تمرکز عربستان بر حلقه ضعیف ایران در منطقه
در کنار تلاش برای پایین نگه داشتن قیمت نفت، ریاض بیش از پیش روی زدن ضعیفترین حلقه قدرت ایران در منطق، یعنی روی زدن رژیم اسد متمرکز شده است؛ حلقهای که از جمله حیاتیترین این حلقههاست. تغییر در ساختار سیاسی سوریه به ضرر ایران، اثرات بارزی بر توان متحدان تهران در لبنان و عراق خواهد داشت و عربستان را در موضع بهتری قرار خواهد داد.
بازآرایی سیاست خارجی عربستان با به قدرت رسیدن مثلث ملک سلمان، مقرن بن عبدالعزیز (ولیعهد)، و محمد بن نایف (نایب ولیعهد) روز به روز شفافیت بیشتری پیدا میکند. دو محور اصلی سیاست منطقهای نسبتا جدید عربستان، مقابله با «دولت اسلامی» و هژمونی جمهوری اسلامی است. عمدهتر شدن مهار و تضعیف ایران در سیاست ریاض دلایلی دارد و در تحرکات و تلاشهای متفاوتی تبارز پیدا کرده است.
توافق هستهای احتمالی با ایران، به رغم همه محدودیتهایی که برای برنامه هستهای این کشور ایجاد میکند، باز هم ظرفیت اتمی این کشور را در حد معینی باقی میگذارد و توازن استراتژیک در منطقه بیش از پیش به سود ایران تغییر میکند. کاهش تنش میان واشنگتن و تهران و بهخصوص نزدیکی احتمالی دو کشور نیز از اهمیت امنیتی و نفتی تاریخی عربستان در منطقه میکاهد.
مقابله با «دولت اسلامی» در عراق، نقش سیاسی و نظامی ایران را در این کشور بیش از پیش افزایش داده است. این تحرکات ایران با موافقت خاموش آمریکا روبروست. در چنین وضعیتی رقمخوردن تحولاتی در ساختار سیاسی بغداد که به سود ریاض و به ضرر تهران تمام شود بیش از پیش بعید شده است.
جنگ نیابتی در یمن
چشمانداز تحولات در یمن که حوثیهای متمایل به ایران نقشی عمده در آن بازی میکنند بیش از پیش ناروشن شده و احیای فرادستی عربستان در این کشور هم، لزوما محتمل نیست. در بحرین فضای سیاسی با توجه به بنبست سیاسی و بیرون نگهداشتن اکثریت شیعه از ساختار قدرت همچنان تنشآلود میماند و در لبنان، تضعیف حزبالله و قدرتگیری بیشتر نیروهای متمایل به ریاض در چشمانداز نیست.
در چنین شرایطی، در کنار تلاش برای پایین نگه داشتن قیمت نفت، ریاض بیش از پیش روی زدن ضعیفترین حلقه قدرت ایران در منطقه که از جمله حیاتیترین این حلقهها هم هست، یعنی روی زدن رژیم اسد متمرکز شده است. تغییر در ساختار سیاسی سوریه به ضرر ایران اثرات بارزی بر توان متحدان تهران در لبنان و عراق خواهد داشت و عربستان را در موضع بهتری قرار خواهد داد.
به خصوص با توجه به تاکیدی که عربستان روی رفتن رژیم اسد داشته، تحقق نیافتن این امر، به معنای مچانداختن آشکار ریاض با تهران و کمک حیاتی به تحکیم و تداوم فرادستی رقیب شمالی در منطقه خواهد بود.
در همین راستا، ریاض بیش از پیش به سوی متحدانی متمایل شده که در زدن رژیم اسد اشتراک نظر دارند، یعنی به ترکیه و قطر. دیدارهای فشرده ملک سلمان در دو هفته اخیر با اردوغان و تمیم بن حمد، رهبران ترکیه و قطر و حل بسیاری ازاختلافات فیمابین در همین راستاست.
رهبری عربستان، هم برای امتیاز دادن به ترکیه و قطر که پیوندهای نزدیکی با اخوانالمسلمین دارند، و هم برای استفاده احتمالی از این نیرو در تحولات منطقهای، در حال عادی سازی مناسبات با اخوان است. راشد الغنوشی، رهبر النهضه (اخوانالمسلمین) تونس که برای مراسم بزرگداشت ملک عبدالله فقید به ریاض رفته بود با استقبال گرم مواجه شد و وزیر خارجه عربستان هم گفته که ما دیگر مشکلی با اخوانالمسلمین نداریم.
بر عکس، رابطه ریاض و قاهره گرمی سابق را ندارد، نه صرفا به این خاطر که ریاض دیگر مثل گذشته از سرکوب اخوانالمسلمین حمایت نمیکند، بلکه نزدیکی نسبی مصر و روسیه از جمله در یافتن راهحلی سیاسی برای بحران سوریه که لزوما رفتن اسد در محور آن نباشد و دیدگاه ارتش مصر که زدن رژیم سوریه را به سود فعل و انفعالات منطقه نمیداند، از جمله این عواملاند. برخی تحولات دیگر،مانند گرمشدن نسبی رابطه کویت و تونس و سودان با رژیم اسد نیز در سوق سریعتر ریاض به سوی متحدان اسد ستیزی مانند ترکیه و قطر موثر بوده است.
دورنماهای تازه
یارگیری جدید برای مقابله بهتر با رژیم اسد (ایران) البته به کشورها محدود نمانده، بلکه خبرها حاکی از آن است که عربستان و قطر با محمد الجولانی، رهبر جبهه النصره که قویترین نیرو بعد از داعش در درون سوریه است، مذاکرات فشردهای داشته و به او قول دادهاند که در صورت تغییر نام و فاصلهگیری از القاعده، میتواند روی کمکهای گسترده مالی و نظامی ریاض و دوحه حساب کند.
این نیز که در چارچوب سیاست نسبتا جدید ریاض برای مهار و تعضیف جمهوری اسلامی همکاریهای غیرمستقیم و موردی با اسرائیل نیز طرح و اجرا شود، امر بعیدی نیست.
البته شکاف کنونی میان عربستان و ایران که در ور افتادن رژیم صدام و برهمخوردن توازن قوا در عراق (عرب و سنی) به سود ایران (عجم و شیعه) پایه دارد، مسئلهای ریشهای است و به دعوی هژمونی درمنطقه برمیگردد که با عناصر مذهبی گره خورده است. با این همه، رفتارها و رویکردهای ایران هم در تنش و رقابت توام با خصومت کنونی بیتاثیر نیست. تعبیر”خبر مرگش” در روزنامههای ایران یا تبریک احمد جنتی از تریبون نماز جمعه بابت فوت عبدالله، یا برخی سیاستهای تهران در عراق و لبنان و سوریه نیز در این ماجرا بیسهم نبودهاند.
تهران ضرری نمیکند اگر آرام بماند و برای کاهش تنش با همسایه جنوبی که در دوران احمدینژاد به اوج رفت، حسن نیت و گرایش بیشتری نشان دهد. کاستن از لفاظیها و تبلیغات ضد عربستان، حل مسائل قومی و مذهبی درونی که بیرونیها نتوانند بر آن سوار شوند، کوشش برای بیطرفسازی رفتار کشورهایی که میتوانند به عنوان متحد ریاض عمل کنند، حرکت در راستای یافتن ساختارهای سیاسی متعادل در همه کشورهایی که با عربستان در آنها جنگ و کشاکش نیابتی دارد (لبنان، سوریه، عراق، یمن)، تغییر در سیاست اسرائیلستیزی و بهبود بیشتر مناسبات با غرب، کارتهای ایران در خنثیسازی تلاش عربستان و رسیدن به تفاهم با آن هستند.
این که تهران اراده و توانی در این راستا داشته باشد، سوال بزرگی است که پاسخ مثبت به آن با توجه به پیچیدگی گرایشها و منافع در ساختار سیاسی ایران خوشبینی زیادی میخواهد.