جنگ غزه و نقش محوری آتش بس

نوشته حاضر در دو قسمت تهیه شده است. قسمت اول حدود ۳۰۰۰ کلمه است و به منظور شناخت و تحلیل آرایش نیروهای سیاسی و تغییرات آن در روند جنگ غزه، و نیز تخمین امکان آتش بس و پیامد آن تنظیم شده. قسمت دوم که حدود ۲۰۰۰ کلمه است موضع گیری نیروهای سیاسی ایرانی در یک ماهه اخیر را، با تمرکز روی موضع گیری های نیروهای میانه رو و پیچیدگی های کنشگری سیاسی آنان در شرایط بحرانی، واکاوی می کند.

تحریر هر دو قسمت در نیمروز روز ۴ شنبه ۱۶ آبان تمام شد.

گرچه این نوشته البته بر پایه شناخت معینی از وضعیت سوق الجیشی و روند سیاسی جاری تنظیم شده، اما موضوع نوشته تحلیل وضعیت و روند سیاسی در منطقه نیست. علاقه مندان به این نوع تحلیل ها، از جمله می توانند به گزارش و تحلیل مفید گروه بین المللی بحران مراجعه کنند.

بخش اول

پس کی آتش بس می شود؟

۱. چهار ضلعی سیاسی

طبق مدل سنتی معمول در این نوشته هم ما نیروهای سیاسی را، ابتدا به دو طیف «چپ» و «راست» تقسیم کرده و سپس نیروهای هر طیف را به دو گرایش میانه و افراطی تفکیک می کنیم.

بر اساس تقسیم فوق، ما، در جنگ غزه، هم ابتدا پشتیبانان جهانی اسرائیل (آرمان یهود)، را به مثابه طیف راست، و پشتیبانان فلسطین (آزادی فلسطین) به عنوان طیف چپ، تعریف کرده و سپس در هر طیف دو رویکرد میانه رو و افراطی را از هم تفکیک می کنیم. این تعاریف البته که اختیاری و موردی هستند بدون داعیه شمولیت و جامعیت.

بر اساس پیش فرض های فوق مشخصه های اضلاع چهارگانه مربعِ خود را به صورت زیر تعریف می کنیم:

* گروه هایی که حق موجودیت اسرائیل به مثابه یک ملت را باور نمی کنند، گروه هایی که  در مبارزه برای آزادی فلسطین، دیپلماسی و کلا قدرت نرم را، بدون تکیه بر «نقش محوری مقاومت مسلحانه» بی اثر و ناکارآمد می دانند، به عنوان چپ افراطی، از اسلامی تا سکولار، معرفی می کنیم.

* عناصری که فقط برای اسرائیل «حق موجودیت»، «حق دفاع» و «حق امنیت» قائل هستند، عناصری که برای فلسطین حق موجودیت قائل نیستند و عملا برای حذف آن از نقشه جهان تلاش می کنند، عناصری که ایران را «سر مار» معرفی می کنند که اشغالگری را از زیر ضرب برهانند، راست افراطی به شمار می آوریم.

* گروه هایی که بر حق موجودیت دو ملت اسرائیل و فلسطین صحه می گذارند و برای صلح میان آن دو تلاش می کنند؛ گروه هایی که جنگ و خشونت را تشویق نمی کنند – ولی سیاست اسرائیل را مسبب اصلی جنگ، خشونت، اشغالگری، و فلسطین ستیزی معرفی کنند – در این نوشته حامل تمایلات چپ میانه شناخته شده اند.

* گروه هایی که از حق موجودیت دو ملت فلسطین و اسرائیل دفاع و برای صلح میان آن دو تلاش می کنند، گروه هایی که جنگ خشونت را رد می کنند – ولی نیروهای سیاسی حامی هر دو ملت را به یک سان مسبب جنگ و خشونت می دانند و اشغالگری و تمرد از قطعنامه های شورای امنیت را عامل عمده جنگ و بحران، نمی شناسند – گرایش راست میانه می انگاریم.

۲. چهار ضلعی سیاسی روی خط زمان

تا قبل از ۷ اکتبر چهار ضلعی ما کاملا مستحکم به نظر می رسید. ۷ اکتبر به یک آن آرایش چهار ضلعی ما را در هم شکست. در سطور زیر ما نگاهی خواهیم داشت به تاثیر لحظات گرهی بر آرایش و جابجایی جایگاه نیروهای سیاسی ۴ گانه. هدف از این بررسی این است که دریابیم که امکان تحقق شعارهایی که حکومت فعلی اسرائیل فرا روی خود قرار داده در گذر زمان رو به افزایش است یا کاهش؟

در یک ماهه اخیر  لحظات گرهی که بر واکنش نیروهای سیاسی در ایران و جهان تاثیر گذاشتند عبارت بودند از:

* ۷ اکتبر: آغاز یورش حماس

* ۱۷ اکتبر: بمباران بیمارستان الاهلی

* ۲۷ اکتبر: قطعنامه مجمع عمومی

* ۲ نوامبر به بعد: اعتراضات فزاینده مردمی

در سحرگاه روز ۷ اکتبر، در لحظه شنیدن خبر حمله حماس به اسرائیل، دیدبانی نگاه ۴ گرایش نحله اصلی به صحنه سیاسی جالب توجه و درس آموز است.

* راست افراطی: حمله حماس بشدت محکوم است

* راست میانه: حمله حماس بشدت محکوم است.

* چپ میانه: حمله حماس به مردم غیرنظامی محکوم است.

* چپ افراطی: حمله حماس پاسخ به جنایات اسرائیل است.

به این ترتیب در ۷ اکتبر همه نیروهای سیاسی، جز چپ افراطی، در یک صف قرار دارند. وضعیت چنان است که بسیاری از فعالین چپ میانه و راست میانه، برای همسو نشدن با راست افراطی سکوت را عاقلانه ترین واکنش تلقی می کنند.

در شامگاه ۱۷ اکتبر، با انتشار خبر کشتار غیرنظامیان در بیمارستان الاهلی، دیدبانی نگاه ۴ گرایش نشانه های کاملا واضحی دال بر برهم خوردن آرایش ۷ اکتبر را بازتاب می دهد:

* راست افراطی: مسئولیت کشتار بر عهده اسرائیل نیست؛ کار طرف مقابل است.

* راست میانه: حمله محکوم است اما مسبب آن معلوم نیست.

* چپ میانه: اسرائیل عامل حمله به بیمارستان است. این حمله یک جنایت جنگی است.

* چپ افراطی: اسرائیل عامل حمله به بیمارستان است. این حمله یک جنایت جنگی است.

به این ترتیب می بینیم که در شامگاه ۱۷ اکتبر همه رهبران کشورهای عرب و مسلمان، اکثر کشورهای رشد یابنده، همراه با نهادهای بیطرف بین المللی مثل سازمان بهداشت جهانی و حتی اکسفام، با طرفداران حماس و جبهه مقاومت (چپ افراطی) همه در یک سمت ایستاده اند. اما رهبران کشورهای اروپایی و متحدین آنها، عموم احزاب و سازمان های لیبرال و محافظه کار، که در تعریف ما «راست میانه» محسوب می شوند، علیرغم اطلاع کامل از مسئولیت اسرائیل، از پی انکار اسرائیل، از اعلام آن دولت به عنوان عامل جنایت امتناع می کنند.

به این ترتیب در شامگاه ۱۷ اکتبر، آرایش ۷ اکتبر دیگر وجود ندارد. دو ضلع از مربع ما در کنار هم، در مقابل راست افراطی، ایستاده اند، و ضلع چهارم، یعنی راست میانه، در میانه سرگردان است.

در سحرگاه ۲۷ اکتبر، قطعنامه مجمع عمومی برای اعلام آتش بس بشردوستانه، که از سوی چپ میانه ارائه شده است، با بیش از دو سوم آراء، به تصویب میرسد. تنها چند کشور بسیار کوچک با امریکا و اسرائیل در مخالفت همراه هستند. در اجلاس مجمع عمومی آرایش نیروها چنین شد:

* راست افراطی: مخالف آتش بس بشردوستانه

* راست میانه: نیمی موافق آتش بس بشردوستانه، نیمی ممتنع

* چپ میانه: یک پارچه موافق آتش بس، چه بشر دوستانه، چه کامل

* چپ افراطی: یک پارچه موافق آتش بس

در ۲۷ اکتبر، در مجمع عمومی، راست میانه دو پاره شد. نیمی از اروپا به آتش بس رای داد و نیمی دیگر ممتنع ماند. از صبح روز ۲۷ اکتبر توازن قدرت نرم در مقیاس جهانی به زیان اسرائیل و راست افراطی بر هم خورده. تناسب قدرت نظامی اما، کاملا به سود راست افراطی است. اسرائیل بمباران غزه را با شدتی بی سابقه ادامه می دهد و ارتش امریکا عمده ترین عامل بازدارنده‌ی مدافعان آتش بس برای وادار ساختن اسرائیل به پذیرش آن است.

به گزارش روزنامه تایمز آو ایسرائل تظاهرات عظیم به نفع فلسطین و علیه بمباران غزه، با شعار آتش بس فوری، در پاریس، برلین، واشنگتن، نیویورک، لندن، اسلو، استکهلم و دیگر شهرها صدها هزار نفر را به خیابان ها آورد. اعتراض به بایدن درحزب دموکرات امریکا به خاطر حمایتش از بمباران غزه جدی است. متاسفانه همدردی با جانباختگان ۷ اکتبر، حتی در پایتخت های دولت های حامی اسرائیل هم، خاموش شده است، در عوض خبرهای متاثر کننده از آزار و اذیت یهودیان رو به افزایش است.

انتظار می رود در روزهای شنبه و یک شنبه آینده، ۱۱ و ۱۲ نوامبر، عظیم ترین تظاهرات به نفع آتش بس در سراسر جهان رخ دهد. در ماه نوامبر، مطابق تخمین ها، در سراسر جهان، به ویژه در غرب، تظاهرات علیه اسرایئل و به نفع فلسطین و آتش بس، گسترش وسیع خواهد یافت.

به این ترتیب با هر روز ادامه بمباران غزه، تناسب قدرت در جهان و در صحنه سیاسی باز هم بیشتر به زیان راست افراطی، مخالفان آتش بس، بر هم خواهد خورد. پشتوانه این تحلیل اطمینان از سیر فزاینده تظاهرات عظیم خیابانی، اطمینان از گسترش حمایت مردمی در فضای مجازی، و از پی آن تغییرِ سمت عموم رسانه های خرد و کلان، به ویژه در غرب، از شعار آتش بس است. حضور و نقش آفرینی مستقیم مردم عادی، موثرترین عامل در تولید شکاف در جبهه راست افراطی و جلب بقایای راست میانه به حمایت از آتش بس است. 

۳. در پس فکر راست افراطی؟

امروز ۷ نوامبر است و یک ماه از بمباران غزه می گذرد. قتل بیش از ۱۰ هزار نفر و اغلب کودکان و زنان، انهدام صد هزار خانه و بخش اعظم زیرساخت های شهر، و کوچاندن بیش از یک میلیون از مردم بی پناه به طرف جنوب نوار غزه، برخی از اقلام کارنامه خونین کابینه جنگی آقای نتانیاهو در یک ماهه اخیر است. راستی چرا نتانیاهو حاضر به آتش بس نیست؟ هدف از ادامه جنگ چیست؟ پی گیری کدام اندیشه و رویاست که دولت اسرائیل را از پذیرش آتش بس منع می کند؟ آیا تحمل خشم و نفرتی که دولت اسرائیل علیه ملت یهود در جهان می پراکند در حد تحمل مردم اسرائیل هست؟

متاسفانه در کابینه جنگی اسرائیل هنوز طرز غالب همان طرز فکرهای نیمه اول قرن گذشته را دارند. آنها از جنگ غزه همان تعبیر جنگ های ۱۹۴۸ را دارند. سودای آنها آوارگی آوارگان، پاکسازی کامل نوار غزه، و الحاق همیشگی آن به خاک اسرائیل است. در فکر آنها پس از کشتن و کوچانیدن تمام مردم غزه به صحرای سینا، زمان مناسب برای آتش بس فراخواهد رسید. 

خود آقای نتانیاهو گرچه در مجمع عمومی سازمان ملل غزه را جزو خاک اسرائیل نشان داد،  اما پس از ۷ اکتبر مکررا اتمام جنگ را، نه به الحاق غزه، که به «نابودی حماس»، موکول می کرد. او اکنون رسما آتش بس را به «آزادی گروگان ها» موکول می کند. این دو خواسته تفاوت راهبردی ندارند. معنای هر دو ادامه جنگ است.

آقای دنیس راس، دیپلمات برجسته امریکایی و کارشناس ارشد انستیتوی واشنگتن، در مقاله اخیر خود پذیرش آتش بس را به نابودی حماس و تسخیر غزه موکول کرده. او توصیه می کند پس از تسخیر غزه نیروهای اسرائیل و کشورهای عربی مشترکا تامین امنیت غزه را عهده دار شوند.

انستیتوی واشینگتن کم جایی نیست. نظریات راست افراطی در امریکا از جمله در این موسسه پخته می شود. تولیدات این اطاق فکر در سیاست های امریکا نقشی غیرقابل انکار دارد. فهم ایشان از رابطه ارتش اسرائیل و ارتش های عربی، همان فهم ارتش بریتانیا و سربازان هندی در جنگ اول و دوم جهانی است. این فهم مضحک و گریه آور است.

ارزیابی نتانیاهو آن است که می تواند قال غزه را بکند. اما این ارزیابی اشتباه است. بر خلاف سرنوشت بومیان امریکا و استرالیا، قال مردم غزه کنده شدنی نیست. این باریکه ممکن است از نو «فتح» شود. اما محال است در آنجا مدل بیت المقدس شرقی یا بلندی های جولان اجرایی شود. برخلاف محاسابت دنیس راس، محال است کشورهای عرب با اسرائیل در استقرار امنیت در غزه مشارکت کنند. درگیری های خونین با مردم بومی پایانی نخواهد داشت. ادامه جنگ خشم و کشتار را به ساحل غربی سرایت داده است. 

۴- محاسبات محور مقاومت؟

 آقای نصرالله در سخنرانی مبسوط خود در روز جمعه ۳ نوامبر گفت حزب الله حامی حماس است، قهرمانی حماس را می ستاید ولی حزب الله حماس نیست و مثل حزب الله عمل می کند. او با ظرافت کوشید به امریکا پیام بدهد که منافع واقعی امریکا با مقاصد اسرائیل در جنگ غزه منطبق نیست و تمکین بایدن به ولع نتانیاهو برای بلعیدن این باریکه بزرگترین تهدید برای منافع بیکران امریکا در منطقه است. نصرالله با این سخنرانی روشن کرد که حزب الله در قلمرو چپ افراطی باقی می ماند، اما از هیچ ابتکاری یا انعطافی برای شکاف در جبهه راست افراطی دریغ نخواهد کرد.

آقای خامنه ای نیز در قبال جنگ غزه مکرر تاکید کرده است در بحران میان فلسطین و اسرائیل اشغالگری تعیین کننده است و این به بود و نبود ایران ربطی ندارد. به علاوه او تصریح کرده است که حکومت ایران در عملیات ۷ اکتبر حماس شرکت نداشته اما به طور همه جانبه از حماس و از «جنبش مقاومت فلسطین» حمایت می کند. فاکت های میدانی شهادت می دهند که او به گونه ای حرکت می کند که  در طیف گسترده حامیان فلسطین شکاف تولید نشود و در صف طرفداران اسرائیل شکاف ایجاد شود. رای ایران در مجمع عمومی و نطق آقای نصرالله شواهد این رویکرد است.

۵ – نقش نیروهای میانه رو

وقتی متن قطعنامه مجمع عمومی  را زیر ذره بین می گذاریم به خوبی مشاهده می کنیم که دیدگاه «چپ میانه» در آن فکر غالب و راهنماست و با «چپ افراطی» مرزبندی قاطع دارد. قطع نامه توسل به خشونت را رد می کند، حق موجودیت اسرائیل را می پذیرد و بر طرح دو دولت صحه می گذارد. به همین دلیل در تنظیم قطعنامه جمهوری اسلامی شرکت نکرد، اما به آن رای مثبت داد.

از سوی دیگر فرانسه و اسپانیا و ایرلند و چندین کشور مشابه، که در وضع عادی مواضع راست میانه را عرضه می کنند، به قطعنامه رای مثبت دادند. گرچه قطعنامه تحت مدیریت و به ابتکار چپ میانه  با مهارت بسیار به گونه ای تنظیم شده بود که همه طرفداران چپ افراطی، همه حامیان چپ میانه، و بخش مهمی از راست میانه را با خود همراه سازد و راست افراطی را کاملا منزوی کند. قطعنامه در تحقق این هدف کاملا موفق بود. با این همه هنوز بمباران غزه و یورش تانک ها برای فتح دوباره غزه با شدت ادامه دارد و هیچ خللی در اراده حاکم بر اسرائیل برای اعلام آتش بس به چشم نمی خورد.

۶. پس کی آتش بس می شود؟

آقایان بایدن، تا این لحطه مخالف آتش بس و حامی راست افراطی است. اما به دلیل انتقاد گسترش یابنده بدنه حزب دموکرات از نتانیاهو، به دلیل موج گسترش یابنده حمایت مردم جهان از آتش بس، و به دلیل فشار روزافزون اروپا و جهان عربی و اسلامی، نتاییاهو، در سی امین روز جنگ بالاخره با گشودن گذرگاه رفح برای ارسال قدری غذا، دارو، سوخت و برق به غزه، و با اتش بس های موضعی و چند ساعته، اعلام موافقت کرد. این درخواست از نظر راست های فوق افراطی در اسرائیل به معنای تاخیر در فتح غزه است.

آقای نتانیاهو همچنان می گوید «تا تسخیر کامل غزه» آتش بس را نخواهد پذیرفت. آقای گوترش در مقابل هشدار می دهد غزه میرود که به «آرامستان کودکان» بدل شود. جهان چه باید بکند تا جلوی این فاجعه غم انگیز را بگیرد؟ 

واقعیت تلخ این است که کشتار بی امان مردم غزه و یورش برای تسخیر کامل آن فعلا ادامه خواهد داشت و آتش بس منوط است به شکل دادن شکاف در بلوک راست افراطی و شکستن آن. زمینه برای این شکاف به وضوح گسترده، و امید به تحقق این شکاف، امیدی واقعی است، به دلایل زیر:

* زیرا فهم بلوک حاکم بر کابینه مافوق افراطی نتانیاهو «کشتن و کوچ دادن مردم غزه و الحاق کامل آن به اسرائیل» را حق طبیعی خود می داند و آن را کاملا دست یافتنی تصور می کند. در حالی که فهم حاکم بر کابینه بایدن «الحاق غزه به اسرائیل» را بسیار پر هزینه و به زیان منافع بنیادین امریکا ارزیابی می کند.

* زیرا فشار تظاهرات و اعتراضات مردمی در امریکا و در سراسر جهان برای آتش بس با شتاب رو به افزایش است و مقاومت بایدن در برابر فشار افکار عمومی و التهاب اجتماعی برای او کمر شکن خواهد بود. او نامزد ریاست جمهوری در انتخابات ۲۰۲۴ است و نمی تواند به خشم و به درخواست بخش عمده ای از رای دهندگان به حزب دموکرات کم اعتنا باشد.

* زیرا، چنانکه دیدیم، سیاست مولفه های اصلی «محور مقاومت» از ابتدای جنگ حرکت خود را با چپ میانه هماهنگ کرده، به دقت طوری تنظیم شده است که به همگرایی مولفه های راست افراطی منجر نشود و شکافِ طبیعیِ میان توسعه طلبی راست افراطیِ حاکم بر اسرائیل با منافع بنیادین امریکا در منطقه را فعال سازد.

راست این است که امروز هنوز، در مساله آتش بس، جهان در یک سو و آقایان بایدن و نتانیاهو در سوی دیگر ایستاده اند. توقف جنگ یک پیروزی بزرگ برای جهان است. این پیروزی اما زمانی رخ خواهد که جهان موفق شود آقای پرزیدنت جو بایدن را در کنار خود ببیند. این پیروزی اصلا غیرممکن نیست.

۷ – تاثیر توقف جنگ برسرنوشت اسرائیل و فلسطین

جهان در این روزها دارد از خود می پرسد که پس از آتش بس چه باید کرد؟ راه درمان قطعی این زخم ۷۵ ساله کدام است؟ برخی احیای راه حل ساف برای تشکیل دو دولت را توصیه می کنند، برخی شعاررفراندوم سراسری را پیش می کشند و برخی هم مقاومت مسلحانه و اخراج  اسرائیل از سرزمین های اشغالی را راه چاره می دانند.

اما واقعیت این است که مسأله فلسطین نه راه محمود عباسی دارد و نه راه اسماعیل هانیه ای. با وجود این کینه و نفرت سالدار فکر برگزاری رفراندوم هم خیالی کاملا رویایی است. تصور اخراج ۱۰ میلیون یهودی از این سرزمین، نیز، بدون ارتکاب کشتارهای سنگین و جنایات هولناک، غیرممکن است.

راه حل واقعی مسأله فلسطین در تغییر نگاه و رفتار «شهرک نشینان یهودی» با دیگر ساکنان آن سرزمین، نهفته است؛ نگاهی که به برابری ساکنان سرزمین خود اعتقادی ندارد. این نگاه سخت متحجر و باز مانده از تفکرات منتهی به دو جنگ جهانی است. هسته اصلی این طرز فکر همان «داروینیسم اجتماعی» است. این طرز فکر، در عرصه روابط بین الملل، هنوز زور را یگانه اهرم کارآمد تلقی می کند و به کارآمدی و توانمندی قدرت نرم، دیپلماسی، افکار عمومی، و به نقش آفرینی نهادهای بین المللی بی اعتنایی دارد. این طرز فکر در پیشگاه وجدان جهان امروز پذیرفته نیست، تا هست نفرت می‌آفریند، خشم می‌زاید، و جهنم می‌سازد.

چشم جهان مترقی باید به سیر تحولی معطوف شود که در درون جامعه اسرائیلی رو به شکفتن است. جامعه اسرائیلی از بالا تا پائین به دو پاره برابر تقسیم شده است. طرز فکر نتانیاهو و راست افراطی از پشتیبانی نسل جوان و بخش ترقیخواه جامعه اسرائیلی برخوردار نیست. جامعه جهانی، به جای کشمکش بی فرجام بر سر حدود و ثغور دولت فلسطینی، کشمکشی که ۳۰ سال است به هیچ نتیجه ای منجر نشده، باید کمک کند که ساکنان این سرزمین بلا کشیده از سلطه این طرز فکر کهنه و غیر انسانی رها شود. تا زمانی که کنترل حکومت در اسرائیل در دست افکار متحجر امثال بنگویر وزیر امنیت ملی و  یوآو گالانت، وزیر دفاع، و شخص نتانیاهو، اسیر است، پاکسازی قومی Ethnic Cleansing سرنوشت  محتوم مردم فلسطین است. 

هرگاه جامعه جهانی اجازه دهد که آقای نتانیاهو زندان غزه را با تبدیل آن به قبرستان کودکان، فتح کند، این پیروزی بزرگترین پیروزی راست افراطی از جنگ ۱۹۶۷ خواهد بود. با این پیروزی راست افراطی سرنوشت مردم اسرائیل برای یک دوره دیگر اسرائیل را به گروگان خواهد گرفت. هرگاه جامعه جهانی موفق شود آتش بس را به نتانیاهو تحمیل کند این شکست، سلطه راست افراطی بر اسرائیل را درهم خواهد شکست  و راه گشوده خواهد شد که مخالفان نتانیاهو کنترل دولت اسرائیل را در دست گیرند.

بدون جابجایی قدرت در اسرائیل، نه تنها هیچ چشم اندازی برای صلح میان دو ملت گشوده نخواهد شد، بلکه بخش بزرگی از مردم اسرائیل هم آن سرزمین خونین را دیگر سرزمین موعود و جای بهتری در این دنیا برای زیستن نخواهند یافت. تردید نکنیم که تغییر بنیادین ساختار قدرت در اسرائیل و تخریب پایه های دموکراسی در آن کشور پیامد ناگزیر فلسطین زدایی است. طرز فکر غالب در اسرائیل چشم انداز صلح با مردم فلسطین را همراه با پایه های  دموکراسی در آن کشور یک جا نشانه گرفته است.

به این ترتیب کلید برون برد اسرائیل از این وضعیت دردناک اما، در لحظه حاضر، در دست آقای بایدن است و نه در دستان آقای نتانیاهو.

امید که زجر خونین کودکان غزه میلیون ها انسان با وجدان و آکاه را در جای جای جهان به خیابان ها بکشاند؛

امید که گستردگی این خیزش های مردمی در روزهای آتی در پایتخت های جهان پرزیدنت بایدن را تشویق کند به جنبش جهانی علیه کشتار در غزه بپیوندد، و آقای نتانیاهو مجبور به پذیرش آتش بس و توقف جنگ گردد. 

امید که پیشگامی و ابتکار چپ میانه در این خیزش مردمی برای صلح  موفق شود این غول کریه کودک کش را در ماه نوامبر از نفس بیاندازد و این پیروزی بزرگ بر راست افراطی حاکم بر اسرائیل، گرایش های چپ رادیکال و حامی جبهه مقاومت را به اهمیت جلب حمایت مردمی و بین المللی از آرمان فلسطین، و ثمرمندی شیوه های صلح آمیز مبارزه از نو امیدوار سازد. 

بخش دوم

جنگ غزه و پیچیدگی های میانه روی در ایران

واکاوی لحظه به لحظه آرایش صحنه سیاسی طی یک ماهه اخیر برای ما فعالین سیاسی در عین حال یک کلاس ورزش فکری است. آناتومی موضع گیری نیروها در شرایط بحرانی، و چرخش جایگاه و نگاه آنها، به مراتب بیش از شرایط عادی به  شناخت فعالین میدانی از ماهیت و پویش اضلاع صحنه سیاسی یاری می رساند.

قبل از هر سخن لازم است اشاره شود که میزان وفاداری میانه روها، چپ یا راست، به اصول دموکراسی، از جمله حق موجودیت افراط گرایان، از حد وفاداری افراط گرایان به حق موجودیت میانه روها، به مراتب، مثل همیشه، جدی تر است. به علاوه نظر به ساختار حکومت در ایران، تفکیک و تشخیص چپ میانه و راست میانه در اغلب موارد با دشواری مواجه است. لذا درچارضلعی اختیاری ما دموکراسی خواهان، جمهوری خواهان دموکرات و میانه رو یکی گرفته شده است.

شاخص ترین نمایندگان راستِ افراطیِ ایرانی، از جمله رضا پهلوی و مریم رجوی، از قدرت های حامی خود می خواهند، به جای غزه، تهران را هدف قرار دهند. این خواهش بسیار صریح و عاری از هر نوع پیچیدگی است و نیازی به واکاوی ندارد. اما یورش حماس به اسرائیل و آغاز جنگ فضای سیاسی بشدت قطبی شد و – نظر به ساختار غیر دموکراتیک حکومت و رفتار خشن با نارضیان و دگراندیشان، و نظر به دفاع همه جانبه حکومت از غزه – دموکراسی خواهان ایرانی در موقعیتی بشدت پیچیده و در برابر پرسش های بسیار دشوار قرار گرفتند. از جمله این که:

* چه کنیم که حمایت ما از آتش بس، یا انتقاد ما از اشغالگران اسرائیلی، مبارزه ما با استبداد دینی حاکم را سست نکند و به همراهی با حکومت تعبیر نشود؟

* چگونه باید مرزبندی خود با افراط گرایی حماس را حفظ کنیم و در همان حال با راست افراطی حاکم بر اسرائیل همسنگر نشویم و در مقابل مردم فلسطین و جهان عربی و اسلامی قرار نگیریم؟

* چگونه دولت های امریکا و اسرائیل را برای پذیرش آتش بس تحت فشار قرار دهیم و این مقابله مورد بهره برداری حکومت قرار نگیرد، و به امریکا ستیزی و اسرائیل ستیزی تعبیر نشود؟

* در جنگ جاری روسیه و اوکراین اکثر دموکراسی خواهان ایران نه طرفدار روسیه اند و نه طرفدار اوکراین. آیا در جنگ غزه باید بیطرف بود یا جانبدار؟

* اهمیت جنگ غزه برای مردم ایران تا چه میزان است؟ آیا شعار «نه غزه نه لبنان» یا «فلسطین را رها کن» در وضع فعلی پذیرفتنی است؟ دموکراسی خواهان باید در این جنگ تا چه حد ورود کنند؟

* مرزبندی ما میانه روها در جنگ غزه در قبال راست افراطی (پهلوی طلبان و مجاهدین) و چپ افراطی (محور مقاومتی ها) چگونه باید باشد؟ در هر دو سو «سخت»؟ یا در یک سو سخت و در دیگر سو «نرم»؟ یا در هر دو «نرم»؟

* میزان نقش ایران در شکل گیری بحران در منطقه و جنگ غزه، تا چه میزان است؟ نگاه دولت امریکا به واقع نزدیک تر است یا اسرائیل؟ کدام نگاه با منافع و امنیت ملی ما سازگارتر است؟

* در جهان غرب، راست افراطی و بخش بزرگی از راست میانه، حماس و حزب الله را جریان های تروریستی می شناسند. در بقیه جهان – به ویژه در فلسطین، در لبنان و در سایر کشورهای عرب و مسلمان – هیچ گروهی چنین نظری وجود ندارد. گرایش میانه رو در ایران امروز باید با کدام یک همزبانی کند؟

* و بسیاری پرسش های دشوار دیگر…

طی یک ماهی که از ۷ اکتبر می گذرد، از سوی نیروهایی که خود را غیرافراط گرا یا میانه رو تعریف می کنند، دهها بیانیه، در واکنش به جنگ غزه و حواشی آن به امضای سازمانی یا به امضای افراد منتشر شده است. متن ها را که می خوانیم به وضوح می بینیم که چگونه ذهن تدوین کنندگان این متون با پرسش های فوق سخت کلنجار رفته و پاسخ هایی را برگزیده اند که آنها را در جایگاهی قرار دهد که می خواهند.

این بیانیه ها عمدتا به واکنش به حمله ۷ اکتبر حماس، به بمباران بیمارستان الاهلی، به بحث آتش بس در سازمان ملل، و به خطر سرایت جنگ به منطقه، مربوط می شده اند.

برخی از این بیانیه ها در داخل کشور تهیه شده اند. از جمله  بیانیه جمع بزرگی از دانشگاهیان ایران، یا بیانیه حزب اتحاد ملت. برخی دیگر از سوی سازمان های فعال در خارج کشور، مثل حزب چپ، سازمان اکثریت، حزب توده، و همگامی جمهوری خواهان، انتشار یافته اند.

به علاوه در این مدت در ارتباط با جنگ غزه برخی نامه ها یا فراخوان ها هم با امضای جمعی انتشار یافته اند، مثل:

* بیانیه ۶۰ نفره دانشگاهیان و فعالان سیاسی خارج علیه حمله نظامی به ایران،

 * بیانیه ۸۰ نفره در حمایت از آتش بس و مخالفت با کشاندن ایران به جنگ، 

* درخواست ۵۰۱ نفره، برای آتش بس بیدرنگ

 * حمایت  156 نفره از درخواست خانم نرگس محمدی برای آتش بس.

جای بیانیه ها در چهارضلعی سیاسی

بیانیه دانشگاهیان ایران در ملتقای دو گرایش چپ میانه و راست میانه ایستاده است و بیانیه حزب ملت ایران در متلقای دو گرایش چپ میانه و چپ افراطی. کارکرد بیانیه ها به امضای ۶۰ نفر و ۸۰ نفر مرز بندی با راست افراطی ضمن مقابله با جمهوری اسلامی است. متن ۵۰۱ نفره، درخواست خانم نرگس محمدی و نامه حامیانش صرفا خواستار «آتش بس فوری» است و لذا حمایت چپ میانه و همراهی بخشی از راست میانه را جذب می کند.

جای حکومت در بیانیه ها

علیرغم رنگارنگی گسترده طیف دموکراسی خواهان ایرانی، موضع گیری همه آنها، علیه مواضع راست افراطی است. اما موضع گیری آنها در قبال حکومت اسلامی به رنگارنگی طیف جمهوری خواهان است. در برخی اسناد فوق حمله به حکومت حمایت از آتش بس را تحت الشعاع قرار داده و در برخی دیگر وضع برعکس است. در بیانیه خانم نرگس محمدی اما به دقت مواظبت شده که درد و رنج ناشی جنگ بر درد و رنج ناشی از آزار حکومت بر جسم و جان شهروندان همسنگ تصویر شود. در شماری از اسناد فوق فقط «آتش بس فوری» تقاضا شده و ردی از جمهوری اسلامی در آنها مسطور نیست. در برخی دیگر انتظار همراهی حکومت با آتش بس یا کمک های انسانی به غزه مشهود است.

مطالعه انبوه بیانیه های احزاب، موضع گیری های جمعی، و مرور مقالات و مصاحبه های نیروهای دموکراسی خواه ایرانی در باب جنگ غزه نشان می دهد که آنها، اعم از این که در برابر حکومت موضع سخت یا نرم داشته باشند، مرزبندی آنها با مواضع نیروهای چپ افراطی، «محور مقاومتی ها» مرزبندی «نرم»، و در قبال نیروهای راست افراطی (پهلوی طلبان و مجاهدین) مرزبندی «سخت» است.

نظر به رفتار حکومت با مخالفان، بسیار طبیعی است که در ذهن برخی میانه روها، با محور مقاومت مرزبندی سخت و با راست افراطی مرزبندی نرم شکل بگیرد. اما محال است شما میانه رو، یا صلح جو یا دموکراسی خواه باشید و در مجامع جهانی با اسرائیل مرزبندی سخت، و با حماس مرز بندی نرم، نداشته باشید.

معنای بیطرفی در جنگ غزه

بسیاری از محافل ایرانیان در دهه اخیر شعارهای «نه غزه، نه لبنان…» و «فلسطین را رها کن…» مطرح و بیطرفی در منازعه خاورمیانه توصیه شده است. البته این شعارها بیشتر به قصد مخالفت با حکومت اسلامی بیان می شد و نه برای نوعی کمک به اسرائیل در مقابل فلسطین.

برخی دموکراسی خواهان معنای میانه روی را همان بیطرفی می فهمند و تصور می کنند در جنگ غزه هم باید، مثل جنگ اوکراین، بیطرف بود. نه طرفدار اسرائیل و نه طرفدار فلسطین.
جنگ غزه از جنس جنگ اوکراین نیست. در جنگ اوکراین، بی هیچ عذاب وجدان، می توان نه طرفدار روسیه بود نه طرفدار ناتو. در اوکراین جنگ بین ابرقدرت هاست و پیشرفته ترین تکنولوژی نظامی دنیا در خدمت «جبهه مقاومت». در غزه طرح تبدیل کاربری یک زندان بزرگ به «آرامستان کودکان» توسط ارتش اسرائیل در دست اجراست.

تا وقتی بمباران وحشیانه مردم بی گناه و بی پناه غزه ادامه دارد، تا وقتی هر روز و هر لحظه خبر مرگ دلخراش کودکان در گوش ها می پیچد، تا زمانی که بیمارستان ها و مجروحان و اردوگاه های پناهندگان بی پناه را منفجر می کنند، شعارهای «نه غزه…» و «فلسطین را رها کن..» و اعلام بی طرفی، جز همصدایی با جنایتکاران جنگی، و اعلام بی تفاوتی نسبت به قتل فجیع زنان و کودکان بی دفاع هیچ معنایی نخواهد داشت.

ارزیابی از نقش تهران در غزه

مروری بر متن بیانیه ها نشان می دهد طیف نیروهای میانه رو در ارزیابی از نقش و سیاست ایران در بحران خاورمیانه و جنگ غزه اتفاق نظر ندارند. برخی می گویند اسرائیل ستیزی جمهوری اسلامی عامل بحران و بی ثباتی در منطقه خاورمیانه است. برخی دیگر می گویند بحران خاورمیانه در اساس ناشی از اشغالگری و عدم اجرای قطعنامه های شورای امنیت توسط اسرائیل است و سیاست ها و اقدامات جمهوری اسلامی تعیین کننده نیست. به علاوه درجه ایران ستیزی اسرائیل به مراتب بیشتر و کارآمدتر از اسرائیل ستیزی ایران است.

راست این است که نفوذ ایران در غزه، با قطر حتی ترکیه قابل قیاس نیست. ایران جز بر حزب الله لنبان بر سایر همسایگان اسرائیل نفوذ تعیین کننده ندارد. راست افراطی ایرانی اما وضعیت را جعل می کند و ایران را مسبب اصلی بحران تلقی می کند چون مثل راست های افراطی در امریکا معرفی ایران به مثابه منشاء اصلی شرارت راه را برای حمله نظامی به ایران و ساقط کردن رژیم هموار می کند. خوشبختانه اپوزیسیون میانه روی ایران به این نقشه راست افراطی اشراف دارد و در مقابل آن ایستاده است.

متاسفانه جمهوری اسلامی، برخلاف قطر و ترکیه، نه با امریکا روابط عادی دارد و نه در قبال اسرائیل بر سیاست تدافعی به جای تهاجمی تکیه می کند. لذاست بجاست که همه گرایش های میانه، به جای تمرکز بر مخالفت با، یا اغراق در حضور و نقش ایران در منطقه، فشار خود را برای مذاکره مستقیم میان ایران و امریکا و بازگشایی سفارتخانه ها متمرکز کنند. به علاوه نیروهای میانه رو ایران باید مدام حکومت ایران را از هر اقدامی که به تقویت راست افراطی و تضعیف بقیه نیروها در اسرائیل منجر شود، مثل انکار هولوکاست و نفی حق موجودیت اسرائیل، بر حذر دارند.

آیا حماس و حزب الله تروریست هستند؟

 کاربرد عنوان «تروریست»، برای معرفی یک طرف مناقشه، به معنای اعلام جانبداری از طرف دیگر است. هم از این روی نهادهایی که داعیه بیطرفی دارند از کاربرد آن امتناع می کنند تا به جانبداری متهم نشوند. در علوم سیاسی دسته جاتی مثل داعش، که در خارج از سرزمین های اشغالی دست به کشتار غیرنظامیان می زنند «تروریست» نامیده می شوند. اما اگر کشتار غیرنظامیان در شرایط جنگی صورت گیرد، طبق قوانین بین المللی، عاملان آن «جنایتکار جنگی» شناخته می شوند.

مناقشه اسرائیل و فلسطین یک مناقشه بین المللی و ناشی از اشغالگری، به ویژه بعد از سال ۶۷، است. در این مناقشه قدرت های طرفدار اسرائیل سازمان های مسلح فلسطینی را تروریستی می نامند. و کشورهای طرفدار فلسطین آنها را «جنبش مقاومت» می دانند و مورد حمایت قرار می دهند.

از ۷ نوامبر میان اسرائیل و غزه وضعیت جنگی اعلام شده است. در این وضعیت فرماندهانی که غیرنظامیان را عامدانه هدف قرار می دهند، جنایتکار جنگی هستند نه تروریست. آنها باید در دادگاه بین المللی جنایات جنگی به دست عدالت سپرده شوند.

در موضع گیری های اخیر برخی گروه های سیاسی ایرانی حماس و حزب الله گروه های تروریستی معرفی شده اند. این موضع گیری، اگر به خاطر اعلام جانبداری از کشورهای حامی اسرائیل و مرزبندی با کشورهای حامی فلسطین نباشد، ناشی از کم دقتی است و بجاست تصحیح شود. تا زمانی که آقای نتانیاهو تحت عنوان جنگ با حماس، نقشه تبدیل زندان غزه به گورستان کودکان را پی می گیرد، بجاست نیروهای ایرانی صلح دوست، همصدا با مدافعان حقوق بشر در جهان، به جز دعوت از آقای نتانیاهو به توقف جنگ و کشتار مردم بیگناه از هر نوع موضع گیری دیگری که به شکاف در جبهه مقابل یا همگرایی در میان حامیان وی منجر می شود اجتناب کنند. انها بجاست اعتماد کنند که به همت و همیاری مبارزان راه صلح و حقوق بشر پرونده همه مرتکبین جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت، پس از توقف جنگ در دادگاه بین المللی جنایات جنگی تحت رسیدگی قرار گیرد.

فرخ نگهدار

چهارشنبه ۱۷ آبانماه ۱۴۰۲ – ۷ نوامبر ۲۰۲۳ – لندن

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *