فریاد تاریخ
دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا با تهدید به خروج از برجام، و خط ونشان کشیدن برای جمهوری اسلامی ایران که تا مرتبهی تهمتزنی حتّی کاربرد نام «جعلی» نیز جلو رفت، لطمهای سفت و سخت به حیثیت و اعتبار آمریکا در سطح جهانی وارد آورد. این حرکت سیاسی خصومتآمیز و تندوتیز ترامپ در ضدیت غیرعادی با برجام و ایران که با انتقادات سخت و صریحی هم در سطح جهانی روبرو گردیده، هر چند به دولت روحانی و طرف ایرانی این امکان را داده که آمریکا را مسئول لنگ ماندن و احتمالا لغو برجام معرفی کنند، اما این فرصتهای تبلیغاتی ضدّ آمریکائی-ترامپی، که فرصت مظلومنمائی هم به جناح افراطی و حاکم در نظام فقاهتی داده، توفیقی برای ایران محسوب نمیشود. زیرا تاکید بر اینکه: «اگر آمریکا برجام را پاره کند، ما ریزریزش میکنیم و آتش میزنیم» سودی برای ایرانی ندارد؛ یا اعلامیه پشت اعلامیه علیه ترامپ منتشر کردن که موفقیت ملی نیست؛ پاره کردن قراردادی که پیروزی بزرگ ملی و بینالمللی ما طی این پنجاه سال بوده که سیاستورزی نیست.
آیا مُهر باطل زدن بر قراردادی که خواست و آرزوی سعودی و ترامپ و نتانیاهوست، موفقیت ملی ست؟ خیر. موفقیت ملی موقعی است که آمریکا را متعهد و وادار به اجرای برجام بکنیم که برای ایران و منطقه، نقشی سرنوشت ساز دارد؛ لذا چون مردمک چشم از برجام باید محافظت کرد، و با بسیج امکانات داخلی و خارجی مانع از تضعیف آن شد، ولیکن با تاکید بر استراتژی برآمده از مکتب خمینی که خصومت با آمریکا و نابودی اسرائیل را به امرِ ناموسی و الویت و هدف اصلی در سیاست خارجی ایران تبدیل کرده نمیتوان از برجامی که هستی و ترقی ایران به آن بسته است، پاسداری نمود!
ضرورت یک حرکت سریع، سازنده و چشمگیر در سیاست خارجی
ایران برای کسب حمایت کامل اروپا از برجام، و متعهد و ملزم کردن آمریکا به اجرای برجام، و خروج از این وضع اسفباری که مبتلا شده، باید در سیاست منطقهای خود دست به تغییر و تحولات اساسی بزند و با یک حرکت تاریخساز، سریع، صلحجویانه و مردمی در خاورمیانه، جنگطلبان و ایرانستیزان را منزوی کند و به تبلیغات ضدآمریکایی و ضداسرائیلی خود نقطه پایان بگذارد تا فضای عمومی برای بررسی و حلّ مسالمتآمیز اختلافات موجود میان ایران و آمریکا فراهم آید.
در واقع برای پیروزی برجام، و نهایتاً نجات کشور از این تنگنای اقتصادی و سیاسی پرمصیبتی که سالهاست گیر کرده، باید در دو جبههی عربی و عبری، گامهای قوی و سازندهای برداشت تا زمینهی تنشزدائی، عادیسازی و پس از آن دوستی میان ایران و آمریکا فراهم گردد:
نخست در جبههی عربی:
رابطهی ایران با دنیای عرب، تحت رهبری نظام فقاهتی به بدترین مرحلهی تاریخی خود رسیده، یعنی اعراب، بهویژه عربهای سنّی مذهب که در اکثریتاند علناً از ضرورت نابودی ایران حرف میزنند و لحظه و ثانیهای را در دشمنی با ایران از دست نمی دهند. اگر بگذریم از این سؤال که حق به جانب چه کشوری ست، و تنها به ارائهی راه حلّ بپردازیم، ایران باید در لبنان، سوریه، عراق و یمن دست به ابتکار عمل بزند و صحنه را در اختیار بگیرد یعنی:
۱. در لبنان، باید از خواست اکثریت مردم لبنان و قطعنامهی ۱۵۵۹ سازمان ملل متحد که بر خلع سلاح حزبالله، و تبدیل آن به یک حزب سیاسی برابر-حقوق با احزاب دیگر لبنان تاکید میکنند، همراه شود و از دخالت در امور داخلی آن کشور دست بشوید؛ روشن است که حمایت از شیعیان لبنانی اگر در زمینهی اقتصادی و فرهنگی و بهداشتی… باشد جای بحث و انتقادی ندارد، ولی آنجا که این کمکها به تشکیل و تسلیح و تحریک حزبالله میرسد و دولت در دولت ایجاد میشود، با هیچ اصل و اصول شناخته شدهی بینالمللی نمیتوان آن را پذیرفت. زیرا این نقض علنی حاکمیت ملی یک کشورِ مستقل، و سلطهطلبی در روز روشن است که بیهیچ شک و تردیدی بدفرجام خواهد بود.
اکنون دنیا خاصه دنیای عرب، بهحقّ از جمهوری اسلامی میخواهد که تن به پذیرش عرف و اصول پذیرفته شده در روابط بینالمللی بدهد و از سوء استفاده از حزب مسلحی که در لبنان ساخته دست بردارد. لذا قاطعانه ادعا میتوان کرد که مردم لبنان، سازمان ملل متحد و مجموعهی کشورهای عربی که خواهان تبدیل حزب الله به یک حزب سیاسی عادی و قطع حمایت نظامی از این تشکیلات جهادی شیعی هستند، درمسیر حرکت درست تاریخ قرار گرفتهاند.
جالبتر اینکه ملت ایران نیز موافق و همراه با این خواست و سیاست بینالمللی ست و با دخالت جمهوری اسلامی در لبنان جدّاً مخالف است، پس در شرائطی که همهٔ عوامل داخلی و خارجی به جمهوری اسلامی این فرصت را میدهند که در دموکراتیزاسیون و وحدت ملی لبنان نقشی سازنده بازی کند این فرصت را نباید از دست بدهد و سیاست خارجی خود را در لبنان باید اصلاح کند.
۲. در ارتباط با عراق هم تا دیر نشده جمهوری اسلامی ایران باید دست بهکار شود و با تشویق حشد الشعبی به حل شدن در ارتش عراق یا تبدیل شدن به یک حزب سیاسی غیرمسلح و اتمام کار نظامی و فرمانبرداری از دولت مرکزی عراق، به امنیت و آرامش آن کشور صمیمانه یاری رساند، و با این دیپلماسی صلحجویانه از یک مانع عظیمی که از عادی و دوستانه شدن روابط ایران با کشورهای عربی جلوگیری میکند، خلاص شود.
۳. درمورد سوریه، جمهوری اسلامی باید از حالت وکیل مدافع بشار اسد بیرون بیاید و برای انتقال به عصر پس از رژیم بعثی اسد، با غرب و ترکیه و روسیه همکاری کند. همکاری با رژیم مردمکش اسد بیش از این حدی که تاکنون بوده، برآورندهی یک بدنامی پاک نشدنی برای ایرانیان است که تنها ایرانستیزان و دشمنان خونی شیعیان جهان از آن سود خواهند برد. درواقع تاکنون که پیکاربا داعش و القاعده و باندهای تروریستی بوده، همکاری با رژیم اسد را میشد به نحوی توجیه کرد ولی در مرحلهای که تروریستها درمانده گشته، در آستانهٔ نابودی و فنا قرار دارند، دفاع تمام قد از بشّار اسد بعثی، دشمنی با اکثریت مردم سوریه، ونوعی از خودکشی دیپلوماتیک برای ایران در منطقه است!
۴. درمورد یمن نیز جمهوری اسلامی باید بهسرعت از درگیری داخلی آنجا بیرون بیاید و از طریق کنفرانس اسلامی و سازمان ملل متحد و نهادهای مدافع حقوق بشر به دفاع از حقوق مردم یمن بپردازد. مردم یمن طی تاریخ پرفراز و نشیب خود به آن مرتبه از آگاهی و بلوغ فکری رسیدهاند که از وکیل مدافعی مانند جمهوری اسلامی ایران بینیاز باشند و مشکلات ملی و بینالمللی خودرا خودشان حلوفصل کنند.
خلاصه اینکه زمان مناسبی رسیده تا ایران پای از جغرافیای منازعات نظامی و عقیدتی دنیای عرب بیرون بکشد و در هیچ نقطه از سر زمینهای عربی طرف اصلی هیچ جنگ و جدال داخلی یا خارجی نباشد تا بتواند با جهان عرب و در پی آن غرب، به روابط مسالمت آمیز و دوستانه و سازندهای دست یابد و در نتیجه امکان حل مشکلات کمرشکن داخلی خود ایران نیز فراهم گردد!
دوم در ارتباط با دنیای یهود و کشور اسرائیل:
جمهوری اسلامی ایران برای متعهد ساختن ایالات متحده آمریکا به برجام، و در نهایت توفیق در روابط بینالمللی، باید از اسرائیلستیزی دست بردارد و با جریانهای افراطیتروریستی مثل حماس و جهاد اسلامی قطع ارتباط کند. زیرا سبب اصلی ناسازگاری و دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، همین ستیزهجویی جنونآمیز «حضرات آیات» با اسرائیل بوده که خواستهاند با وسیله قرار دادن مسئلهٔ فلسطین، یعنی از طریق اسرائیلستیزی، انقلاب اسلامی خود را به دنیا صادر کنند. در نتیجه، اوضاع مصیبتباری برای ایران و منطقه بوجود آمده که امروزه شاهدش هستیم.
درواقع، تلاش برای نابودی اسرائیل و تبدیل نمودن جنگ و جدال اعراب با اسرائیل به مسئلهای مهم و حیاتی، حتی ناموسی و مذهبی در نظام جمهوری اسلامی ایران، مصیبتبارترین، پرضرر و زیانبارترین خطایی بوده که سران جمهوری اسلامی طی این چهل سال مرتکب شدهاند و قطعاً در تاریخ شناخته شدهی عالم دیپلماسی، نظیر و نمونهای برای آن نمیتوان یافت.
خندهدار و گریهآور آنجاست، که فلسطینیها و اعرابی که ملّاهای ایرانی سر آنها با اسرائیل و یهودیها به جنگ و جدال افتادهاند، با اسرائیل متحد شده و هیچ فرصتی را در ضربه زدن به هستی و حیات ملت ایران از دست نمیدهند!
باری قبول یک واقعیت عینی به نام دولت و ملت اسرائیل، حمایت از گفتوگوی صلح و روش مسالمتآمیز برای حل اختلافات موجود میان فلسطین و اسرائیل، و تلاش برای عادیسازی روابط تهران با تلآویو… والاترین و صحیحترین حرکت دیپلماتیکی ست که اگر سران نظام اسلامی به آن تن دهند، میتوانند وضع ایران را، اوضاع منطقه حتی دنیا را در راستای صلح و امنیت و توسعه، و زندگی بهتر متحول کنند!
آری تغییرات بنیادی و بهموقع در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در رابطه با جهان عرب و اسرائیل -که حالا وقتش رسیده – اگر انجام بگیرد، نه تنها برجام حفظ میشود، بلکه شرائط و روابط بینالمللی بسیار بهتری را شکل میدهد که دیگر نیازی به برجام و برجامها نباشد؛ این تغییر و تحولات صلحطلبانه، سریع و سازنده در منطقه، نیاز زمان، حرف دل مردم ایران و خواست جهانیان از حکومت ایران است که آن را تاریخ فریاد میزند؛ والسلام!
محمد ارسی – تگزاس
Mohammadarasi@gmail.com