زمین ، یعنی جهنم رنج و آگاهی در برابر بهشتِ زندگی غریزی است.(۳) دراین اسطوره ی خدا و انسان و شیطان ، ما با تصویر مه آلودی از تکوین اقتداردر میان انسان ها در زمین روبروهستیم.

برخلاف استبدادی ترین حکومت های زمینی که بناگزیر ، مصلحت اندیشی و عرف ، مهار معینی بر کاربرد خشونت می زند ، در مذهب حوزه فرمانروائی مطلق ، و اطاعت مطلق است.

در این جهان مجرد و تصوریِ بی زمان و مکان که نام خدا بر روی آن حک شده است ، اسطوره خدابعنوان تمثیل قدرت ، به خون آغشته است ، و خشونت فراسوی بٌعدی مشخص و کرانه ای معین است و تنها متولیان زمینی روان پریشِ خدایِ تصوری ، دامنه و شکل آنرا تعیین می کنند ؛ هر زمان که مذهب نقش برجسته ای در سیاست پیدا کرده است ، تاریکیِ قدرت نیز بر زمانه و جهان سایه افکنده است و به کلام حافظ « از شاخِ گل خون چکیده » است که در آن خرد به بیرون از دایره فهم انسانی رانده شده است ، زیرا تردید ، یعنی آن جانمایه خِرد ، دشمنِ اطاعت بی پرسش در مذهب است و در ترازوی عدل الهی، برصفحه هستی محدود انسان ، کیفر رنجِ جاودانه در دوزخ را نوشته است .

خشونت در مذهب را می توان در سه مقوله عمده مرتبط با هم طبقه بندی کرد:
نخست ، ارتکاب گناه اولیه در قصه آفرینش در بهشت ، که سرنوشت فرزندان آدم را درتمام حیات زمینی آنان رقم می زند. می توان گفت که خشونت در مذهب ، شمای عام ایدوئولوژی قدرت را پی ریزی می کند که در استعلائی فرازمینی بر ذهن آدمیان سنگینی می کند ، و دیرپا ترین و خطرناک ترین ابداع مذهب در برابر انسان بعنوان حیوان متفکر است که اطاعت بی پرسش را طلب می کند.

دوم ، ظهور پیامبران که پذیرش آنان دربین قومی با ارتکاب جنایت و خشونت و بیرحمی همراه بوده است . در تمامی ادیان ، همه پیامبران به ضرب قتل و کشتار ، آئین خود را بر قومی تحمیل کرده ند.مسیح مصلوب ، این پیامبر صلج اما خود به هنگام عروج ، وعده بازگشت با سلاح را می دهد ،(۴) و بدون شمشیر کنستانتین شاید مسیح هرگز نام پیامبر قدسی نمی یافت .قدرت شمشیر کنستانتین ، به مسیح هویت ملکوتی فرا زمینی جاودانه داد .

سوم ، متون مقدس که به اسطوره آفرینش و کردار پیامبران خصلت فرا زمانی وابدی می دهند و تفسیر آز آنها زمینه بروز خشونت های بعدی در تمامی مذاهب می شود.متون مقدس ، از تورات و انجیل گرفته تا قرآن ، روایات مکرر خشونت و جنایت بنام خداست. وقتی قداست این جنایات از طریق نهاد های ساختار یافته مذهب نظیر کلیسا و کنشت و مسجد به ذهنیت مردم عادی تزریق می شود ، می توان در دوره های بحرانی جوامع ، منتظر بروز خشونت در اشکال لجام گسیخته آن بود .

در افسانه آفرینش آدم و حوا بدلیل خوردن میوه ممنوعه به اغوای مار و آگاهی بر هستی برهنه خود از بارگاه خداوندی ازبهشت رانده می شوند. خدای واحد در باغ عدن ، با خلقت آدم و راندن بعدی او به زمین خاکی ،خود با چالش پرستش خدایان رقیب دربین فرزندان آدم در زمین مواجه می شود که خشم و غضب دائمی او را بر می انگیزد که در تمامی مذاهب از زبان پیامبران و متون مقدس آنان بیان می شود. شٍرک ، همان چالش در برابر قدرت مطلق است که عقوبت بی تردید خدای آسمان ها را دربرابر انسان زمینی می نهد.یا اطاعت از قدرت بی شریک من کن و یا کوه بلند را با همه سنگینی خود بر سرت خواهم کوبید.

گناه اولیه ، این نبوغ افسانه آفرینش ، بازتابی است از واقعیت دنیای زمینی که جهان تصوری موازی از روابط قدرت و انسان را چکیده وارنشان می دهد که در آن ایده قدرت شکل انتزاعی مطلق به خود می گیرد. ایده «گناه اولیه» ، بازوی مکملِ قدرت در تسلیم داوطلبانه انسان است. در این اسطوره ، خدا آگاهی انسان بر راز پنهان خود را که در میوه ممنوعه نهفته است دشمن شمرده و مار را که وسیله این دست یابی انسان به آگاهی بوده ، محکوم به خزیدن جاودانه بر روی شکم خود می کند(۵) و حوا ، نخستین فردی را که بر این راز ممنوعه دست یافته است به مرتبه فروتر نسبت به مرد تنزل می یابد که باین وسیله ، خداوند یک رابطه جنسیتی را در همان باغ عدن رمز گذاری کرده و سپس آنرا از زبان پیامبران درمتون مقدس در بین ذریه آدم تسری می دهد.(۶) در واقع قصه آفرینش از همان ابتدا کاملا « مردانه » است و وعده بازگشت دوباره انسان به بهشت نیز کاملا مردسالارانه است و خداوند وعده پذیرائی از مومنین با زنان سیمین تن و سیاه چشم را می دهد.(۷) اگرچه «جنسیت » نه بیولوژیک بلکه یک فرآیند تاریخی-اجتماعی است ، ولی در مذهب شکل ایدولوژیک پیدا می کند و تمامی قصه آفرینش وساختار بهشت خدا برپایه مردسالاری پی ریزی شده است. این مردسالاری در بهشت ، تنزل انسان به موجودی کاملا غریزی را به نمایش می گذارد که هنوز گذری به تمدن نکرده است و از نظر شیوه زندگی بازگشتی است به پیش از طرد آدم از بهشت و هبوط او به کره خاکی .

اسطوره گناه اولیه به ما می گوید که تمامی بد بختی های جهان ، بی عدالتی ،جنگ ، درد و رنج و فقر، بیماری و مرگ ، بدلیل نافرمانی آدم در بهشت از خدا بوده است . بشر گناهکار آفریده شده و تا هستی عالم باید فرزندان آدم به خاک افتاده و طلب آمرزش و شستن گناهان خود کنند.
در داستان هابیل و قابیل که دو فرزند آدم برای جلب رضایت خدا هدیه می آورند، و قابل فهم نیست که خدای بی نیاز چه احتیاجی به هدیه و نذری بندگان خود دارد ، خداوند هدیه هابیل را پذیرفته و هدیه قابیل را رد می کند ، قابیل خشمگین از این تبعیض ، برادر خود را به قتل می رساند ، خشونتی بی دلیل از خدائی بیدادگر و تبعیض گذار که حسادت برادر را بر می انگیزد. پرسش این است که اگر خدا تبعیض روا داشته است ، چرا باید برادر خود را کشت؟

قصه هابیل و قابیل ، دو اشاره ضمنی در مذهب را حمل میکند : نخست اینکه شکل گیری روابط انسان ها بصورت یک اجتماع به قهر آغشته است ، دوم اینکه ، پیروزِ جنایت ، فرمانروای زمین وبنیانگذار تمدن است که در اساطیر غیر مذهبی نیز انعکاس یافته است . رمومولوس و روموس بنا بر افسانه های رم باستان روایت غیر مذهبی از همان قصه هابیل و قابیل را بیان می کند.(۸)

روایت قتل برادر به اشکال و نام های دیگری در متون مقدس تکرار میشود ، که دو نکته پنهانی را در این اسطوره اشکار می سازد : نخست اینکه خداوند رفتار مساوی با فرزندان آدم ندارد و این زمینه های توجیه نابرابری انسان ها در تمامی مذاهب را دارد و از اراده و خواست خدا ناشی میگردد . ثانیا ، ارتکاب جنایت با رقابت در جلب نظر و رضایت خدا یا مرکز ثقل قدرت مرتبط است .

هنا آرنت می نویسد :

« تصور وضع طبیعی(۹)، اشاره به حقیقتی دارد که با مفهوم قرن نوزدهمی تحول یا رشد .. قابل درک نیست …زیرا که فرضیه وضع طیعی مستلزم آغاز و بدایتی است که گوئي با هرآنچه پس از آن آمده است با شکافی پر نشدنی ازهم جدا شده است. مناسبت مساله آغاز با پدیدار انقلاب روشن است . گواه بستگی نزدیک بین بدایت و خشونت ، آغاز افسانه ای تاریخ ماست بگونه ای که هم در روایات تورات و هم در مآثر یونان و روم آمده است. قابیل هابیل را کشت و رومولوس روموس را.آغاز کار خشونت بود همانگونه که هیچ آغازی بدون خشونت و تعرض امکان پذیر نیست.نخستین کار هائی که در کتاب مقدس یا در سنت عرف به ثبت رسیده است ، خواه افسانه باشد و خواه امر واقع تاریخی ، با قدرتی که اندیشه آدمی تنها در موارد نادر برای ساختن استعارات محکم و حکایت های همیشه صادق بدان دست می یابد ، راه دراز تاریخ را پیمود تا این پیام را برساند که : هرگونه برادری که در توان بشر بگنجد از برادرکشی آمده است ..اصطلاح وضع طبیعی بیان این معناست که « در ابتدا جنایت بوده» منتها به لسانی که از لحاظ نظری پاک و پیراسته شده است».(۱۰)

گذر از نخستین توتم های پرستش به نهاد های سازمان یافته مذهب، نظیر کلیسا و کنیسه و مسجد و معابد در تمامی مذاهب و رمز گذاری روابط قدرت و جامعه در روایات و متون مذهبی گذری پرتنش و برآیند جنگ و خشونت بی وقفه و خصلت جاودانه آسمانی بخشیدن به آنها بوده اند. این فرآیند همراه بوده با بوجود آمدن سلسله مراتبی از لایه های غیرمولد و انگلی از افراد جامعه نه فقط برحول این نهاد ها و به صورتی منزوی ، بلکه بعنوان مولفه ای از نهاد های قدرت سیاسی بوده است .لوئی آلتوسر از این نهاد ها بنام دستگاه های ایدوئولوژیک دولت نام میبرد که بازتاب تصوری از شرایط واقعی زندگی بوده و هستی مادی دارند.(۱۱) ماکس وبر، منشاء مذهب را در اعمال جادو در جوامع اولیه میداند.(۱۲)نوشته حاضر تنها به نمایندن خشونت در این متونی خواهد پرداخت که بعنوان متونی آسمانی عرضه شده اند.

تورات ، یعنی یکی از کهن ترین روایات در نخستین گهواره های ظهور تمدن و کانون ظهور هزاران پیامبر، تصویری روشن از آغشتگی مذهب و خشونت را نشان می دهد.جدال گذار از مرحله چند خدائي به تک خدائي ،بازتابی است از تمرکز در قدرت سیاسی در زمین که در الوهیت آسمانی و هاله ای از وهم ایدوئولوژیک پوشیده می شود و« خدای لاشریک » در آسمان انعکاسی است از قدرت استبدادی متمرکز که وجود هیچ شریکی را نمی پذیرد.

در روایات عبری باخشونت این خدای قدر قدرت مواجه می شویم که آماده نازل کردن طاعون و فرمان کشتار است :

« و هنگامی که اسرائيل در شطّیم اقامت نمودند ، آنان به زنا بادختران موآب روی آوردند.(۱۳)آنان قوم را به قربانی های خدایان خود دعوت کردند. پس قوم میخوردند و به خدایان ایشان سجده می کردند.و اسرائيل به بَعل فغور ملحق شدند و خشم خداوند بر اسرائیل بر انگیخته شد.و خداوند به موسی گفت که تمامی روسای قوم را گرفته و ایشان را در پیشگاه خدا در برابر آفتاب به دار بکش تا خشم خداوند از اسرائیل برگردد.و موسی به قاضیان اسرائيل گفت هریک ازشما که کسان خود را به بّعل فغور ملحق شده بودند ، بکشید».

کتاب مقدس .عهد عتیق . سفر اعداد. باب ۲۵.آیات ۱تا ۵.

در دومین روایت از باب بیست و پنجم ، مردی از قوم اسرائیل و یک زن مٍدیانی را برای اجرای حکم خداوند به داخل چادری می برند و در برابر چشمان موسی و قوم اسرائیل که در مقابل آن جمع شده و گریه میکردند، « فٍنخاس ابن العازارٍ کاهن چون این را دید ، نیزه ای به دست گرفته و در شکم آن زن و مرد اسرائيلی فرو کرد ». بعد از این عمل قصابی ، خشم خداوند فرونشسته و « خداوند موسی را خطاب کرده و گفت : فنخاس ابن العازرابن هارون کاهن ، غضب مرا از بنی اسرائيل برگرداند ..پس بگو اینک من عهد صلج خود را به او تفویض می کنم و کاهنی جاودانه از آن او و ذریه اش خواهد بود». آیات ۶ تا ۱۴ .

خدائي که دراین متن تورات تصویر میشود ، موجودی است بسیار خود خواه و مجازات اعمال شده برای ارضای این خدای خود خواه ، مجازاتی است خشن و بربرمنش .خشونت بیان شده در «سٍفر اعداد« میتوان گفت درسنت تمامی مذاهب ، از جمله در مسیحیت و اسلام نیزجاری بوده است و هست : نخست اینکه چنین خشونتی در جهت وفاداری مطلق به این خدائي که ضمن آگاهی بوجود خدایان دیگر( خدایای موآب در متن فوق ) توجیه می شود .دوم اینکه نسبت به هر مذهب دیگری دشمنی دارد و آنرا تحمل نمی کند .سوم اینکه یک رابطه تبعیض جنسیتی را رمز گذاری می کند که هیچ کتاب مقدس و هیچ آئین مذهبی از آن فارغ نبوده است. همچنین طرح پرستش خدایي دیگر در رابطه جنسی با زنی از قومی دیگر، حریم و حوزه ممنوعیت دیگری را نیز برآن اضافه میکند که در سیر تاریخ به اشکالی از نژاد پرستی تبدیل میگردد.این خدای تنگ نظر و حسود ، پیوند جنسی اسرائیلی ها با زنان مواب را بر نمی تابد و آنرابه معنی عدول از پرستش خود می داند و در پی مجازات سنگین در این عبور از این مرز ممنوعه است و طاعون بر سرشان نازل می کند..همین داستان در زمان مهاجرت قوم یهود نیز کراراّ رخ می دهد و یهوه ، خدای قوم یهود ، فرمان کشتار اهالی سرزمین فتح شده کنعان و نابودی پرستش گاه های آنها ) بعل فغور( راصادر می کند.در کتاب پادشاهان ، در باب هیجدهم ، آیات ۲۰ تا ۴۰ ، ما شاهد کشتار مشابهی هستیم که تمامی کاهنان بّعل در کوه کرّمل به قتل میرسند : « و ایلیا به ایشان گفت ، انبیای بّعل را بگیریدو یکی از ایشان رهائي نیابد . پس ایشان را گرفتند و ایلیا ایشان را نزد قیشون فرود آورده و ایشان را در آنجا کشت».(۱۴) در کتاب مزامیر در باب ۱۰۶ ، آیه ۲۸ داستان بعل فغور دوباره تکرار می شود. که کشتن کاهنان آنجارا عدالت پروردگار می نامد.(۱۵)همه این جنایت ها برای تثبیت تک خدائي یهوه انجام میگیردکه روایات های مذاهب دیگر نیز الزاما راه مشابهی را طی کرده اند. تنوع پرستش خدایان ، نشان می دهد که تثبیت یا تحمیل تک خدائی جز با سرکوب خونین مذاهب دیگر انجام نگرفته است و گوئی یک قصه بیش نیست که در مذاهب دیگر نیز تکرار می شود.با شکست یهودیان توسط بابلی ها در قرن ششم پیش از میلاد و تبعید طبقه حاکم آنها به بابل میتوان گفت که عبور از سرکوب خدایان دیگر در بین قوم یهود به مرحله تک خدائی و تلقی مذاهب دیگر به بت پرستی انجام گرفته است. ولی سایه وجود خدایان مذاهب دیگر در این مرحله تک خدائی نیز سنگینی می کند و بنابراین در هستی شناسی خدایان نیز باید دستکاری میشد و خدایان غیر به اهریمن تبدیل می گردیدند. با اینهمه ، برغم مسخره کردن بت های بی جان از طرف پیامبران خدای واحد، هراس از آنها همچنان باقی میماند زیرا در پشت این بت ها ، قدرت های واقعی نهفته اند که از طریق آئین پرستش ، آنها زندگی واقعی را کنترل می کنند و خطری برای این خدای واحد بشمار می آیند که میخواهند بر اقتدار انحصاری و مشروعیت او چنگ اندازند. از اینرو جنگ بی وقفه علیه آئین های دیگر بنام بت پرستی ادامه می یابد.نبرد علیه خدایان تصوری دیگر ، پی آمدی جز اهریمن نمائی پیروان ادیان دیگری « جز دین من» نداشت. کافی نبود که همه به خدای واحدی باور داشته باشند ، مرزهای قومی مردمانی که درکنارهم زندگی می کردند ، الزاما پرستش خدایان دیگر را خلق می کرد. وقتی اروپای مسیحی با امپراتوری شارلمانی بوجود آمد ، تفسیر متون مذهبی در بین طبقات و اقوام و گروهای های اجتماعی ، نبرد خدایان در دوره های پیشین را به درون دین باوران مسیحی منتقل کرد، فرآيندی که در دوره بعد در درون اسلام نیز رخ داد: شکل گیری فِرَق مذهبی در درون هریک از این مذاهب.

با افول آئین مشرکی یا پرستش خدایان دیگر در دور های آخر امپراتوری رم ، خشونت تک خدائی مسیحی جبهه جدیدی را باز می کند که بی تحملی پرستش آئینی دیگر این بار علیه خود مسیحیان متوجه می شود : رفض یا بدعت در مسیحیت ، که دایره وسیعی از تعقیب جادوگران در اواخر قرون وسطی تا خشونت جنگ های مذهبی در عصر اصلاحات دینی وبعد آنرا در بر میگیرد : هر تفسیری متفاوت از کلیسای رم ، ارتداد نامیده شده و بنام خدای مسیح ، باید به شعله های آتش سپرده می شدند .

رگینه شوارتز ، در اثر تحقیقی خود « نفرین قابیل : میراث خشونت بارِ تک خدائي » را با تکوین هویت جمعی مرتبط می داند.(۱۶) در تحلیل شوارتز ، پرستش خدائی خاص ، از حس تعلق خود به گروهی خاص جدا نیست. او می نویسد که عمل خشونت ذاتا با شکل گیری هویت جمعی گره خورده است زیرا فرآیند تصورهویت جمعی خاص ، مستلزم جدا انگاری و تفکیک خود از دیگران و خط و مرزکشی ، و به معنی بنیادی ترین عمل خشونت است که ما انجام می دهیم. خشونت فقط آن نیست که ما نسبت به “دیگری “ مرتکب می شویم ، بلکه خشونت مقدم بر آنست ، یعنی خشونت دقیقا در ابداع ایده “دیگری“ نهفته است. در این ابداع تصویر« دیگری » ، ایده کافر و دشمن و مشروعیت دادن به خشونت علیه “غیرما” لانه کرده است. این همان ایده « دشمن» در فلسفه حقوقی کاراشمیت ، حقوق دادن نازی هاست که در تمامی رژیم های توتالیتر نیز وجود داشت ، زیرا هر حکومت توتالیتر ، باری از اندیشه مطلق گرای مذهب را حمل می کند و همانگونه که خود کارل اشمیت نوشته است :

« تمامی مفاهیم جدید در تئوری جدید دولت ، مفاهیم سکولار شده الهیات هستند، که بدلیل تکوین تاریخی این مفاهیم و نیز بدلیل ساختار نظام مند خود از الهیات به تئوری دولت انتقال یافته اند. بعنوان مثال ، خدای قادر مطلق در الهیات به قانونگذار قَدر قدرت در تئوری دولت تبدیل گردیده است».(۱۷)

شوارتز براین باور است که در انجیل ، تک خدائی و هویت جمعی قوم اسرائیل پیوند تنگاتنگی باهم دارند و در رابطه با مساله هویت جمعی به بررسی موضوعات عهد وپیمان، ، سرزمین ، خویشاوندی و ملیت میپردازد. رابطه انحصاری قوم اسرائیل با یهوه خدای آنان و بیرون گذاردن دیگران از این رابطه با خدا ، تملک ارض موعود و قوانینی که ازدواج با بیرون از این قوم را ممنوع می سازد ، هویت انحصاری آنان توسط خدواوند تضمین می شود: « من خدای شما خواهم بود اگر شما مردم من باشید »(۱۸).

شوارتز می گوید متن انجیل در دست قدرت بدستان مسیحیت ، ابزاری بوده برای توجیه بکارگیری خشونت بنام خدا که درشکل سکولار شده خود به ناسیونالیسم مدرن غرب انتقال یافته است.(۱۹) ناسیونالیسم با ظهور خود با سرعت مشروعیت خود را به ملکوت آسمان وصل کرد : ملت ها ناشی از اراده خداوندگارند ، پس مرزهای ملی ، مستعمره سازی و جنگ های نظامی نیز از خواست پروردگار بر میخیزند.(۲۰)

اگرچه بازخوانی شوارتز از متون انجیل به باز شکافی صرف آنها و روانشناسی اجتماعی می پردازد ، لیکن تحلیل شوارتز از پدیده تک خدايی ، می توان گفت همچنان فرآیندی جاری در زمان ماست.
____________________________

۱- برادران کارامازوف. اشاره داستایوسکی به گناهکار پیر ، به ولتر است که میگفت توده مردم احتیاج به مذهب دارند واگر خدائی هم وجود نداشته باشدباید آنرا اختراع کرد.

۲- من دراینجا واژه استعلا را دربرابر sublime بکار برده ام، هرچند که استعلاء یا تصعید ذهنی ، مفعوم آنرا بطور دقیق نمی رسانند.در ترجمه دوجلدی حمید عنایت از استیس در باره فلسفه هگل ، واژه برآینجیده نیز بکار برده شده است که شاید برای خوانند فارسی جا واژه افتاده بنظر تیاید.

۳- کارل اشمیت ، به نقل از مارتین لوتر می نویسد که خداوند هر روز چند ساعت مشغول بازی « لویاتان » می شود.رک. به :

Karl Schmitt : Hamlet or Hecuba : The Intrusion of Time onto the Tragedy.Telos Ltd. UK.2009

۴- مسیح در« شام آخر » خطاب به حواریون خود می گوید: « نپندارید که من برای برقراری صلح در زمین باز می گردم ، من با شمشیر باز خواهم گشت » .کتاب عهد جدید.انجیل متا.آیه ۳۴

۵- کتاب مقدس .عهد عتیق ، باب سوم. آیه های ۱ و ۱۴ : « و مار از همه حیوانات صحرا که خدا ساخته بود ، هشیار تر بود » و « خداوند خدا به مار گفت چونکه این کار را کردی (یعنی اغوای حوا) از جمیع بهائم و از همه حیوانات صحرا ملعون ترهستی ، بر شکمت راه خواهی رفت و تمام ایام عمرت خاک خواهی خورد».

استعاره مار در قصه آفرینش مدام در زمان تکرار میشود و این شعر حافظ که : مدعی خواست که آید به تماشگه راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد ، و این نامحرم کسی جز مردم زمانه نیست. شعر دیگری از حافظ باز بر همین مضمون است :

گفت آن یار کزو گشت سردار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد.
بیاد آرید وضعیت ژولین آسانژ و یا چلسی منی و اسنودن در زمان ما را ، و این گفته گوبلز را که حقیقت دشمن دولت است

۶- کتاب مقدس .سفر آفرینش، باب سوم ، آیات ۱۶و۱۷: «خداوند به زن گفت: الم و حمل ترا افزون گردانم و با الم فرزندان خواهی زائید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او برتو حکمرانی خواهد کرد». در قرآن نیز در سور نساء ، آیه ۳۴ همین مضمون تکرار می شود : الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعضا.( مردان بر زنان مسلط هستند بخاطر اینکه خداوند بعضی را علیه بعض دیگر برتر شمرده است).

۷- این رمز گذاری جنسیت در اسلام ، با توجه به شرایط زندگی قبیله ای ظهور پیامبر اسلام ، بسیار برجسته تر از دیگر ادیان ابراهیمی است . به چند نمونه از متن خود قرآن در مورد زنان بهشتی می توان اشاره کرد که تا حد اروتیسم مرد قبیله ای پیش می رود :
“و عندهم قاصرات الطرف اتراب” ( آیه ۵۲ سوره ص)
( ترجمه: و نزد آنان دوشیزگان هم سال چشم فرو بسته هستند)
“و حور عین ، کامثال اللولو المکنون …. انا انشأناهن انشائاً فجعلناهن ابکاراً ، عرباً اتراباً” ( آیه ۲۲ و ۲۳ … ۳۵ و ۳۶ و ۳۷ سوره الواقعه)
(ترجمه: و حوریان چشم درشت که مانند مروارید نهفته اند … ما آنها را کاملاً زیبا آفریده ایم و باکره آفریده ایم و همسر دوست و و هم سال)
“و کواعب اتراباً” (آیه ۳۳ ، سوره آلنبأء)
(ترجمه: و دختران نارپستان هم سن)

۸- برطبق افسانه های روم باستان ، رومولوس و روموس ، دوبرادر توام و پسران مریخ بودند ، که به سبب خطای مادر ، گهواره آنان به آب انداخته شد که جان بسپرند.گهواره در نقطه ای دیگر بر ساحل افتاد و ماده گرگی به دو کودک شیر دادتا از مرگ رستند.هنگامی که برادران بزرگ شدند ، خواستند شهری بنا کنند ، اما در میانشان جنگ در گرفت و رومولوس روموس را کشت و سپس شهر رم را ساخت. این داستان نیز همانند حکایت قتل هابیل به دست قابیل ، نماد سر آغاز جنگ و برادر کشی در میان آدمیان است. رجوع شود به « انقلاب » ، نوشته هناآرنت. ترجمه عزت الله فولادوند. پانویس مترجم در صفحه ۲۱.

۹- که مبنای تئوری قرارداد در فلسفه توماس هابس است، که بیان مرحله پیش تمدن در زندگی بشراست. State of Nature

۱۰- هنا آرنت: « انقلاب » ترجمه عزت الله بولاد وند.صفحات ۲۱-۲۲

۱۱- Louis Althusser :Ideology and Ideological State Apparatuses
۱۲- Donald Mcintosh .Weber and Freud : On the Nature and Sources of Authority
American Sociological Review, Vol.35,No.5 ( October 1970) pp.901-911

۱۳- در بین موابی ها ، رابطه جنسی ، به معنی عبادت و پرستش باروری بود و بنابراین رابطه بازنان قومی دیگر « گناه جنسی » شمرده می شد.

۱۴- کتاب مقدس .عهد عتیق.کتاب اول پادشاهان.صفحات ۵۶۲-۵۶۳

۱۵- کتاب عهد جدید. مزامیر ، ایه های ۲۷ و ۲۸

۱۶- Regina .M.Schwartz : The Curse of Cain: The Violent Legacy of Monotheism.University of Chicago Pres.1997.p4

۱۷- Carl Schmitt. Political Theology.MIT Press 1988.p.36

۱۸- کتاب ارمیاء نبی.باب سی ام .آیه ۳۳

۱۹- بنجامین فرید من ، در « مذهب و عروج سرمایه داری» بر روال مشابهی ، منشاء نظریه های اقتصادی جدید را در الهیات ، بویژه در گذر از اندیشه های سنت اوگوستین وکالون در مورد تقدیرگراائي می بیند و می نویسد که اقتصاد آنگونه که ما می شناسیم ، هنوز دانش جوانی است ، لیکن اندیشه های مذهبی در خاستگاه علم اقتصاد همیشه حضور داشته است .رجوع شودبه مقدمه :

Benjamin M.Friedman .Religion and The Rise of Capitalism.2021
“Published in the United States by Alfred A. Knopf, a division of PenguinRandom House LLC, New York, and distributed in Canada by Penguin Random House Canada Limited, Toronto.”

۲۰- بیاد آورید حمله نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق را که جرج بوش آنرا خواست خداوند نامید.

عصر نو

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *